#احکام_دین 🌻🍃
لباس نمازگزار باید دارای این ویژگیها باشد:
* پاک باشد (نجس نباشد).
* مباح باشد (غصبی نباشد).
* از اجزاء مردار نباشد؛ مثلا از پوست حیوانی که مطابق دستور اسلام ذبح نشده، تهیه نگردیده باشد، حتی کمربند وکلاه و بند ساعت.
* از حیوان حرام گوشت نباشد، مثلا از پوست پلنگ یا خوک تهیه نشده باشد.
طهارت و پاکی لباس
نمازگزار باید بدن و لباس خود را از ناپاکیها (نجـاسات) پاک کند و بـرای پاکی از نجاست، شناخت آنها و راه پاک کردن اشیاء نجـس نـیز لازم است. بنابراین به بیان آنها می پردازیم:
قبل از شناخت ناپاکیها، به یک حکـم کلّی اسلامی توجه کنید:
«در عالم همه چیز پاک است، مگر یازده چیز و آنچه بر اثر برخورد با اینها نجس شود».
نجاسات:
1-ادرار( بول): انسان و حیوانهای حرام گوشت خون جهنده دار مانند گربه و موش.
2- مدفوع ( غائط): انسان و حیوانهای حرام گوشت خون جهنده دار مانند گربه و موش.
3-منی:انسان و حیوانی که خون جهنده دارد. مانند گوسفند و گربه.
4-مردار: انسان و حیوانی که خون جهنده دارد. مانند گوسفند و گربه.
5-خون: انسان و حیوانی که خون جهنده دارد. مانند گوسفند و گربه.
6-سگ: که در خشکی زندگی می کنند ولی نوع دریایی آنها نجس نمی باشد.
7-خوک: که در خشکی زندگی می کنند ولی نوع دریایی آنها نجس نمی باشد.
8-شراب و هر مایع مست کننده
9-آبجو(فُقاع) - آبجوی غیر طبی
10-کافر
11-عرق شتر نجاستخوار
طهارت
«طهارت» غیر از «نظافت» است و «نجاست» غـیر از «کـثافت» است، ممکن است چیزی تمیز باشد ولی از نظر احکام اسلام، پاک نباشد، خواستۀ اسلام، هـم طهارت است و هـم نظافت، یعنی انسان باید به فکر پاکی و تمیزی خود و محـیط و زندگی خود باشد، و اکنون سخن دربارۀ طهارت است.
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#احکام_دین 🌻🍃 لباس نمازگزار باید دارای این ویژگیها باشد: * پاک باشد (نجس نباشد). * مباح با
بوی عرق بدن
بوی عرق بدن افراد به نوعی خود یک بیماری محسوب نمیشود. بعضی اوقات افرادی که مشکل تعرق دارند ممکن است متوجه نباشند که بوی بدن آنها دیگران را اذیت میکند. به غیراز باکتریها دلایل مختلف دیگری نیز در این امر دخیل هستند .
مانند :
- در بعضی موارد غدد عرقی بیش فعال شدهاند.
- مواد سمی یا مواد گیاهی از قبیل الکل، سم آرسنیک، سم کیانید یا کشیدن سیگار، گاهی باعث این مسئله میشوند.
- عفونتهایی از قبیل عفونتهای ریوی، عفونتهای پوستی، عفونتهای مهبل، بیماریهای مقاربتی یا عفونت مجاری اداری نیز میتوانند باعث بروز این بوی نا مطبوع شوند.
نکاتی که باید برای پیشگیری رعایت کرد عبارتند از:
- رعایت کردن نظافت شخصی، استحمام روزانه و تعویض روزانه لباسها. همچنین جنس لباسهایی که به تن میکنیم در کم کردن تعرق نقش بسزایی دارند. لباسهای نخی معمولا سریع عرق و بوی بد را جذب میکنند.
