💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
❇️ حکم شرعی بازاریابی شبکه ای
💬 سوال:
همانگونه که مستحضرید آیین نامه ای توسط وزارت صنایع، جهت فعالیت شرکتهای بازاریابی شبکه ای تنظیم شده است، خواهشمند است نظر فقهی مقام معظم رهبری(مدظلّه العالی) را در مورد این آیین نامه و فعالیت طبق آن اعلام فرمایید.
🔹 پاسخ:
بازاريابى شبكهاى صورت شرعی ندارد و اين قبيل موارد بايد بر اساس قوانين مصوّب مجلس شورای اسلامی و مورد تأييد شورای محترم نگهبان باشد چنانچه آیین نامه مزبور از نظر شورای محترم نگهبان مورد تأیید باشد، فعالیت اقتصادی بر طبق آن فی نفسه اشکال ندارد.
--------------
🌎 سایت آیت الله خامنه ای
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🎥 چرا باید همسر خود را ببخشیم؟
بزرگترین عمل پیش خداوند گذشته اونم سعادت میخواد
🔴 #استاد_رفیعی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی حاج آقا قرائتی
🎬موضوع: ثروت انسان را غافل میکند
✅https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*وقتی مادر خبر شهادت محمد ابراهیم را شنید بیهوش شد
اما خبر شهادت سخت تر بود. مادر شهید همت می گوید: داشتم شیشههای خانه را برای عید پاک میکردم که دامادم وارد خانه شد و گفت حال ابراهیم خوب نیست و در یکی از بیمارستانهای اهواز بستری شده است. خیلی نگران شدم و بی تاب این بودم که یک نفر مرا ببرد تا پسرم را ملاقات کنم. بیقراری امانم را بریده بود. تا اینکه که پسر بزرگترم آمد و بدون هیچ مقدمهای وقتی این حالات مرا دید گفت منتظر کی هستی مادر؟ ابراهیم شهید شده است. با شنیدن این خبربیهوش شدم. پدر ابراهیم هم از حال رفت و روی زمین افتاد. چند ساعتی اصلا توی این دنیا نبودیم. از او میپرسم با این همه فعالیت ابراهیم، هیچ گاه خودتان را برای شنیدن خبر فرزندتان آماده نکرده بودید؟ سری تکان میدهد و میگوید: چرا منتظر شهادتش که بودم، اما خوب هرچه که باشد مادرم، دلم نمیآمد خار به پای بچهام فرو رود. میگفتم ان شاءالله ابراهیم میماند و به اسلام خدمت میکند.
صدام از بی بی سی اعلام میکند، هر فردی سر همت را برای ما بیاورد، جایزه دارد. وقتی حاجی شهید میشود، دوباره صدام در بی بی سی اعلام میکند، خمینی دیدی همتت را هم کشتیم! امام هم این را میشنود ... آن موقع امام دستور میدهد، تشییع جنازه باشکوهی برای او برپا کنید.
پیکر مطهر حاج ابراهیم همت به تهران میرود و ۲۴ ساعتی آنجا میماند. بچههای لشگر ۲۷ محمدرسول الله میخواهند حاجی را تهران در بهشت زهرا دفن کنند، ولی بیتابیهای مادر اجازه نمیدهد و او را برای تشییع و تدفین راهی شهرضا میکنند. مادر میگوید: «جنازه پسرم را میخواستند تهران دفن کنند، بهشت زهرا ! خودش هم همان روزهای آخر که رفته بود آنجا، پایش را زده بود کنار قبر شهید چمران و به محسن رضایی گفته بود، اینجا جای من است! وقتی هم که شهید شد، کنار قبر چمران را برایش آماده میکنند تا آنجا دفن شود، اما پسر بزرگم از راه میرسد و اجازه نمیدهد. میگوید مادرم این سالها به اندازه کافی چشم انتظار ابراهیم بوده است. جنازهاش را باید ببریم شهرضا.»
