eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
25.3هزار ویدیو
125 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت ادمین بنده آقایی هستم ۳۴ساله شغل آزاد و همسرم ۳۲ساله شاغل دولتی و مدت ۱۰سال هست ازدواج کردیم و ۱فرزند پسر ۸ساله داریم. مدت آشنایی ما قبل ازدواج مدت ۵سال درهمون دانشگاهی بوده که درس خاندیم و با عشق و علاقه باهم ازدواج کردیم درست هست بنده با وجود عشق واقعی همسرم در دوران مجردی مدام در حال گناه بودم ولی ایشان استقامت و پشتکاری که داشت این رابطه رو حفظ کرد و برای رسیدن به ازدواج با من هرکاری میخاستم انجام داد از پول قرض دادن و دردل کردن و ... ایشان کاملا محجبه و با ایمان ولی من سست ایمان و چشم چرون هستم . فقط میخام ی چیزی رو خدمت آقایونی که خیانت میکنند یا درفکر خیانت هستند بگم درسته لذت داره که یکی دیگرو تصاحب کنی ویا نمیدونم کمبودهای خودتو و اونو جبران کنی ولی اینو بدون آخرش همه چیزتو ازدست میدی . خانم هایی که دچار خیانت شدند با آرامش حق خودشونو طلب کنند شاید همسرتان آدم نیک سرشتی هست دچار اشتباه شده نخاسته دچار شده چرا باید زندگیتو بهم بزنی تلاش کن تا جایی که میتونی ولی دیدی لیاقت نداره ادامه نده بزار دم در خونه تا نصیب آشغالا بشه. منم خیلی کمبود ها دیدم چه جنسی و چه برخورد ناشایست از سمت خانواده همسر آغوش گرفتن مرد در هر لحظه از زندگی میتونه مردو به زندگی برگردونه و بوسیدن مرداز طرف خانمش یک انرژی به ایشون میده که بنظرم موفقیت شغلی چنین معجزه ایی نمیکنه . مردها دوست دارند صاحب زنشون باشند به نوعی خانم خوب رو شکار میدونن. ما مردها زمانی که باهمیم در مورد بقیه دوستان نظر میدیم وقتی تو خیابون میبینمشون بشدت مقایسه میکنیم . هنگامی که با همسرتان هستید به خودتون برسید تا دوستاش نگند بدبخت سرش کلاه رفته 😀 خلاصه کلام این که کانال خوبی هست استفاده کنید قدر زندگیتونو بدونید ودردوستی های مجازی زود اسرار زندگیتونو جلوی مردهای دیگه نریزید . https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️ سلام ادمین عزیز. منم میخواستم داستان زندگیمو بنویسم. من کسی بودم که تمام فکر و ذکرم از خودگذشتگی بود. چه اون موقع که بچه بودم همش به این فکر میکردم که به کی کدوم حرفو بزنم و با کی چطور برخورد کنم تا ناراحت نشن، چه بعد از ازدواج که زندگیمو به پای همسرم ریختم. در این حد که فوق لیسانس بخاطر معدل بالا دانشگاه خودم منو بدون کنکور قبول کرد ولی من نرفتم تا فشار مالی روی همسرم وارد نشه. ما ۹ سال پیش مهاجرت کردیم همسرم میخواست ادامه تحصیل بده و توی اروپا دکترا بخونه. زندگیم و خونه و خانوادم و کارم و درامدم رو گذاشتم و باهاش اومدم اینجا. خیلی سختی کشیدیم. اوایلش با حقوق دانشجویی توی کشور غریب از صفر شروع کردیم. من هم اجازه کار نداشتم چون ویزام وابسته به ویزای همسرم بود. رشته تحصیلی من مترجمی بود که توی اروپا به هیچ دردی نمیخورد و اگه میخواستم اونجا درس بخونم باید از لیسانس شروع میکردم و پولش رو نداشتیم. چهار سال توی خونه نشستم و همسرم رو ساپورت میکردم تا درس بخونه و به جایی برسه. فارغ التحصیل شد، کار پیدا کرد، استاد دانشگاه شد و منم باردار شدم. چون دیگه دستمون به دهنمون میرسید و سن من هم داشت میرفت بالا نمیخواستم حسرت بچه رو بخورم در آینده. بعد از اینکه بچه به دنیا اومد یه روز سر صحبت با همسرم باز شد و بهش گفتم من خیلی برای زندگیمون و برای تو فداکاری کردم که خداروشکر راضی ام وقتی میبینم تو به جایی رسیدی و یه دختر دسته گل داریم کیف میکنم. در جواب من برگشت گفت فداکاری؟ چه فداکاری ای؟ اگه تا حالا به جایی نرسیدی از تنبلی خودته. یعنی واقعا احساس کردم ۱۰ سال زندگی مشترکم بیهوده بوده. خودمو باختم سر این حرف و له شدم. با خودم گفتم بدبخت چه کردی؟ برای کی کردی؟ عشق چیه؟ فداکاری چیه؟ فقط عمرتو هدر دادی… https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ناصر: ❤️ سلام ادمین عزیز داستان زندگیه من اینجوریه که بچه ی بزرگ یه خانواده ۶ نفره هستم. ۲۲ سالمه و دوتا خواهر و یه برادر دارم با یه پدر زحمتکش و مادر زحمتکش تر. پدرم مریضه نمیتونه کار کنه. ده سالی میشه مادرم کار میکنه خرج خورد و خوراک خونه رو میده. منو خواهرمم که یک سال از من کوچیکتره پرستار سالمند هستیم. من سال دومه که اومدم تو این کار. اوایل خیلی واسم سخت بود با اینکه خودم سنی ندارم که بخوام از یه خانوم سالمندی که هم پوشک میشه هم گاواژ میشه (غذا خوردن از طریق سرنگ و لوله ای که از دماغ وارد معده میشه) ساکشن میشه (ینی تو گلوی فرد بیمار سوراخ هست و لوله هست و با دستگاه و لوله پلاستیکی شلنگ مانند محتویات گلو رو بالا میکشیم) دیگه بگم که حرکتی نداره نمیتونه راه بره دارو میخواد و خیلی خیلی بیشتر از یه بچه ی کوچیک مراقبت میخواد. مخصوصا که من خیلی دختر احساسی هستم. خلاصه ما اومدیم تو این کار با همه ی سختی هاش. ۲۴ ساعته خونه ی بیمار میموندم ینی با اون خانوم زندگی میکردیم دو نفری. هفته ای یه روزم مرخصی داشتم. خانومی که پیشش بودم الزایمر هم داشت شبا میخوابیدم نمیتونست راه بره رو زانو میومد پیشم دست میذاشت رو شکمم یا رو سرم با وحشت از خواب میپریدم و امان از سردردهای بعدش چون میگرن دارم. میگفتم چی شده مادرجون میگفت دیوار داره میوفته روم میترسم. میبردمش رو جاش. تو اتاق میخوابیدم خودمو تکیه میدادم به دیوار دستمو میگرفتم به دیوار میگفتم من دیوارو میگیرم تا شما بخوابین نترسین. یا مریضی داشتم بددهنی میکرد بهم ولی من که ناراحت نمیشدم هیچ تازه قربون صدقشونم میرفتم. دست خودشون نیست که. در عوض میوه میاوردم واسش میگفتم بخور مادرجون بخور که میخوای به من بددهنی کنی انرژی داشته باشی. میگفت نه مادر من تو رو دوست دارم. بنده خدا یادش میرفت که چی گفته. البته بگم بعد از چند ماه فوت میشدن ضربه میخوردم چون بهشون وابسته میشدم و واقعا دوسشون داشتم و با وجود خستگی و بیخوابی اذیتم میکردن هیچی نمیگفتم. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ناصر: #تجربه_اعضا ❤️ سلام ادمین عزیز داستان زندگیه من اینجوریه که بچه ی بزرگ یه خانواده ۶ نفره هست
ناصر: ❤️ هنوز یادم نرفته زحمتاتو. شب تا صبح نون میپختی. روزا تو مغازه کار میکردی. الانم که صبح تا شب تو فروشگاه کار میکنی. باید درد زایمانتو جبران کنم. باید شب بیداریاتو جبران کنم. هرچند جبران نمیشه. دوستان واسم دعا کنید شرایطی واسم پیش بیاد که دیگه نذارم مامانم کار کنه بشینه تو خونش به زندگیش برسه. از بچگی دوس داشتم وکیل یا روانشناس بشم و همیشه هم فاز وکیل بودن یا روانشناس بودن برمیدارم. من با ۲۲ سال سن موهام سفید شده ولی سفیدی موهامو دوس دارم و اصلا بابتش نگران نیستم چون این سفیدی خیلی چیزا بهم یاد داد. وقتی از خوزستان اومدیم اصفهان حتی هزار تومن هم پول نداشتیم. خالم بهمون داد ما سال بعد بهش پس دادیم و یه مقدار تو این یک سال خودمون کار کردیم و جمع کردیم. الان شرایطمون خیلی بهتر شده. چیزی که از زندگی یاد گرفتم اینه که خیلی گریه کردم خیلی ناراحت شدم خیلی شکستم. شبای زیادی تو زندگیم بوده که فکر میکردم صبح نمیشه ولی شد. وقتای زیادی بوده که فکر میکردم این وضعیت بد بهتر نمیشه ولی شد و فهمیدم که دنیا ارزش نداره اونم دنیایی که گرون توش زندگی میکنیم و ارزون میمیریم. میخوام واسم دعا کنین بتونم ارامش بیشتری به زندگی مامانم ببخشم خودم بتونم دانشگاه برم. الان دو ساله عاشق کسی هستم دعا کنید اگه قسمتمه به صلاحمه به سمتم بیاد اگه نه که مهرش از دلم بیوفته. یبار داشتم گریه میکردم خیلی حال دلم بد بود دختر خالم ازم بزرگتره بهم گفت تو الگوی منی نشکن جلوم تو قوی تر از این حرفایی علاوه بر اینکه حرفش خیلی به دلم نشست همون روز یاد گرفتم هیچ چیز بهتر از حال دل خوب نیست . واسه دلهای همدیگه حال خوب بخوایم. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#پرسش_اعضا ❤️ #تجربه راستش من برام اتفاقی افتاده که شرمم میشه بگم فقط حسن اینجا اینه که هویت آدما
❤️ سلام درباره اون خانمی ک با مادرشوهرش دعواش شد و رفتن پیش فالگیر. می خاستم بگم منم با یه اتفاق دیگه ای ک پیش فالگیر رفتم ، پای جن ها رو ب خونم باز کردم و اتفاقات عجیبی برام پیش میومد ک بسیار اذیت شدم و بالاخره بعد از کلی تحقیق پیش یه آدم‌مومنی ک متخصص اینکاره و نه فالگیر، رفتم و یه راهکار عالی بهم دادن ک واقعا موثر بود. یه نمازی گفتن ک من و همسرم خوندیم در چن مرحله و خداروشکر پای جن ها از خونم بریده شد. می خاستم اون نماز و ب ایشون بگم بخونن با همسرشون.انشالله ک موثره بامید خدا . ب مدت ۵ شب موقع خواب وضو میگیرید و یک پارچ آب خوردن بزارید جلوتون. ۲ رکعت نماز حاجت بخونید و بعد از سلام ب اسم مبارک حضرت زینب ۶۹ بار سوره قدر رو بخونید و پارچ آب را بردارید و تکانی دهید و در آن ها کنید (دقت شود ها کنید ،فوت نکنید).