- دقت در نوع تغذیه به کاهش میزان بوی بدن کمک میکند. مثلا از خوردن بعضی از غذاهای تند با ادویه جاتی مانند کاری، زیره و سیر خودداری کنید. کمبود روی در بدن مشکل تعرق را افزایش میدهد، به این دلیل که این ماده به دفع سمومات بدن کمک میکند. نوشیدن میزان کافی آب و مایعات، غدد ترشحکننده اِکرین را فعال میسازد که باعث رقیقتر شدن عرق آپوکرین میشود.
- استفاده از اسپری و دئودورانت فقط بوی بد را میپوشاند و گاهی سبب افزایش بوی بد بدن میشود. در انتخاب دئودورانت هم توجه کنید از نوعی انتخاب کنید که حاوی روی و آلومینیوم باشد، زیرا که این مواد باکتریهایی که مسبب بوی بد بدن هستند را کاهش میدهند.
در عین حال، اگر شما مشکل بوی بد زیربغل دارید این توصیهها، شیوههای طبیعی درمان خانگی، به شما کمک میکند:
۱) استحمام کنید. سپس آب شلغم را بگیرید به این صورت که شلغم را رنده کنید و داخل یک پارچه شل بافت ریخته و فشار دهید و عصاره به دست آمده را با یک قاشق چایخوری به زیر بغلهایتان بمالید و ماساژ دهید.
۲) استفاده جوش شیرین بوی بد زیر بغل و پاهای شما را کاهش میدهد.
۳) چند لیمو را در دست خود کم کم فشار دهید تا نرم شود. سپس از وسط به ۲نیم کنید و به زیر بغلهایتان بمالید تا هستههای آن خارج شود. سپس حمام کنید. اگر زیر بغل شما موهای زائد دارد یک روز قبل از این کار آن موها را از بین ببرید تا اسید لیموها بوی بدن شما را از بین ببرد.
۴) هر روز به حمام بروید و بعد از آن به زیر بغلهایتان پودر بزنید. این کار علاوه بر اینکه بوی بدن را میگیرد پوستتان رانیز سفید میکند.
۵) روغن زیتون، آب پرتقال، آب لیمو و گریپ فروت هم موادی هستند که شما میتوانید استفاده کنید. توجه داشته باشید که افشره آنها باید تازه باشد. زیر بازوهایتان را پودر بزنید یا هر قسمتی از بدن که لازم است. جوش شیرین را به افشره اضافه کنید و به زیر بغل خود بمالید، سپس با روغن زیتون پاک کنید. بوی بدن شما از بین خواهد رفت.
اگر شما گوشت و مرغ میخورید و با مشکل بوی بد بدن مواجه هستید رژیم غذایی خود را عوض کنید. مصرف گوشت و مرغ را کاهش دهید و خود را به خوردن سبزیجات عادت دهید.
این توصیههای غذایی هم کمک میکند:
- هر روز ناشتا قبل از صبحانه ۵۰۰ میلیگرم پودر جوانهگندم را در آب حل کرده و بنوشید. اگر سوپر مارکتهای اطراف خانه شما جوانه گندم تازه دارد، میتوانید از جوانه گندم تازه استفاده کنید. توجه داشته باشید محلول جوانه را با معده خالی و با آب معدنی بنوشید.کلروفیل بوی بدن را به صورت چشمگیر کم میکند یا کاملا از بین میبرد.
- اگر کشمکشهای عصبی باعث میشود که شما تعرقتان افزایش یابد و این نیز باعث میشود که بوی بدنتان زیاد شود، چای سبز بنوشید. یک قاشق چایخوری چای سبز خشک یا ۲ عدد چای کیسهای را در یک فنجان آب بریزید و بگذارید به مدت ۱۰ دقیقه خیس بخورد و کم کم در طول روز آن را بنوشید. این چای به شما کمک میکند آرامش پیدا کنید و دیگر عرق نکنید.
