eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.4هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی خیلی هم پیچیده نیست دلتو بتکون از هر چی خشم و نفرت و کینه خالیش کن وقتی که خالی شد میتونی پرش کنی از مهربونی از عشق خدا بعد هر کی سر راهت قرار گرفت یه شاخه مهربونی بهش هدیه کن یه دلگرمی یه حرف شیرین یه کلام امید دهنده خوبی کن بی منت بی چشمداشت خوبی کن بخاطر دل خودت به این فکر کن که هر روز چه دلهائی میتونه با خوبی تو خوب بشه به اینجا که رسیدی تازه زندگی رو زندگی کرد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
با سلام و درود🌹 بنا به درخواست شما اعضای محترم کانال از امروز با رمان زیبای (پرپروک) نوشته ی خانم( ناهید گلکار) عزیز در خدمت شما بزرگواران هستیم امید که تا پایان با ما همراه باشید 🌹🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
به نام خدای هستی و قلم داستان 🦋💞 - بخش اول هنوز وقتی صبح زود بیدار می شدم و برای آب دادن باغچه میرفتم توی حیاط بی اختیار چشمم رو می بستم و حال و هوای بوشهر منو با خودش می برد ؛ حس می کردم بدنم خیس شده ؛ نسیم ملایم صبح به صورتم می خورد و از لابلای موهای بلندم عبور می کرد و از خنکی اون مست می شدم .. صدای موج دریا که آروم آروم با یک ریتم یکنواخت به ساحل میومد و از زیر پای من رد می شد و موقع برگشت حس لذت بخش حرکت شن ریزه ها رو زیر پام بهم می داد؛ و ولول کرم های کوچک که از موج جا مونده بودن و بوی دریا ؛ و ماسه و بعد صدای پای رضا از پشت سرم ؛؛ که عادت داشت روی ماسه ها بکشه دلمو به شور مینداخت .. اون بازم می خواست بره دریا و رفتش هر بار یک هفته تا ده روز طول می کشید از پشت سر بهم نزدیک میشد و من وانمود می کردم متوجه ی اومدنش نشدم ..و وقتی محکم بغلم می کرد دستهامو روی دستش میذاشتم و بلند نفس می کشیدم .. و با هم به دور دست های بی انتهای دریا نگاه می کردیم , تا مه غلیظ روی آب که وهم و رویارو یک جا با هم داشت آروم آروم با بالا اومدن خورشید محو بشه ؛؛ شرجی هوا بدنمون رو خیس می کرداما حرکتی نمی کردیم ؛و من برای هزارمون بار همینطور که سرم رو به سینه ی رضا تکیه داده بودم آروم می گفتم : قول بده هیچوقت تنهام نزاری ؛ و اون سرشو می ذاشت روی گوش منو و نجوا کنون می گفت ؛ریی چیشُم پِرپِروک من ..و با اولین قدمی که بطرف دریا بر می داشتم ؛ خودمو توی باغچه ی خونه ام می دیدم .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش دوم اون روزم توی حال و هوای بوشهر مست شده بودم که صدای زنگ تلفن رو شنیدم .. برگشتم توی اتاق و جواب دادم سحر مثل همیشه با استرسی که از صداش معلوم بود گفت :سلام مامان ؛باز به خاطر آلودگی هوا مدرسه ها رو تعطیل کردن دارم بچه ها رو میارم خونه ی شما .. و دیگه منتظر جواب من نشد و گوشی رو قطع کرد .. برگشتم توی باغچه و شیر آب رو باز کردم تا سبزی هایی که کاشته بودم رو آب بدم ..و برای نهار سبزی جمع کنم تا سحر بچه هاشو بیاره .. همینطور که باغچه رو آب می دادم علف های هرز اونم می کندم ..که صدای ماشین شنیدم و زنگ در و صدای فریاد های دلخراش آرش , دستم رو شستم و شیر آب رو بستم و دویدم در رو باز کردم .. همین طور که فریاد می زد خودشو انداخت تو بغلم و گفت : مامانی یک چیزی بهش بگو ؛ این مامان من نمی فهمه ؛ دیگه از دستش خسته شدم .من امروز می خوام؛ بهش بگو حق نداره منو مسخره ی خودش بکنه باید ..همین امروز بخره .. سحر که مثل آرش عصبی بود دست دختر سه سالش ملیکا روگرفت و از توی ماشین پیاده کرد و هلش داد طرف منو گفت : سلام مامان ..تو رو خدا ببینین چیکار می کنه ؟..کشته منو ..کشته ؛؛دارم دیوونه میشم .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش سوم دست ملیکا رو که اونم اوقاتش تلخ بود گرفتم و گفتم : حالا تو حرص و جوش نخور من باهاش حرف می زنم .. ادامه داد ؛ ملیکا مامانی رو اذیت نکنی ؛؛مامان جون صبحانه خورد یکم بخوابه صبح زود بیدارش کردم بد اخلاق میشه ..و خودش با عجله کلی ساک وسایل مدرسه ی و جعبه ی ایکس باکس آرش ,رو از توی ماشین بر داشت , آرش همینطور با صدای بلند گریه می کرد گفتم : فدات بشم مادر بیا به من بگو ببینم جریان چیه , تو چرا گریه میکنی ؟ .. سحر در حالیکه از کنار من با سرعت رد میشد گفت : درد مرض گرفته ؛ پدرم رو از صبح در آورده هر روز با یک بهانه عر می زنه وهمین کارو با من می کنه..و در میون شیون آرش که خودشو بالا و پایین می زد و حرص می خورد ادامه داد ؛ مامان جون ببخشید خیلی دیرم شده ؛من اینا رو میزارم توی ایوون شما بر می دارین ؟..به آرش اجازه بدین بشینه بازی کنه شما رو اذیت نکنه ..من باید برم ؛؛ .. گفتم : باشه بروخیالت راحت باشه من خودم می برم ..نگران بچه ها هم نباش .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش چهارم آرش فریاد زد مامانی نزار بره ..