بعد مقداری از آب را بخورید و یک مشت به سرو صورت بریزید و یک مشت ب محل خواب بریزید و یک مشت ب آشپزخانه بریزید و یک مشت هم ب حیاط. مابقی آب را هم نگه دارید و دور نریزید. درحین انجام این اعمال هم نباید حرفی بزنید. در ضمن شوهر این خانم باید بجای سوره قدر ب نیت حضرت علی ۱۱۰ بار سوره توحید بخوانند. این نماز و اعمال برای ۵ شب متوالی هست. البته من از بس اذیتم میکردن برای اولین بار ک این کارو کردم اذیت شون کم شد ولی تموم نشد ولی چند بار دیگه این نمازو که با همسرم خوندیم ،بطور کامل رفع شد خداروشکر. امیدوارم برای شما هم موثر باشه و دیگه سراغ فالگیر و اینا نرین. درضمن قرآن زیاد بخونید مخصوصا با صدای بلند و اینکه گاه و بیگاه با صدای بلند توی خونه تون اذان بگید. و سعی کنید ک معنویات تون رو قوی و بیشتر کنید. و مدام ۴ قل و آیه الکرسی بخونید. و اینکه از آقا امام علی کمک بخواهید ک خیییلی موثره.چون جن ها از ایشون خیلی میترسن و اسم ایشون رو زیاد بگید با صدای بلند . ب امید خدا انشالله نتیجه می گیرید. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دوستان عزیز برای مشکل این خواهر گلمون ارسالی زیاد داشتیم ممنون از لطف و محبتتون🙏 ولی ۹۰درصد پاسخ ها مشابه بودند برای همین تعدادی رو انتخاب کردیم برای بارگذاری در کانال بقیه روخصوصی ایشون ارسال مییکنم از همکاری شما صمیمانه متشکریم 🙏❤️ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️ سلام عزیزم در مورد سئوال خانمی که می خواستن بچه دار بشن ولی از راه رفتن همسرشون ناراحت بودن. خانمی همسر من از شش ماهگی یکی از چشماش و از دست داده ولی نه به کسی جرعت دادم که حتی سئوالی در این مورد از من بپرسه و نه اصلا خودم به روی همسرم آوردم. از کجا معلوم انسان های بسیار سالم وزیبا بعد از ازدواج ویا بچه دار شدن معلول نشوند ویا اصلا این اتفاق برای خود من پیش نیاد. الان هم دوتا پسر دارم پسر بزرگم ۱۶سالش هست واصلا براشون مهم نیست. وموقعیت اجتماعی همسرم بسیار بالا هست. باید همیشه طوری رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار شود. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت دوست عزیز که پا ی همسرشون مشکل دارد عزیز خواهر شوهر منم پای راستشون 5سانت کوتاه تر هست خودشون میگند همیشه فکر میکردم که اینده من چ میشود.چون خییییلی تا قبل ازدواج ترحم.نیش کنایه و.....میشنیدند و اما العان خداوند ی شوهر فوق العاده مهربون. همراه.و.....بهشون داده.تو خیابان ومکان های عمومی شانه به شانه ش راه میره (خواهر شوهرم میگفت اصلا فکرش نمی کردم که اینجوری بشه همش فکر میکردم نسبت بهم ترحم و....دارد که برا ازدواج پا پیش گذاشته.ولی بارفتارش ثابت کرد که برا شخصیت و... پا پیش گذاشته)و دوتا پسر هم دارند چنان حواسشون به این مادر هست که زبان قاصر میونه از تعریفش چرا چون خودشون دید بقیه را نسبت به مادرشون تغییر دادن تو طایفه شوهرشم از کد بانو بودن و..... همیشه زبان زد هستند این همه گفتم که بگم خودت گلم باعث رفتار بقیه با خودت وهمسرت میشی حتی فرزندت ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام‌درمورد‌اون خانمی که گفتن همسرشون در راه رفتن مشکل دارن عزیزم هیچ وقت اینطور فکر نکن وقتی خودت به دیده احترام به همسرت نگاه میکنی مطمئین باش بچتون هم از رفتار شما الگو می گیره وهیچ وقت کاری نمی کنه که همسرتون ناراحت بشه من خودم ازهمون نوجوانی دوتا گوشام سنگین شد طوری که مجبور شدم سمعک بزنم وقتی که میخواستم بچه بیارم مثل شما فکر می کردم که نکنه بچم بابت سنگینی گوشم خجالت زده بشه آخه من شنواییم طوریه که خیلی موقعها متوجه صحبت اطرافیان نمیشم ودخترم وهمسرم باید دوباره صحبت دیگران رو شمرده تکرار کنن تا متوجه بشم طرف چی میگه خلاصه عزیرم به شوهرمم هم می گفتم میترسم مایه خجالت بچم بشم وقتی میره مدرسه چکار کنم می ترسم بخاطرم جلو معلم ودوستاش خجالت بکشه شوهرم می گفت نه اصلا اینطور نیست تو باعث سربلندی بچه هام هستی خود همسرم اصلا وقتی با دوستانش وهمکاراش صبحت میکردم وچیزی بهم می گفتن من متوجه نمیشدم شمرده بهم میگه اصلا ناراحت نمیشه بخاطر این موضوع وهمیشه میگه مهم نیست دیگران درموردت چی فکر می کنن مهم اینه که من دوستت دارم وبهت افتخار می کنم الان