eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
25.4هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃❤🍃 عادات خوب بساز، تغییرعادات میتونه زندگیتو تغییر بده، تو نمی تونی آیندتو تغییر بدی، اما‌ میتونی عاداتتو تغییر بدی، و یقینا عاداتت آینده تورو تغییر خواهند داد. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 🍃❤️🍃
💐 🤔 چه کنیم تا روح ما بزرگ و ظرفیت ما زیاد شود⁉️ ✅ حاج آقا قرائتی: 🔹 در روایات می‏خوانیم: اتقوا المحقرات من الذنوب فانها لا تغفر وسائل، ج 15، ص 310 از گناهان کوچک پرهیز کنید که بخشیده نمی‏شود. 🔹 شاید به این دلیل که در گناهان کوچک، انسان احساس شرمندگی نمی‏کند و لذا به فکر توبه هم نمی‏افتد، بلکه جسارت و جرات او بر تکرار آن زیاد و زمینه ‏ای برای بخشش فراهم نمی‏شود. 🔹 اگر کسی که مقدار کمی بدهی دارد، به طلبکار بگوید: تو که از من طلبی نداری، مقداری که می‏خواهی ارزشی ندارد، او طلب خود را نمی‏بخشد، 🔹 ولی اگر مبلغ بیشتری بدهکار باشد و نزد طلبکار آید و عذر خواهی کند، طلبکار یا به او مهلتی می‏دهد و یا او را می‏بخشد. آری، طلبکار، مقدار کم را با جسارت نمی‏بخشد، ولی مقدار زیاد را ممکن است با عذر خواهی ببخشد. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃🌸🍃 مردی خدمت امام موسی کاظم (علیه السلام) آمد و عرضه داشت: فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود، از خودش پرسیدم انکار کرد در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند! حضرت فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن .. حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر! هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بود که خدا در موردشان فرموده: "کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند" حسن ختام این مطلب، حدیثی تکان دهنده از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمودند: هر کس گناه و کار زشتی را نشر و پخش کند، همانند کسی است که آن کار را انجام داده است.. : کافی ج 8 ص 147. آیه مذكور در سوره نور آیه 19 قرار دارد. به نقل از تفسیر راهنما. بحارالأنوار، ج 72، ص 365، ح 77. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🚫 گناه 🔥جـــــاریه🤳 ❌ با فرستادن یک عکس و ڪلیپ غیر اسلامی ،یعنی آتش زدی به پرونده ی اعمالت جنگلی از اعمالت میسوزه یعنی با دست خودت آتـــ🔥ــش زدی به خودت و پرونده ی 🗞اعمالت↓ 🤳 ڪسی ڪه فحشا را منتشر می‌ڪند حتی اگر خودش آن را مرتڪب نشود گناهانش نزد الله بزرگتـــر از گنـــ🔥ــاهِ ڪسی است ڪه آن را انجام می‌دهد اما ترویجش نمی‌دهد.😔🔥 ⚠ زیرا اولی گناه گمراه ڪردن یک امت را به دوش می‌ڪشد و دومی تنها گناهِ خودش را متحمل می‌شود✋ 🔥 نمونه‌های گناهان جاریه↓: 🎥 نشر فیلم‌های غیراخلاقی و فحشا🚫 🤳 نشر ترانه و موسیقی🎵 🤳 نشر بدعت و شرڪیات. 🤳 نشر تصاویر زنان لخت و نیمه لخت و به بهانه مطالب عاشقانه تصاویر زن و مرد در آغوش🧝🏻‍♀ هم دیگر و...