کاراشو ببین ؛؛ اعصاب منو خرد کرده ..تازه حرفم داره .. مامان نرو ..مامان؟؟ ..تو قول داده بودی ..و سحر درو زد بهم و رفت .. دست آرش رو گرفتم که آروم و قرار نداشت و تمام وجودش یک پارچه خشم بود .. خشمی که دیگه با رفتن مادرش نمی دونست سر کی خالی کنه .. گفتم : بیا بریم تو برام تعریف کن چی شده ؟شاید راه حلی داشته باشیم ..ولی اول باید صبحانه بخورین که اخلاقت بهتر بشه .. گفت : ول کنین بابا حالا شما می خوای منو نصیحت کنین ..حوصله ندارم . گفتم قول میدم نصیحت نکنم .. وقتی هر دوشون رو آروم کردم و وسایل رو بردم توی اتاق ؛ گفتم : آرش جان می خوای برات نیم رو درست کنم ؟.. گفت : نه بابا هیچی نمی خوام ..مامانم باید همین امروز آی پد رو برام بخره ..وگرنه من می دونم از این به بعد باهاش چیکار کنم که اعصابش خرد بشه .. اون بهم قول داده بود امروز آی پد منو عوض کنه .. گفتم : خوب الان چی میگه نمی خواد عوض کنه ؟ گفت نه میگه باشه فردا الان کار دارم .. گفتم : خوب مادر من تا فردا چه اتفاقی میفته تو آی پد نداشته باشی ؟..بعدم مگه مامانت نباید بره سرکار ؟ پاشو کوبید روی زمین و گفت :قرار بود بعد ظهر بریم میگه حالا پول ندارم ..چرا شما ها هیچکدوم نمی فهمین اگر نمی خواست بخره غلط کرد بهم قول داد .. می گفت ده روز دیگه ؛یکماه دیگه ؛ حالا که قول داده باید همین امروز بخره .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش پنجم گفتم : پسرم صد بار بهت گفتم با مادرت اینطوری حرف نزن درست نیست .. گفت : حقشه ..مامانی دارم از دست اونو بابام دیوونه میشم .. اون بابای من بیخیال اصلا براش مهم نیست خواسته های من چیه ..مامانم هم که اینطوری .. گفتم :اول بیا یک چیزی بزار دهنت تا آروم نشدی و حرف زشت می زنی دیگه من گوش نمی کنم .. آرش فقط یازده سالش بود و روز به روز پر توقع تر و عصبی تر میشد ..و خوب حتما اون رفتارش روی ملیکا هم اثر میذاشت ..و من بشدت نگرانش بودم ؛ سحر پرستار بود و گاهی شیفت شب هم باید بیمارستان می موند و بچه ها رو میذاشت پیش من .. نزدیک ظهر بود که ملیکا رو خوابونم و داشتم برنج آبکش می کردم که میلاد زنگ زد اون نوه ی پسرم سعید بود اولین بچه ی من که با بدنیا اومدش چراغ خونه ی ما رو روشن کرد ..و حالا خودش دوتا پسر داشت میلاد که هفده سالش بود و کورش هم ده سال و هم بازی و رفیق آرش بود .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش ششم میلاد دستپاچه گفت : مامانی لطفا اگر مامانم زنگ زد بگو خونه ی شمام .. گفتم : تو کجایی مادر ؟ گفت : میام بهتون میگم برای مامانم پیام فرستادم خونه ی شما خوابیدم ..مامانی سه نکنی ها ..دارم میام .. گفتم: میلاد جان من نمی تونم دروغ بگم ..تا مامانت زنگ نزده بیا که خودت باهاش حرف بزنی ..اون که می دونه تو اینجا نیستی چرا دروغ میگی؟ گفت : مامانی خواهش کردم شما که می دونی چقدر گیر میده گفتم : تواول بگو کجایی ؟ ..بلند تر بگو نمی شنوم ...,, آرش جان صدای اونو کم کن مادر من بشنوم میلاد چی میگه ..دارم سرسام میشم .. آرش بدون اینکه به حرفم ترتیب اثر بده گفت :عه مامانی باز ضد حال زدی خوب برین توی حیاط حرف بزنین .. گفتم : میلاد دوباره بگو نفهمیدم ..گفت : با دوست دخترم رفتیم جایی یه چیزی بخوریم یکساعت دیگه خونه ی شمام ..جون میلاد این یکساعت رو هوای منو داشته باشین قربون مامانی خوشگلم برم ..خداحافظ ..خداحافظ یادتون نره .. گفتم : میلاد من ..ولی دیگه اون گوشی رو قطع کرده بود . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش هفتم تلفن توی دستم مونده بود و نمی دونستم وقتی حوری همسر سعید زنگ بزنه بهش چی بگم ؟ دوباره شماره میلاد رو گرفتم ..خوب معلوم بود جواب نداد .. مثل بیشتر روزا برای هفت ,هشت نفر ناهار آماده کرده بودم ..معلوم نمی کرد هر کدومشون ممکن بود سر ظهر بیان خونه ی من و همیشه هم امید داشتن که غذای مامان حاضره ..اون روز که می دونستم مهدی شوهر سحرهم میاد ..لرنچ رو آبکش کردم و تا دم کنی رو گذاشتم روش زنگ در خونه به صدا در اومد خوشحال شدم فکرکردم میلاد اومده ولی اون نمی تونست باشه ..نکنه حوری اومده ؟ آیفون رو برداشتم ..و تا صدای پونه رو شنیدم نفس راحتی کشیدم .گفت : مامانی منم ..درو باز کردم ..و در ایوون رو ..رفتم به استقبالش ..در حالیکه یک پاشو روی زمین می کشید اومد تو ..هراسون پرسیدم چی شدی مادر ؟ پات چی شده ؟ گفت : شما کی می خوای از این محله برین ؟گندش بزنن افتادم توی جوی آب ..عه اینجا کجاست دیگه ؟ گفتم : بیا تو ببینم ؛با کی اومدی ؟ گفت:مامانم , داره ماشین رو پارک می کنه پرسیدم مگه تو رو هم تعطیل کردن ..خندید و گفت : منو نه ؛همه ی دبیرستان ها رو تعطیل کردن ..وقتی میگم آی کیو ی مامانم پایینه شما بگو نه .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش هشتم درست کنار جوی آب نگه داشته من پیاده بشم سری تکون دادم وگفتم : حالا چی شدی ؟ خیلی درد داری ؟ گفت : خیلی ؛ دادم به هوا رفت .. وقتی اومد جلوتر و همدیگر رو بغل کردیم با خنده گفتم : عزیز دلم ؛ بیا ببینم چی شدی ؟ ..ولی خودمونیم آی کی یو تو پایینه که جلوی پاتو نگاه نمی کنی حالا مامانت نگه داشت مگه تو باید میفتادی ؟نباید جلوی پاتو نگاه کنی ؟ بگو ببینم چطوری درد می کنه ؟ گفت: یکم فکر کنم پام زخمی شده می سوزه ..شما رو که دیدم بهترم ..قربونتون برم ؛ مامانی خوشگل من ؛ ناهار چی دارین ؟به به بوهای خوب به مشامم می رسه .. گفتم : تا دست و صورتت رو بشوری پلو هم دم می کشه ناهار می خوریم ..یواش در گوشم گفت : بگین آرش صدای تلویزیون رو خفه کنه من اصلا حوصله ندارم ..گفتم: خودت بهش نگو ؛؛ من یک کاریش می کنیم .. پونه رفت ملیکا رو که تازه از خواب بیدار شده بود بغل کرد ؛ ولی من منتظر سودابه شدم ..اون بچه ی دوم من بلافاصله بعد از سعید بود و همین یک دختر رو داشت ..پونه هفده سالش بود و اولین نوه ی من محسوب میشد ..و شش ماه از میلاد بزرگتر بود ولی هر دو سال آخر دبیرستان و کنکوری بودن .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش نهم سودابه تا چشمش افتاد به آرش و ملیکا گفت : باز سحر بچه هاشو گذاشته پیش شما ؟چرا ملاحظه ی شما رو نمی کنه ؟ تا کی شما باید جور اونو مهدی رو بکشین .. گفتم : تو که خبر داری مدرسه ها تعطیل بود چیکار کنه ؟ بزاره توی کوچه ؟ گفت نیگا کن نره خر شده هنوز سلام نمی کنه انگار نه انگار من خاله اشم از راه رسیدم ..آرش؟ اووی آرش خان خاله ات اومده نمی خوای بوس بدی ؟ آرش همینطور که داشت بازی می کرد گفت : سلام خاله ..اونم به شوخی گفت: سلام خالی فایده ای نداره پاشو بیا منو ماچ کن اونم خاموش کن می دونی نمی تونم سر و صدا تحمل کنم ..آرش همینطور که چشمش به تلویزیون و حواسش به بازی بود گفت : می خواستین خونه ی خودتون بمونین .. همه ی ما دیگه به حاضر جوابی و بی پروایی آرش عادت کرده بودیم ..بله عادت های بد زود خودشو توی دل جامعه جا می کنه و یک روز چشم باز می کنیم و می ببینم هیچ عادت خوبی باقی نمونده .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش دهم به سودابه گفتم : باهاش بد حرف نزن که بد جوابت رو نده ..حالا یک مشکل دیگه داریم میلاد باز به حوری دروغ گفته خونه ی منه ..ممکنه هر آن پیداش بشه و خوب خودت می دونی چه درد سری درست میشه ..خدا کنه تا حوری نیومده میلاد بیاد خودش جواب بده ..وگرنه بازم از چشم من می ببینه .. گفت : مادر من؛ شما چرا خودتو این وسط میندازی ؟ ولشون کن بزار هر کاری می خوان بکنن ..کم حوری به شما تهمت زده که تربیت میلاد رو خراب کردین ؟ گفتم : یا من نمیفهمم یا شما ها از مرحله پرت شدین ..یک وقت این بچه به من پناه میاره چیکار کنم بیرونش کنم ؟ من مادر بزرگشم ؛ نمی تونم از خودم نا امیدش کنم ؛ سعید و حوری کمتر دعوا کنن به خدا اگر میلاد یاد منم بیفته .. گفت : پس خودتون رو ناراحت نکنین ..اهمیتی به حرفاشون ندین ..حالا بگین پلو تون دم کشیده ؟یا نه ؛؛ میشه ناهار بخوریم ؟ من از گرسنگی سرم درد گرفته .. گفتم :فکر کنم سر دردت مال هواس مادر ؛ ولی یکم دیگه صبر کنی می کشم , تازه دم کردم ..که دوباره صدای زنگ بلند شد ..پونه آیفون رو بر داشت و گفت : تویی میلاد ؟ و رو کرد به من و گفت عشقتون اومد .. گفتم : خدا رو شکر ؛ میلاد با سرعت خودشو رسوند و کفش هاشو در آورد و خودشو انداخت تو بغل من و پرسید : نیومده ؟ گفتم : قربونت برم آخه چرا این کارو با مادرت می کنی ؟ بدون اینکه جواب منو بده رفت سراغ سودابه و گفت : سلام عمه , گرفتم براتون , باطری گوشی تون رو گیر آوردم خریدم .. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش یازدهم سوادبه همینطور که می بوسیدش گفت : فدات بشم عمه جون دستت درد نکنه ..حالا بگو کجا رفته بودی دم بریده که از مامانت فرار می کردی و دروغ گفتی ؟ ؛ پونه گفت : معلومه دیگه دنبال اون دوست دخترش ..میلاد با خنده لبشو گاز گرفت و با شوخی گفت :ای وای منو از این حرفا ؟ نگو خواهر تهمت می زنی .. من برم دستم رو بشورم الان میام .. رفتم توی آشپزخونه تا به غذا سر بزنم وبه این فکر بودم که میلاد داشت اشتباه می کرد و حق با مادرش بود ؛ و شش ماهی میشد که سعید و حوری داشتن باهاش مبارزه می کردن ..منم این وسط گیر افتاده بودم ..نمی دونستم چیکار کنم .. میلاد هنوز توی دستشویی بود که دوباره صدای زنگ بلند شد و این بار حوری با پسر کوچکش کورش سراسیمه اومد ..و همزمان که میلاد از دستشویی اومد بیرون اونا هم وارد خونه شدن ..حوری نگاهی به میلاد کرد وبا حرص داد زد الان اومدی آره ؟ میلاد گفت : سلام ..حوری بدون اینکه جوابشو بده اومد پیش من و گفت سلام مامان .. .. گفتم : سلام عزیزم خوش اومدی سعید هم میاد ؟ گفت :نه بابا ؛ کجا میاد ؟ من اومدم این نره خر رو ببرم خونه و بهش ثابت کنم بازم دروغ گفته .. مامان جون ؛,خوب شما یک چیزی بهش بگو ؛آخه درسته نه مدرسه میره نه درس می خونه ..افتاده دنبال یک دختر که چهار سال از خودش بزرگتره ..از صبح تا شب دنبال اونه ؛ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان 🦋💞 - بخش دوازدهم سودابه گفت : خودتو ناراحت نکن اینقدر که تو حساسیت نشون میدی بدتر میشه .. گفت : ای سودابه جان حساسیت نشون ندم می خواد با این سنش اونو بگیره ..میلاد خندید و گفت : شما چی میگی مامان ما فقط دوستیم .. حوری داد زد دوست اینطوریه؟ که تو درس و زندگی رو ول کنی بیفتی دنبال اون و پول خرجش کنی ؟ اصلا برای چی ..تو فردا نمی خوای کنکور بدی ؟ با چه معلوماتی می خوای این کارو بکنی .. میلاد گفت : تو رو خدا دوباره شروع نکن ..برای چی درس بخونم ؟ چیزی که فراوون شده توی این مملکت مدرکه ..می خرم ..شما نمی خوای خرج تحصیل منو بدی؟ یک جا بده دو سوته می گیرمش ..حوری عصبانی بود و داد زد احمق تحصیل برای اینه که مدرک بگیری ؟ دو سوته ..حرف زدنشو ببین ..میلاد بگو و اون بگو ..و دوباره جر و بحث تکراری بین اونا بالا گرفت .سر و صدای بازی آرش و کورش از یک طرف و داد و بیداد حوری و میلاد از طرف دیگه ..سرم گیج میرفت و نمی تونستم دخالت کنم ..حالم خوب نبود . ولی نذاشتم اونا بفهمن و به هر زحمتی بود اونا رو آروم کردیم و ناهار خوردیم ..بعد سحر و شوهرش اومدن و تا غروب یکی ؛یکی رفتن و من تنها شدم , درست تنگ غروب ..آخرین نفری رو که بدرقه کردم همون جا توی ایوون نشستم ..نیمه ی آبان بود و هوا هنوز خیلی سرد نشده بود ..نمی دونم چرا اون همه دلم گرفته بود زیرلب گفتم ؛؛ خوش بحال بی خیالی و تربیت ما ..مرام و معرفت ما ..و زمان ما ؛؛ویادم اومد وقتی چهارده سال داشتم ... ادامه دارد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان نجات مییابد : از "تکبر"با سلام کردن از "مصیبت"با صدقه دادن از "بیماری"با دعا کردن از "حرص" با شکر کردن از "غصه"با صبر کردن امیدوارم زندگیتون خالی از تمام بدیها باشه @aMaryam4 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💥روزی معاویه «لعنة‌الله‌علیه» وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند و گفتند : آیا می دانی که ابن عباس تفسیر قرآن می کند؟ معاویه گفت: خب ابن عباس پسر عمه ی پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟! گفتند: آیات را به نفع علی بن ابیطالب تفسیر می کند و ما از این قضیه شاکی هستیم! معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس می شوم و جمع شان را بر هم می زنم. معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس می شود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات می کرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید! بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت: ابن عباس تو تفسیر آیات می کنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو می کنی؟! ابن عباس گفت : معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال می کنم جواب می دهی؟ "انَّما اَنتَ مُنذِرُ و َلِکُلِ قَومِ هاد" این آیه برای کیست معاویه؟ معاویه گفت : رسول خدا فرمود ؛ منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است! ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟! ابن عباس گفت : "اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا" بگو این آیه برای کیست معاویه؟ معاویه گفت : این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟ ابن عباس گفت : "اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون" معاویه این آیه برای کیست؟ معاویه گفت : زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم! ولی حتما این را باید بخوانی؟ ابن عباس گفت : "عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم" معاویه بگو این آیه در حق کیست؟ معاویه گفت : رسول خدا فرمود ؛ خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش می پرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟ ابن عباس گفت : "وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا" بگو ببینم این آیه برای کیست؟ معاویه گفت : پیغمبر فرمود ؛ حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟ ابن عباس گفت : "کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم" این آیه برای چیست معاویه؟ معاویه گفت : این قصه قصه ی علم علی بن ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟ ابن عباس گفت : "قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا و َأَبْنَاءَکُمْ و َنِسَاءَنَا و َنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ" بگو به من که این آیه برای کیست؟ معاویه گفت : این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند، ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟ ابن عباس گفت : "ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع" این آیه برای چیست معاویه؟ معاویه گفت : روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود ، شخص رو به پیغمبر کرد و گفت ؛ به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم ! آیا باید فقط همین آیه را بخوانی؟ ابن عباس گفت : "یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک" این آیه دیگر برای چیست معاویه؟ معاویه گفت : این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم! ولی این را حتما باید بازگو کنی؟ ابن عباس گفت : "اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم" معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟ معاویه گفت : این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این را ! ابن عباس از جا بلند شد و گفت: معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟! کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟! معاویه گفت : اصلا ابن عباس بخوان "اِذا زُلزِلَتِ الارض زلزالها ابن عباس: این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است! معاویه گفت : علی در این آیه دگر چه می کند ابن عباس؟! ابن عباس گفت : نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود: زمین ! ابوتراب بر تو امر می کند آرام گیر! معاویه که از غضب بر خود می پیچید گفت: 🌷 ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود... بحار الانوار ج ۴۴ ص ۱۲۵ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼 🕋 دعای نادعلی ناد علی 💠 َنادِ عَلِیًّ مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ تَجِدْهُ عَوْناً لَكَ فِی النَّوَائِبِ 🎙 با صدای حاج حسین عرب سرخی 🌹🌹🌹 ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ 📜 متن دعای نادعلی 🍃🌹 *بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم*🌹🍃 *نادِ عَلیّاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوائِب لی اِلَی اللهِ حاجَتی وَ عَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتُ مُنقَضی فی ظِلِّ اللهِ وَ یُضِلِلِ اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدُ بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفیِّ اللهُ اَکبَرُ اَنَا مِن شَرِّ اَعدائِکَ بَرِیءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَ عَلَیکَ مُعتَمِدی بِحَقِّ إِیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعینُ یا اَبَا الغَیْثِ اَغِثْنی یا اَبَاالحَسَنَیْنِ اَدْرِکنی یاسَیفَ اللهِ اَدرِکنی یا بابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّةَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفیِّ یا قَهّارُ تَقَهَّرْتَ بِالقَهرِ وَ القَهرُ فی قَهرِ قَهرِکَ یا قَهّارُ یا قاهِرَ العَدُوِّ یا والِیَ الوَلِیِّ یا مَظْهَرَ العَجائِبِ یا مُرتَضی عَلِیٌّ رَمَیْتَ مَن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ اللهِ الْقاتِلِ اُفَوِّضُ اَمری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصَیرٌ بِالْعِبادِ وَ اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم اَدرِکنی یا غیاثَ المُستَغیثینَ یا دَلیلَ المُتَحَیِّرِینَ یا اَمانَ الخائِفینَ یا مُعینَ المُتَوَکِّلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجمَعینَ وَ الحَمدُ للِهِ رَبِّ العالَمینَ* ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🌹🌹🌹
🎀قرار صبح🎀 اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عج السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان 💕سلام بر سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام💕 🎀 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🎀 🕌اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن🎀 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن🎀 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن🎀 ✨خدایاقلب مارابه نورقرآن منورگردان،🎀 خدایا اخلاق مارابه زینت قرآن مزیّن کن،🎀 خدایاشفاعت قرآن راروزیمان گردان 🎀🎀🎀🎀🎀 💕دعای سلامتی امام زمان (عج)💕 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِ << اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا >> 🎀🎀🎀🎀🎀 💕دعای فرج امام زمان (عج):💕 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم << اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ >> 🎀🎀🎀🎀🎀 🌱آیت الکرسی می خوانیم به نیت سلامتی آقا امام زمان (یاصاحب الزمان عج) 🌴آیت الکرسی🌴 بسم الله الرحمن الرحیم الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالدون. 