خواهر ادامه میدهد: خلاصه سر آوردن جنازه داداش به شهرضا دعوا بود و دردسر داشتیم. بچههای تهران و لشگر ۲۷ محمدرسول الله به هیچ وجهی راضی نمیشدند جنازه را به ما بدهند، ولی ما با هر سختی که بود و به خاطر مادرمان آوردیمش اینجا! بهشت زهرا هم سنگ یادبودی گذاشتیم و اورکتش را آنجا دفن کردیم. تابوت حاجی از لبنان میرسد و یک شبانه روز در خانهشان میماند. مادر میگوید: «یک تابوت زیبا و بی نظیری بود. بوی عطرش خانهمان را برداشته بود. » البته هفت تا خنچه دامادی هم برای حاجی میآورند که لباسهای جبهه و وسایلش را در آن تزیین کرده بودند.
بچههای لشگر ۲۷ محمد رسولالله، همرزمانش در کردستان ... همه و همه، دوست و آشنا میآیند و خانه پدری ابراهیم، دیگر جای سوزن انداختن ندارد. به قول مادر، «یک هفتهای خانه مان پر از آدم میشد و خالی میشد. خیلیها آمدند. مراسم تشییع و تدفینش هم که بسیار باشکوه در شهرضا برگزار شد. شام غریبان هم برایش گرفتند.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#تلنگر
تو تهران یکی می گفت:
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند :
💢 آزادی
💢 آزادی
💢 آزادی
💠 و عابران خسته میپرسیدند:
آزادی چند؟؟
✅ من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد: آزادی کجاست ؟؟
و راننده با لحن معنی داری گفت:
رد کردی؛ آزادی قبل از انقلاب بود.
و من به او گفتم:
💢 آری
⬅️ از "غرب" که به میدان آزادی نگاه کنی، آزادی قبل از انقلاب است؛
ولی
✅ از میدان " امام حسین (ع) " که به آزادی نگاه کنی، می بینی آزادی درست بعد از انقلاب قرار دارد.
⬅️ پس بنگر که در کدام سو ایستاده ای؟
♥️ طرف امام حسین (علیه السلام)
🔥 یا طرف "غرب"
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅
🔅
✅اشاره به حکمت نهفته در ناخن
✍امام صادق علیه السلام خطاب به مفضّل بن عمر: ای مفضّل! در این بیندیش که چرا ناخن ها در سرْانگشت ها واقع شده اند؟ جز برای آن که از انگشت ها حفاظت کنند و در انجام دادن کارها یاری دهند؟
مفضّل مىگويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: چه مىشد اگر خداوند موهای بدن و ناخن ها را چنان مىآفريد كه رشد نکنند تا آدمى به اصلاح و كوتاه كردن نيازمند نباشد.؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال در اين كار، نعمت هايى نهاده كه آدمى از آن ها آگاه نيست تا سپاس گويد.
آگاه باش! دردهاى بدن با خروج مو از منافذ بدن و با خروج ناخن از سر انگشتان خارج مىگردد؛ از اين رو به انسان فرمان داده شده كه هر هفته با مو تراشيدن و كوتاه كردن ناخن ها به اين كار اقدام كند. اين كار باعث مىشود كه مو و ناخن با شتاب بيشترى برويند و دردها و بيماری ها را سريع تر خارج كنند. اگر شخص چنين نكند، رشد آن ها كوتاه و اندک مىشود، در نتيجه، دردها در بدن می ماند و بيماری هاى مختلف پديد مىآيد.
📚 شگفتی های آفرینش (ترجمه توحید مفضل)
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃🌸🍃
اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) راجع به مردی که لباس های مختلفی دارد و چند تای از آنان را برای پوشاندن بدن خود و چند تا برای زینت کردن و شیک شدن قرار داده پرسید آیا اسراف است؟
امام فرمود خیر، اسراف نیست.
زیرا خداوند در قرآن کریم فرموده است هر که زندگی اش وسعت دارد، به اندازه توانایی اش خرج کند.