📛 🔥 واے بحال ڪسی ڪه بمیرد اما گناهانش بعد از مرگش جاری باشد‏😔🔥 ‌ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨🌹✨ امام حسن عسکری علیه السلام: تا جايى كه مى توانى تحمّل كنى دست نياز دراز مكن؛ زيرا هر روز، روزىِ تازه اى دارد. بدان كه پافشارى در درخواست، هيبت آدمى را مى بَرد، و رنج و سختى به بار مى آورد؛ پس، صبر كن تا خداوند دَرى به رويت بگشايد كه براحتى از آن وارد شوى؛ كه چه نزديك است احسان، به آدم اندوهناك، و امنيت، به آدم فرارى وحشتزده؛ چه بسا كه دگرگونى و گرفتاريها، نوعى تنبيه خداوند باشد و بهره ها مرحله دارند؛ پس، براى چيدن ميوه هاى نارس شتاب مكن، كه به موقع آنها را خواهى چيد. بدان، آن كه تو را تدبير مى كند، بهتر مى داند كه چه وقت، بيشتر مناسب حال توست، پس در همه كارهايت به انتخاب او اعتماد كن، تا حال و روزت سامان گيرد. 📚ميزان الحكمه جلد5 صفحه 167 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
عزرائیل و حضرت موسی(علیه السلام) 240 سال از عمر موسی(ع) می گذشت. روزی عزرائیل نزد او آمد و گفت: سلام بر تو ای هم سخن خدا! موسی جواب سلام او را داد و پرسید تو کیستی؟ او گفت من فرشته ی مرگم. موسی(علیه السلام): برای چه به اینجا آمده ای؟ عزرائیل: آمده ام تا روحت را قبض کنم. موسی(ع):روحم را از کجای بدنم خارج می سازی؟ عزرائیل: از دهانت.... موسی(ع): چرا از دهانم؟ با اینکه من با همین دهان با خدا گفتگو کرده ام؟! عزرائیل: از دست هایت. موسی(ع): چرا از دستهایم؟ با وجود اینکه تورات را با همین دستها گرفته ام؟! عزرائیل: از پاهایت. موسی(ع): چرا از پاهایم؟ با اینکه با همین پاها به کوه طور برای مناجات با خدا رفته ام؟! عزرائیل: از چشمهایت. موسی(ع): چرا از چشمهایم؟ با اینکه همواره چشمهایم را به سوی امید پروردگار می دوختم؟! عزرائیل: از گوشهایت. موسی(ع): چرا از گوشهایم؟ با اینکه سخن خداوند متعال را با گوشهایم شنیدم؟! خداوند به عزرائیل وحی کرد: روح موسی را قبض نکن تا هر وقت که خودش بخواهد. عزرائیل از آنجا رفت و موسی(ع) سالها زندگی کرد تا اینکه روزی یوشع بن نوح را طلبید و وصیّتهای خود را به او نمود. سپس یک روز که تنها در کوه طور عبور می کرد، مردی را دید که مشغول کندن قبر است. نزد او رفت و گفت: آیا می خواهی تو را کمک کنم؟ او گفت:آری.موسی(ع) او را کمک کرد. وقتی که کار کندن قبر تمام شد موسی(ع) وارد قبر شد و در میان آن خوابید تا ببیند اندازه ی لحد قبر درست است یا نه. در همان لحظه خداوند پرده را از جلوی چشم موسی(ع) برداشت. موسی(ع) مقام خود را در بهشت دید؛ عرض کرد خدایا! روحم را به سویت ببر. همان دم عزرائیل روح او را قبض کرد و همان قبر را مرقد موسی(ع) قرار داده و آن را پوشانید. آن مرد قبر کن، عزرائیل بود که به آن صورت درآمده بود. در این وقت منادی حق در آسمان با صدای بلند گفت: موسی کلیم خدا مرد؛ چه کسی است که نمی میرد... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🌸 🍃🌸از خدا میخوام تو سالِ پیش رو، قبل از هرکس و هرچیز فقط خودش کنارت باشه دلتنگی هاتو ازت بگیره، دستی بکشه به روی روح همیشه عاشقت💖 از خدا میخوام تو اوج گرفتاری امیدت رو از دست ندی😇 تو اوج نداری ایمانتو از یاد نبری، تو سراشیبی های تند زندگی ناخواسته، آبرو و عزت کسی رو به زمین نزنی، از خدا میخوام یه دل بزرگ بهت ببخشه💖 تا دست گیر مردمی باشی که با خودشونم غریبی میکنن🌸 از همون خدا میخوام تا کمکت کنه، نیفتی تو گودال پر از اشتباه غفلت، دروغ و قضاوت. آخه آدما معمولا با همین چیزای به ظاهر کوچیکه که میشکنن ترک برمیدارن. از خدا میخوام خنده های از ته دل، سلامتی،آرامش همیشگی،یه دوست داشتن بااطمینان و امیدی بزرگ بهت ببخشه، 🌸🍃 اما از یادتم نره که زندگی با بخشش، عشق و محبته که معنا پیدا میکنه💖 🌸https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سال دارد تمام می‌شود دارم فکر می‌کنم به روزهایی که رفت به لحظاتی که خندیدم لحظاتی که اشک ریختم و تمام ثانیه‌هایی که کنار عزیزانم گذشت با سرعت مرور می‌کنم اتفاقات خوب و بدی را که برایم افتاد آدم‌های جدیدی را که وارد زندگی‌ام شدند و آدم‌هایی را که از زندگی‌ام رفتند دیگر قرار است یک جمله یادش بخیر قبل از خاطرات خوب امسالم بیاید قرار است امسالم بشود پارسال من تمام این روزها را زندگی کردم خوب هایشان برایم امید بود و بدهایشان برایم درس میان همین روزها بود که یاد گرفتم قوی‌تر باشم عاشق‌تر باشم مهربان‌تر باشم خدایا به مردم کشورم کمک کن دستی به سر و روی زندگیشان بکش دردهایشان را درمان باش و دل‌هایشان را از همیشه شادتر کن ایکاش سال جدید برایمان سال اتفاقات خوب باشد کاش بادهای بهار همدلی و عشق را همه جا پخش کنند و کاش ابرها، مهربانی بر سر این مردم ببارند آنقدر که انسانیت جانی دوباره بگیرد کاش سال پیش رو بهترین سال زندگیمان شود سالی که تنها اشک جاری از چشم‌ها اشک شوق باشد سالی که همگی خوشبخت باشیم سالی که دلمان نیاید تمام شود https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d ‌✧✾════✾✰✾════✾✧
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
واپسين روزهاى سال داره سپرى می‌شه و نوروز در راه است بهار ثانیه به ثانیه نزدیک می‌شود و زمستان به پایان می‌رسد الهی با نزدیک شدن بهار خوشبختی به شما نزدیک و پایان زمستان پایان تمام مشکلاتتان باشد خـ♡ـدایا در این روزهای آخر سال مسیر زندگی هموطنانم را هموار صندوق سرنوشت‌شان را پر از سلامتی و شادی و بی نیازشان کن از هر نیازی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
اگر گلها آموخته اند که پس از گذران زمستانشان چگونه دگرباره بشکفند پس تو نیز میتوانی..... 🌺روزتون پر از عشق و شکوفایی🌺 🍃🌸 تقدیم به گلهای گروه
از سه اشک بترسید: 🍃اشک يتيم 🍂اشک مظلوم 🍃اشك پدر ومادر ✅اگـر سبب ريختـن اشک يكی از اينهـا بشوید همـانـا دری از درهای جهنـم را برويتان بـاز كرده اید https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ناصر: ❤️ سلام ادمین عزیز داستان زندگیه من اینجوریه که بچه ی بزرگ یه خانواده ۶ نفره هستم. ۲۲ سالمه و دوتا خواهر و یه برادر دارم با یه پدر زحمتکش و مادر زحمتکش تر. پدرم مریضه نمیتونه کار کنه. ده سالی میشه مادرم کار میکنه خرج خورد و خوراک خونه رو میده. منو خواهرمم که یک سال از من