🎀🎀🎀🎀🎀 🍀دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . 🎀🎀🎀🎀🎀 💎دعای غریق💎 💎دعای تثبیت ایمان درآخرالزمان💎 🔸یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ🔸 🔷یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوب🔷ِ 🔸ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک🔸 🎀🎀🎀🎀🎀 🌾 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨✨ ✨✨ 👈👈1_بعدازنماز ایستاده ورو به قبله کرده ومیگوییم 💖 اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسوُلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ🌹 یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَابنَ فاطِمَهَ الزَّهراء سَیِّدَهَ نِساءِ العالَمینَ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ. 🌹 👈👈۲-سپس روبه حرم امام رضامیگوییم(سمت چپ ِقبله)💖   اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ 🌹  عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.🌹  👈👈۳- دوباره رو به قبله میکنیم و میگوییم :💖     اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولانا یا صاحِبَ الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَهَ الرَّحمنِ اَلسَّلام🌹ُ عَلَیکَ یاشَریکَ القُرانِ عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.🌹 🌸 دعای نور حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) 🌸 🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🌸 بِسْمِ اللهِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ، بِسْمِ اللهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الاُمُورِ، بِسْمِ اللهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ. الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ أنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، فِی كِتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرِ مَقْدُورٍ، عَلَى نَبِی مَحْبُورٍ. الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ، وَ صَلَّى اللهُ عَلَى سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ." https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🍃🌼🍃🌼 بسم الله الرحمن الرحیم 🔴 چهار قل 🔴 برای درامان بودن ازچشم زخم 💢سورة الکافرون   بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ (١) لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ (٢) وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (٣) وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ (۴)وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (۵) لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (۶)   💢 سورة الإخلاص بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (١) اللَّهُ الصَّمَدُ (٢) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (٣) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (۴)   💢سورة الفلق بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (١)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢) وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣) وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (۵)   💢سورة الناس بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١) مَلِکِ النَّاسِ (٢)إِلَهِ النَّاسِ (٣) مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (۴) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (۵) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۶) دعا براى مغفرت خود و مغفرت والدين و مومنان ( آمرزش گناهان ) 🌹 رَبَّنَا اغْفِرْ لي‏ وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ🌹 پروردگارا، بر من و بر پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى در روزى كه حساب برپا مى‏شود. ‍ ♥️ســـیدے! یــابن الــحسن!♥️ 👈🏼 مِــــن هــــجرِک یاحـــــبیب، قـــــلبے قــــد ذاب مــــــــهدیمـ ازفــــــــــراق دورے تـــــــــو، دیـــــگرطـــــــاقتے نـــــــمانده، جــز ایــنکه تـــسّلایمـ دعـــاے فــــرجت بـــــاشد...      