#مكارم_الاخلاق
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠موقعى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله سربازان اسلام را آماده جنگ تبوك مى ساخت ، يكى از بزرگان بنى سلمه به نام جد بن قيس كه ايمان كامل نداشت ، محضر پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد:
اگر اجازه دهى من در اين ميدان جنگ ، حاضر نشوم و مرا گرفتار گناه مساز! زيرا من علاقه شديد به زنان دارم ، چنانچه چشمم به دختران رومى بيفتد ممكن است فريفته آنها شده دل از دست بدهم و نتوانم بجنگم و گرفتار گناه شوم . رسول خدا صلى الله عليه و آله به او اجازه داد.
در اين وقت آيه نازل شد؛ (بعضى از آنها مى گويند: به ما اجازه ده در اين جهاد شركت نكنيم و ما را به گناه گرفتار مساز، آگاه باشيد كه آنان - به واسطه بهانه جويى غلط - هم اكنون در ميان فتنه و گناه افتاده اند و جهنم گرداگرد كافران را احاطه كرده است .) (2) توبه : آيه 49. خداوند با اين آيه عمل آن شخصى را محكوم كرد.
👈آنگاه حضرت رو به طايفه بنى سليم نمود و فرمود:بزرگ شما كيست ؟ در پاسخ گفتند:جدبن قيس ، لكن او آدم بخيل و ترسويى است .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:درد بخل بدترين دردهاست .
⬅️سپس فرمود:بزرگ شما آن جوان سفيدرو، بشر بن براء، است كه مردى سخاوتمند و گشاده روى است.
📚بحارالانوار : ج 21، ص 193.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#تلنگر
✍️اگر قفلی در زندگیت میبینی شک نکن اون قـفل کلیدی داره... هیچکس قفل بدون کلید نمیسازد اگر قفلی در زندگیت میبینی شک نکن اون قـفل ڪلیدی هم دارد...
✅کلید خیلی از قضاوتهای زندگی پـنج چیز است:
➊صـبر
➋توکل
➌تـلاش
➍آرامـش
➎ایمان به خدا
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#تربیت_فرزند
#کمرو_بودن_کودک!
🍃عمده علل کمرو بودن کودکان، عدم رفت و آمد پدر و مادر با فامیل و آشنایان و تک فرزندی است.
🍃والدینی که بسیار کنترل گر، کمال گرا و یا نگران آسیب دیدن فرزند خود هستند مانع از این می شوند که کودک شان بسیاری از مسائل را به طور شخصی تجربه کند.
🍃 واین به کودک آسیب می زند و باعث کم رویی او می شود....
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#پاستا_آلفردو
این مقدار مواد برای سه نفره
مواد لازم :
نصف بسته پاستا پنه
نصف سینه مرغ متوسط خرد شده
5تا6عدد قارچ
50گرم کره
2لیوان شیر
1تا2 حبه سیر
2 قاشق غذاخوری خامه صبحانه
2قاشق پرآرد
1 استکان پنیر پارمسان(از پنیر پیتزا هم میشه استفاده کرد )
نمک وفلفل سیاه
پودرآویشن
طرزتهیه :
بدر تابه نصف کره رو ریخته وآب که شد فیله مرغ خرد شده را اضافه کردم وکمی تفت دادم تا آب مرغ کشیده بشه وبعد یک حبه سیر پوره شده ونمک وفلفل وآویشن زدم وبعدکمی همزدن قارچ اسلایس شده را اضافه وتفت دادم وتابه را از رو حرارت برداشتم وسس سفید را آماده کردم.