این بوی زننده از کجا می آید؟
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
روضه خوانی امام زمان سلام الله علیه
به خدا قسم کاری که کربلا شده است در تاریخ نشده است این جمله از وجود مبارک امام زمان سلام الله علیه است که هنوز بابایم تو گودال قتل گاه در حال جان دادن بود، سرش را از بدن جدا نکرده اسب بر بدنش تازاندند. تو روایات ما است که گاهی جمعیت در خانه امام صادق سلام الله علیه بود، ایشان داشتند درس می دادند. (انواع دانش ها را درس می دادند) یک وقت در اتاق باز شد یک بچه وارد اتاق می شد امام صادق سلام الله علیه درسش را قطع می کرد، بلند بلند گریه می کرد. عرض می کردند: یا بن رسول الله سلام الله علیه و آله چی شد است؟ حضرت می فرمود: این از نوادگان حسین سلام الله علیه ما است من دیگر درسم را ادامه نمی دهم، می خواهم برای جدم گریه کنم.
یک روز صحبت کشته شدن اباعبدالله سلام الله علیه بود. صحبت کربلا بود. صحبت اسارت زن و بچه اش بود. صحبت کننده هم پیغمبر سلام الله علیه و آله بود. خود اباعبدالله سلام الله علیه هم نشسته بود. همین جوری که رسول خدا سلام الله علیه و آله می گفتند و اشک می ریختند. بعد صحبت کردند که حسین سلام الله علیه من در آینده چه قدر گریه کن دارد مردها زن ها جوان ها (حجابی بین آن ها و حقایق نیست. پیغمبر سلام الله علیه وآله آن روز در مدینه این جلسات و ناله ها را می شنید و این گریه ها را مشاهده می کرد.)
برکات گریه بر اباعبدالله سلام الله علیه
ثواب های زیادی برای گریه گفته اند. یک مرتبه امیرالمومنین سلام الله علیه، فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام مجتبی سلام الله علیه، دیدند اباعبدالله سلام الله علیه از جایش بلند شد (آن وقت پنج، شش سالش بود) فرمود: «و انا یا جداه و حق ربی و حقک اما من یا رسول الله» به جان خودت قسم و به پروردگار عالم قسم «ام لم یدخلوا الجنه بین یدی لم ادخل قبلهم» اگر گریه کن های من قبل از خود من وارد بهشت نشوند من قدم در بهشت نمی گذارم. آن وقت نامردها یک همچین قلب مهربانی را باید مورد حمله قرار بدهید؟ روی همچین قلب مهربانی باید با آن بدن سنگین بنشینی؟ روی همچین قلب مهربانی باید اسب بتازانی؟
سلام بدهیم جوابش را پیش خودش امانت
بگذاریم تا وقت مردن جواب ما را به ما برگرداند. حسین جان سلام مستحب است، ولی جوابش واجب است. فقط گفته اند: که جواب کافر واجب نیست. ما مسلمانیم، ما شیعه هستیم، ما عزادار تو هستیم، ما اهل گریه برای تو هستیم.
«السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی لیل و النهار و لا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین السلام علیک یا ثار الله و بن الثاره و الوتر الموتور [10] و أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَر [11] »
دلم کاری به آب و گل ندارد
تو را دارد دگر مشکل ندارد
دیگر چه غمی داری وقتی در مجلس حسین سلام الله علیه نشسته ای پیغمبر سلام الله علیه و آله را امیرالمومنین سلام الله علیه را، دل بی بی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها را از خودت راضی کردی و دلشان را خوشحال کرده ای.
دلم کاری به آب و گل ندارد
تو را دارد دگر مشکل ندارد
زدریای غمت دل بستم از آب
که این دریای غم ساحل ندارد
بدم ای بهتر از خوبان عالم
مگر هر کس که بد شد دل ندارد
لا حول ولا قوة الا بالله
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
بوی عرق بدن بوی عرق بدن افراد به نوعی خود یک بیماری محسوب نمیشود. بعضی اوقات افرادی که مشکل تعرق
#نکات_سلامتی 🍏
درمان تنبلی چشم
در این بیمار باید تقویت عضلات چشم نمود، به اینصورت که روزی سه قاشق شیره خرما بخورد، و همچنین ورزش چشم دهد یعنی به سمت بالا و پائین و چپ و راست نگاه را بچرخاند و شبی دو عدد میوۀ شاهبلوط بخورد.
