تهاجمی برخورد نکنید 💣
2⃣ با تفاوتهای هم کنار بیایید. موقع مشاجره همدیگر رو سرزنش نکنید و احساساتتون رو برای طرف مقابلتون با زبون و لحن دوستانه بیان کنید
┏ • • - • - • - • - • - ┓
͎‹🦋͜͡🍃›
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌺🍃🌺🍃🌺
🖋زوجین باید سعی کنند هنگامی که بحث بینشان بالا میگیرد، کوتاه بیایند و این دلیل بر باخت نیست.
🖋اگر هرکدام در پی نشان دادن، قدرت کلامشان باشند، زندگی از هم فرو میپاشد.
#هر_دو_بخوانیم
┏ • • - • - • - • - • - ┓
͎‹🦋͜͡🍃›
https://eitaa.com/matalbamozande1399
نوشیدن آب معدنی فشار خون را بالا میبرد؟!
💥پژوهشی جدید نشان میدهد استفاده از بطریهای پلاستیکی میتواند باعث بالا رفتن فشار خون شود!
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
خشت پانصد ویازده
نمیتوانست به گفته های سیاوش و نوچه هایش اطمینان کند.باید هر طور شده از اینجا میرفت یااز طریق یک منبا موثق از حال و روز ارمیا خبر دار میشد. دوست نداشت وسیله ای برای کش مکش بین سیاوش و بیژن باشداما دستش جایی بند نبود. از طرفی هرروز که به تاریخ وضع حملش نزدیک میشد و کم کم برجستگی شکمش نمایان میشد اضطرابش هم بیشتر میشد وبه هیچ عنوان دوست نداشت در این مکان وضع حمل کند.
پشت در اتاق ندا ایستاد و تقه ای به در زد تا اجازه ی ورود بگیرد.صدایی که از آن سوی در نشنید با پایین کشیدن دستگیره ی در وارد اتاق شد.
ندا روبه روی آینه نشسته بود و موهای رنگ شده و قهوه ای اش را شانه میزد
_بهت یاد ندادن بدون اجازه وارد اتاق کسی نشی؟
در این مدت فهمیده بود ندا بر خلاف زبان تند و تیزی که دارد بسیار احساساتی و حساس میباشد.گاهی فکر میکردکه او بااین روحیه چه طور شرایطی که در گذشته یا الان با آن درگیر بوده است راتحمل کرده است.
_ببخش در زدم ولی مثل اینکه متوجه نشدی، میتونم بشینم
ندا پاسخی نداد وبی تفاوت به او به شانه زدن موهایش ادامه داد.
☘🌼☘🌼☘🌾
خشت پانصد و دوازده
_چرا نمیای سالن دور هم غذا بخوریم، اگه به خاطر حضور منه از این به بعد تو اتاقم غذا میخورم که تو راحت باشی. من اینجا مهمونم و دیر یا زود از اینجا میرم، پس به خاطر من خود تو اینجا حبس نکن
_کی گفته من به خاطر تو نمیام؟ خیلی خودتو دست بالا گرفتی حاج خانم
سعی کرد با آرامش کلامش، او را از این دیواری که در برابرش کشیده بود خارج کند.
_اگه اینجوریه پس چرا نمیای پیش بقیه؟ امروز ناهارو من درست کردم، خورشت قیمه های من بی نظیره، البته هیچی قیمه ی نذری امام حسین نمیشه،ولی به یادش امروز قیمه درست کردم،آخه اگه اشتباه نکنم امروز روز اول محرمه، خیلی دلم میخاست لااقل از تلویزیونی که اینجا ست روضه گوش میدادم.
دست خودش نبود که بغض کرد و در نهایت اشکش از گوشه ی چشم هایش جاری شد.چند سال بود توفیق شرکت در مجالس اهل بیت را پیدا نکرده بود.