دخترم ۱۵ سالشه ویه پسر چهارساله دارم دخترم همه معلم هاش میدونستن گوشام سنگینه ودوستاهای دخترم هم همینطور خوددخترم قبل از اینکه بامن روبرو بشن بهشون می گفت دخترم اصلا ناراحت نیست که باید حرفهای دیگران برام تکرار کنه من اصلا نمی تونم با تلفن و گوشی صحبت کنم‌ همه این کارها رو دخترم انجام میده واصلا خجالت زده نیست وتاحالا حتی یکدفعه هم شاکی نبوده ودلمو نشکسته چون از همسرم الگو گرفته تا بخاطر سنگینی گوشم حرمتم رو زیر سوال نبره عزیزم شما همینطور بچتو بار بیار وهیچ وقت طوری رفتار نکن که بچتون به این مساله حساس بشه من مطمئین هستم چون شما خودتون به همسرتون احترام میذارید بچتون هم تابع رفتار شما میشه پس با توکل بخدا برای باردار شدن اقدام کن موفق باشی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💚
چالش شبهای گذشته👇👇👇 شرمنده ازدوستان که نتونستم بزارم ❤️ سلام من برای یه شرکت کار میکردم که میرفتیم در خونه ها زنگ میزدیم و از پشت آیفون اعلام میکردیم که کتاب میفروشیم. کتابا خیلی ارزون تر از قیمت بازاره البته علتش اینه که کتابها تحت نظر انتشاراتی نیست و چاپیه بخاطر همین بعضیاش حتی از ۵۰ درصد قیمت کتاب کمتره. اول اینو بگم که خودم میدونم شکم گرسنه این چیزا سرش نمیشه. بخاطرش خودمو توجیح نمیکنم و این کارو بد میدونم. بعضیا خیلی کم لطفن، بودن کسایی که فحش میدادن که مزاحم شدیم بعضیا داد میزنن بعضیا آیفون رو حتی برنمیدارن و حتی یبار که یه آقا مجبورم کرد کلی پشت آیفون توضیح بدم و آخرش هم گفت نمیخوام و من گفتم اگر نمیخواستی چرا انقدر توضیح میخوای یه پارچ آب از بالای ساختمون ریخت توی سرم که انقدر گریه کردم و کتابها هم بعضی از جداش خیس شد که همه شد به ضرر من و بخاطر همین موضوع پورسانت که نگرفتم هیچ از سهم فروشمم بخاطر این قضیه کم شد. همه این بدبختیا رو تحمل کردم که نخوام کار ناشایستی انجام بدم تن به هر خفتی دادم که خودم مرد خودم باشم. شبها تو خوابگاه تخت اجاره کرده بودم و روزا میرفتم سرکار. یبار خانومی از پشت آیفون به من گفت بیا بالا پاهام درد میکنه من نمیتونم بیام اینم بگم که ما اجازه ورود به هیچ آپارتمانی رو نداریم و اگر هر اتفاقی برامون بیوفته مسئولیت با خودمونه. خسته بودم و فروش نکرده بودم رفتم بالا خانم مسنی بود گفت ماهی یبار برام کتاب بیار تا اینا تموم بشه و فقط هم کتابای تاریخی میخرید. ماه پیش گفت بیا با من زندگی کن خوابگاهتو پس بده منم تنهام، زندگی منو سرو سامون بده خریدامو بکن. بازنشسته بانک بود البته مقام بالایی داشت و حقوق شوهر مرحومش هم داشت و دوتا واحد توی همون ساختمون هم مال ایشونه و اجاره میگیره و فقط یه دختر داره که ساکن استرالیاست. و گفت بریم بانک امضای حقوق هم بهت میدم ولی شرطش اینه تا پیش من هستی حرفی از عشق و عاشقی نزنی. بعد از یه هفته تحقیق از همسایه ها و سوپری محل فهمیدم واقعا تنهاست و خوابگاه رو پس دادم و با این خانم زندگی رو شروع کردم. اینم بگم که پدرو مادرم فوت شدن و دوتا خواهر دارم که وضع مالی شوهراشون خیلی بده و من نمیتونم سربار کسی بشم. حالا من با این خانم زندگی میکنم و حتی برای دخترش هم پسته و بادوم و انجیر و زعفران پست میکنم و صاحب زندگی شدم. من هیچ پشتوانه ای نداشتم و برای کار از ورامین اومدم تهران و شکر خدا صاحب مادری دلسوز شدم هرشب براش کتاب میخونم و کلی به معلوماتم اضافه شده. ماهی ۵ تومن به من حقوق میده اما اجازه نمیده ذره ای از پول خودم خرج کنم و تمام پول من پس انداز میشه حتی لباسهامو دخترش برام میفرسته منم با خودم عهد بستم تا روزی که این خانم در قید حیات هست مثل دخترش کنارش باشم. بخدا زندگی خیلی سخته من هر شب از خوشحالی گریه میکنم و همیشه دعا میکنم حاج خانم زنده باشه. خواستم به خانمایی که قدر سقف بالاسرشونو نمیدونن و راحت میخوابن ولی دلشون از یه حرف میشکنه بگم قدر لحظاتتون رو بدونید و با گذشت زندگی کنید قدر خانواده داشتن رو بدونید جامعه گرگه و نون درآوردن سخت. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#حرف_دل_اعضا ❤️ سلام ادمین عزیزم من خواستم داستان زندگی پسرم و عروسمو بگم. ۱۵ سال پیش پسرم عاشق د
