eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
25.6هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_57 به ناچار چشمانم را بستم ، ذهنم هوشيار بود اما تعادل راه رفتن و ايستادن را
گيج و منگ مانده بودم عمه رفت!!!! من را باز در دهن شير گذاشت و رفت ..به واحد خودمان كه رسيديم نگاهش آنقدر عجيب بود كه ميترسيدم قدمى بردارم .. باز كتفم را گرفت و كشيد در را باز كرد و من را به سمت داخل هول داد ،،،واى بدبخت شدم هيچ كسم نيست به دادم برسه.. ولى خوب من خيلى پر رو بودم،،،، _ چيه همش عين سگ هار به من ميپرى تو كى زندگى منى ؟ فضول اصلا برو اون عمه آشمالمو بنداز زندان ديگه به من ربط نداره ميرم از اينجا و از تو حالم به هم ميخوره _ تو هيچ جا نميرى به سمتم كه قدم برداشت نفسم در سينه حبس شد _ خوب منشى كوچولوى من تو كه اينقدر اهل عشق و حالى خوب كى بهتر از رئيست تازه هم حال ميكنى هم پول توشه ..!!!! خداى من اين معين بود؟! انگار به يكباره تمام مستى از سرم پريد. در حال باز كردن دكمه هاى پيراهنش بود نفسم به سختى بالا مى آمد نزديك تر شد.. بلندم كرد عقب رفتم جلو آمد به ديوار كه خوردم ما بين حصار دستهايش كه به ديوار زد ،اسير شدم لبش با لبم ٢ سانتى متر فاصله داشت و من چه قدر حقير بودم.. وسيله عشرت شبانه اش كه كرايه ام را هم ميپردازد!! جام نفرتم از هوس هاى مردانه باز لبريز شد در اين لحظات از اينكه عاشق چنين موجودى شده بودم از خودم حالم به هم ميخورد ؛؛ _ ولم كن ولم كن برو عقب نيشخند بلندى زد _ مگه دوست نداشتى حال كنى؟ خودت گفتى، من بهتر از اون مفنگی هاى پارتى نيستم ؟ دستش كه به سمت سگك كمربندش رفت همه تنم لرزيد بالا تنه اش كه عريان بود حتما... _ نكن ،،تو رو قرآن نكن تو رو خدا اگه ميپرستى نكن دستم را روى دستش گذاشتم و باز التماس كردم: _ گوه خوردم ولى اشتباه ميكنى من اهلش نيستم من ته خلافم یه نخ سيگاره و خوردن اين زهر مارى..... باز زهر خند زد _ لاى اون همه مرد يعنى خوش نميگذره؟ _ برو از تك تكشون بپرس با من عين پسرا همه رفتار ميكنن همه ميدونن اهلش نيستم به خدا كسى جرات نداره دست بهم بزنه _ زر مفت ميزنى و بعد پرتم كرد روى كاناپه سرم را بين كوسن ها فرو بردم و جيغ كشيدم _ كثافت آشغال هرزه.. ازت متنفرم معين نامدار ازت متنفرممممم.. دوباره كه دست به كمربندش برد از وحشت و ناتوانى نتوانستم حتى فرياد بزنم باز سرم را ميان كوسن ها فرو بردم تا نبينم چه بلایى سرم مى آيد زانوانم را در شكمم جمع كردم چون كودك ناتوانى كه از سرما به خود جمع شده است مى لرزيدم تمام تنم آشكار ميلرزيد فردا خودم را ميكشتم اگر به حريمم دست درازى ميكرد پس نميخواستم قبل از مرگم اندام برهنه پر از هوس يك مرد آن هم معينى كه روزى عاشقش بودم را ببينم سرم را بيشتر فرو بردم و به هق هق افتادم صداى بمش اينبار لرزان بود: _ آره همنجورى خوبه ، تكون نخور هم به نفعه خودته!!!خدايا تو كجايى ؟صداى ناله دلم را ميشنوى؟ با سوز ضربه اى كه به ران پايم خورد از جا پريدم ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d