_میتونم برات شبکه های مذهبیشو پیدا کنم ولی دخترا خوششون نمیاد ، منم مثل اونا فکر میکنم این برنامه ها بدتر آدمو افسرده میکنه
اشک هایش را پاک کرد ولبخندی به خاطر اینکه از موضعش کوتاه آمده بودزد و گفت
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
خشت پانصد و سیزده
_اگه این کارو برام کنی خیلی ازت ممنون میشم،نمیدونم شما از شنیدن مصیبت اهل بیت چه احساسی پیدا میکنید اما، من با شنیدنش جدای از اینکه احساس سبکی میکنم ، احساس میکنم نباید نا سپاس باشم و قوی تر میشم،فکر میکنم که به خاطر اینکه راه درست برای یه فردی مثل من خراب نشه،ائمه چه رنج ها و مصیبت هایی که نکشیدن، اونوقت اگه من که حتی از شنیدنش متاثر میشم، فکر کنم باعث افسردگیم میشه وحاضر نشم فداکاری اونا برام یاد آوری بشه، اگه هر بلایی سرم بیاد،چه حقی برای گله و شکایت از خدا دارم؟
_من که نمیفهمم تو چی میگی.فقط میدونم یه خاله داشتم عین تو عاشق گریه زاری برای امام حسین بود،اما تا چشمش به من می افتاد انگار که یه هر** رو دیده روشو برمیگردوند یه طرف دیگه وپیف پیفش در می اومد.
کمرش از ایستادن درد گرفته بود، با اجازه ای گفت و لبه ی تخت دونفره ای که در اتاق بودنشست
_قبلا یه شعری رو خوندم خیلی قشنگ بود، آخه من زیاد شعر میخونم ،شاعرش درست و حسابی معلوم نبود، نوشته بود
_آبادی میخانه ز ویرانی ماست
جمعیت کفر از پریشانی ماست
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست از مسلمانی ماست
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
خشت پانصد وچهارده
به مرور توانسته بود با ندا ارتباط بهتری برقرار کند و اورا از حالت تهاجمی نسبت به خودش و حتی دیگران باز دارد. ندا به قولش عمل کرده بود و چند کانال مذهبی از ماهواره برایش پیدا کرده بود و میتوانست گه گاهی که دیگران سرشان گرم است به تنهایی عزاداری کند و اشک بریزد.و چه احساس خوبی پیدا میکرد وقتی سَم تشویش و نگرانی ، غصه ها و دلتنگی که درون دل و جانش انباشته شده بود، با قطرهای اشک برای امام حسین بیرون می ریخت و سبک بالش میکرد.اگر این معجزه نبود پس نامش را چه میتوانست بگذارد؟
جانماز کوچکش را جمع کرد و مشغول تا زدن چادر رنگی که داوود با سلیقه ی خودش برایش خریده بود شد. انصافا سلیقه ی خوبی داشت و از طرح آن خوشش می آمد.حتی آن جانماز را هم همراه باقی پولش داخل بسته گذاشته بود.در همین افکار بود که در اتاقش به شدت باز شد و حمیراداخل شد و با رنگ پریده و سراسیمه گفت
_هانیه زود باش بیا بیرون....جامون لو رفته ، بیژن الان تو حیاط عمارته ، زود باش.....باید قایم شیم و بریم مخفی گاه
گویی وحشت نگاه حمیرا به او منتقل شد که ضربان قلبش بالا رفت و در حالی که چادر را با اضطراب و سرعت بر سرش می انداخت گفت
_یا فاطمه زهرا ...آخه چه جوری پیدامون کرده؟ کجا قایم بشیم؟
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
خشت پانصد و پانزده
با نگرانی و وحشت از اینکه نکند بازدر دام بیژن بیافتد،همراه حمیرا از اتاق خارج شد. اینجا حداقل کسی به فکر تعرض یا تصاحب او نبود. بقیه ی دخترها هم ترسیده در سالن جمع شده بودند و پشت سر داوود که سعی داشت چیزی را جابه جاکند ایستاده بودند.
