نیایش صبحگاهی
پروردگارا
هر آن کس که به یادم هست
به یادش باش
اگر کنارم نیست،کنارش باش
اگر تنهاست، پناهش باش
و اگر غم داشت،غمخوارش باش
آمین🙏
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
این قانون جهان هستی
که هر هدفی را تو باور کنی
جستجو کنی و به آن عشق بورزی
آن هدف هم تو را جستجو می کند
و به سوی تـو می آید... در حرکت باش....
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
به از این چه شادمانی
که تو جانی و جهانی
چه غم است عاشقان را
کـه جـهان بـقا نـدارد
#مولانا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
ای دریغ از #تـو
اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از #مـن
اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از #مـا
اگر کامی نگیریم از بـهار
#فریدون_مشیری
آرزو میکنم
روزتون همچو عطر گلها
دلنشین و عاشقانه باشد
آرزو می کنم
به زودی شاهد اتفاقای خوب
و خبرای شیرین باشی
روزای سخت میان و میرن
نگران نباش
یه خرده صبور باش
و در برابر مشکلات مقاومت کن
آرزوی امـروزم بـرایـت
دلی سرشـار از امـیدست ♡
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌸🍃
🍃
🔖تدابیر فصل بهار از دیدگاه طب سنتی
دو زمان در سال از اهمیت بسیار بالایی در تاثیر بر حالات و سلامتی انسان برخوردار است: آغاز پاییز و آغاز بهار؛ چون در این دو وقت، حرارت هوا به طور فاحش (از گرمی به سردی و برعکس) تغییر میكند، اما بین فصول پاییز و زمستان یا بین بهار و تابستان تغییر حرارت خیلی زیاد نیست و فقط قدری حرارت تغییر می کند. بنابراین رعایت تدابیر سلامتی در این دو زمان هم بسیار مهم است.
فصل بهار، مزاج گرم و تر دارد، یعنی طبیعت و بدن به سمت گرمی و تری حركت میكنند، بنابراین باید مصرف خوردنیها و نوشیدنیهای گرم و تر (مانند نان، گوشتها، برنج، مواد شیرین و شیرینیها) كاهش پیدا كند.
در زمستان امکان خوردن غذاهای پرحجم و پرانرژی تا حدی وجود دارد (چون هوا سرد بوده و قدرت هضم نیز بالاست)، اما در بهار نه!
بهار، فصل پاكسازی بدن از مواد زائد جمع شده در آن بر اثر مصرف خوراک های سنگین در فصل زمستان میباشد و لذا باید ورودی بدن محدود شود. شاید یكی از علل خوردن ماهی دررسم شب عید به همین دلیل باشد، چون ماهی یك گوشت سبك و خنك است.
ادامه دارد.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌸🍃
🍃
🔖غذاهای مناسب فصل بهار
خوردن آش آلو، آش سكنجبین، آش انار، آش دوغ (آشهای رو به خنك)، آشهای حاوی آب یا عصاره زرشك یا انار یا سماق در فصل بهار مفید است.
این آشها بهتر است بیشتر حاوی سبزیجات تازه و دارای مقدار کمی لپه و برنج باشند. میتوان گوشتهای لطیفی مثل بال یا گردن مرغ یا مختصری از گوشت چرخ کرده و قلیه شده بره در آن استفاده نمود.
در نیم ساعت آخر پخت آش، یكی از موارد گفته شده (مثلا یك فنجان آبغوره، آب انار، آب زرشك، سكنجبین ملس یا آب لیمو) را میتوان اضافه نمود. میتوان به آشها تنوع داد و هر روز یكی از این موارد را اضافه كرد.
این غذا بهویژه برای افراد چاق و تنومند با مزاج گرم و برای اكثر افراد در این فصل مفید است، ولی افراد باید سعی كنند هنگام مصرف این آش نفخ نداشته باشند، چون این آش ممكن است باعث افزایش نفخ شود. در صورتی كه معده فرد سرد است، مصرف این آش باید به بعد از رفع مشکل معده موکول شود.
گاهی به افراد چاق و تنومند توصیه میشود حدود ۲ هفته هر وعده از این آش استفاده كنند، اما به برخی افراد توصیه میشود هفتهای ۲-۳ بار از این آش استفاده نمایند.
در كل استفاده از ملینها و ایجاد اسهال نسبی در فصل بهار خوب است. این آشها هم ملین و خنك هستند.
استفاده از سبوس در بهار بسیار مفید است.همچنین میتوان آلو یا پودر سبوس گندم یا برنج را در یك فنجان آب ریخت و در صورت نفخ نداشتن معده، صبح ناشتا یا نیم ساعت بعد از غذا از آن استفاده كرد.
