eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.4هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂یگانه🍃 نمیدونم چقدر منتظر بودم که در اتاق باز شد و خوشحال اومد داخل _بلند شو بریم _رفتی پایین دستگاه ها رو ببینی _اره الان پایین بودم. گفتن تعمیرشون کنن ایستادم و چادرم‌رو روی سرم‌ انداختم‌. _مهراب این‌آخرین روزیه که باهات میام کارخونه. نگران پرسید _چرا چیزی شده؟ کلافه و دلخور از این‌همه تنهایی گفتم _خسته شدم خیلی تنهام.‌ همش باید تو اتاق بشینم تا بیای _شرمندت شدم. سمت در رفتم _بیا بریم‌ خونه _من یکم‌کار دارم‌ سوئیچ رو بردار خودت برو. _بعد تو چه جوری میای خونه. _با آژانس میام. سوئیچ رو ازش گرفتم. _یگانه مستقیم‌ برو خونه باشه. _جایی رو به غیر خونه ندارم. _منظورم سر خاک باباست.‌ _نمیرم خیالت راحت باشه _یه سوال ازت دارم کنجکاو کامل برگشتم‌ سمتش _من اگر تو یه کاری اشتباه کنم تو میبخشیم؟ _چه کاری؟ _هر کاری. میخوام بدونم _تو خونه یا کارخوته با تردید گفت _کارخونه برای اینکه بهش قوت قلب بدم گفتم _تو اینجا اختیار داری هر کاری به صلاحه انجام بدی. منم هیچ کاری بهت ندارم. با خیال راحت با سیاست خودت کار کن. قرار نیست همه ی طرح ها موفق باشن گاهی هم‌ به شکست میخورن. به خودت استرس نده. من میخواستم بهت وکالت تام الاختیار بدم‌ خودت قبول نکردی. حس کردم‌با گفتن این‌حرف ها مهراب رو خوشحال نکردم ولی تلاش داشت خوشحالیش رو بیشتر نشون بده. _ازت ممنونم.‌شاید اگر بابا هم‌ مثل تو به من اعتماد داشت الان وضعم بهتر بود _وضعت مگه چشه؟ نفس سنگینی کشید. _فعلا که خوبه. تا ببینیم چی میشه. زود تر برو خسته نشی. نگاه پر محبتی بهش انداختم‌ و بعد از خداحافظی از اتاق بیرون رفتم. وارد حیاط شدم و سمت ماشین رفتم. متوجه نگاه ثابت دو تا مرد روی خودم شدم. از دور معلوم‌نبود لبخند رو لب دارن یا دارن با‌ پوزخند نگاهم میکنن.‌ اما حالتشون نگرانم کرد. بی اهمیت سمت ماشین رفتم و پشت فرمون نشستم. قبل از اینکه ماشین رو روشن کنم مهراب وارد حیاط شد. اشاره ای به اون دور کرد و سمت دفتر هدایتشون کرد. به نظر اومد که منتظر بودن من برم‌ بعد برن بالا. ماشین رو روشن کردم و بیرون رفتم 🍂رمان یگانه🍃 🍂براساس واقعیت🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d