_آوردمش، پس چرا باز نمیکنی؟
_حرف نزن بذار تمرکز کنم گیر کرده
داوود حرصی امابا صدای پایین جواب حمیرا را داد و دوباره مشغول شد.یک در چوبی که دقیقا همرنگ کاغذ دیواری سالن بودکم کم با دستان داوود جابه جاشدواز پس آن راهرویی نمایان شد.به یاد خانه ی خودش و آرامگاه هادیه افتاد، دیگر چه شگفتانه هایی مانده بود که باید میدید؟
در به طور کامل باز شد و داوود رنگ پریده در حالی که نگاهش نگران به اطراف میچرخید با عجله کنار رفت و همزمان گفت
_برین تو، هرصدایی شنیدین نیاین بیرون ، حتی اگه صدای داد و فریاد شنیدین به هیچ عنوان بیرون نیاین تا من یا خود سیاوش بیایم سراغتون
با پایان صحبتش همه داخل شده بودند که در آستانه ی درنگاهی به چهره ی بی حال اوانداخت و گفت
_نترس ، هیچ مشکلی پیش نمیاد، مطمئن باش نمیذارم دست بیژن به هیچ کدوم از شما ها برسه
نفهمید چرا مخاطبش او را قرار داده بود اما در آن وضعیت مگر مهم بود؟دوباره در آرام آرام جابه جاشد وفضا تاریک شد. ثانیه ای نگذشت نسرین با زدن کلید برق، راهرو کوچک را روشن کرد.
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
خشت پانصد وشانزده
_بریم داخل اتاق روبه رو همه چیز داره ، از سرویس گرفته تا یه چیزایی برای خوردن، معلوم نیست تا کی مجبوریم اینجا بمونیم، خدا لعنتت کنه بیژن که مثل سگ بو میکشی
نفس هایش تند و بدنش داغ شده بود، هوای اینجا برایش خفه بود و نفس کشیدن را برایش سخت کرده بود
_نسرین تو کی اینجا اومده بودی؟
نسرین با کلیدی که در دست داشت در حال باز کردن در سفید رنگ روبه یش سرش را به سمت حمیرا کمی انحنا داد و جواب داد
_پارسال سیاوش به داوود گفته بود بیاد اینجارو نشونم بده
در باز شد وبا کنار ایستادن نسرین، ورود آنها به اتاق میسرشد و ادامه داد
_اینجا چند تا جعبه کنسرو و خشکه نون و یه سری خرت و پرت دیگه گذاشته شده تا اگه تو همچین شرایطی گیر افتادیم حد اقل تا دو سه هفته ای بتونیم اینجا دوام بیاریم
_دو سه هفته؟....یعنی ممکنه اینقدر طول بکشه، اون بیژنِ **** که اینقدر اینجا نمیمونه میمونه؟
ندا بود که عصبی ناسزایی نثار بیژن کرده بود ونگران این را پرسیده بود.نگاهش را داخل اتاق گرداند. اتاق بدون هیچ روزنه یا راهی به فضای بیرون بود. نفس عمیقی کشید و خودش را به صندلی تک نفره ی گوشه ی اتاق رساند و روی آن نشست.
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
خشت پانصد و هفده
قریب دو ساعت بود که در مخفیگاهشان پنهان شده بودند. انتظار پروسه ی دردناکی بود که همه شان را عصبی کرده بود.روسری اش را کمی خیس کرده بود و گردن و دستهایش را نم میداد تاشاید کمی از تبی که به جانش افتاده بود کم شود. بقیه میگفتند آنجا آنقدر ها که اوگر گرفته است گرم نیست، اما در حال حاضر انگاراورا داخل دیگ بخار گذاشته بودند.
سارا کلافه هیکلش را از روی موکت شکلاتی که روی زمین پهن بود جابه جاکرد واز حالت خوابیده در آمد وتکیه به دیوارداد وگفت
_پس چرا خبری نمیشه؟ یعنی ما باید شبو اینجا روی زمین بخوابیم؟
_بسه دیگه سارا، به اندازه ی کافی اعصابمون خرابه توام هر پنج دقیقه یه بار عین طوطی این سوالو تکرار میکنی.
نسرین با گفتن این حرف به سارا، از دیواری که به آن تکیه داده بود جدا شد و رو به او که هر لحظه حالش بدتر میشد گفت
_میخای برات آب خنک بیارم؟ تو یخچال کوچیکی که بغل روشوییه آب خنکم پیدا میشه
چشم هایی که به زور باز نگه داشته بود و مدام باز و بسته میشد را سمت او گرداند و با حرکت آرام سر تایید کرد
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
خشت پانصد و هجده
آب خنکی که نسرین برایش آورد اندکی حال خرابش را بهتر کرد ، اما باز احساس خفگی و تنگی محیط آزارش میداد.