استفاده از كاهو سكنجبین، میوهها و سبزیجات هم در این فصل بسیار توصیه میشود.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌸🍃
🍃
🔖جایگزین های بوتاکس در طب سنتی
ماسک هویج و سفیده تخم مرغ: برای تهیه این ماسک جایگزین بوتاکس، آب یک عدد هویج را بگیرید و به آن یک عدد سفیده تخم مرغ اضافه کنید و به خوبی هم بزنید. ماسک را روی پوست تمیز خود بمالید و اجازه دهید به مدت بیست دقیقه باقی بماند و سپس با آب سرد شستشو دهید. این ماسک را سه بار در هفته استفاده کنید.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌸🍃
🍃
🔖باید و نبایدهای حجامت در فصل بهار
در این فصل حجامت (خروج خون از بدن) با تشخیص و تجویز پزشک نیز مورد تاکید است.
بهترین فصل برای حجامتِ پیشگیری، بهار است که هوا معتدل شده و طبیعت مدبّره بدن شروع به پختن و دفع مواد زائد مجتمع شده در بدن از فصل زمستان می کند. قبل از این که این عمل باعث بروز عوارضی مثل جوش و دمل، آلرژی، خارش بدن، احساس سنگینی و خواب آلودگی و… شود، طبیب باید به طبیعت کمک کرده و مواد زائد داخل خون را از بدن خارج کند.
اما ذکر این نکته ضروریست که در طب سنتی ایرانی برای درمان بیماری ها، ابتدا باید اصول سبک زندگی شامل خوردنیها و نوشیدنیها، شرایط محیطی، ورزش، خواب، دفعیات و رخدادهای روانی مورد توجه قرار گیرد؛ سپس میتوان از داروهای مطرح در طب سنتی با منشاء گیاهی، حیوانی یا معدنی استفاده کرد (با اولویت داروهای مفرد و ضعیف در برابر داروهای مرکب و قوی) و در نهایت به درمان های دستی مثل ماساژ و خونگیری از طریق فصد، زالو و حجامت پرداخت.
حجامت در جایگاه خود روش درمانی مفیدی است ولی در عین حال میتواند مضر باشد. ادعاهای بیجا درباره اینکه طب سنتی و حجامت میتوانند جایگزین واکسیناسیون باشد یا اینکه به تنهایی به عنوان درمان اصلی بسیاری از بیماریها مؤثر است، اغراق آمیز است.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
#ضربالمثل
(عاقبت گرگ زاده گرگ شود):
داستان:
در زمان قدیم گروهی دزد غارتگر بر سر کوهی در کمین گاهی به سر میبردند و سر راه غافلهها را گرفته به قتل و غارت میپرداختند. این گروه باعث ایجاد رعب و وحشت در بین مردم شده بودند و نیروهای ارتش شاه نیز نمیتوانستند بر آنها دست یابند، زیرا در قله کوهی بلند کمین کرده بودند و کسی را جرأت رفتن به آنجا نبود.
فرماندهان اندیشمند کشور برای مشورت به گرد هم نشستند. سرانجام چنین تصمیم گرفتند که یک نفر از نگهبانان با جاسوسی به جستجوی دزدان بپردازد و اخبار آنها را گزارش کند و هرگاه آنان از کمینگاه خود بیرون آمدند، گروهی از جنگاوران دلاور را به سراغ آنها بفرستند. این طرح اجرا شد و هنگامی که گروه دزدان شبانه از کمینگاه خود خارج شدند.جاسوس بیرون رفتن آنها را گزارش داد. دلاورمرادن ورزیده بی درنگ خود را تا نزدیکیهای کمینگاه دزدان رساندند و در آنجا خود را مخفی کردند و به انتظار دزدان نشستند.
طولی نکشید که دزدان باز گشتد و آنچه را که غارت کرده بودند بر زمین نهادند و لباس و اسلحه خود را کناری گذاشتند و نشستند به قدری خسته و کوفته بودند که خواب چشمانشان را فراگرفت. همین که مقداری از شب گذشت و هوا تاریک شد، دلاور مردان از کمینگاه بیرون آمدند و خود را به دزدان رساندند. دست یکایک را بر شانههایشان بستند و صبح همه را به نزد شاه بردند.
شاه دستور اعدام همه دزدان را صادر کرد. در بین دزدان جوانی وجود داشت. یکی از وزیران به وساطت جوان پرداخت اما شاه سخن وزیر را نپذیرفت و گفت : بهتر این است که نسل این دزدان ریشه کن شود.