برای سس، توی ظرف دیگه مابقی کره را ریختم وآب که شد شیر وآرد را اضافه کردم وسریع هم زدم تا آرد گلوله نشه وبا حرارت کم گذاشتم چند دقیقه ای سس به غلظت برسه ونمک وفلفل زدم وخامه را هم درآخر اضافه کردم وبعد کمی همزدن از رو حرارت برداشتم وسس سفید را به مواد مرغ وقارچ اضافه کردم وهم زدم و بعد پنیر پارمسان را ریختم وبعد کمی همزدن پاستای پخته شده را اضافه وگذاشتم با شعله کم 20 دقیقه ای بمونه تا مزه سس به خورد پاستا ومواد مرغمون بره وطعم سس رو بگیره وبرای سرو با پنیر پارمسان تزیین کردم. کمی جعفری هم میتونید بریزید(من جعفری نداشتم)
#با_رسپی_های_امتحان_شده
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
شیرینی پادرازی
برای ۱۳ عدد شیرینی
آرد سفید ۷۰ گرم ( نصف لیوان)
آرد نخودچی ۷۰ گرم (نصف لیوان)
آرد برنج ۵۰ گرم ( یک سوم لیوان)
روغن جامد ( روغن صاف) ۱۰۵ گرم ( حدودا یک کم بیشتر از یک سوم لیوان)
پودر قند ۲۵ گرم ( حدودا ۱.۵ ق غ)
عسل ۲۵ گرم ( ۱ ق م)
پودر هل نصف ق چ
زعفران غلیظ به میزان لازم
همه مواد به دمای محیط برسه .
پودر قند و آرد ها الک بشه .
پودر قند و روغن رو اول قاشق و بعد با همزن ۳ تا ۴ دقیقه خوب زدم تا حسابی پوک بشه . پودر هل اضافه کردم . آرد نخودچی ، آرد برنج و آرد سفید رو کم کم اضافه کردم و خمیر رو با نوک انگشت جمع کردم .
عسل و زعفران رو هم ریختم . بابت خوش رنگ تر شدن خمیر و شیرینی هست .
بعد خمیر رو حداقل ۲ الی ۳ ساعت در محیط خنک استراحت قرار دادم . حتی میشه یک شب در محیط خنک استراحت بمونه .
بعد خمیر رو بین دو تا کیسه فریزر با وردنه به قطر نیم تا یک سانت پهن کردم . خیلی ارتفاعش کم نشه .
بعد با کاتر قالب زدم . قالب شیرینی زبان استفاده میشه . که من این کاتر بیضی یک کم پهن رو داشتم و استفاده کردم .
داخل سینی فر چیدم .
برای رومال : زرده تخم مرغ همراه با خیلی کم نمک مخلوط کردم ، یک کم هم زعفران ریختم ، با قلمو رومال زدم .
با یک چنگال روش طرح زدم و کمی کنجد و یا پودر پسته روش پاشیدم .
فر رو از یک ربع قبل گرم کردم .
داخل فر ۱۷۰ درجه ۱۲ تا ۱۵ دقیقه قرار دادم .
نکات : جای روغن جامد ، کره نمیشه . روعن جامد منظور روعن صاف قنادی هست و یا روعن های نیمه جامد رو می تونین آب کنین و بزارین یخچال و بعد قسمت سفت اون رو بردارین و در شیرینی استفاده کنین .
ماندگاری این شیرینی بسیار بالاست و تا ماه ها در محیط خنک در ظرف درب بسته (الزامی به یخچال نیست) می مونه .
بدون فر در فر دست ساز می تونین درست کنین .
#با_رسپی_های_امتحان_شده
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
خورشت آلو
برای ۴ الی ۵ نفر:
روغن: ۴ قاشق غذاخوری
پیاز : ۲ عدد
گوشت (گوسفندی یا گوساله): ۴۰۰ گرم (۸۰ گرم برای هر نفر)
رب گوجه: ۱ قاشق غذا خوری (اگه قرمز تر دوست دارید، ۲ قاشق بزنید)
ادویه:
زردچوبه: ۱ قاشق چایخوری
پودر سیر: ۱ قاشق چایخوری
دارچین: یک سوم قاشق جایخوری
پاپریکا شیرین: ۱ قاشق چایخوری
پودر پیاز: ۱ قاشق چایخوری
آب (مرحله اول) : حدود ۲ لیوان
آلو: ۵۰۰ گرم
آب مرحله دوم: حدود ۲ لیوان
نمک: ۱ قاشق چایخوری(یا بیشتر)
شکر: ۱ قاشق غذا خوری (برای طعم ملس)
.
