eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
25.6هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_149 تخت دو نفره چوبى مينا كارى زيبا ،،عروسك خرگوش بزرگ،، بوى عطر شيك و خوشبو
يلدا به هوش اومدى؟ صداى معينم نيست اما آشناست نگاهش ميكنم اورا ميشناسم بهروز است .....به سختى براى گلوى خشك شده ام آب طلب ميكنم كمكم ميكند بنشينم حس ميكنم وزنم چند برابر شده است و توان حمل خودم را ندارم به سرم دستم نگاه ميكنم _ بهروز من كجام؟ _ دختر جون حيف اين اثر هنرى نبود داشتى به كشتنش ميدادى؟؟ ليوان آب را جلوى دهانم گرفت جرعه اى نوشيدم _ معين كجاست؟ چى شده؟ _ بزار يكم نگرانت شه شايد قدر اين شاهكار خلقت رو بدونه و از فكر اون عشق پوسيده اش در بياد... حرفهاى بهروز چنان پتكى بر سرم فرود مى آيد و به ناگاه همه چيز را به ياد مى آورم!!! بغض ميكنم!! صورتم را نوازش ميكند _ بالاخره عقلت بيدار شد بانو؟شناختى عشقتو؟ _ اينجا كجاست؟ تو چه طور پيدام كردى.. _از وقتى پشت اتاق ژاله بودى حواسم بهت بود ولى نميخواستم به خلوتت بى احترامى شه حس كردم حالت بده تنهات نزاشتم و هرجا رفتى اومدم.. حالت بد شد آوردمت ويلاى پدرم و دكتر خبر كردم حس كردم از معين و اون محيط فرار كردى دلم نميخواست به اونجا برگردى و پدرم خيلى عصبانيه تو رو نشناخت فكر ميكنه معشوقمى كه پنهان از مينا در حال خيانتم ...!! تلخ خنديدم اين مرد عينكى با آن چشمان بى حالتش و صورت نه چندان زيبايش چه قدر فهيم تر از معين نامدار است آمپولى به سرمم تزريق كرد و خنديد _ حسابى دكتر شدما !!! دكتر گفت بيدار شدى اينو بزنم تو سرمت (حال هم صحبتى با كسى را نداشتم حتى اگر آن شخص دوست خوبى مثل بهروز باشد) ولى او اصرار دارد اين سكوت را مدام بشكند _ يكم كه بهتر شدى برگرديم آب پرى البته بهتره نفهمن من كمكت كردم دوست ندارم فكر ناجورى كنن.. _ حتما خيلى نگران شدن _ عاقل باش يلدا _ تازه عاقل شدم _ حقشو بزار كف دستش ، همين جورى ميدونو خالى نكن _ من هنوز عاشقشم بهروز شايد تركش كنم ولى حتى فكر انتقامم به سرم نميزنه!! كنار پنجره رفت و گفت: _ دلت براى خودت و اونهمه حس خالصى كه خرجش كردى نميسوزه ؟ دختر من آوردمتون آب پرى كه چشمت باز شه و معين رو بهتر بشناسى.. از مينا شنيده بودم اين ويلا خلوتگاهش با ژاله بوده.. (بغضم را كه فرو ميخورم حس ميكنم به بزرگى يك سيب است) _ ميدونستم از روز اول ميدونستم يعنى خودش بهم گفته دلى ديگه واسه عشق و عاشقى نداره!! معين سرم كلاه نگزاشته خودم خودمو خر فرض كردم اون از اول و هميشه با صداقت رفتار كرده اين منم كه هالو بودم.. سريع به سمتم آمد و صورتش را نزديكم كرد كمى خودم را عقب كشيدم اصلا از اين حركت او خوشم نيامد!!! _ خودتو ازش دريغ كن بزار قدرتو بدونه تو هم مثل خودش رفتار كن _ بهروز ميگم دلم نميخواد انتقام بگيرم اون مقصر نيست... اشتباه از خودمه، تمام اين مدت جز دلسوزى و محبت ظلمى به من نكرده، دست خودش نيست عاشقه مثل من كه دست خودم نيست و عاشقشم ، ميرم ولى حالا نه بعد قول و قرارى كه بين خودم و خودشه .. دليل اصرار و كلافگى بهروز را نميدانستم ولى اين را خوب ميدانستم كه راه سختى در پيش دارم باز بايد دلم را چال كنم و كنار معين باشم و او را براى خودم ممنوعه اعلام كنم بايد حداقل يكسال همراهى اش ميكردم ادامه دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d