_خدا رو شکر من تو موقعیت هانیه نیستم، فکر کن مجبور باشی برای نجات پیدا کردن بدویی ، یاباید قید بچتو بزنی یا اینکه بمونیو عاقبتش رو ببینی
_سارا!چرا ته دل این بچه رو خالی میکنی؟قرار نیست ما بدوییم یا گیر بیفتیم
نسرین با گفتن این حرف از جا بلند شد وگفت
_من میرم نزدیک در ورودی گوش وایسم
ببینم چه خبره!
_منم میام
_نخیر، ندا سرکشی نکنی و دنبالم راه بیفتیا خطرناکه،کسی دنبالم نمیادتا برگردم، حواستون به هانیم باشه
با رفتن نسرین نگاهها سمت در اتاق کشیده شد و هر کدام غرق در فکر و خیال خود شدند.در دفتر هادیه مطلبی خوانده بود که نوشته بود
_آدمی پرنده ی بی باله، امروز یه جا و فرداش شاید کیلومتر ها و فرسنگ ها از جای دیروزش فاصله داشته باشه.سرنوشت منم مثل پرستوی مهاجر بود.
انگار وصف حال اورا نوشته بود.معلوم نبود حالا که اینجا محبوس شده بود فردا در چه حالی خواهد بود، اما با خود میگفت یعنی میتواند روزی مجازات شدن بیژن را با چشم های خودش ببیند؟ آیا روزی آن قاتل جنایت کار، تاوان کاری که بااو و خانواده ی او کرده بود پس میداد ؟
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
#مکرمرداب
خشت پانصد و بیست
دستش را روی شکمش آرام و نوازش وار کشید
_ترسیدی عزیزم؟نگران نباش، مامانی مراقبته،اگه خدا بخاد قبل از اینکه چشمات به این دنیا باز بشه میریم پیش بابایی، داداشی،دایی هادی،تازه ،پسر دایی یا دختر دایی هم داری،همه ی این سختی ها تموم میشه، دوباره دور هم جمع میشیم،دایی و زن دایی از تهران میاد پیش ما زندگی میکنه، یه خانواده میشیم و دیگه نمیذاریم کسی اذیتمون کنه.تو که میدونی مامان چقدر دوست داره پس آروم باش عزیزم
کارش همین شده بود دلداری دادن طفلی که دل خوشی اش شده بود، شاید هم وجود او بهانه ای شده بود برای تسلای دل آزرده ی خودش،دلی که از حجم دلتنگی مانند مرغ سرکنده در تب و تاب بوداما،جایی برای دست و پازدن نداشت.
_هانیه، بیا بیرون دختر پوسیدی تو اتاقت، بیا داوود یه فیلم خنده دار آوده باهم ببینیم
نسرین در حالی که نیم تنه اش را از در اتاق داخل کرده بود این را گفت و رفت
تازه دیروز بعد از پنج ساعت زندانی شدن بیژن گورش را گم کرده بود وتوانسته بودند از آن دخمه بیرون بیایند.داوود گفته بود مثل اینکه بیژن به دوری کردن سیاوش از خودش حساس شده و دستور داده اورا تحت نظربگیرند.
تنها جایی که از چشم او دور مانده بود همین بیابان بوده است که آن هم لو رفته و این موضوع باعث عصبانیت بی حد و حساب سیاوش شده بود.