جواب چالش👇👇 ❤️ سلام توی گروه دیدم بعضیها از ناباروری و عواقب اون ناراحتن گفتم تجربه خودم رو بگذارم شاید گره از کار کسی باز بشه. من و همسرم مشکل ناباروری داشتیم البته یه دختر 14 ساله داشتیم برای بعدی هر چی اقدام میکردیم نمیشد خیلی دکتر و دوا و درمان کردیم ولی بیفایده بود .یه روز توی اداره نشسته بودم و با کامپیوتر اداره سخنرانی مرحوم کافی رو گوش میدادم که مضمونش دعاهایی بود که خیلی نافع هستن و بعد به ناباروری اشاره کرد و یه راه حل داد و اون اینکه زن و شوهر دو تا انگشتر فیروزه بگیرن و روی اون آیه رب لا تذرنی فردا و انت خیرالوارثین رو حک کنن و دستشون کنن به 9 ماه نرسیده بچه دار میشن حتی اون مرحوم گفت هر کس اینکارو کردو بچه دار نشد منو لعنت کنه. منم به همسرم گفتم و دو تا انگشتر گرفتیم دستمون کردیم ضمنا با شک و تردید تاریخ اولین روزی که انگشتر رو دستمون کردیم تو سر رسید یادداشت کردیم خدا شاهده چند روزی به پایان 9 ماه بود که همسرم باردار شد و بعد 15 سال خدا یه دختر خوشگل و سالم بهمون داد . جهت اطمینانتون بگم که همسایه بالاسری ما یه آقای دکتر بود که حدود 11 سال بود ازدواج کرده بودن و بچه دار نمیشدن بعد بچه دار شدن خودمون خانمم قضیه رو به خانمش گفت و انگشترها رو امانت داد به اونها آقای دکتر که اعتقاد نداشت و استفاده نکرد ولی خانمش دستش کرد انگشتر رو کارشون داشت به طلاق میکشید کار این خانم هر روز آه و گریه بود. تا اینکه مدتی بعد فهمیدیم این خانم هم باردار شده و خدا یه پسر بهشون عطا کرد . ما چون توی یه شهرک سازمانی می‌نشستیم اخبار زود انتقال پیدا میکرد برای همین چندتا زوج نابارور دیگه هم مطلع شدن و انگشترها رو تهیه کردن بعدا مطلع شدیم اونها هم بچه دار شدن به لطف خدا. البه ناگفته نماند ما در کنار این کار داروهای عطاری و تقویتی هم میگرفتیم و مصرف میکردیم که به لطف خدا مشکلمون حل شد. دوستان عزیزی که گرفتار این مشکل هستند اعتقاد دارند یا ندارند حالا که اینهمه پول تو حساب دکتر و درمون میریزین توکل کنید به خداو اینکارو هم بکنید انشاالله نتیجه میگیرینو یه دعای خیرم برای من و خانوادم بکنین. جهت یادآوری انگشتر فروشها اکثرا این انگشتر و آیه حک شده رو دارند و معروفه به فیروزه برای بچه دار شدن. ببخشید طولانی شد. 💐 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️ سلام میخواستم از یه خواب ترسناک که زندگیمونو عوض کرد براتون بگم برادر من سه ماهه که به رحمت خدا رفته ،دیشب مادرم خوابش و دیده که یه پاش به دیواره یه پاش رو زمین به مادرم میگه میخوام ازدواج کنم آینه شمعدون میخوام بخرم پولم کمه. ششصد میشه من فقط سیصد دارم مادرم فقط نیم رخ برادرمو میدیده بهش میگه مادر جون صورتتو این طرفی کن قشنگ ببینمت همینکه برمیگرده میبینه از بیخ گوشش تا پایین دهنش جر خورده و با نخ مشکی براش دوختن، لباسای کثیفی هم تنش بوده در ضمن برادر من متاهل بود و دوتام بچه داشت صبح همون روز با عجله و وحشت زده رفتیم پیش یه حاج اقای معبر ازش تعبیر این خوابو بپرسیم ،تا خوابو شنیدن گفتن پسر بزرگش چند سالشه گفتیم ۲۰سال پسرشم اومده بود اون حاج اقا ازش سوالایی پرسید و از خانومش هم همینطور که بعدا مشخص شد برادرم با کلک زدن به یه بنده خدایی ششصد تومن ازش بیشتر پول گرفته بوده سر خرید و فروش جنسای مغازش که بعدا گویا سیصد تومنشو با دعوا ازش پس گرفته بوده اون اقا و سیصد تومن دیگش مونده بوده که همون باعث عذاب برادرم بود ما رفتیم و اون شخصو با بدبختی پیدا کردیم و پولشو دادیم و ازش حلالیت طلبیدیم میخاستم بگم تو رو خدا حق الناس نکنید برادر من تازه به فقیرای محلشونم کمک میکرد و گاهی دست به خیر بود این جوری شده بود وضعش وای به حال اونایی که دست بخیرهم ندارن😔 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️ سلام عزیزم عیدتون مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشید من جمعه دو هفته قبل یه اتفاقی برام افتاد که خداروشکر بخیر گذشت ولی تاثیر بدش فعلا همراهمه فکر کردم پست کنید بد نباشه تا خانم های هم وطن بیشتر مراقب خودشون باشن منزل من شمال تهرانه ولی برای کاری رفته بودم سمت غرب موقع برگشت ماشینم خاموش شد و از شانس بد، همزمان گوشیم هم باطری تموم کرد اونم توی یه نقطه از اتوبان که خلوت از سکنه و تردد عابر پیاده هستش یه لحظه گوشیمو روشن کردم ولی تا همسرم بخواد جواب بده دوباره خاموش شد، خلاصه بعد از 20 دقیقه یه پرشیای سفید نگه داشت، وقتی رفتم سمتش دیدم یه پسر جوونه که همسن و سال دخترامه، ازش تشکر کردم و خواهش کردم به امداد خودرو زنگ بزنه گفت به جرثقیل زنگ میزنم بری در منزلتون امداد خبر کنی بهتره منم قبول کردم فقط میخواستم تا هوا تاریک نشده از اون محل و ترسم خلاص شم بعدش به کسی زنگ زد و مثلا کمک خواست بهش شک کردم ولی گفتم شاید اشتباه کردم بارونم شدید شده بود گفت بشین تو ماشین تا جرثقیل برسه چندبار که تعارف کرد نشستم ولی درو نبستم کلا همیشه محتاطم گفت اگه کابل داری بده گوشیتو شارژ کنم که منم از خدا خواسته سریع کابل و از ماشینم آوردم یه مقدار که شارژ شد تشکر کردم و ازش خواستم بره ولی گفت که تنهایین اینجا خطرناکه و شروع کرد به حرفای عجیب غریب زدن و ادعا کرد که یکی از برندای کیف و کفش متعلق به خودشونه و گفت که پوتینت چرم خوبیه و پاشنش کج شده بدین براتون درست کنم که من مخالفت کردم گفت که چندروز پیش تو همین پارک نزدیک به یه دختر حمله شده منم گفتم خدا لعنتشون کنه مگه خودشون مادر و خواهر ندارن؟ کلا دیگه بهش شک کردم به همسرم زنگ زدم و جریانو گفتم تا آدرس دادم زنگ زد امداد خودرو و با من در تماس بود از اون پسره تشکر کردم و ازش خواستم بره گفت تنهایین خطرناکه بهش گفتم همسرم تو راهه امداد هم میرسه خلاصه قبول کرد بره رفت تو ماشینش منم رفتم نشستم تو ماشین و قفل رو زدم و منتظر امداد خودرو نشستم چند ثانیه گذشت دیدم پیاده شد اومد سمت در شاگرد یکم شیشه رو دادم پایین گفت استارت بزن گفتم روشن نمیشه گفت زنگ بزن امداد ببین کی میرسه من خیالم راحت بشه برم گفتم ممنون زود میرسه هی اصرار کرد زنگ زدم امداد گفت نزدیکم ده دقیقه دیگه میرسم بهش گفتم یهو گفت شیشه پایین تر نمیاد؟ فکر کردم شاید صدامو نمیشنوه یکم دیگه شیشه رو آوردم پایین ولی طوری که دستش به دستگیره نرسه خدا لعنتش کنه یهو دیدم حالت چهره اش عوض شد تلاش میکرد درو بازکنه شوک شده بودم عین چوب خشکم زده بود تا چند ثانیه یهو انگار دیوونه شدم جیغ میکشیدم فقط یادمه اسم خدا و امامارو میبردم حدود چهل ثانیه مغزم قفل شده بود یادم رفته بود چطوری در ماشینو باز کنم😭😭😭 اینقدر تلاش میکرد که در ماشینو باز کنه وحشت کردم که که نکنه موفق بشه فقط میدونم درو باز کردم و با ترس و وحشت و فریاد و گریه به راننده هایی که از اتوبان رد میشدن التماس میکردم کمکم کنن ولی دریغ از یه ذره مروت و غیرت اون پست فطرت هم ول کن نبود درحالی که هنوز دست به شلوار بود تا نزدیکم اومد ولی در یک آن تصمیم گرفتم برم وسط اتوبان که همینکارم کردم تازه اون لحظه انگار ترسید فرار کرد خدا به سر هیشکی نیاره ولی ناراحتم از اینکه مردم ما کی این همه بی غیرت و بی رحم شدن😭😭😭😭 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ما تو خونه ای زندگی میکنیم که هممون صداها و چیزای عجیبی ازش دیدیم یبار دوست ماد
❤️ مطالب ترسناک❌❌❌ سلام خسته نباشید ادمین عزیز 😍 و مرسی بابت کانال عالی و مفیدتون برای دختر خانمی که خونشون صدا میاد خواهش می کنم پیام منو براش بزارید🙏🏻💕 من خودم مطالعه خیلی زیادی روی این مسائل دارم ازتون می خوام به هیچ وجه عزیزم به هیچ وجه به دعا نویس جن گیر مراجعه نکن که زندگیتو نابود می کنند حتی بالاتر تو کانالم هست تجربه دوستمون که با فالگیر تماس گرفتن چه اتفاقاتی افتاد . . اونا جنو میارن به زندگیتو نابود میشی خود اشناهای ما رفقت دعا نویس و فالگیری سر یه مشکل کوچولو تا حل شه چی شد؟ تیمارستانه . . .تازه عروس بود می گفت جنا وقتی شوهرم نیست دائم ظاهر میشن تو خونه باهاش حرف میزدن اذیتش می کردن . . .اونم نگفت مثل شما به شوهرش تا اینکه اون جن انقدر پیش رفت که رفت تو بدنش هی می گرفتش شوهرش وقتی دید زنش عوض شده فهمید . . .اون جن تو بدن زنش بود انقدر قدرت داشت که شوهرشو کوبوند تو دیوار وقتی ریشه یابی کردن فهمیدن رفته پیش فالگیر دعا نویس . . . و اینکه علتشو پیدا کن همیشه می گن جای آتیش میری آب جوش می‌ریزی بسم الله بگو چون اینجور جاها محل تجمع اجنه تو بگی بسم الله دور مشین اما وقتی بدون بسم الله آتیش خاموش کنی آبجوش بریزی بهشون آسیب زدی میان آزار میدن . . . گاهی هم یه آدم با خودش شیاطین میاره چون فامیل خودمون فامیلش از شهر دور اومد خونشون رفت با خودش جن آورد یه فامیل خیلی قدیمی بود از اون شب همش آزار . . . کوبیدن در کابینت جیغ زدن تو حموم حتی زخمی شده بودند خانوم خونه بنده خدا تمام دستانش جای دندون بود دیگه خونشونو عوض کردن بنده خداها بعدم یه سری چیز می گم کاملا واقعی و از کتاب عالم های شیعه خودمون هست ۱ ببین فرق بین روح و جن! جن به صورت حاله ای دودی و تیره است و به صورت آدم هرچیزی تجسم میشه و قصد ازارتو داره تا با ترسیدنت بهش قدرت میدی پس نکن اگه بترسی بدتر می کنه وایمیسته اما روح حاله ای سفیده مثل نور مهتابی اونم به قالب های انسان تجسم میشه اما فرقش با جن اینه که اگه بترسی وحشت کنی سریع میره باعث اذیتت نمیشه گاهی برای فهموندن چیزی یا کمک میان ببین وحشت می کنی دیگه نمیان اما جن ازارت میده به خانوادت بگو تا دیر نشده بله صدا از در دیوار کوبیده شدن درها و صدا کردن اسمش . . . همه کارهای جن هسته من خودم همه اینارو تجربه کردن صدا رو می شنوی بخار نفسش می فهمی اما هیچکس نیست درا محکم کوبیده میشه تو فقط می شنوی من همه این عذابارو کشیدم نمی گفتم می ترسیدم مسخرم کنند (خونه کسی رفته بودم مسافرت) اما دیگه خیلی اذیت شدم به کسی اهمیت ندادم به همه گفتم رفتم پیششون درسته تا یک هفته تمسخر کردند اما تموم شد صداها پس توهم بگو ضعف نشون نده . . . اگه اطلاعات کامل تری خواستی پی ویمو از ادمین بگیر اینم بگم من از اون شب قبل خواب با صدای بلند تو اتاقم آیت الکرسی_ سوره فلق که معنیش در مورد اجنه شیاطینه و با امام زمان اما علی حرف میزنم چون خیلی از امام علی میترسن. . . چند دقیقه حرف میزنم می خوابم صدای اذان و قرآن حتما تو اتاقت پخش کن آیت الکرسی بنویس چندجای خونه بزار گردنتم آویزون کن شرمنده طولانی شد ادمین لطفاً بزار❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام.ممنونم از کانال خوبتون.میخواستم در مورد مشکل اون عزیزی که گفته بودن شبها احساس میکنم توخونمون کسی هست ونمیتونم بخوابم بگم که دوست عزیز همچنین چیزهایی واقعیت داره توشهر مایه خونه بود که صاحبش میگفت وقتی میرم بیرون میام میبینم دارن جاروبرقی میکشن و غذاروی گاز داره میپزه با اینکه کسی توخونه نبود وقتی کلید میندازم تودر جاروبرقی همونجور روشن میمونه وسط خونه ومن کسی رو نمیبینم ولی غذا داره براخودش میپزه یه بارم وقتی تابستون بوده واینا تو آستانه در خوابیده بودن خیلی سروصدابوده فکر میکنن همسایه شونه ولی یکی میاد وبیدارش میکنه میگه بلند شو اون ور بخواب اینجا داریم خونه تکونی میکنیم اونا خونه رو فروختن حدودا ۳یا۴نفر هی فروختن تا اینکه الان خونه دست شهرداریه یه خونه ویلایی توبهترین قسمت شهربامتراژبالا.ضمنا من از یه آیت الله شنیدم که یه سری رمزو راز هایی هست که باید رعایت بشه مهم ترینشون اینه که ۹عدد(نه کمتر نه بیشتر) آیت الکرسی توخونتون باشه من خودم دارم زدم پشت تابلو ها وجاهای مختلف خونه.این دسنور خیللللی تاکید شده اس اجنه رو از خونه تون نا امید میکنه ما بعد از اینکه این کارو کردیم بعد ۶سال بدون اینکه مشکلی داشته باشیم بچه دارشدیم ضمنا یه حرز ۱۴معصوم به بازوی راستت ببند وتوی حموم ادرار کردن وصحبت کردن و نزدیکی وبرهنه ی کامل بودن هم باعث جلب اجنه میشه باعث میشه اجنه عاشق آدم بشن.شاید این حرفا غیر واقعی به نظربرسه ولی من همه رو از روی آیات و روایات استخراج کردم خواهش میکنم جدی بگیر وانجام بده انشالله به حق حضرت زهرا مشکلت حل میشه ببخش که طولانی شد.🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803C
❤️ سلام خانم من تازه عروسم و خاطره ام یکم ترسناکه همین اول بگم اگه خانم باردار تو کانال هست یا میترسین نخونینش 🙏🙏 راستش من شش ماهه اومدم خونه خودم، شوهرم صبح میره مغازه 9 شب میاد البته ظهرها هم واسه نهار و استراحت خونه است. خاطره ام برمیگرده به دو هفته قبل که شوهرم گفت با شریکش میخوان برن شهرستان جنس بار بزنن بیان احتمالا شب میمونن صبح برمیگردن. خلاصه ساعت ده صبح شوهرم حاضرشد، همراهیش کردم و گفتم منم زنگ میزنم بابام بیاد دنبالم میرم خونه مادرم اینا. خلاصه شوهرم رفت منم مشغول کارام شدم تا بابام بیاد چهل دقیقه نیم ساعت گذشت شوهرم کلید انداخت اومد خونه گفت کنسل شده و نمیره جمعه هم بود مغازه هم تعطیل شوهرم موند خونه فردا صبحش که شنبه بود رفت سرکار و ساعت ده صبح ساک به دست برگشت بهش گفتم عه چرا کیف دستته دوباره مگه میخواین برید شهرستان؟ گفت شوخی میکنی؟ ما الان برگشتیم اولش خندم گرفت گفتم شوخی نکن دیگه واسه چی کیف برداشتی گفت امروز چت شده تو میگم تازه برگشتم بیرونو نگاه بنداز وانتو آوردم تو پارکینگ جنس داره پریدم دم پنجره نگاه کردم دیدم راست میگه. انگار آب یخ ریخته بودن روم اصلا باورم نمیشد حالم خیلی بد شد تا چند ساعت تو حال خودم نبودم رفتیم درمانگاه دکتر گفت شوکه شدم. اومدیم خونه داستانو واسه شوهرم گفتم و بهم گفت خیالاتی شدی و حتی فکر میکنه بهش دروغ میگم ولی برای اینکه دلم نشکنه به روم نمیاره. ولی بخدا من راست میگم حتی باقیمونده غذای روز قبلمون تو یخچال بود. حتی شک کردم که نرفته باشه زنگ زدم کارگاه شهرستان چند نفر گفتن رفته حتی توی راه عکس هم گرفته بود و عکس اجناس تو کارگاه تو گوشیش بود و صددرصد رفته بود شهرستان. اگه رفته بود پس اون کی بود؟!! بخدا دارم دیوونه میشم توروقرآن بزارید تو کانال من دروغ نمیگم بهتون میخوام نظراتتونو بدونم احتیاج دارم به کمک. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️ حدود ۲۰ سال سن داشتم که بخاطر اشتباهات خودم و اعتماد به کسانی که نباید بهشون اعتماد میکردم اتفاقاتی تو زنذگیم افتاد که منو تا مرز فروپاشی روحی و فکر خودکشی برد. در اوج ناامیدی پسری وارد زندگیم شد که نه قیافه انچنانی داشت و نه مال و ثروتی، خیلی ساده و رو راست بود. خیلی زود فهمیدم خیلی خیلی دوستم داره منم بهش اعتماد کردم راستش اون زمان راه دیگه ای نداشتم. خیلی میترسیدم اعتمادم نتیجه بدی داشته باشه اما اون با بقیه فرق داشت. برای ازدواج مشکلات زیادی داشتیم و همه مخالف بودن اما اون پسری نبود که دست بردار باشه انقدر پای عشقش موند تا بعد کلی دردسر ازدواج کردیم. همه چیز خوب بود و خیلی زود محبتش به من و کل زندگیمون شد زبان زد همه کل فامیل، همه بهم میگفتن خوش به حالت که شوهرت انقدر دوستت داره. تو مدت 6 سال صاحب 3 فرزند دختر شدیم و وضع مالیمون بهتر شد و همه تلاشش برای راحتی و آسایش ما بود کافی بود چیزی بخوام یا خودش متوجه بشه هرطور بود حتی از خودش میزد ولی برام فراهم میکرد. اما چشم حسودها کار خودشو کرد. نزدیک یکسال و خورده ای بود که یکی از اقوام مادرم با اینکه زن و 5 تا بچه داشت بهم علاقه نشون میداد راستش قیافه جذابی داشت و خیلی خوش تیپ تر از شوهرم بود. اوایل فقط از اینکه میدیدم هنوز اونقدر جذابیت دارم که مردی مثل اون بخواد بهم علاقه داشته باشه تو دلم ذوق میکردم. انقدر چرب زبونی کرد و از عشق گفت که خام حرفاش شدم میگفت از زندگی و زنش راضی نیست و فقط به اصرار پدر و مادرش مجبور شده باهاش ازدواج کنه میگفت تازه با من معنی عشق و فهمیده، خیلی بهم توجه داشت بهم میگفت تو لیاقت زندگی بهتری داری انقدر گفت گفت تا اینکه به شوهرم خیانت کردم انگار یادم رفته بود چه نقشی تو زندگیم داشته یادم رفته بود من مادرم و نسبت به بچه هام مسئولیت دارم فقط از اینکه باهاش بودم احساس خوبی داشتم نسبت به شوهرم خیلی سرد شده بودم حتی به بچه هام به چشم مزاحم نگاه میکردم، رفتارم انقدر بد و مشکوک شده بود که شوهرم مشکوک شد خیلی سعی کرد با حرف و مهربونی منو متوجه اشتباهم کنه تا اینکه مچمو گرفت و چت های واتساپمو با اون دید. الان که فکر میکنم اون موقع من شکستن یه مرد شکستن شوهرمو به چشم دیدم. بجای پشیمونی از این ناراحت بودم که چرا لو رفتم و شوهرم فهمید از این ناراحت بودم که نقشه هام برای طلاق بهم ریخته بود. انقدر قسم خوردم و ادای ادمهای پشیمون دراوردم تا منو ببخشه، خیلی بهم ریخته بود ولی منو بخشید و من لعنت شده تو دلم احساس رضایت و زرنگی میکردم از اینکه تونستم شوهرمو راضی کنم. الان که فکر میکنم شوهرم گول دروغ و قسم های منو نخورده بود اما بازم بهم فرصت داده بود. اما من حواسم جای دیگه بود و به خیانتم ادامه دادم همش دنبال این بودم تا بتونم طوری طلاق بگیرم که خیانتم رو نشه و از طرفی همه گناه و تقصیرها هم بیفته گردن شوهرم. اما برای بار دوم لو رفتم و شوهرم همه چیزو فهمید خیلی التماس کردم حتی پای بچه هامو پیش کشیدم ولی میگفت بچه ها بدون مادر بزرگ بشن بهتر از اینه که زیردست یه مادر خیانت کار بزرگ بشن میگفت اگه یکی از دخترها مثل تو بار بیاد من هیچوقت نمیتونم خودمو ببخشم. موقع طلاق نتونستم هیچ ادعایی کنم نه برای مهریه نه برای خونه که سندش به نام خودم بود. میترسیدم اگه پافشاری کنم و کار به جای باریک بکشه موضوع خیانتمو همه بفهمن با اینکه اطمینان داشتم شوهرم مردی نیست که حتی بعد طلاق آبرومو ببره ولی بازم ترس داشتم. خانوادم خیلی سر خونه و مهریه و بچه ها پافشاری کردن ولی خودم نزاشتم و کنار کشیدم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d