💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_109 خانم معذرت ميخوام آقا هماهنگ نكردند كه شما بيرون تشريف ميبرين با عصبانيت
#این_مرد_امشب_میمیرد_110
معين خيلى ريلكس با صداى بلند گفت: دوز آرام بخشتو ميگم ببرن بالا بيشتر بخوابى حالت بهتر ميشه..
اتابك خان كه رفت خودم را سريع از آغوشش بيرون كشيدم
_ اينو من بودم ميبردم ميزاشتم سالمندان
_ هيس تو اين كارا دخالت نكن با كسى هم ديگه دهن به دهن نميشى تو اين خونه، قبل ٩ هم خونه اى
_ پادگانه؟
_ ميخواى ديگه نزارم برى؟
_ جهنم سگ خورد من چند ساعتم تو رو نبينم چند ساعته..
_ مواظب خودت باش
جوابش را ندادم با همه توانم دويدم تا هرچه سريعتر از آن قصر مخوف خارج شوم!
به خانه كه رسيدم قبل از ورود چه قدر دلم براى يلدا و معين آن روزها تنگ شد !!!
معينى كه در عمارت آنچنان آقايى ميكرد و كج خلقى با خنده و شوخى در اين خانه با ما كله پاچه ميخورد چه قدر در آغوشش امنيت داشتم چه قدر احساسم پاك بود و خالص در
حالى كه او فقط مرا براى دستيابى به ارثيه اش ميخواست وبس ..حال كه همسر شرعى و قانونى اش هستم چه قدر از آن روزها به او دورترم...
عمه با ديدنم جان دوباره ميگيرد گويا اين يك روز تمام عذاب دنيا را متحمل شده است حال ميداند كه همه چيز را ميدانم خودش را سرزنش ميكند..
_ يلدا كاش به معين اعتماد نميكردم كاش نميسپردمت بهش اون خاندان وحشتناكن خون هم رو ميخورن چرا بردت اونجا چرا واسه رسيدن به هدفش تو رو كشيد وسط !!
_ نميدونم فقط ميدونم پر كينه و حس انتقامه عمه چرا اين همه مدت مخفى كارى كردى؟
_ چه فايده داشت دونستنش جز عذاب ؟ جهاندار كه مرده ديگه جز اون كى توى
اون خاندان تو رو ميخواست ..
_ راست ميگى عمه عماد هم منو ديگه نميخواد
_ اذيتت ميكنن؟
_ نگاهشون حرفاشون آتيشم ميزنه
_ ميدونم عزيز دلم ميدونم كم نكشيدم از دستشون .
_ منو به خاطر عشق بابام بزرگ كردى؟
_ امانت دارى كردم نه مادر حسابى داشتى نه داداش بى غيرتم واست پدرى كرد تو امانت جهاندار بودى نور دلم بودى همه اميدم به زندگى بعد مردن بچه ام تو بودى..!
(بچه ؟! عمه مادر بوده است؟ )
_ تو بچه داشتى؟
_ بعد فرارم با جهاندار به زور اتابك خان صيغش شدم كه تا ابد حتى بعد مرگ اتابك حكم مادر جهاندار رو داشته باشم و حرومش باشم حامله شدم با كلى منت قبول كرد نگهم داره تو خونه و بچه مو بزرگ كنم پا به ماه بودم مهرخ خانومم با من معينو حامله بود
بى دليل و سر بهانه مسخره اتابك زير بار كتكم گرفت و بچه ام مرد شير تو سينه هام جمع
ميشد ولى بچه اى نبود واسه مكيدنش مهرخ كه به رحمت خدا رفت سر زا، معينو من شير
دادم با جون دلم بزرگش كردم ..ولى بعد جريان تو ما رو كلا از خونه بيرون كردن اتابك خان تهديد كرده بود كه اگه جهاندار بويي ببره تو رو ميفرسته پرورشگاه يا گم و گورت ميكنه منم كندم از همه و همه چيز واسه تو ..
اشك ريختم براى دخترى كه عشقش را باخت و هم خوابه پيرمردى ظالم شد مادرى كه فرزندش را قبل از در آغوش كشيدن از دست داد عمه اى كه همه اين سالها جوانى و زندگى اش را فداى من كرد ......
_ گريه نكن يلداى خوشگلم گريه نكن عزيز دلم
_ عمه با تو چى كار كردن؟ چه طور اينقدر صبور بودى؟؟؟
_ خدا رو داشتم تو رو داشتم به عشق تو زندگى كردم اما نميزارم بلایی سرت بيارن
تا زنده ام شده تا آخر دنيا فرارى باشيم باهات ميام
_ كجا بريم آخه ما كجا رو داريم ؟
_ طلاقتو ميگيرم
_ دوسش دارم عمه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ادامه دارد....