درمان ناخنک چشم
روزی 14 عدد عنّاب با عسل طبیعی گَوَن بخورید.
درمان گل مژه
1ـ دست نشسته و حوله و دستمال به صورت و چشمها نکشید، 2ـ در روز چند قطره از جوشاندۀ برگ بارهنگ در ساک چشم (داخل پلک پائین) بچکانید، 3ـ شبها با شامپو بچّه، روی گُل مُژه بمالید، چند دقیقه صبر کنید، سپس با آب بشوئید.
درمان قرمزی چشم
سه قطره از جوشانده برگ بارهنگ (تازه جوش) در ساک چشم (داخل پلک پائین) بریزید. توجّه: در پیکِ بارِ نورخورشید (ساعت 10 صبح تا دو بعد از ظهر) نباشید، در زیر نور پرژکتور و نور لامپ نوک مدادی نباشید.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌷صبح یعنی که
خدا فرصت آغازت داد
بال و پر داد تو را، رخصت پروازت داد
🌷صبح یعنی که
خدا فال قشنگی به شما از
غزلهای همین خواجهٔ شیرازت داد
🌷سلام صبحتون بخیر
🌷امروزتون قشنگ
عمرتون بلند
روزی تون زیاد
مشکلاتتون کم
لبخندتون همیشگی
مهربونی توقلبتون و
🌷دعای خیر همراهتون 🙏
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🗓 به چهارشنبه خوش آمدید
🌺صبحتون دل انگیز🌺
☀۲۴ اسفند ماه ۱۴۰۱ خورشيدی
🌲۱۵ مارس ۲۰۲۳ ميلادی
به همان اندازه که خود را لایق بدانید، جهان هستی هم شمارا به همان مقدار لایق می داند.
#جول_اوستین
☀
خشم درون همهٔ ما وجود دارد، و اگر یاد نگیریم چگونه این خشم را تخلیه کنیم با زندگیمان هزینهاش را پرداخت میکنیم؛ با تنفر، خشونت، انتقام و تخریب.
- برنی براون
☀
چهار نصیحت از بزرگان :
۱. تاحدی کوتاه بیا که تبدیل به کوتاهترین دیوار نشوی
۲. تاحدی مهربان باش که تبدیل به انجام وظیفه نشود
۳. تاحدی گرم و صمیمی باش که انتظار بیجا به وجود نیاری
۴.از معاشرت با افرادی که در ظاهر مهربانند و پشت سر اهل بدگویی هستند بپرهیز
☀
مردم ضعیف
تلویزیون های بزرگ دارند،
و افراد ارزشمند
کتابخانه های بزرگ...
جیم ران
☀
افسردگی به انسان
فرصت اندیشیدن نمیدهد.
بنابراین برای نادان نگهداشتن انسان؛
باید به هر روش ممکن اندوهگینش کرد.
☀
مکث كردن رو تمرين كن
وقتى شک دارى
وقتى خسته اى
وقتى عصبانى هستى
وقتى استرس دارى
مكث كن و هیچ تصمیمی نگیر
🌺روزتان سرشار از آرامش
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خدا گفتم؛
چرا مرا از خاک آفریدی ؟
چرا از آتش نيستم !؟
تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند،
او را بسوزانم !
خدا گفت:
تو را از خاک آفريدم
تا بسازي! نه بسوزاني !
از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند !
باز هم زندگي کني و پخته تر شوي
تو را از خاک آفریدم
تادر قلبت دانهٔ عشق بکاري !
و رشد دهي و از ميوهٔ شيرينش
زندگی را دگرگون سازی !