ا‍❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨‌ 💟بـــسم اللــه الــرحمن الــرحيم 💞إِلــــَهِے عـــَظُمَـ الْــــبَلاءُ وَ بــَرِحَ الْـــخَفَاءُ وَ انــــْکَشَفَ الْــــغِطَاءُ وَ انْــــقَطَعَ الـــرَّجَاءُ وَ ضــــَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُــــنِعَتِ الــــسَّمَاءُ وَ أَنْـــــتَ الْــــمُسْتَعَانُ وَ إِلَــــیْکَ الْــــمُشْتَکَے وَ عــــَلَیْکَ الْــــمُعَوَّلُ فـــِے الـــشِّدَّةِ وَ الــــرَّخَاءِ اللــــهُمَّـ صَـــلِّ عَـــلَے مُـــــحَمَّدٍ وَ آلِ مُــــحَمَّدٍ أُولِــــــے الْأَمْـــــــرِ الَّـــــذِینَ فَـــــرَضْتَ عَــــلَیْنَا طـــــَاعَتَهُمـْ وَ عـــــَرَّفْتَنَا بِـــــذَلِکَ مَــــنْزِلَتَهُمْـ فَـــــفَرِّجْ عــــَنَّا بِـــحَقِّهِمْـ فَـــرَجا عـــَاجِلا قَـــرِیبا کَـــلَمْحِ الـــْبَصَرِ أَوْ هُــــوَ أَقـــْرَبُ یَا مـــُحَمَّدُ یَا عَلِےُّ یَا عَلِےُّ یَا مُـــحَمَّدُ اکـــْفِیَانِے فـــَإِنَّکُمَا کـــَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فـــــَإِنَّکُمَا نـــَاصِرَانِ یَا مَــــــوْلانَا یَا صـــَاحِبَ الـــزَّمَانِ الـــْغَوْثَ الْـــغَوْثَ الْــغَوْثَ أَدْرِکـــْنِے أَدْرِکْنِی أَدْرِکْــنِے الــسَّاعَةَ الـــسَّاعَةَ الــسَّاعَةَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ یَا أَرْحَـــمَ الـــرَّاحِمِینَ بِــــحَقِّ مـــُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الــــطَّاهِرِینَ..💞 ❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖✨🌟✨‌ 👆🏼وبــــراے مـــحبوب عـــالمین روحـــے وارواح الـــعالمین لــــــــتراب مــــــــقدمه الــــفداه💔 ا‍❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨ 💟بــسمـ الله الــرحمن الــرحیم 💓اَللّـــهُمـَّ كُــنْ لِـــوَلِيِّكَ الْـــحُجَّةِ  بْنِ الْــــحَسَنِ صــــَلَواتُكَ عـــــَلَيْهِ  وَعَــــلے آبـــائِه فـي هــــــــذِهِ  الــــسَّاعَةِ وَفـــي كُــلِّ ســــاعَة  وَلـــِيّاً وَحــافِظاً وَقــائِداً وَنــاصِراً  وَدَلــــيلاً وَعَــــيْنا حـَتّے تُـــسْكِنَهُ  اَرْضــــــَكَ طَــــوْعاً وَتُــــــمَتِّعَهُ  فــــیها طــــویلا...💓 ❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨🌟 یـــقین بــــدانیمـ که اوهــمـ، هــر لــــحظه، دعـــایمان مے کــند... 🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 🎇 بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ‌🎇 🌟دعاے عهـــــد🌟🤝 🤲اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْڪُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ،🌟 💚وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیم🌟 💚 وَ رَبَّ الْمَلائِڪَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُڪَ بوَجْهِڪَ الْڪَریمِ، 💚 وَ بِنُورِ وَجْهِڪَ الْمُنیرِ، وَ مُلْڪِڪَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُڪَ بِاسْمِڪَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، 🌟 💚وَ بِاسْمِڪَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ ڪُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ ڪُلِّ حَىٍّ، 🌟 💚وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.🌟 🤲💚اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِڪَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ،🌟 💚عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، 🌟 💚وَ مِدادَ ڪَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ ڪِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا،🌟 💚وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.🌟 🤲💚 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ،🌟 💚 وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.🌟 🤲💚اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِڪَ حَتْماً مَقْضِیّاً،🌟 💚فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً ڪَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.🌟 🤲💚اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاڪْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ،🌟 💚وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُڪْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَڪَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَڪَ، فَإِنَّڪَ قُلْتَ وَ قَوْلُڪَ الْحَقُّ:🌟 💚ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما ڪَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّڪَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّڪَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِڪَ حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ🌟 💚وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِڪَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَڪَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْڪامِ ڪِتابِڪَ،🌟 💚وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِڪَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّڪَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ،🌟 🤲💚اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّڪَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ،وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِڪانَتَنا بَعْدَهُ ،🌟 🤲💚اللّهُمَّ اڪْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِڪَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.🌟 🌅اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولاے یا صاحِبَ الزَّمانِ🌅 🌅اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولاے یا صاحِبَ الزَّمانِ🌅 🌅اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولاے یا صاحِبَ الزَّمان🌅 ِ 💚اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪَ الْفَرج💚 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃
🌼🍃🌼🍃🌼 سلام روزتان منوربه ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(ص) به رسم ادب هرروز: السلام علی رسول الله وآل رسول الله السلام علیک یابقیة الله(عج) السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع) السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) جمیعاورحمت الله وبرکاته. 🌼 امام خوب زمانم سلام «صبحم» شروع می شود آقابه نامتان «روزی من» همه جا «ذکرنامتان» صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلیک یابن الحسن» مـن دلخوشم به «جواب سلامتان» 🌼 السلام علیک یابقیة الله یا اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن ویا شریک القرآن ایهاالامام  الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"  الامان الامان 💚السلام علیک یا صاحب الزمان عج 💚 🌹اَیُّها النَّاس 🌷بخواهید که آقا برسد 🌹بگذارید دگر 🌷درد به پایان برسد 🌹همگی در پس هر سجدہ 🌷به خالق گویید 🌹که به ما رحم کند 🌷یوسف زهرا(س)برسد 🌸تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج صلوات🌸 مهدوی 💐💐💐💐 🌸سـلام صبحتون زیبا 🌾امروزتون عالی 🌸دلتون آفتابی 🌾قدمهاتون محکم و استوار 🌸حالتون خوب 🌾زندگیتون گرم 🌸وجودتون سلامت   🌾و روزهای عمرتون 🌸پراز اتفاقات زیبا وبه یاد ماندنی دوشنبه تون پر از موفقیت💐 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃🌼 🌺🍃یک ســــلام 🌷🍃باعطر گلهای بهشتی 🌺🍃به دوستان مهربون 🌺🍃یک ســــلام 🌷🍃از سر عشق و دوستی 🌺🍃به همه دوستهای نازنین 🌺🍃با آرزوی داشتن روزی 🌷🍃زیبا و پراز خیر و برکت سه شنبه تـون عالی🌺🍃 🌺🍃 🍃🌸صمیمی ترین سـلام 🍃🌸تقدیم شما مهربانان 🍃🌸امید که طلوع امروز 🍃🌸آغازخوشی هایتان باشد 🍃🌸روزتـون بخیر و شـادی 🍃🌸و پر از انرژی مثبت 🍃🌸صبحتون بخیر 🌸🍃 🌷صبح است و یک تصویر 🌿زیبا با هزاران خاطره 🌷بازیِ انوار خورشید 🌿در کنــار پنجره ☀️ 🌷آرزوهای قشنگ ‌و ماندنی 🌿سهم لحظه های خوب زندگی تان 🌷سلام صبح سه شنبه تون پر از خیر و برکت ☕️ 🍃 🌷🍃 ❤سلام امام زمانم 🌼🍃 در تمناے نڪَاهت بي‌قرارم تا بیایی مڹ ظهور لحظہ‌ها را مي‌شمارم تا بیایی... خاڪ لایق نیست تا بہ رویش پا ڪَذارے در مسیرت جاڹ فشانم گل بڪارم تا بیایی... 💚اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنا به💚 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌🌼🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃🌼 🌸🍃بر روی زمین و آسمانها و کرات🌸 🌸🍃در بین مناجات برای حاجات 🌸 🌸🍃زیباتر از این جمله ندیـده اسـت کسی 🌸 🌸🍃بر خاتم انبیاء محمّد(ص) صلوات🌸 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🌸🍃 نیایش صبحگاهی🌸💫 💫بارالهی ... !!! 🕊هنگامی که ثروتم دادی، ✨خوشبختیم را نگیر 🕊هنگامی که توانایی ام دادی ، ✨عقلم را نگیر 🕊هنگامی که مقامم دادی ، ✨تواضعم را نگیر 🕊هنگامی که تواضعم دادی ، ✨عزتم را نگیر 🕊هنگامی که قدرتم دادی ، ✨عفوم را نگیر 🕊هنگامی که تندرستیم دادی ، ✨ایمانم را نگیر 🕊و هنگامی که فراموشت کردم ، ✨فراموشم نکن... 🌸🍃 🌸💕سه شنبه تون عالی 🌿✨از خدا برایتان 🌸💕یک روز زیبا و 🌿✨سرشاراز سلامتی و لبخند 🌸💕همراه با دنیا دنیا آرامش 🌿✨سبد سبد خیر و برکت 🌸💕بغل بغل خوشبختی 🌿✨و یک دنیا عاقبت بخیری 🌸💕و یک عمر سرافرازی خواهانم 🌿✨روزتون زیبـا و در پنـاه خـدا 🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️ ان شالله درپناه پروردگار💚 امروزتون بخیر و نیکی حال دلتون خوب😇 وجودتون سبز و سلامت و زندگیتون غرق درخوشبختی🌺 شیرین وعاشقانه با خدا باشه❤️ 😊🙏 🌺🍃 🌹آدمى باش كه ❤️دوست داشتنش آسونه ؛ 🌹شكستنش سخته ❤️فراموش كردنش غيرممكنه . 🌹 مهربانی را از هم دریغ نکنیم 🌹حتی در حد یک لبخند.. 🌹🍃 🌼🍃صبــح یعنـی یک سبـد لبخنـد 🌷🍃یک بغل شادی،یک دنیاعشق و 🌼🍃یک عـالمـه خنـدیـدن از اعمـاق 🌷🍃 وجود به شکرانه داشتن نفسی 🌼🍃 🌷🍃 ❤️ ان شالله درپناه پروردگار💚 امروزتون بخیر و نیکی حال دلتون خوب😇 وجودتون سبز و سلامت و زندگیتون غرق درخوشبختی🌺 شیرین وعاشقانه با خدا باشه❤️ 😊🙏🌺🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
•°🌱 داره‌کم‌کم‌تموم‌میشه🥺💚:) ۸روزتامحرم •آقای‌امام‌حسین•♥️ 🌷🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d