eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.6هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
25هزار ویدیو
124 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_63 با صدای بلند خندید -ای جونم که دختر بی افاده و باحال عین تو دیگه پیدا نمی
عماد هم سرى به علامت مثبت تكان داد و به شانه سامى زد ، معين به يكى از آدم هايش دستور داد كه برود و ماشين عماد را بياورد سپس بعد از باز كردن در توسط سامى خودش كنار راننده در ماشين نشست و اين يعنى كه ما دو نفر عقب بنشينيم.. در تمام طول مسيركسى جرات نكرد كلمه اى حرف بزند فقط خود معين به سامى دستور داد كه به رستوران برود متوجه شدم منظورش رستوران خانوادگى اختصاصيشان است كه قبلا تعريفش را خيلى شنيده بودم كه خارج شهر است ، از استرس تمام پوست كنار ناخن هايم را ميكندم و عماد كه متوجه شده بود دستش را طورى كه كسى متوجه نشود روى دستم گزاشت و سپس مشغول گوشى اش شد كه با صداى لرزش گوشى ام فهميدم به من پيام داده است ... _ كوچولوى من نگران نباش با تو كارى نداره ،، عماد ساده تو چه ميدونى اين مرد با من چه كرده،،، به رستوران كه رسيديم بعد از گذشتن از باغ نسبتا بزرگش معين به همه جز سامى دستور خروج داد واقعا جاى لوكس و خاصى بود ولى در آن لحظات نميتوانستم دقيق همه جا را نظاره كنم ، معين با اشاره دست ما را به سمت داخل هدايت كرد يكى از ميزها را انتخاب كرد و گفت بنشينيد.. عماد سر به زير عزيزم قبل از اطاعت گفت: آقا من ميدونم نبايد پام اونجا ديگه باز ميشد ولى... معين خشمگين نگاهش كرد و وادار به سكوتش كرد: ولى چى؟ ولى چى عماد ؟ دليلت واسه اين كار احمقانه ات چيه؟؟ عماد دهن باز كرد : آخه اون داشت به يلدا... دهانش با نواى سيلى معين قطع شد ولى سر پايين انداخت و عجيب در مقابل اين مرد مطيع و آرام بود باورم نميشد اين همان عمادى است كه با سر در صورت مامور كوبيد!!! _ يلدا؟؟؟!!!! از كى منشى من شده يلدا ؟! از كى باهم ميريد عياشى؟ از كى عكس با هم اينور و اونور به نمايش ميزارين؟! يادت رفته گندهايى كه زدى رو عماد آره؟ حالا اينبار اين مدلى ميخواى آبرومو به گند بكشى؟ شان و كلاس نام خانوادگى نامدار هيچ وقت برازنده آدم هاى بى لياقت و قدر نشناس نميشه .... من پايين مى آوردم شان و كلاس نامدار بودن عماد عزيزم را؟!! عماد صدايش در نمى آمد من بغض داشتم نه براى خودم براى عمادى كه آن طور صبورى ميكرد؛؛ معين سر عماد را بالا آورد _ نميتونى نگام كنى، نه؟ _ نه آقا من هميشه باعث عذاب همتون بودم ما هميشه اذيتت كرديم _ مجبورم عماد به خاطر خودت مجبورم _ قبول آقا هرچى شما صلاح بدونى قبول _ نميدونم تا كى ؟ نميدونم كى ميبخشمت نميدونم كى حس ميكنم به اندازه كافى متنبه شدى شايد خيلى طول بكشه دووم ميارى؟ دفعه پيش نياوردم ؟ _ اين دفعه نمياى تهران از در اينجا حتى پاتو بيرون نميزارى _ چشم آقا _ مديرشو فرستادم مرخصى در شانت نيست ولى نميخوام علاف و به درد نخور باشى اينجا _ چشم حالا نوبت من بود: _ آوردمت ببينى به خاطر خوشگذرونى تو چه چيزى سرش اومد عماد باز نتوانست سكوت كند: _ آقا به سرت قسم اون... ،،ميدانم كه عماد عزيزم ميخواستى بگويى بى تقصيرم ،،ولى معين اجازه اتمام كلام نميداد _ ساكت ميمونى عماد دوباره رو به من كرد و جملاتى به زبان آورد كه من ميخكوب شدم: _ فكر نميكردم یه بگو مگوى ساده اينقدر مهم باشه كه حلقه نامزديمونو در بيارى.. من و عماد هر دو حيرت زده فقط چشم به دهانش دوخته بوديم....!!!!! كدام نامزدى؟! كدام حلقه؟! _ نگران نباش عماد خوديه دهنشم قرصه فعلا به اهل خونه حرفى نميزنه تا من نخوام عزيزم عزيزم؟! عماد من من كنان گفت: مب مباركه آقا باورم نميشه ؟ ,,پس ژاله چى؟! عماد نگران خواهرت نيستى؟! _ چرا باورت نميشه ؟ بعد ژاله توى دنياقحطيه زن نيومده بود فقط كسى به دلم نميشست.. البته تا قبل ديدن يلدا . يلدا؟!! اين چى ميگه؟ بگم همش دروغه؟ نه اگه بگم شايد عصبى شه و جفتمونو همينجا زنده به گور كنه... نميدانم چرا ولى به هر دليلى كه بود سكوت كردم، وقت رفتن كه شد معين عماد را در آغوش كشيد عماد شانه هاى آقايش راميبوسيد و با چشم ديدم معين چگونه او را نوازش ميكرد مردانه و پر عشق !!! از عماد خجالت ميكشيدم معين رفت و صدايم كرد كه بروم عماد طورى كه صدايش را جز من كسى نشنود گفت: فنچ كوچولوى من قوى باش مطمئنم خيلى دوستت داره فقط مواظب باش رو حساسيتاش پا نزارى..... و تو چه ميدانى عماد عزيزم كه اين مرد از دوست داشتن هيچ چيز نميفهمد... ادامه دارد.... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d