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا گوید:
تو ای زیباترین خورشید تابانم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
بدان آغوش من باز است
شروع کن یک قدم با تو
تمام گام های مانده اش با من...سلام صبحتون در پناه خدای بی همتا🍂🍁🍂🍁https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
﷽🌹 #سلام_امام_زمانم 🌹﷽
🌼🍃 ای قیام کنندهٔ به حق
جهــان انتظار
قدومت را می کشد
چشممان را
به دیده وصال روشن کن
ای روشن تر از هرروشنایی 🌼🍃
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج 🤲🌹
#صبحتون_مهدوی 🌼 🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران که شدی مپرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی، پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران! تو که از پیش خدا می آیی
توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سوره ی دل، اگر خدارا خواندی
حمد و فلق و نعره ی مستانه یکیست
این بی خردان، خویش خدا می دانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق، رستم و موریانه یکیست
گر درک کنی خودت خدا را بینی
درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست..
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
☔️☔️☔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به اعتقاد من صبحها به خودیِ خود صبح نیستند...باید دلیلی برایِ آغاز باشد... باید انگیزه و هدفی، این ثانیههایِ مبهم را به سمتِ صبح شدن، هُل بدهد...صبح، دلیل میخواهد جانم...گاهی یک هدف میشود دلیلِ تو...گاهی یک اتفاقِ مبارک و گاهی هم یک آدمِ خوب...و من هر سه را برای ثانیههایِ ارزشمندتان آرزو میکنم...هر لحظهتان، به زیباییِ صبح...صبحی که از همان ابتدایش، با هزاران امید و انرژی و انگیزه آغاز شود،... که روزتان را ضمانت کند... که واقعاً صبح باشد،سلام صبح تون پر انرژی❤️🌺🙏
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✳️ مراقبه امروز :
🗓 چهارشنبه 24 اسفند ماه
امروز پنجره دلم را به سوی خوشبختی باز میکنم و عشق را به قلبم دعوت میکنم و نفس میکشم ... هوای مهربانی را و ایمان دارم ما همگی بسمت بهترین خیر و صلاح مون هدایت میشویم ...!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
خداوندا سپاسگزارم🌹💟
❣جملات تاثیر گزار از" لوییز هی"
لازم است که از دلهره برای پول به دست آوردن ونفرت نسبت به صورت حساب های خود دست بر داریم.
فرصت های طلایی در هر گوشه وکنار منتظر ما هستند.
در قلب شما آن قدر محبت است که می توانید با آن همه این سیاره خاکی را شفا دهید.
اندیشه هایی که انتخاب میکنید تجربه شما را می سازند.
زندگی بسیار ساده است از هر دست بدهیم با همان دست میگیریم.
هر آن چه از شما بروز میکند به خودتان باز میگردد.
با خود مهربان باشید ودوست داشتن
وتایید خود را آغاز کنید ♥️🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
تکرار جملات تاکیدی جذب ثروت موجب تقویت فرکانس فراوانی در ذهن انسان میشود،
زمانیکه بر فراوانی ها تمرکز داشته باشید به مرور ذهن میپذیرد که شما یک انسان ثروتمند و لایق درآمد بالا هستید و اتفاقاتی را جذب خواهید کرد که این باور را به شما ثابت میکند.
✅با خودت تکرار کن:
《من مغناطیس وآهنربای جذب ثروت و پول هستم و هرروز با فرصتهای ثروت آفرین بیشتری مواجه میشوم.》
خداوندا سپاسگزارم🙏
✅ جملات تاکیدی انگیزشی
می دانم که دنیای بیرونی تاثیر و نتیجه ای است که فقط ناشی از افکار است.
برای جذب پول روی ثروت تمرکز می کنم. قدرت تخیل خود را به کار می اندازم و باور می کنم پولی را که می خواهم از قبل داشته ام و افکار مربوط به پول را در ذهن می پرورانم.
هم اکنون چشمانم را می بندم و اهداف را طوری که گویی از قبل به نتیجه رسیده اند, مجسم می کنم.
هم اکنون احساس شادی و لذت را از خود ساطع می کنم تا به صورت تصاویر و تجارب زندگی به سوی من برگردند.🍃🍃🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ساختن روز خوب.mp3
5.54M
پادکست انگیزشی
🔶موضوع فایل : ساختن روز خوب
✅روز خوب در نمی زند بیایید داخل!
