eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
25.7هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_24 _ بله بله خواهش ميكنم _ نميشه لطف كنين به موبايلشون زنگ بزنين حداقل ياد آ
جز در وقت ضرورت مخصوصا صبح ها به من زنگ نميزنى متوجه منظورش كه شدم به علامت موافقت سر تكان دادم _ يگانه ٣١ ساله كه منشى شركته كم كم باز نشسته ميشه البته بعد از آموزش به تو ..اوه اوه چه صميمى هم هست پيرزن باز... _ از همين الان كنارش بشين و تك تك مسئوليتها و البته ادب و كلاس كارى رو از ايشون ياد بگير و ساير مسائلم كم كم وقت كنم خودم يادت ميدم تا ساعت ٦ امروز سر كارى سعى كن حداكثر استفاده رو ببرى الانم برو و قهوه منو بيار..!!! چى ؟! من منشى بودم يا آبدارچى؟ هنوز در بهت قهوه آوردن بودم كه باز همان نگاه تلخ را روانه كل وجودم كرد _ از فردا اين مدلى نيا لباس رسمى مناسب محيط كار بپوش اين قدر هم نقاشى و رنگ آميزى روى صورتت لازم نيست. اگر معين نامدار نبودى كارم لنگ نبود جواب همه اين دستورهايت را با يك لگد ميدادم _ باشه _ باشه نه _ چى؟ _ چشم با حرص چشم غليظى گفتم و او هم بى توجه در آخر تاكيد كرد كه قهوه اش تلخ باشد....، يلدا از امروز زندگى را تجربه ميكنى كه حتى در كابوس هم نميدیدى.. قاموس چون منى هرگز نميگنجيد و تو معين نامدار چگونه تبر بر دست عزم شدن در شكستن اين من را جزم كرده اى... آن روز فهميدم منشى معين بودن از هر كارى در دنيا سخت تر است رفت و آمد در شركت به حدى بود كه احساس ميكردم سوار اتوبوس واحد شده ام . شركت قريب به ٣١١كارمند داشت و اين امپراطورى توسط غول چراع جادوى زندگى من اداره ميشد. قوانين وضع شده توسط همين غول خيلى پيچيده بود مانند حفظ كردن چند كتاب قطور!!! تا عصر ديگر معين را نديدم .خانم يگانه« مريم يگانه» زن قانونمند و دقيقى بود كه با وسواس خاصى تك تك نكات را به من آموزش ميداد. حتى ساعت دقيق رسيدگى به امور شكم اين غول پر خور!!! آن قدر خسته بودم كه سرم را روى ميز براى كمى استراحت گزاشتم نفهميدم چه طور خوابم برده است .. با صداى تلفن روى ميزم وحشت زده از خواب پريدم كد داخلى اتاق معين بود و از خانم يگانه هم خبرى نبود ... _ بله؟ همان صداى بم جذاب هميشه كه بايد اعتراف كنم زيبا ترين آوايى بود كه در زندگى ام شنيده بودم. خوابى ؟ با دستپاچگى گفتم: نه نه _ پس ٢٧ دقيقه است سرت روى ميزه چرا؟! تازه به خودم آمدم و فهميدم تمام اين مدت از طريق دوربين حركاتم را زير نظر داشته است _ متوجه نشدم خوابم برده.. _ من پول مفت ندارم براى خوابيدن كارمندم توى ساعات ادارى خرج كنم ، ٢ ساعت اضافه ميمونى جبران شه... و بعد بى معطلى گوشى را قطع كرد و من هرچه فحش بلد بودم در دل خرجش كردم كه حداقل كمى سبك شوم ... از ساعت ٥ اشكان شروع كرد به تماس گرفتن و من هر بار با هر تماسش جمله معروفش را با خودم مرور كردم : " يك تفريح بود كه تمام شد" به عمه اطلاع دادم كه نگران نشود و سپس گوشى ام را خاموش كردم تا دوباره با نمايش اسمش روى صفحه گوشى ام به هم نريزم به اندازه كافى خسته و كلافه بودم !!! . ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d