اما وزیر باز اصرار کرد و خواست پادشاه به این جوان فرصتی بدهد و پادشاه هم پذیرفت. این جوان را در ناز و نعمت پروردند و استادان بزرگی به او درس زندگی آموختند و مورد پسند دیگران قرار گرفت و وزیر هر روز از جوان و خصوصیاتش برای پادشاه میگفت و پادشاه میگفت:
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
دو سال از این ماجرا گذشت و عدهای از اوباش تصمیم گرفتند وزیر را بکشند. پسر جوان که دلش میخواست خودش به جای وزیر بنشیند، او را کشت، شاه که این ماجرا را شنید گفت:
شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی
ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس
باران که درلطافت طبعش خلاف نیست
درباغ لاله روید و در شورزار خس
زمین شوره سنبل بر نیارد
درو تخم و عمل ضایع مگردان
نکویی با بدان کردن چنان است
که بد کردن به جای نیک مردان🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🔴 قسم حضرت عباست را باور کنم یا دم خروس را
ریشه این حکایت از کجا آمده؟
مردی خروسی داشت که به پشت بام فرار کرد و به خانه یکی از همسایه ها رفت. صاحب خروس هم در خانه ی همسایه ها را میزد و دنبال خروسش میگشت. مردی که خروس در خانه اش بود ناگهان صدای در را شنید و چون حدس زد صاحب خروس باشد، آن را بلافاصله زیر عبایش پنهان کرد و در را باز کرد. تا مرد را دید که نشانی خروس را میگرفت سریع گفت: "به حضرت عباس قسم خروست به خانه ی من نیامده است." ولی دم خروس که از گوشه عبای مرد بیرون زده بود بهترین شاهد بر دروغ بودن حرف آن مرد داشت. صاحب خروس هم نگاهی به مرد انداخت و گفت: "دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس"
📚حکایت سرا
گویند شخصی ده خر داشت
روزی بر یکی از آنها سوار شد
و خران خویش را شمرد،
چون آن را که سواربود شماره
نمی کرد حساب درست در نمی آمد.
پیاده شد و شمار کرد.حساب درست
و تمام بود.چندین بار در سواری
و پیادگی شمارش را تکرار کرد.
عاقبت پیاده شد و گفت:سواری
به گم شدن یک خر نمی ارزد.
#علی_اکبر_دهخدا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
─═ঊঈ داستان کوتاه ঊঈ═─
بخونید ارزش خوندن داره...👇👇
نزدیکیهای عید بود من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را گرفته بودم. صبح بود رفتم به آب انبار، تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
از پلهها بالا آمدم که صدای خفیف هق هق گریه ی مردانهای را شنیدم. از هر پله که بالاتر میآمدم، صدا بلندتر و بلندتر میشد. صدای پدر بود .مادر هم او را آرام میکرد.
میگفت آقا خدا بزرگ است ..خدا نمیگذارد ما پیش بچهها کوچک شویم .فوقش به بچهها عیدی نمیدهیم.
اما پدرم گفت: خانوم نوههای ما در تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند. نباید فکر کنند که ما...
حالا دیگر ماجرا روشنتر از این بود که بخواهم دلیل گریههای پدر را از مادر بپرسم. دست کردم توی جیبم ۱۰۰ تومان بود که کل پولی که از مدرسه به عنوان حقوق معلمی گرفته بودم. روی گیوههای پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوههای پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه با مادر کار می کرد را بوسیدم.
آن سال همه خواهر و برادرهایم از تهران آمدند مشهد. با بچههای قد و نیم قدشان. پدر به هر کدام از بچهها و نوهها ۱۰ تومان عیدی داد و ۱۰ تومان هم ماند که آن را به عنوان عیدی به مادر داد.
اولین روز بعد از تعطیلات بود. چهاردهم فروردین که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کراوات نویی که به خودش آویزان کرده بود، به نزدم آمد و گفت که کارم دارد و باید بروم. به اتاقش رفتم. بستهای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاق درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟ گفت باز کنید، میفهمید. باز کردم ۹۰۰ تومان پول نقد بود. گفتم: این برای چیست؟ گفت: از مرکز آمده است. در این چند ماه که شما اینجا بودی، بچهها رشد خوبی داشتند. برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند. راستش نمیدانستم که این چه معنی میتواند داشته باشد. فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید هزار تومان باشد، نه ۹۰۰ تومان.
مدیر گفت: از کجا میدانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس میزنم. همین.
در هر صورت مدیر گفت: که از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من میدهد. روز بعد همین که رفتم اتاق معلم تا آماده شوم بروم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز بعد از رفتن شما استعلام کردم. درست گفتی، هزار تومان بود.
۱۰۰ تومان آن را کسی که بسته را آورده بود برداشته بود، که خودم رفتم از او گرفتم.
اما برای دادنش یک شرط دارم. گفتم: چه شرطی؟ گفت: بگو ببینم از کجا این را میدانستی؟
گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ۱۰ برابر کار خیرت را به تو برمیگرداند.گمان کردم شاید درست باشد.
#خاطره_ای_از
#محمدرضا_شفیعی_
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399
داستان کوتاهی به نام:«سادگى يا پيچيدگى؟»
امتحان پايانى درس فلسفه بود. استاد فقط يك سؤال مطرح كرده بود! سؤال اين بود:
ــ شما چگونه مىتوانيد مرا متقاعد كنيد كه صندلى جلوى شما نامرئى است؟
تقريباً يك ساعت زمان برد تا دانشجويان توانستند پاسخهاى خود را در برگه امتحانىشان بنويسند،
به غير از يك دانشجوى تنبل
كه تنها 10 ثانيه طول كشيد تا جواب را بنويسد!
چند روز بعد كه استاد نمرههاى دانشجويان را اعلام كرد،
آن دانشجوى تنبل بالاترين نمره كلاس را گرفته بود!!
او در جواب فقط نوشته بود :
«كدام صندلى؟!»
.
.
نتيجه:
مسائل ساده را پيچيده نكنيد!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/matalbamozande1399