✅روز خوب که از جعبه شانسی در نمی آید!
✅روز خوب که سر برج نیست خود به خود بیایید!
✅روز خوب را باید ساخت.
✅باید نوازشش کرد، باید نازش را کشید و به رویش خندید.
✅روز خوب را باید خلق کنی.
✅و بعد در آغوش یک روز خوب لذت دنیا را بچشید.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
4_5904250069606990533.mp3
5.8M
همین الان از اعماق وجودت بگو:
خدایا شکرت...🙏😍
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
2204207845.mp3
13.62M
عریشانفر حالت چطورهhttps://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
4_5933749528493557523.mp3
4.9M
سیگنال شکرگزاری
، استاد عرشیانفر❤️https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
1_3848255615.mp3
4.96M
صبح ۲۴ اسفند
#رادیو_مرسیhttps://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
دم غروب یه روز بهاری بود کل کوچه ریخته بودن
بیرون
خانواده زن حسینقلی اومده بودن خونه شون و داد و هوار میکردند
خانواده زنش از خانزاده های یکی از دهات اطراف بودند
که بعد از درگیری با یکی دیگه از خان ها از روستاشون بیرونشون کرده بودند
و از سر ناچاری به حسن آباد اومدن
خانواده زن حسینقلی راضی به ازدواج دخترشون با حسین نبودند
ولی دخترشون خدیجه عاشق حسینقلی شد
و بعد آهی کشید و گفت:
آخه حسین هم جوان خوشچهره وبلند بالایی بود و هم اخلاق و مرام خوبی داشت
وبعدنگاهی به آرش کرد وگفت تو خیلی شبیه حسینی
آرش برای اینکه از زیر نگاه کنجکاو پیرزن بیرون بیاد
و احیانا نخاد به سوالی جواب بده
دستپاچه پرسید:یعنی بی اجازه ازدواج کردند؟
پیرزن گفت:نه بی اجازه که نبود
ولی خیلی طول کشید که خانواده ی خدیجه راضی شدند
+حسینقلی چی ؟اونم میخاست خدیجه رو؟
یه غمی تو چهره بی بی سکینه اومد و گفت نمی دونم والا
اگرم نمی خواست اولش
اینقدر دختره ناز و عشوه اومد
و پیغام پسغام فرستاد که دل حسین رو بردو قرارای مخفیانه شون کار خودش رو کرد
پیرزن وقتی اینارو میگفت یه غمی توی صداش بود
علی گفت خواست چیزی در این باره بپرسه
ولی آرش زیرکانه رشته صحبت رو از علی گرفت وگفت :خب در مورد اون روز میگفتین
پیرزن به خودش اومد و گفت اها داشتم میگفتم
آره دم غروب بود
من داشتم با کوزه سفالی از چشمه آب میاوردم
که تا وار د کوچه شدم دیدم دم در خونه ننه گلاب خیلی شلوغه پلوغه و از توی خونه داد وبیداد میاد
کوزه رو دم در گذاشتم و اومدم ببینم چه خبره
دیدم پدرو برادرای خدیجه دادو هوار میکنند
از آداما یی که اونجا جمع شده بودند پرسیدم
چی شده گفتن سیف خان میگه که حسینقلی و حسنقلی یه گنجی چیزی پیدا کردن
ولی خدیجه و بچه هاشو بیرون انداختن
و میخان چیزی از اون گنج بهشون ندن
خدیجه و حسین اون موقع دوتا پسر ۱۰..۱۲ ساله داشتن
منکه باورم نشد گفتم نه بابا گنج کجا بوده اینا رو چه به گنج
مردم گفتن نه مثل اینکه واقعییت داره میگن گنج رو توی کوه پیدا کردن
خلاصه که اینا یه مدتی داد و هوار کردن و رفتن
تازه چیزی از رفتن کس و کار خدیجه نگذشته بود
و مردم همهمه کنان در حال پراکنده شدن بودن
که صدا داد و شیون از داخل خانه بلند شد
بنده خدا ننه گلاب قلبش تاب اون همه داد و فریاد رو نیاورده بود و سکته کرده بود
اینجا که رسید پیرزن گفت دیگه هوا داره تاریک میشه من برم یه اشکنه ای چیزی برای شام درست کنم
بقیه شو بعد شام میگم براتون ننه
بلاخره بی شام که نمیشه!!