کوچیکتره پرستار سالمند هستیم. من سال دومه که اومدم تو این کار. اوایل خیلی واسم سخت بود با اینکه خودم سنی ندارم که بخوام از یه خانوم سالمندی که هم پوشک میشه هم گاواژ میشه (غذا خوردن از طریق سرنگ و لوله ای که از دماغ وارد معده میشه) ساکشن میشه (ینی تو گلوی فرد بیمار سوراخ هست و لوله هست و با دستگاه و لوله پلاستیکی شلنگ مانند محتویات گلو رو بالا میکشیم) دیگه بگم که حرکتی نداره نمیتونه راه بره دارو میخواد و خیلی خیلی بیشتر از یه بچه ی کوچیک مراقبت میخواد. مخصوصا که من خیلی دختر احساسی هستم. خلاصه ما اومدیم تو این کار با همه ی سختی هاش. ۲۴ ساعته خونه ی بیمار میموندم ینی با اون خانوم زندگی میکردیم دو نفری. هفته ای یه روزم مرخصی داشتم. خانومی که پیشش بودم الزایمر هم داشت شبا میخوابیدم نمیتونست راه بره رو زانو میومد پیشم دست میذاشت رو شکمم یا رو سرم با وحشت از خواب میپریدم و امان از سردردهای بعدش چون میگرن دارم. میگفتم چی شده مادرجون میگفت دیوار داره میوفته روم میترسم. میبردمش رو جاش. تو اتاق میخوابیدم خودمو تکیه میدادم به دیوار دستمو میگرفتم به دیوار میگفتم من دیوارو میگیرم تا شما بخوابین نترسین. یا مریضی داشتم بددهنی میکرد بهم ولی من که ناراحت نمیشدم هیچ تازه قربون صدقشونم میرفتم. دست خودشون نیست که. در عوض میوه میاوردم واسش میگفتم بخور مادرجون بخور که میخوای به من بددهنی کنی انرژی داشته باشی. میگفت نه مادر من تو رو دوست دارم. بنده خدا یادش میرفت که چی گفته. البته بگم بعد از چند ماه فوت میشدن ضربه میخوردم چون بهشون وابسته میشدم و واقعا دوسشون داشتم و با وجود خستگی و بیخوابی اذیتم میکردن هیچی نمیگفتم. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ناصر: #تجربه_اعضا ❤️ سلام ادمین عزیز داستان زندگیه من اینجوریه که بچه ی بزرگ یه خانواده ۶ نفره هست
ناصر: ❤️ هنوز یادم نرفته زحمتاتو. شب تا صبح نون میپختی. روزا تو مغازه کار میکردی. الانم که صبح تا شب تو فروشگاه کار میکنی. باید درد زایمانتو جبران کنم. باید شب بیداریاتو جبران کنم. هرچند جبران نمیشه. دوستان واسم دعا کنید شرایطی واسم پیش بیاد که دیگه نذارم مامانم کار کنه بشینه تو خونش به زندگیش برسه. از بچگی دوس داشتم وکیل یا روانشناس بشم و همیشه هم فاز وکیل بودن یا روانشناس بودن برمیدارم. من با ۲۲ سال سن موهام سفید شده ولی سفیدی موهامو دوس دارم و اصلا بابتش نگران نیستم چون این سفیدی خیلی چیزا بهم یاد داد. وقتی از خوزستان اومدیم اصفهان حتی هزار تومن هم پول نداشتیم. خالم بهمون داد ما سال بعد بهش پس دادیم و یه مقدار تو این یک سال خودمون کار کردیم و جمع کردیم. الان شرایطمون خیلی بهتر شده. چیزی که از زندگی یاد گرفتم اینه که خیلی گریه کردم خیلی ناراحت شدم خیلی شکستم. شبای زیادی تو زندگیم بوده که فکر میکردم صبح نمیشه ولی شد. وقتای زیادی بوده که فکر میکردم این وضعیت بد بهتر نمیشه ولی شد و فهمیدم که دنیا ارزش نداره اونم دنیایی که گرون توش زندگی میکنیم و ارزون میمیریم. میخوام واسم دعا کنین بتونم ارامش بیشتری به زندگی مامانم ببخشم خودم بتونم دانشگاه برم. الان دو ساله عاشق کسی هستم دعا کنید اگه قسمتمه به صلاحمه به سمتم بیاد اگه نه که مهرش از دلم بیوفته. یبار داشتم گریه میکردم خیلی حال دلم بد بود دختر خالم ازم بزرگتره بهم گفت تو الگوی منی نشکن جلوم تو قوی تر از این حرفایی علاوه بر اینکه حرفش خیلی به دلم نشست همون روز یاد گرفتم هیچ چیز بهتر از حال دل خوب نیست . واسه دلهای همدیگه حال خوب بخوایم. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💙 🧔 پدر و مادرت یا یکی از اقوامت رو دعوت کردی خونه خودتون حالا همسرت هنوز نیومده خونه! هر چی هم بهش زنگ میزنی میگه الان میام، الان میام ولی عین خیالش نیست ،خلاصه همسرت میاد و مهمونی تموم میشه!!! 😞🤦🏻‍♀ ❌ اخر شب شده شما میگی ؛همیشه کارات همینه ، آبروم رو بردی ، مسولیت سرت نمیشه ، کجا بودی ؟ تلافی میکنم و........😡 و شروع یه دعوا و تنش شدید و مطمئن باش دفعه بعدی بدتر میشه ، یا وقتی میگی دعوت کنم میگه نمیخواااااااد ، لازم نیست !!!!! ✅ نحوه درست برخورد چیه؟؟👇🏼 با حالت ناراحت میگی عزیزم ، شما مرد خونمونی! سایه سرمی😉 میدونی چقدر دوست داشتم قبل مهمونها بیایی خونه؟ میدونی مامانم همش میگفت دلمون واسه همسرت تنگ شده ! کاش زودتر میومد و بیشتر میدیدیمش!!😇 _ خلاصه بگم برات؛کار از کار گذشته و دیر اومده دیگه! پس دعوا و بحث بی فایده است و باعث اختلاف میشه، پس سعی کن با سیاست و محبت کاری کنی دفعه دیگه این کار رو انجام نده....😌👌🏻 ┄┅┅❈••💓👨‍👩‍👧‍👦💓••❈┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌹 مجری یک برنامه تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود این سوال را از او پرسید: مهم ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم!! مرحله اول: گمان میکردم خوشبختی در جمع آوری ثروت است، اما چنین نبود!! دوم: به گمانم میرسید که خوشبختی در جمع آوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود! در مرحله سوم: فکر کردم خوشبختی در به دست آوردن پروژه های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی یا تجاری است، اما آنطور که فکر میکردم نبود!! مرحله چهارم: اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد که برای جمعی از کودکان معلول ویلچر بخرم. منم بی درنگ قبول کردم اما دوستم اصرار کرد که با او به جمع کودکان برم و این هدیه رو خودم به آنها تقدیم کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه ها را به آنها تحویل دادم خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت!! اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!! هنگامی که قصد رفتن داشتم یکی از کودکان آمد و پایم را محکم گرفت! وقتی خواستم با مهربانی پایم را ازش جدا کنم او این اجازه را به من نمیداد. خم شدم و خیلی آرام ازش پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ او گفت: میخواهم چهره ات را دقیق به یاد بسپارم تا در لحظه ملاقات در بهشت شما را بشناسم و در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم.. این حرف همان چیزی بود که معنی خوشبختی را با آن فهمیدم! https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔔ساعت آشپزی 👇👇 شیرینی سلانیک مواد لازم: 1.5 لیوان آرد ذرت (لیوان یا پیمانه قنادی) 1 لیوان آرد 2 عدد تخم مرغ 1 استکان روغن مایع (استکان کمر باریک ترک ، 80 گرم) نصف استکان شکر (35 گرم) نصف استکان پودر نارگیل (14 گرم) 1 قاشق چای خوری جوش شیرین (میتوانید 1 پاکت یا 2.5 قاشق چای خوری بکینگ پودر بریزید) برای شربت: 2.5 لیوان شکر 3.5 لیوان آب 4_3 قطره آبلیمو(بعد از اینکه شربت جوشید اضافه کنید) طرز تهیه: برای خمیر تاتلی مثل فیلم نصف لیوان آرد ذرت و آرد را کنار بذارید و بقیه مواد را داخل ظرفی بریزید و هم بزنید. در آخر آرد ذرت و آرد را با کنترل بریزید تا خمیر نرمی شود. اگر خمیر به دستتان چسبید میتوانید کمی آرد اضافه کنید.از خمیر تکه هایی اندازه گردو بردارید و گرد کنید و با فاصله داخل ظرف مخصوص فر که چرب شده بچینید. در فر 200 درجه تا وقتی که کمی طلایی شود بپزید. اگر میخواهید با شربت درست کنید در زمانیکه تاتلی در فر میپزد شربت را آماده کنید (بدون شربت هم میشه درست کرد)آب و شکر را بجوشانید(حدود 5 دقیقه)سپس آبلیمو را اضافه کنید و اجاق را خاموش کنید.بعد از بیرون آوردن تاتلی از فر شربت را که خیلی ولرم نشده روی تاتلی بریزید. روی ظرف را بپوشانید و صبر کنید تا شربت را جذب کند. بعد از اینکه شربت را جذب کرد سرو کنید ┏━━━🍃💞🍂━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
خیلی خوشمزه ست🤑 تاتلی_کیوی😋 مواد لازم برای تاتلی خوشمزه کیوی شیر ۴لیوان کره یا مارگارین ۱۲۵گرم آرد یک لیوان دسته دار فرانسوی شکر ۱/۵لیوان وانیل ۱ق چ کیوی ۲ عدد ژله کیوی ۱بسته اول ژله کیوی رو آماده کنید .یک بسته پودر ژله رو با یک لیوان آب جوش حل کرده تا ذرات ژله باز وشفاف شه ونصف لیوان آب سرد اضافه کنید ویک سوم گیلاس یا پیاله کوچیک رو پرکنید وبزارید یخچال تا نیم بند شه وکیوی رو پوست کنده وحلقه کنید ویک عدد از حلقه رو بزارید روی ژله نیم بند ودوباره بزارید یخچال. برای قسمت کرم سفید کره رو داخل قابلمه روی حرارت ملایم گذاشته تاذوب شه وآرد رو اضافه ومرتب هم زده بمدت ۳الی ۴دقیقه تفت بدید مواظب باشید رنگش عوض نشه وشیر گرم رو کم کم افزوده وبا همزن دستی سریع هم بزنید که گلوله نشه ومایه روان ویکنواخت شه شکر رو اضافه ومرتب هم بزنید تا غلظتش یکم از فرنی بیشتر بشه واز رو حرارت بردارید وانیل رو اضافه کنید.وبزارید تو دمای محیط تا خنک شه تو فاصله خنک شدن مرتب هم بزنید که رویه نبنده.اگه داغ روی ژله بریزید ژله آب میشه پس حتما باید خنک شه. بعد خنک شدن روی ژله بریزید وتو یخچال بزارید حدود ۳ساعت تا سفت شه.اطراف رو با چاقوی خیس جدا کنید ویکم کف ظرف رو برای چند ثانیه بزارید تو آب جوش وراحت برگردونید .اگه حین برگرداندن اطراف کرم سفید یکم ناهمواری داشت با پشت قاشق خیس اونو صاف کنید . اطرفش رو با شکلات نعنایی رنده شده تزیین کردم ┏━━━🍃💞🍂━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