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
#مکر مرداب
خشت پانصد و بیست و یک
چه طور میتوانست در جمع آنها بنشیند و بی خیال قلبی که سخت بیتاب نگاه مردانه ای بود شود.آنها که مردشان، قلبشان کنارشان بود،حال اورا چه می فهمیدند؟چرا هیچ گاه تصور نکرده بود تا چه اندازه وابسته و شیدای آن اخم بین ابروانش، چشم های عسلی و قامت رعنایش است؟
اشکهایی که بی اختیار روی روسری سبز آبی اش می ریخت چرا آرامش نمیکرد؟
_هانیه باور کن هر دفه میخام بخندم یادم از تو میاد کوفتم میشه، بیا دیگه دور هم باشیم
اینبارسارا بود که خلوتش را به هم زده بود
_سارا جان ، شما خوش باشین، ماه محرمه، نمیتونم فیلم خنده دار ببینم ،باور کن حالم خوبه، پس با خیال راحت فیلم نگاه کن
_آره از اون چشمای خیست پیداس چقدر حالت خوبه
پوفی کشید و ادامه داد
_باشه مثل اینکه جمع مارو قابل نمیدونی ولی دختر خوب اینجوری که داری پیش میری از پا در میای از ما گفتن بود.یه چیز دیگه، یه ساعته سیاوش اومده بعد ناهار میخاد با همه حرف بزنه این یکیو نمیتونی نیای
بارفتن سارا از اتاقش نگاهش را به حلقه باریک دستش داد و دوباره غرق خاطرات شد.زمانی که این حلقه را به اجبار به دست انداخت، هیچ فکر نمیکردروزی به ارمیا تا این حد علاقه مند شود و روزی هم از او جدا بیافتد.تقدیر برایش دیگر چه نوشته بود؟
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
#مکرمرداب
خشت پانصد و بیست و دو
دو طرف چادرش را کیپ گرفته و سربزیر روی یکی از مبل های سالن منتظر نطق سیاوش نشسته بود.
سیاوش پا روی پا انداخته بود وبه ظاهر خونسرد به نظر میرسید،اما رگه هایی از عصبانیت در کلامش مشهود بود،جرعه ای از محتویات ماگ روبه رویش نوشید و گفت
_باید از اینجا بریم...اینجام به لطف سگای دوپای بیژن لو رفت ودیگه امن نیست
_سیاوش ، الان هرکی از اینجا خارج بشه لو میره، خودت بهتر میدونی بیژن حتما اینجا رو تحت نظر گرفته
داوود به جای سیاوش روبه نسرین جواب داد
_چاره ای نداریم، یه جوری باید از اینجا به یه جای دیگه منتقل بشید،ایندفه برای سرکشی نمیان شبیخون میزنن.... فقط اول باید دونفرتون آزمایشی خارج بشه بقیه هم پشت سرشون راهی بشن
_اونوقت این دونفر برگزیده کیه؟ گفته باشم من اول نمیرم
ندا درحالی که پرتقالی برداشته بود این را گفت ومشغول پوست کندن آن شد
_اتفاقا تو فکرش بودم که تو و حمیرا رو اول بفرستم
حمیرا با این صحبت سیاوش نگران پرسید
_من چرا سیاوش؟ من که کاری نکردم؟
_نگفتم کاری کردی،همه باید از اینجا خارج بشن،حالااول یا آخرش فرقی نمیکنه،دیگم نمیخام مخالفتی بشنوم
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
#مکرمرداب
خشت پانصد و بیست و سه
به اتاق سارا و حمیرا آمده بود.حمیرا آرام و بی صدا اشک میریخت و درحال جمع کردن وسایلش بود. نمیدانست با چه کلماتی میتوانست به او دلداری دهد اما باید سعیش را میکرد.
_حمیرا....من فکر میکردم تو نسبت به بقیه خیلی قوی تر هستی، چرا اینجوری میکنی؟
دست از گلوله کردن لباسهایش داخل چمدان برداشت و نگاه تیره اش را به او دوخت
_بهت گفته بودم برام فرقی نمیکنه با چند تا زن دیگه سیاوشو شریک بشم....دروغ گفتم،همیشه به نسرین که از ما خوشگل تر بود حسادت میکردم،من....من حالم خیلی خرابه هانیه، چرا من....؟!چون پوستم سبزه و از بقیه زشت ترم؟.... من که همیشه مطیع و رام بودم؟چرا منو انتخاب کرد؟
جلو آمد و آورا در آغوش کشید و با نوازش آرام کمرش گفت
_کی گفته تو زشتی؟تو خیلی هم زیبایی
عقب ایستاد و درحالی که هنوز بازو هایش را در دست داشت ادامه داد
_قرار نیست که جدابشی، فقط زودتر از ما به یه جای دیگه منتقل میشی
_اگه گیر افتادم چی؟اگه دوباره بیژن گیرم بندازه چی؟ جدای از اینکه معلوم نیست سرنوشتم چی میشه،باجدایی از سیاوش چکار کنم؟من نمیتونم دیگه بذارم هیچ مردی غیر سیاوش به من دست بزنه، برای همین اگه گیر بیفتم مطمئنم دوام نمیارم
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم دعوتنامه جامونده های کربلا
🙏التماس دعا🤲🤲
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
پیشنهاد میشه که:
🟠بعداز کار طولانی با گوشی، چشم هایتان را برای چند دقیقه بسته تا لایه اشک دوباره بازسازی و پر شود.