به شرطی که شماهم بگین واقعا کی هستین و چیکار دارید با کس و کار حسین قلی
و بعد لبخند ریزی زد و رفت
با بیرون رفتن بی بی سکینه
علی که تنگار تا اون موقع جلو خودشو به زور گرفته بودگفت :آرش فهمیدی وقتی در باره عمو حسین صحبت میکرد چ حالی میشد
+آره فهمیدم نابغه ،!خیلی واضح بود اینم فهمیدم که تو چجوری میخاستی
اون وسط چه سوالی بپرسی و همه چی رو خراب کنی
_تو فک میکنی این زن چه ربطی به عمو حسین داشته والان چرا تو این خونه س؟
+خب منم مثل تو یه حدس هایی می زنم ولی بزار صبر کنیم تا خودش بگه
_ولی گفت بقیه شو به شرطی میگم که شماهم بگین کی هستین حالا چیکار کنیم
+نمیدونم باید صبر کنیم ببینیم چجوری پیش میره
_خب بیا بهش بگیم راحت شیم مگه چی میخاد بشه
آرش کمی فکر کرد و گفت نمی دونم چی میشه
ما که درست نمی شناسیمش چجور آدمیه؟
حالا فعلا پاشو بریم کمکش کنیم بنده خدا پیرزن دست وپا نداره ماهم مهمان ناخونده ش شدیم
بعد شام پسرا از پیر زن خواستن که ادامه داستان رو براشون تعریف کنه
پیرزن گفت ولی یه شرط گذاشتم براتون شما اول باید
بگین کی هستین
آرش گفت :گفتم که یه مالی پیش ما دارن
که پیرزن وسط حرف آرش اومد و گفت آره گفتین
ولی این نیست حداقل همه ش این نیست
چرا تو اینقد شبیه خدابیامرز حسین هستی؟
آرش که دید طفره رفتن فایده نداره گفت درست فهمیدید
ما فامیل هم هستیم
و بعد من منکنان آروم گفت من نوه شم
بی بی سکینه گفت :گفتم با این همه شباهت باید یه نسبتی داشته باشید
ولی نوه ش دختری که سالگرد حسینقلی اینجا میاد
گفت که حسین ۳ تا نوه داره
۲ تا بچه های پسر کوچکتر ش که کانادا زندگی میکنند
و یکی هم خودش که دختر پسر بزرگ حسینقلیه
یعنی تو همون نوه شی که کانادا بود؟
آرش که دید بهترین گزینه تو این موقعیت سکوته چیزی نگفت
پیر زن هم دیگه دنبال سوال شو نگرفت وگفت آها دیدم
اینقدر شبیه ی
علی گفت خاله بقیه شو تعریف میکنید
پیرزن چشم از آرش برداشت و نگاهش سمت
علی رفت و گفت: آره ننه تا کجا گفتم
+تا اونجا که ننه گلاب فوت شد..
بی بی سکینه گفت اره قلب ننه گلاب تاب نیورد
و توی اون داد و فریاد ها بی صدا رفت
پسراش موندن و داستان گنج و حرفای مردم
بعد مرگ ننه گلاب یه مدتی همه گنج رو فراموش کردند.