پیاز خوب طلایی بشه، گوشت که اضافه شد، ۱۰ دقیقه سرخ کنید، ادویه و رب بزنید، ۳-۴ دقیقه سرخ کنید و آب بریزید تا ۱/۵ ساعت بپزه (آلو ها رو در این مدت خیس کنید). بعد از ۱/۵ ساعت، آلو ها، آب و نمک بزنید تا ۱ ساعت دیگه بپزه، بعد از ۱ ساعت، شکر بزنید و ۱۰ دقیقه بعد از شکر خورشت آماده هست.
برای طعم خورشت:
ترش: شکر نزنید
ملس: ۱ قاشق شکر بزنید
شیرین: بیشتر از ۱ قاشق شکر بزنید.
.
کته:
برنج (شسته شده)
آب
نمک
روغن
دقت کنید که به ازای هر پیمانه برنج، حدود ۱/۵ پیمانه آب لازم هست. البته به نوع برنج هم بستگی داره
#با_رسپی_های_امتحان_شده
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨
✅بدون پول هم می شود دلی را شاد کرد
✍حاج آقا قرائتی: این غلط است که بگوییم دوای همه دردها پول است. در حدیث می خوانیم: اگر مؤمنی از گرفتاری مؤمنی که به سختی افتاده گره گشایی کرد، خداوند کارهای او را تسهیل می کند؛ چه در دنیا و چه در آخرت. «أَیمَا مُؤْمِنٍ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ کرْبَهً وَ هُوَ مُعْسِرٌ یسَّرَ اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَهُ فِى الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ» چه بسا با یک راهنمایی یا یک لبخند یا یک وساطت؛ یا یک طنز.
امام باقر(ع) فرمود: «ألْقَ أَخَاکَ بِوَجْهٍ مُنْبَسِطٍ»؛ با روی باز و گشاده و خندان با برادرت دیدار کن. حضرت فرمود: «مى دانید خداوند چه کسى را در قیامت نمى سوزاند؟» گفتند: «نه!» فرمود: «آدم هایى که نرم هستند. خوش برخورد هستند. با مردم مأنوس مى شوند. خداوند بدن اینها را بر جهنم حرام کرده است.» بدترین آدم کسى است که مردم از ترس به او احترام بگذارند. این نشانه قدرت و قاطعیت تو نیست. این نشانه بدى توست. بدترین شوهرها، شوهرى است که زنش از او بترسد. بدترین زن ها، زنى است که شوهرش از او بترسد.
📚 کتاب خنده و گریه در آثار استاد قرائتی
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ان شالله امسال ظهور امام زمان
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا برای تمامی رفتگان خصوصا مادر وبرادرم 😔🙏🙏🙏
🆔https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
سال جدید
همه میخوان برن سفر
اما من آرزومه کربلا برم ...
سالمو با امام حسین شروع کنم...
بهترینها رو تو برام بزن رقم
حول حالنا ، بطلبم کربلا
بطلبم کربلا
التماس دعا 🙏
برای تمامی رفتگان خصوصا مادر وبرادرم 😔😭🙏🙏
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
لحظه_مرگ
شخصى نزد امام صادق رفت و گفت
من از #لحظه_مرگ بسيار ميترسم
چــه کنــم؟
امام صادق(ع) فرمودند⇩
#زيـارت_عاشـورا را زيـاد بخوان..
آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود: مگر
در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟
•{ اَللّهُمَّارْزُقْنیشَفاعَهَالْحُسَیْنِیَوْمَالْوُرُودِ }•
یعنی خدايا شفـاعت_حسين علیـهالسلام
را هنگام ورود به قبر روزى من کن...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چالش شبهای گذشته👇👇👇
شرمنده ازدوستان که نتونستم بزارم
#تجربه_اعضا ❤️
سلام
من برای یه شرکت کار میکردم که میرفتیم در خونه ها زنگ میزدیم و از پشت آیفون اعلام میکردیم که کتاب میفروشیم. کتابا خیلی ارزون تر از قیمت بازاره البته علتش اینه که کتابها تحت نظر انتشاراتی نیست و چاپیه بخاطر همین بعضیاش حتی از ۵۰ درصد قیمت کتاب کمتره.