🟠فقدان اشک باعث قرمزی چشم شده و اگر این تمرین را انجام ندهید، دچار دوربینی میشوید!
36_aqayi_tahdir_yasin_.mp3
1.71M
🔹صوت سوره یس
┏━━━━━━━🌺🍃━┓
http://eitaa.com/joinchat/600047640Cb0bb48b6d6
💠زیارت امام عصر(عجل الله)
در هر صبحگاه
اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها وَسَهْلِها وَجَبَلِها، حَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ، وَعَنْ والِدِيَّ وَوَُلَْدي وَعَنّي مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِيّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَمُنْتَهى رِضاهُ وَعَدَدَ ما اَحْصاهُ كِتابُهُ وأحاط بِهِ عِلْمُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في هذَا الْيَوْمِ وَفي كُلِّ يَوْم عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً في رَقَبَتي اَللّـهُمَّ كَما شَرَّفْتَني بِهذَا التَّشْريفِ وَفَضَّلْتَنى بِهذِهِ الْفَضيلَةِ وَخَصَصْتَنى بِهذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلى مَوْلايَ وَسَيِّدي صاحِبِ الزَّمانِ، وَاجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأشياعه وَالذّابّينَ عَنْهُ، وَاجْعَلْني مِنَ الْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ طائِعاً غَيْرَ مُكْرَه فِي الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّ اَهْلَهُ في كِتابِكَ فَقُلْتَ: (صَفّاً كَاَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصوُصٌ) عَلى طاعَتِكَ وَطاعَةِ رَسُولِكَ وَآلِهِ عليهم السلام، اَللّـهُمَّ هذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ في عُنُقي اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ
┏━━━━━━━🌺🍃━┓
https://eitaa.com/matalbamozande1399
#سلام بر مادر خوبی ها
🌴هر روزمان با سلام بر خانم فاطمه زهرا س آغاز کنیم
•سلامی دهیم هر صبح محضر بی بی دوجهاڹ فاطمہ سلــام اللہ علیها•
🌹السلام علیک یا فاطمه الزهرا
🌴السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ
🌴 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّه
ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِه
ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ
#التماس دعا فرج
https://eitaa.com/matalbamozande1399
دروقت استجابت دعا 🤲🏻
▪️اِلهی یا حمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
▪️یا عالی بِحَقِّ علی
▪️یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
▪️یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
▪️یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
ختم حمد شفا به نیت شفای همه مریضان اسلام ومریضان مدنظرمون وسفارش شده ها ومریضان اعضای محترم کانال ذکر روزانه
وبیمارانی که در بیمارستان بستری هستند وشفای مریضان صعب العلاج و سرطانی و مریضان روح وجسم و روان قربة الی الله🤲
۷ مرتبه حمد الشفا👇👇
🔹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ...
🔸الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ...
🔹الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ...
🔸مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ...
🔹إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ...
🔸اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ...
🔹صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ...
🔸 ۵ مرتبه : آیه شفا👇👇
أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ...
اللهُمَّ اشفِ کُلَّ مَریض
🙏 14 مرتبه
یامَن اِسمُهُ دَواءٌ وَ ذِکرُهُ شِفاءٌ 🤲 14مرتبه
صلوات 🌷 14 مرتبه
آیةالکرسی🙏 14مرتبه
را بخوانيد خداوند به تن همه بیماران لباس عافیت بپوشاند الهی امین🤲🍃
یا من اسمه دوا و ذکره شفا 🙏🤲
▪️
https://eitaa.com/matalbamozande1399
صبحتبخیرمولایمن
چشمِتووخورشیدِجهانتابکجا
یـادِرُخِدلـدارودلِخـوابڪجـا..
