eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
25هزار ویدیو
124 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_94 آخه آقا ميترسم يهو... حرفش را قطع كرد: _ از هيچى نترس ميشه الانم لطف كنى
مامانت خيلى خوشگل و جوون بوده همسن من _ دور از خاكش _ روحش شاد باشه _ اگه مجبورش نميكردن باردار شه جوون مرگ نميشد _ كى مجبورش كرد؟ _ جهل ، بعد زايمان خواهرم دكتر ممنوع كرد كه بچه دار شه ولى خوب پدربزرگم نوه پسر ميخواست و پدرم هم تابع جهل و ستم پدرش زن بيچاره رو تا مرگ كشوندن واسه داشتن يه پسر دلم براى معين سوخت چه قدر صدايش غم سنگينى را به دوش ميكشيد او هم سر مزار پدرش درست حسى شبيه من داشت با اكراه و بغض و گلايه مزار را شست و فاتحه خواند جهانگير نامدار چه قدر از نظر چهره شبيه پسرهايش بود مهرسام و معين هر دو به پدر كشيده بودند عمه بالا سر مزار جهاندار نامدار چنان از اعماق وجود قرآن ميخواند گويى بر سر مزار عزيزش نشسته است گه گاهى اشك فرود آمده بر روى گونه اش را با گوشه روسرى اش پاك ميكرد _ پريما عمو جان هميشه از خوبيات ياد ميكرد _ خوبه عموت معرفت داشته و ياد ما هم ميكرده عجيب بود حالت هاى عمه خيلى گنگ و خاص بود انگار خيلى درد و دل و شكايت براى جهاندار نامدار آورده بود مردى كه اصلا شبيه برادرش نبود صورتى به مهربانى عماد داشت و چه قدر برايم آشنا بود گويى ميشناختمش ، من هم بر سر اين مزار آرام بودم آرام...در راه بازگشت حس كردم حال جفتشان گرفته است به سكوتشان احترام گذاشتم باران كه شروع به شتك زدن روى شيشه ماشين كرد رقص شيشه پاك كن هاى ماشين معين و صداى باران و پسرك گل فروش كنار جاده مرا از خود بى خود كرد _ ميشه وايسى؟ _ چرا عزيزم؟ اوهوك مهربون هم شده _ حالم يكم خوب نيست عمه با نگرانى گفت : حالت تهوع دارى ماشين گرفتت؟ معين كه كنار جاده توقف كرد گفتم: نه بابا عمه حامله ام عمه روى گونه اش زد و گفت: بى حيا خاك عالم تو سرت مرد اينجاست معين در آينه چپ چپ نگاهم كرد در ماشين را باز كردم كه گفت: كجا بارونه خيس ميشى يكم آب بردار از پشت بخور صاف بشين خوب ميشى _ من حالم خوبه دروغ گفتم فقط دلم بارون ميخواست و بعد دستانم را باز كردم و دوي دم كنار جاده در اين بيابان انگار همه باران فقط و فقط سهم خودم بود معين عصبانى پياده شد و داد زد: ديوونه بيا سوار شوبا صداى بلند جيغ زدم _ نميام بيا تو رو خدا يكم بارون بازى عمه را وادار كرد داخل ماشين بماند و خودش بعد از اينكه تمام گل هاى پسرك را خريد سمتم آمد _ سرما ميخورى خل و چل _ اوووف معين نامدار واسم گل خريده گل ها را گرفتم و با جان دل بوييدم معين زير باران با لبخند را بايد قاب ميگرفتم براى همه عمرم _ جون يلدا مياى ٢ عكس بگيريم _ واسه اينستاگرام؟ _ نه فقط واسه خودمون _ باشه بگير _ گوشى من كيفيتش خوب نيست ميشه گوشيتو بدى دوربين گوشى اش را تنظيم كرد و بالا گرفت من را در آغوشش نزديك خود كرد كه در كادر دوربين هر دو جا بگيريم صورت هاى باران زده مان را ثبت كرديم _ اينم از عكس بيا بريم سرما ميخورى _ عيب نداره يكم بيا راه بريم فقط ٢ دقيقه _ فقط ٢ دقيقه چرا امروز به ساز دلم ميرقصد حتما مادرش دعايم را شنيده است !!! ادامه دارد...