اول اینو بگم که خودم میدونم شکم گرسنه این چیزا سرش نمیشه. بخاطرش خودمو توجیح نمیکنم و این کارو بد میدونم. بعضیا خیلی کم لطفن،
بودن کسایی که فحش میدادن که مزاحم شدیم بعضیا داد میزنن بعضیا آیفون رو حتی برنمیدارن و حتی یبار که یه آقا مجبورم کرد کلی پشت آیفون توضیح بدم و آخرش هم گفت نمیخوام و من گفتم اگر نمیخواستی چرا انقدر توضیح میخوای یه پارچ آب از بالای ساختمون ریخت توی سرم که انقدر گریه کردم و کتابها هم بعضی از جداش خیس شد که همه شد به ضرر من و بخاطر همین موضوع پورسانت که نگرفتم هیچ از سهم فروشمم بخاطر این قضیه کم شد. همه این بدبختیا رو تحمل کردم که نخوام کار ناشایستی انجام بدم تن به هر خفتی دادم که خودم مرد خودم باشم.
شبها تو خوابگاه تخت اجاره کرده بودم و روزا میرفتم سرکار. یبار خانومی از پشت آیفون به من گفت بیا بالا پاهام درد میکنه من نمیتونم بیام
اینم بگم که ما اجازه ورود به هیچ آپارتمانی رو نداریم و اگر هر اتفاقی برامون بیوفته مسئولیت با خودمونه.
خسته بودم و فروش نکرده بودم رفتم بالا خانم مسنی بود گفت ماهی یبار برام کتاب بیار تا اینا تموم بشه و فقط هم کتابای تاریخی میخرید. ماه پیش گفت بیا با من زندگی کن خوابگاهتو پس بده منم تنهام، زندگی منو سرو سامون بده خریدامو بکن.
بازنشسته بانک بود البته مقام بالایی داشت و حقوق شوهر مرحومش هم داشت و دوتا واحد توی همون ساختمون هم مال ایشونه و اجاره میگیره و فقط یه دختر داره که ساکن استرالیاست. و گفت بریم بانک امضای حقوق هم بهت میدم ولی شرطش اینه تا پیش من هستی حرفی از عشق و عاشقی نزنی.
بعد از یه هفته تحقیق از همسایه ها و سوپری محل فهمیدم واقعا تنهاست و خوابگاه رو پس دادم و با این خانم زندگی رو شروع کردم. اینم بگم که پدرو مادرم فوت شدن و دوتا خواهر دارم که وضع مالی شوهراشون خیلی بده و من نمیتونم سربار کسی بشم. حالا من با این خانم زندگی میکنم و حتی برای دخترش هم پسته و بادوم و انجیر و زعفران پست میکنم و صاحب زندگی شدم. من هیچ پشتوانه ای نداشتم و برای کار از ورامین اومدم تهران و شکر خدا صاحب مادری دلسوز شدم هرشب براش کتاب میخونم و کلی به معلوماتم اضافه شده. ماهی ۵ تومن به من حقوق میده اما اجازه نمیده ذره ای از پول خودم خرج کنم و تمام پول من پس انداز میشه حتی لباسهامو دخترش برام میفرسته منم با خودم عهد بستم تا روزی که این خانم در قید حیات هست مثل دخترش کنارش باشم. بخدا زندگی خیلی سخته من هر شب از خوشحالی گریه میکنم و همیشه دعا میکنم حاج خانم زنده باشه. خواستم به خانمایی که قدر سقف بالاسرشونو نمیدونن و راحت میخوابن ولی دلشون از یه حرف میشکنه بگم قدر لحظاتتون رو بدونید و با گذشت زندگی کنید قدر خانواده داشتن رو بدونید جامعه گرگه و نون درآوردن سخت.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چالش دوم که خیلی دردناکه😔👇
#درد_دل_اعضا ❤️
سلام من پرستارم نه که پرستار بخش کرونایی باشم ولی از ترس ویروس در محیط کارم ۷ ماه بود خانه پدرم نرفتم.
