eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.6هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
25هزار ویدیو
124 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
.♥ هر روز سلامتان می‌کنم و دستان ناتوانم را در دستان پربرکت ومهربانتان می‌گذارم و می‌دانم در پناه نگاه گرمتان، لحظه هایم سرشار از آرامش و روزی و امید خواهد بود ... شکر خدا که شما را دارم 🌤 «» ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/matalbamozande1399
✍عبد اللّه بن عمیر و همسرش شاید در تاریخ کربلا کم تر نام عبد اللّه بن عمیر برده می‌شود. او در کوفه با زن و فرزند خود نشسته بود. دید سر و صدایی می‌آید. پرسید چه خبر است؟ گفتند: لشکری به کربلا می‌رود تا با امام حسین علیه السلام بجنگند. گفت: عجب با پسر پیغمبر بجنگند! من آرزو داشتم با مشرکین بجنگم. من می‌روم و با این‌ها می‌جنگم ثواب این کم تر از جنگ با مشرکین نیست. همسرش که امّ وهب نام داشت، گفت: خیلی تصمیم خوبی است، ولی باید مرا هم با خود به کربلا ببری. با هم به راه افتادند. عبد اللّه بن عمیر با همسرش شبانه از بیراهه آمدند و به کربلا رسیدند. روز عاشورا شد. دو نفر از سپاه کوفه بلند شدند، گفتند: چه کسی می‌آید با ما بجنگد؟ نام آن‌ها یسار و سالم است. یکی از آن‌ها غلام ابن زیاد بود و دیگری غلام پدر ابن زیاد. گفتند: چه کسی با ما می‌جنگد؟ حبیب و بریر اعلام آمادگی کردند. امام حسین علیه السلام فرمودند: بنشینید. عبد اللّه بن عمیر گفت آقا اجازه می‌دهید من بروم؟ حضرت یک نگاهی کردند و فرمودند: تو برو جوان برومندی بود. به میدان رفت و درگیر شد و آن دو نفر را به هلاکت رساند. در این درگیری انگشتان دستش قطع شد. از دست او خون می‌چکید. همسر او «امّ وهب» به میدان آمد و گفت: تو را رها نمی کنم تا با تو به شهادت برسم. چون یک دست عبد اللّه بن عمیر شمشیر بود و از دست دیگرش هم خون می‌چکید، نتوانست همسر خود را برگرداند. امام حسین علیه السلام آمدند و فرمودند: برگرد. بالاخره در یک درگیری دیگر عبد اللّه بن عمیر به شهادت رسید. همسرش کنار جنازه اش آمد. نگاهی به او کرد و گفت: ما با هم از خانه راه افتادیم، تو می‌خواستی تنها بروی؟! من گفتم: اگر تنها بیایی به کربلا خوب نیست، با هم برویم، ولی تو رفتی و من ماندم. سپس این زن با وفا گفت: ﴿ أَسْتَلُ اللّهَ الَّذى رَزَقَكَ الجنَّة أَنْ يَصْحَبَنِى مَعَكَ ﴾ ؛ [۱] از آن خدایی که تو را بهشتی کرد، می‌خواهم که مرا همراه تو قرار بدهد. شمر این صدا را شنید، گفت: تو می‌خواهی با شوهر خود باشی، کاری ندارد. غلام خود را فرستاد با عمودی به سر این زن زد و کنار بدن شوهر خود به شهادت رسید. ---------- [۱]: موسوعة الامام حسین علیه السلام، ج ۳، ص ۵۶۱ ‎‌‌‌‌‌‎‌ https://eitaa.com/matalbamozande1399
🔻پدر شهید مدافع حرم: خونی که برای رضای خدا ریخته شد گم نمی‌شود 🔹پدر شهید حسن رجایی‌فر: تحولات روزگار می‌آید و می‌روند ولی خونی که برای رضای خداوند ریخته شد گم نمی‌شود و کار خودش را خواهد کرد. 🔹خداوند بزرگترین محافظ و یاری‌‎دهندۀ جریان حق است. پیروزی نهایی با جبهۀ مقاومت است و ما همچنان آماده دفاع و حرکت در این مسیر هستیم. https://eitaa.com/matalbamozande1399