آرش پای پله خشکش زده بود و خیره به آتنا نگاه میکرد
مادر با وای خدا مرگم بده با سرعت از پله های بالا میرفت
پدر سراسیمه با حوله حمام پیداش و گفت آرش چرا خشکت زده یه کاری کن و خودش روبه سرعت به اتاقش رسوند تا لباس بپوشه
پدر بزرگ برای کل خانواده عزیز بود و فقدانش ضایعه بزرگ ولی برای آرش فرق میکرد
آرش به عنوان تنها نوه ذکور خانواده حکم گل سر سبد رو برای حاجی داشت
صمیمیت خاصی بینشون بود و این رو همه می دونستن آرش زیر چتر محبت و حمایت های حاجی قد کشیده بود
حاجی هیچ وقت نگذاشته بود آب توی دلش تکون بخوره
بابا حاجی با اینکه مرد قدرتمند و سختگیری بود
و این اواخر هم بعد فوت مادر بزرگ و بخاطر عود کردن مریضیش خیلی کم حوصله و بد اخلاق شده بود
ولی اینقد سختگیری هاش از سر دلسوزی و محبت بود که کمتر کسی از دستش شاکی میشد
پدر در چند ثانیه لباس پوشیده نپوشیده برگشت ولی آرش همون جور خشکش زده بود
پدر در حالی که آشفته از پله ها بالا میرفت داد زد آرش چه مرگت شده بیا بالا دیگه
و خودش به سرعت پله هارو ۲تایی بال رفت
وقتی آرش وارد اتاق شد دید پدر سر پدر بزرگ را رو پاش گذاشته و در حال گریه کردن میگه چه غلطی کردم پدر ...پدر تو خدا چشماتو وا کن
و مادر دو دستی به پاهاش میزد وداد بی داد میکرد
آتنا هم که فقط اشک می ریخت و بابا حاجی بابا حاجی میکرد
یهو یکی از پشت سر تنه ای به آرش زد و وارد شد گفت :بابا حاجی و خودش رو به پیکر بی جان پدر بزرگ رسوند و دستش رو روی گردنش گذاشت
آزیتابود خواهربزرگتر آرش ،دانشجوی سال آخر پزشکی
که اون شب با شوهرش دکتر نریمان برای شام اونجا بودند
بعدااز اون دکتر نریمان هم با سرعت خودشو به پدر بزرگ رسوند
دستای آزیتا روی گردن بابا حاجی میلریزد برای همین دستشو کنار کشید و با گریه دادزد احمد من چیزی حس نمیکنم تو بیا
دکتر نریمان دستش رو روی گردن حاجی گذاشت و تمرکز کرد تا مگه بتونه نبضی هر چند ضعیف حس کنه و خانواده روکه شدیداً در هول و ولا بودند آروم کنه
پرویز خان در حالی که های های گریه میکرد گفت :چی شد دکتر تو رو خدا یه کاری کن
دکتر نریمان به چشمام اشک بار پرویز خان چشم دوخت ولی چیزی نگفت وهمه ی حواسش رو به گرفتن نبض حاجی داد
بعد چند ثانیه داد زد آزیتا زنگ بزن بیمارستان و بعد با صدای بلند تری گفت: زودباش نبض خیلی ضعیفه
آزیتا دوید سمت تلفن
تواین فاصله هم دکتر نریمان کارهای لازم رو انجام داد
چند دقیقه بعد آمبولانس از بیمارستان نزدیک خونه اونجا بود
حاجی رو به بیمارستان منتقل کردند و به سرعت به اتاق سی تی اسکن بردند و کارهای درمانی رو شروع کردند
حاجی یک تومور مغزی بد خیم داشت که یکی دو بارهم جراحی کرده بود ولی افاقه نکرده بود وحالا به شدت عود کرده بود
با خارج شدن دکتر نریمان از اتاق آی سی یو خانواده خودشون رو با سرعت به اون رسوندند
پدر باهمون سرو صورت آشفته در حالی که لباس مرتبی هم نداشت جلوتر ازهمه به دکتر رسید و پرسید:چی شد احمد جان
لطفا خبر بد نده
دکتر گفت :خدا رو شکر به خیر گذشت این بارم
وبعدخسته و کوفته روی مبل جلو در نشست
همه خوشحال حال شدند ومدام خدا رو شکر میکردند
آزیتا و مادر که توان ایستادن نداشتن رو مبل نشستند
آزیتا گفت :احمدجان حالش خوب میشه دیگه درسته؟
احمدگفت:نمی دونم عزیزم به امید خدا خوب میشه
وادامه داد ولی با این شوک که بهش وارد شده احتمالا وضعیت بیماریش خیلی بدتر بشه باید صبر کنیم و ببینیم
توی همین حرفا بودند
که یک زن با داد و بیدادو گریه وارد راهرو بیمارستان شد...
AUD-20221223-WA0002.mp3
5.28M
🍃🌸🇮🇷ایرانِزیبا🇮🇷🌸🍃
🍃🌲❄️🎧❣🎼آوای بسیاار زیبای :یادت نشد فراموشم ...
🍃🌲🎤پویا بیاتی...
🍃🇮🇷💚🤍❤️🇮🇷🍃
#ایرانِزیباhttps://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{🍃💚}
•
•
⁉️ اگه خـــــــــــدا منو دوست نداشت،
چرا خلقم کرد..
اگه این کلیپ رو دیدین و حال دلتون خوب شد التماس دعا #دوست_داشتن
#خلقت 🌺https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
یه متن خونده بودم نوشته بود:
انسان ساخته ی خداوند است
واااای بر ویران کنندگانش ...
حواسمون باشه به کسی زخم نزنیم
خدا همه چی و میبینه ...
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی
در دو جمله خلاصه میشود:
🌸 لذت بردن از روزهای خوب
🌸 صبر کردن در روزهای بد
اگر حال خوبی داری،
شکر گزار باش و لذت ببر.
و اگر حالت بد است، صبر داشته باش
روزهای خوب خواهند آمد...
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید:🦋💖🦋
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
برای انتقال فیلها به هواپیما تعدادی جوجه در قفس میزارن، چون قرار دادن جوجه در کنار فیلها باعث میشه که فیلها ساکت بشن و از ترس زیر پا گذاشتن یا آسیب رسوندن به اونا هرگز حرکت نکنن!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
+ قلب بزرگشون موجب میشه از آسیب رسوندن به کوچیکترها بترسند!🐘🥲