تا اینکه خواهرم زنگ زد گفت بیا اینجا امشب میخوام برای بابا تولد بگیرم.
گفتم تو که میدونی شرایط منو گفت شده با ماسک بیای بیا چون بابا اصرار عجیبی داره تو حتما امشب اینجا باشی
دل تنگته
گفتم چشم
با همسرمو دخترم با ماسک رفتیم خونه پدرم
خیلی خیلی خوشحال بود حد و حساب نداشت
منو خانوادم با فاصله نشستیم که خدایی نکرده به کسی آسیب نزنیم
پدرم با دیدن من گریه کرد
میگم که ۷ ماه همو ندیده بودیم.
گفتم بابا شما عاشق کفشی منم برات کفش خریدم اگه میبینی سایزت نیست برم عوضش کنم
پاش کرد و گفت عالیه با همین کفش باید بیام تولد ساره
دخترمو میگفت
اون شب زدیمو رقصیدیمو کلی عکس گرفتیمو شادی کردیم.
ساعت ۱۱ شب تولد تعطیل کردیم چون هممون شاغلیم باید میومدیم خونه هامون.
ساعت ۳ نصفه شب تلفن زنگ خورد که بیا بابا بدحاله.
منم فکر کردم پرخوری کرده و یه چیزی تو همین مایه ها
گرچه مامان میگفت بابا از صبح میگه قفسه سینم تیر میکشه
من رسیدم خونشون از صدای گریه زاری فهمیدم چه خاکی به سرم شده
پدر و مادرم به شدت بهمدیگه وابسته ان و این وسط ما به شدت نگران مامان بودیم.
۱ هفته گذشته و اون شب همش جلوی چشممون بود به حدی که فقط مثل دیوونه ها عکس های شب تولد و چک میکردیم
بعد یک هفته همه کم کم رفتن خونه هاشون و مامان تقریبا تنها شد.
یه روز مامان زنگ زد گفت بیاین نامه بابا رو براتون بخونم
تاریخ اون نامه دقیقا ۱ شب قبل تولد بود تو نامه نوشته بود به دلم افتاده همین روزا رفتنی ام اگه بعد رفتن من اینو خوندین برام گریه نکنین چون قبل رفتن همتونو جمع میکنم یه دل سیر نگاهتون میکنم
بعد رفتنم هوای خاله جونو داشته باشین
خالم آخه تنها زندگی میکنه و بچه هاش بهش سر نمیزنن
مادرتونو در حد توان تنها نذارین یه نصیحت دارم هر سختی سر راهتون اومد بهش بخندین چون گذراس درست مثل خوشی های این دنیا آرزو میکنم عزیزانم خوشبخت باشن.
روز تولد و فوت پدرم یکی شد و بدترین روز زندگی ما بود اون روز
فقط خواستم به دوستان بگم عمر کوتاه تر از چیزیه که فکرشو بکنید
من عذاب وجدانم واسه اون ۷ ماهه لعنتیه که به پدرم سر نزدم درسته به فکر سلامتیش بودم ولی حتی میشد با ماسک از پشت پنجره دیدش و هزاران راه دیگه
قسمتون میدم اگه پدر و مادرتون هنوز کنارتون نفس میکشن بیشتر از اینی که هست باهاشون در ارتباط باشین حالا تلفنی یا حضوری هر جور به صلاحتونه.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چالش سوم👇
#پرسش_اعضا ❤️
سلام
نزدیک ۴ ساله با همسرم عقد کردیم و ۲ ساله رفتیم خونه خودمون
من ۲۱ ام و ایشون ۳ سال بزرگتر از منن
من از اول رابطمون بهش گفتم ک عاشق بچم و میخام زود مادر شم و بچه زیاد داشته باشم
اما ایشون بشدت مخالف بودن و میگفتن ۴ سال بعد از اینکه رفتیم خونه خودمون
هعـــی😢😢😢
ماعروسی گرفتیم و رفتیم خونه خودمون خونم از مادرم و فامیل دور بود و من حس غربت و تنهایی بشدت اذیتم میکرد مخصوصا اینکه شوهرمم سرباز بود و اوایل کمتر خونه بود خلاصه با کلی گلایه گریه بهش فهموندم ک حالا که شرایطم اینطوره حداقل بزار بچه دار شیم
اوایل مخالفت میکردهرچی بهش میگفتم بابا منم حقی دارم تو زندگی دلم میخاد مادر شم شرایطشم ک داریم چرا میگی ن......