تو این مدت خدیجه و خانواده ش هم پیگیر نشدند
توی مراسم عزا داری شرکت کردند ولی خدیجه به خونه حسین برنگشت
کلن یه ۳۰....۴۰ روزی اوضاع آروم بود
حسین و حسن هم کمتر دیده می شدند و خودشون رو از مردم کنار می کشیدند
تا مراسم چهلم ننه گلاب برگزار شد
تا اینکه یکی دو روز که از چهلم ننه گلاب گذشته بود
یک روز صبح که داشتم گوسفند رو می بردم که چوپان اون روز اونا رو به چرا ببره
دیدم حسینقلی سراسیمه و آشفته از خونه بیرون آمد
و در حالی که با سرعت می دوید از من رد شد
دستپاچگی در رفتار ش پیدا بود کمی که جلو رفت
سر کوچه مردد و گیج نمی دونست کدوم سمت بره
و بعد کمی این پا اون پاکردن شروع به دویدن در یک سمت کرد و رفت
معلوم بود دنبال چیز ی یا کسی میگشت
اونوقت نفهمیدم چی شده
ولی چند روز بعد که دوباره سر وکله برادرای خدیجه خونه حسینقلی برای آشتی بینشون
و برگشتن خدیجه به خونه حسین پیدا شد
دوباره غوغایی به پاشد
موقعی که حسین به خدیجه میگه اگر به امید گنج برگشتی چیزی دستتو نمی گیره چون حسن همه چی رو برداشته و رفته
برادرای خدیجه اول قاطی میکنند و با داد و فریاد
حسین رو زیر چک و لنگد میگیرند که داره دروغ میگه و میخاد خدیجه رو بپیچونه
وگنج رو برای خودش و حسن برداره
ولی بعد که براشون معلوم میشه که حسین راست میگه و حسن بار گنج رفته
حسین رو ول میکنند و میرند تا حسن و گنج رو پیدا کنند و به قول خودشون جنازه حسنقلی رو برای برادرش بیارند
خانواده خدیجه از یک طرف تو ده چاو انداخته بودند که برادرا توی کوه یک جن رو کشتن و گنج شو بالا کشیدند
وبرای همین گرفتار نفرین جن شدند و زندگشون از هم پاشید
و از طرف دیگه زمین و زمان رو دنبال حسنقلی زیر و رو کردند
یک ماهی تمام دهات و شهرای اطراف حسن اباد دنبال
حسنقلی و کنج گذشتند ولی هر وه بیشتر گشتند کمتر یافتن
توی این مدت هم هر چند روز یکبار میومدن و حسین رو تهدید میکردند که اگه دروغ گفته باشی
و دستت با برادرت توی یک کاسه باشه چنین و چنانت میکنم
تا اینکه یک روز گفتن مثل اینکه یک ردی از حسنقلی توی شهر پیدا کردند که یه مقداری از طلا ی گنج رو فروخته
تا باهاش به تهران بره
بخاطر همین هم خدیجه و خانواده ش تصمیم گرفتن
تا جمع کنند و اونا هم به تهران برن تا حسنقلی رو پیدا کنند و به قوا خودشون حقشون رو از حلقومش بیرون بکشند
بعد چند روز اونا هم از حسن آباد رفتند و بچه های حسین رو که پدر توهم یکیشون بود رو با خودشون بردند
علی گفت :بچه ها نخواستند پیش پدرشون باشند؟
_بچه ها کوچیک بودن و تحت تاثیر خانواده مادرشون بودند
+بعد رفتن اونا چی سر مرحوم حسینقلی اومد؟.
حسینقلی در هم ریخت از یک طرف برادرش که دورش زده بود
از یک طرف خانواده و بچه هاش که ترکش کردند
و از طرف حرفای مردم که میگفتن که گنج نفرین شده رو به خونه آورده و زندگیش از هم پاشیده
داغونش کرد گوشه گیر و خونه نشین شد
علی دیگه طاقت نیاورد و گفت شما گفتین اینجا خونه حسینقلی بوده و الان مال شماس چجوری این خونه مال شما شده؟
پیرزن سرشو پایین انداخت
آرش چشم غره ای به علی رفت و گفت
این چه سوالیه خب حتما خریدن دیگه
بهر حال چند سالی از مرگ عمو حسین و بعد زود حرفشو عوض کرد از فوت حسینقلی میگذره
اینجا خالی مونده
پیرزن گفت نه نخریدم
این قصه هم سر دراز داره .....
02-Sia-Narma-Narma.mp3
4.81M
صبحتون شاد شاد عزیزان 💃😊
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d