بااینتنِخاڪےملڪوتینشوے
ایدوست،تُرابورَبُّالاَربابکجا
"امامخمینےره"
🏝سلام حضرت مهربانی،
مهدی جان
آغاز میکنم به نام نامیات
ودر پیچ وتاب
مهآلود این روزهای شبآلود،
قلب پرالتهابم
تنها به عطر نرگسی یادت
دلخوش است
میدانم که
دوستدارانت رالحظهای
ازدستگیری خویش
محروم نمیکنی.... 🏝
🚩ماملتامامحسینیم
#امام_زمان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
https://eitaa.com/matalbamozande1399
•🌼<C᭄﷽C᭄>🌼
👑صبحمونروباسلامبهائمهشروعڪنیم🖐🏻
🕔قرار_روزانمون🌻
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیارسولالله
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاامیـرالمؤمنین
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیافاطمهالزهـرا
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاحسـنِبنعلے
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاحسـینِبنعلے
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاعلےبنالحسین
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیامحمدبنعلے
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاجعـفربنمحمـد
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاموسےبنجعـفر
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاعلےبنموسیالرضا
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیامحمدبنعلےِالجـواد
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاعلےبنمحمـدالهادی
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاحسنالعسـڪری
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاصـاحبالزمان
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیازینبڪبری
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیاابوالفضلالعبـاس
♥️⃟🌿| السلامعلیڪیافاطمهالمعصومه
''السلامعلیڪم یاساداتی ورحمهاللهِوبرڪاته''
✨ ⃟ٖٖٜٖٜ🦋 ❀اللهم صل علی مُحَمَّدٍ وال
مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ❀ ⃟ٖٖٜٖٜ🦋✨
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌸تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج)🌸
🌱دعای عهد 🤲🌤
🌺 بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ 🌺
🔹 اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ
🔹 وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ
🔹 وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ
🔹 وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ
🔹 وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ
🔹 وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ
🔹 وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ
🔹 وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ
🔹 اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ
🔹 وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ
🔹 وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ
🔹 یا حَىُّ یا قَیُّومُ
🔹 أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى
🔹 أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ
🔹 وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ
🔹 یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ
🔹 وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ
🔹 وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ
🔹 یا مُحْیِىَ الْمَوْتى
🔹 وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ
🔹 یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ
🔹 اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ
🔹 الْقائِمَ بِأَمْرِکَ
🔹 صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ
🔹 عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ
🔹 فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها
🔹 سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها
🔹 وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ
🔹 مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ
🔹 وَ مِدادَ کَلِماتِهِ
🔹 وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ
🔹 وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ
🔹 أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ
🔹 فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا
🔹 وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى
🔹 عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى
🔹 لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَداً
🔹 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ
🔹 وَالذّابّینَ عَنْهُ
🔹 وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ
🔹 وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ
🔹 وَالْمُحامینَ عَنْهُ
🔹 وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ
🔹 وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ
🔹 اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ
🔹 الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً
🔹 فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى
🔹 مُؤْتَزِراً کَفَنى
🔹 شاهِراً سَیْفى
🔹 مُجَرِّداً قَناتى
🔹 مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى
🔹 فِى الْحاضِرِ وَالْبادى
🔹 اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ
🔹 وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ
🔹 وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ
🔹 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ
🔹 وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ
🔹 وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ
🔹 وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ
🔹 وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ
🔹 وَاشْدُدْ أَزْرَهُ
🔹 وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ
🔹 وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ
🔹 فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ
🔹 ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
🔹 بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ
🔹 فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ
🔹 وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک
🔹 َحَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ
🔹 وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ
🔹 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ
🔹 وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ
🔹 وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ
🔹 وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ
🔹 وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
🔹 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ
🔹 مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ
🔹 اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً
🔹 صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ
🔹 وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ
🔹 وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ
🔹 اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ
🔹 عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ
🔹 وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ
🔹 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً
🔹 وَ نَراهُ قَریباً
🔹 بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ
🔺 آنگاه سه بار بر ران خود دست میزنی و در هر مرتبه میگویی:
🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
#دعای_عهد🌱
#امـام_زمـان♥
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌷زیارت آل یاسین🌷
🌱بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🌱
🔹 سَلاَمٌ عَلَىٰ آلِ يَس
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللهِ وَرَبَّانِيَ آيَاتِهِ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللهِ وَدَيَّانَ دِينِهِ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللهِ وَنَاصِرَ حَقِّهِ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللهِ وَتَرْجُمَانَهُ
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَأَطْرَافِ نَهَارِكَ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللهِ فِي أَرْضِهِ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللهِ ٱلَّذِي أَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللهِ ٱلَّذِي ضَمِنَهُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ
🔹 وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ
🔹 وَالْغَوْثُ وَٱلرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ، وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقوُمُ،
🔹وٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَتَقْنُتُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَتُمْسِي،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي ٱللَّيْلِ إِذَا يَغْشَىٰ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا ٱلإِمَامُ الْمَأْمُونُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ،
🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ بِجَوَامِعِ ألسَّلاَمُ
🔹 أُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ
🔹 أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَـٰهَ إِلاَّ اللهُ
🔹 وَحْدَهُ لاَ شَريكَ لَهُ،
🔹 وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ
🔹 لاَ حَبِيبَ إِلاَّ هُوَ وَأَهْلُهُ،
🔹 وَأُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ
🔹 أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حُجَّتُهُ
🔹 وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ
🔹 وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ
🔹 وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ
🔹 وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ،
🔹 وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ،
🔹 وَموُسَىٰ بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ،
🔹 وَعَلِيَّ بْنَ موُسَىٰ حُجَّتُهُ،
🔹 وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ،
🔹 وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ،
🔹 وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ،
🔹 وَأَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ،
🔹 أَنْتُمُ ٱلأَوَّلُ وَٱلآخِرُ
🔹 وَأَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لاَ رَيْبَ فِيهَا
🔹 يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا
🔹 لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً،
🔹 وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ،
🔹 وَأَنَّ نَاكِراً وَنَكِيراً حَقٌّ،
🔹 وَأَشْهَدُ أَنَّ ٱلنَّشْرَ حَقٌّ،
🔹 وَالْبَعْثَ حَقٌّ،
🔹 وَأَنَّ ٱلصِّرَاطَ حَقٌّ،
🔹 وَالْمِرْصَادَ حَقٌّ،
🔹 وَالْمِيزَانَ حَقٌّ،
🔹 وَالْحَشْرَ حَقٌّ،
🔹 وَالْحِسَابَ حَقٌّ،
🔹 وَالْجَنَّةَ وَٱلنَّارَ حَقٌّ،
🔹 وَالْوَعْدَ وَالْوَعِيدَ بِهِمَا حَقٌّ،
🔹 يَا مَوْلاَيَ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ
🔹 وَسَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ،
🔹 فَأَشْهَدْ عَلَىٰ مَا أَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ،
🔹 وَأَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريءٌ مِنْ عَدُوِّكَ،
🔹 فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ،
🔹 وَالْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ،
🔹 وَالْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ،
🔹 وَالْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ،
🔹 فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ
🔹 وَبِرَسُولِهِ وَبِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
🔹 وَبِكُمْ يَا مَوْلاَيَ أَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ،
🔹 وَنُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ
🔹 وَمَوَدَّتِي خَالِصَةٌ لَكُمْ آمِينَ آمِينَ.
#امام_زمان♥
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
https://eitaa.com/matalbamozande1399
ali-fani-14.mp3
4.45M
✨دعای نور✨
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ،
بِسْمِ اللّٰهِ النُّورِ، بِسْمِ اللّٰهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللّٰهِ نُورٌ عَلىٰ نُورٍ، بِسْمِ اللّٰهِ الَّذِى هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ، بِسْمِ اللّٰهِ الَّذِى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ . الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَأَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، فِى كِتابٍ مَسْطُورٍ، فِى رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلىٰ نَبِيٍّ مَحْبُورٍ . الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ، وَبِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَعَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ . وَصَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ
https://eitaa.com/matalbamozande1399
خدایا!!!
اگر روزی آمد
که اشک برحسین را از من گرفتی
آن روز جان در بدنم نباشد..🌱❤️
اِی از همهتشنه ترحسین جانم ..🥀