بالاخره راضی شد 😓
دقیقا یادمه مرداد 99 بود ۱ سال از عروسمون گذشته بود (رفتیم خونه خودمون اخه ما رسم عقد داریم و نباید تو عقد باردار شد 😕)
متاسفانه بخاطر داروهای جلوگیری ک مصرف میکردم باردار نشدم و تا الان ۸ ماهه گذشته و خیلی نگرانم مخصوصا اینکه خانواده شوهرم و بقیه فامیل و دوستان هی میگن بچه بیار دیگه وقتشه و از این جور حرفا😒
حال روحیم خیلی خرابه 😢اینا هم هی میگن بچه بیار منم الکی میپیچونم و میگم وقتش نیس
شوهرمم چنبار تو بحث هامون غیرمستقیم گف ک باید اول میگفتی مشکل داری نمیتونی،بچه دار شی 😐 ینی دنیا رو سرم خراب شد خیلی مرد خوبیه از هر لحاظ هوامو داره اما تو این مورد اینجوری میکنه
تنبلی تخمدان دارم 😞
از همون اول رفتم دکتر و دکترم فقط یه دوره دارو داد و بعدم گف هنو سنت کمه نگران کننده نیست😞
اما من نمیدونم چیکار کنم جواب فامیل وقتی میگن بچه بیار چی بدم
خسته شدم شبا خواب میبینم بچه خودمو بغل گرفتم هرماه ک میگذره و نتیجع نمیگیریم میبینم شوهرم چهرش درهم میره اما چیزی نمیگه
میترسم از اینده ای که بچه نباشه😢
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چالش چهارم 👇👇
#پرسش_اعضا ❤️
سلام ادمین عزیز
امیدوارم خدا بهم نظر کنه بین این همه پیام مال منو ببینی
بچه ۳ ساله خواهرم تو وضعیت بدیه. پدرش فوت شده همش بی تابی پدرشو میکنه و همش از خواهرم میپرسه بابا چرا نمیاد😔 منو سوار کولش کنه
باباش بازاری بود و متاسفانه با مترو رفتن سرکار کار دستش داد
با وجود دو تا ماسک باز کرونا گرفت و متاسفانه طاقت نیاورد و فوت شد. نه بیماری زمینه ای داشت نه آدم ضعیفی بود
الان از دست دادن شوهرخواهرم از یه طرف داغونمون کرده
بی تابیه بچه از طرف دیگه
بمیرم واسه خواهرم
میره تو کمد رختخوابا سرشو میکنه تو کمد لای رختخوابا زار میزنه. این بچه هم حساس شده از مامانش جدا نمیشه
نمیدونیم از نظر روانشناسی درسته بهش بگیم یا نه
آخه خیلی کوچیکه
باباش عصرا که میرسید خونه تا آخر شب فقط با بچه بازی میکرد میگفت از صبح تا عصر نمیبینمش دلم تنگ میشه
رابطشون خیلی خوب بود
از این باباهای بیخیال و بی تفاوت نبود. از نظر مالی خواهرم کاملا تامینه تنها دلخوشیمون اینه که با رفتن شوهرش محتاج بیگانه نشده ولی داریم واسه بچه دق میکنیم
برای بچه خواهرم سه چرخه خریدیم تو خونه سرگرم بشه
بهش بازی موبایلی میدیم ولی از یادش نمیره همش میپرسه
خواهرمم حالش بده چون تو این موقعیت مادرشوهرش و برادرشوهرش با طعنه بهش گفتن تو پسر مارو کشتی نباید میذاشتی با مترو بره
میخوایم تصمیم بگیریم بچه ازت بگیریم یا نه
هممون روانی شدیم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