eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
25.1هزار ویدیو
125 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_211 و واى فقط خدا ميدانست از اين پيرمرد تا چه حد متنفر بودم!!! حتما ٢١ تا آم
حس عجيبى بود!!! من كه خيلى كمرنگ مادرانه ديده بودم عجيب مادرى ام براى اين موجود كوچك قلمبه شده بود!!! شديدا احتياج داشتم به خواب عصر،،طبق محاسباتم معين شب ميرسيد...در خواب عميق بودم ،،دستى صورتم را نوازش كرد دلم ميخواست بيدار شوم ولى قدرت خواب بر من غالب شده بود صدايش وجودم را از عشق لبريز كرد _ من بميرم واسه شما كوچولوى خودم كه مجبورت كردم به اين زودى مامان شى خودش بود خواب نبود رويا نبود آمده بود جان جانانم آمده بود !!! از جايم مثل جن زده ها پريدم و جيغ زدم _ اومدى؟ بغض داشت؟! _ آره عزيزم آروم باش زل زده بود به شكمم خجالت كشيدم و خودم را جمع كردم كنارم نشست و بغلم كرد پيشانى ام را بوسيد _ ممنونم ، ممنونم عسل بانو خودم را غرق كردم در آغوشش .. خنديد و تند تند بوسيدم _ بهترين حس عالم رو بهم دادى دختر _ معين از وقتى حسش كردم عاشقش شدم _ از من كه بيشتر دوستش ندارى وروجک و؟ _ به بچه ام نگو وروجک بابايى _ من فداى بابايى گفتنت كه هنوز خيلى كوچيكى بغض داشت نگاهم كه نميكرد ميفهميدم نگران است بايد به او ثابت ميكردم بزرگ شده ام سيما و يك پرستار جوان تر عضو ثابت و شبانه روز خانه شدند.. معين همه چيز را براى ٩ ماهى راحت و در آسايش كامل برايم آماده كرده بود .سر كار رفتن را قدغن كرد آن قدر حساس و محتاط با من رفتار ميكرد كه گاهى به طفل خودم حسادت ميكردم پدر خوبى بود مثل جهاندار !! كاش من هم سعادت پدرى ديدن از پدرم را در قيد حياتش داشتم... بعد از بازگشت از بيمارستان انجام كلى آزمايش و سونوگرافى متوجه شديم تازه در هفته چهارم باردارى هستم...در راه خانه هر دو عقب اتومبيل نشستيم و از سامى خواست آرام تر و محتاط تر رانندگى كند پيرمرد ذوق پدر شدن آقايش را داشت و مدام با عشق نگاهمان ميكرد... دستم را گرفت واز من خواست سرم را روى شانه اش بگزارم ولى سرم را روى پايش گزاشتم و اعتراضى نكرد و مشغول نوازش موهايم كه حالا ميتوانستم با كش كوچكى ببندمشان شد!! _يلدا خانم صحبت ها دكترت رو كه يادت نميره ان شالله؟ _ كدوم دكترم؟تو يا دكتر شمس؟ آرام لپم را كشيد _ هر دو به علاوه دكتر زنان _اوهوم يادم ميمونه بابايى _ ميدونم يكم سخته ولى تو اين قدر قوى هستى كه از پسش بر بياى، خيلى خيلى بايد مواظب خودت باشى كوچكترين وضع غير عادى كه حس كردى حتى يه سر درد عادى رو بايد اطلاع بدى _ چشم حواسم هست ، حالا كى معلوم ميشه اين وروجك دختره يا پسر _ تقريبا دو ماه و نيم ديگه بايد صبر كنى تا بفهمى _ واى چه قدر دير _ چه فرقى ميكنه يلدا جان آخه؟ ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d