کیک موزائیک مواد لازم: 250 گرم شکلات (میتوانید نصفش را از شکلات تلخ و نصف دیگر را از شکلات شیری استفاده کنید) 1 پاکت خامه صبحانه(200 میلی) 1 استکان شیر (استکان کمر باریک ترک ، 100 گرم) 2 پاکت بیسکوییت پتی بور طرز تهیه: خامه و شیر را داخل قابلمه ای بریزید و گرم کنید وقتیکه به اندازه ای گرم شد که بتواند شکلات را آب کند اجاق را خاموش کنید و به شکلات اضافه کنید. اگر شکلات بزرگ استفاده میکنید خرد کنید تا سریع تر آب شود و هم بزنید تا شکلات آب شود. زمانیکه شکلات به قوام سس رسید دو پاکت بیسکوییت را خرد کنید و با سس شکلاتی مخلوط کنید به دلخواه میتوانید موادی مثل فندق ، پسته ، بادام ، یا آجیل دلخواه را اضافه کنید اگر میخواهید ارتفاع کیک بلند باشد قالبی که استفاده میکنید خیلی بزرگ نباشد من قالب لوف کوچک استفاده کردم. اگر قالب ندارید میتوانید از ظرف های پلاستیکی استفاده کنید قبل از اینکه مواد را داخل قالب بریزید داخل قالب سلفون یا کیسه فریزر بندازید. مواد را داخل قالب بریزید و فشار بدید و صاف کنید تا هوا بین مواد نماند. داخل فریزر بذارید و در زمان دلخواه از فریزر بیرون آوردید و تزئین کرده سرو کنید. اگر میخواهید همان روز سرو کنید باید 3-4 ساعت داخل فریزر بذارید. روی کیک سفت شده پودر کاکائوی فراوان بپاشید و با کرم شانتی فرم داده شده(یا خامه قنادی) و ترافل های شکلاتی تزئین کنید ┏━━━🍃💞🍂━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍂یگانه🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d به هتل برگشتیم.‌ هر دو خسته بودیم و نیاز به استراحت داشتیم.‌ اما حس خوبی که توی حرم بهمون دست میداد رو با هیچی نمیشد عوض کرد. استراحت کوتاهی کردیم و ترجیح دادیم دوباره به حرم برگردیم و توی حیاطش بشینیم.‌ جلوی آینه ی سرویس بهداشتی اتاق به خودم نگاه میکردم که صدای مهراب بلند شد. _یگانه زود باش ساعت هفت شب پرواز داریم دیر میشه ها. از سرویس بیرون اومدم _حالا کو تا هفت! هولم نکن _الان که شش ساعت مونده ولی با این اخلاق هایی که من از تو دیدم ده ساعتم دیره. با اخم‌نگاهش کردم _من چه اخلاقی دارم؟ از اینکه سربسرم بزاره خیلی خوشش میاومد.‌ _میری میچسبی به حرم بیرون هم نمیای. نمیگی یه آدم‌ تو سرما بیرون متتطرته. فقط یک کلام‌میگی یا امام‌رضا من رو از ترشیدگی نجات بده این رو گفت و با صدای بلند خندید. _مگه من چند سالمه که اینجوری میگی! به زور خودش رو جمع و جور کرد. _از خودت بپرس. انگار پسرقحطی اومده.‌ یارو دلت رو هم‌ شکسته ولی با همون دل شکسته میخوای بهش برسی. _کی گفت دلم رو شکونده؟ _مگه نمیگی بهت گفت دردسر! _گفت ولی خیلی روش فشار بود. نباید ناراحت میشدم. باید بهش حق میدادم. _بفرما.‌حالا الان اگر من بهت بگم دردسر پوستم رو میکنی.‌ ولی مال ایشون.. اَدام رو دراورد _فشار روشون بوده. نفسم رو با صدای آه، پر حسرت بیرون دادم. _اگر مثل من‌ میشناختیش هیچ وقت اینطوری نمیگفتی. تو چشم هاش نگاه کردم. _مهراب اگر تو شرایط ما بودی چی کار میکردی؟ روی تخت نشست و هر رو دستش رو اهرم بدنش کرد و بهشون تکیه داد. کمی خیره نگاهم کرد. _بستگی داره اشتباه از طرف کی بوده باشه. _یعنی چی؟ _اگر مقصر این اتفاق من بودم هر طور شده طرف رو پیدا میکردم، ازش معدرت خواهی میکردم و برش میگردوندم.‌اما اگر مقصر اون باشه قیدش رو میزدم. البته اینم بگم بستگی داره چی کار کرده باشه. من از پنهان کاری خیلی بدم میاد. به نظرم یه زن وقتی از شوهرش حرفی رو پنهان میکنه یه جورایی داره بهش دروغ میگه.‌ این یعنی یا یه کاری کرده که نمیتونه بگه یا اون‌اعتمادی که باید باشه نیست. توی این‌یه مورد اصلا کوتاه نمیام.‌ با تردید گفتم _میتونم‌ باهات راحت حرف بزنم؟ لبخند کجی گوشه ی لب هاش نشست _الان مگه راحت نیستی! نگاهم‌رو ازش گرفتم‌و کنارش نشستم. _از اول آشناییمون من بهش هیچ حسی نداشتم. اونم نداشت، ولی خیلی مهربون بود. حس مسئولیت پذیرییِ بالایی داشت.‌ درسته من محرمش بودم ولی دلیلی نداشت که مرخصی بگیره و ازم پرستاری کنه.‌ _پرستاری واسه چی؟ _پام‌ خیلی عفونت کرده بود. فکر کنم اگر دلسوزی هاش نبود الان نمیتونستم‌ درست راه برم. _خب وقتی یکی رو پناه میدی وظیفته بهش برسی. _نه مهراب وظیفه نیست. _چرا نیست؟ چرا دوست داری انقدر بزرگش کنی؟ _این‌قصد رو ندارم. _به نظر من خیلی هم‌داری.‌ وقتی به ادم بی پناه پناه میدی باید همه‌جوره کمکش کنی. _اینطوری نیست. _هست _نیست مهراب خونسرد گفت _هست. تو به چشم‌ت اومده و دوست داری بزرگش کنی. _اگر اینطوریه چرا سه ماه توی اون خونه اذیت شدم و تو سکوت کردی؟ خیره نگاهم کرد. _مگه من اونجا بی پناه نبودم! نگاهش رو به زمین داد. _دوست ندارم اون روز ها رو به یاد بیارم ولی میخوام بهت بگم اگر هم به چشمم اومده چون کسایی که وظیفه داشتن بهم ارامش بدن ندادن. بعد یه غریبه میاد صد برابر چیزی که انتظار داری رفتار میکنه.‌ هم به چشمت میاد هم از یادت نمیره 🍂رمان یگانه🍃 🍂براساس واقعیت🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍂یگانه🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d وارد فرودگاه تهران شدیم.‌ چمدونم رو تحویل گرفتیم و سمت پارکینگ رفتیم. مهراب گفت _بیرون سرده تو بمون داخل من برم‌ماشین‌رو از پارکینگ بیارم.بعدزنگ میرنم بیا بیرون. _باشه. رفتنش رو با چشم‌ دنبال کردم و روی صندلی نشستم. هانیه گفت بعد از اینکه خانوادش متوجه شدن که امیر مجتبی با من زندگی میکرده و علت خونه جدا گرفتنش عمه‌ش بوده دیگه اجازه ندادن تنها بمونه و عمش هم رفت پیش برادر کوچیکش . این یعنی امیرمجتبی خونه ی پدرش زندگی میکنه.‌ پس من کجا باید برم تا این خبر رو بهشون بدم. کلافه هر دو دستم رو روی صورتم گذاشتم.‌ تنها راهی که برام‌میمونه اینه که از محیا بخوام شماره ی هانیه رو برام پیدا کنه.‌ صدای گوشی همراهم بلند شد.‌ انگشتم رو روی صفحش کشیدم. صدای مهراب تو گوشم پیچید _اومدم‌ ببا بیرون _باشه تماس رو قطع کردم ایستادم و دسته ی چمدون رو گرفتم.‌ هنوز مسیری رو نرفته بودم که چرخ زیر چمدون شکست.‌ در مونده نگاهی بهش انداختم.‌ با این وزن سنگینش چه جوری بدون چرخ ببرمش.‌ دستش رو پایین دادم و با هر سختی که بود بلندش کردم و بیرون رفتم. از خروجی در فرودگاه تا ماشین مهراب خیلی راهه. با هر زحمتی که بود خودم‌رو تا نزدیکی ماشین رسوندم. متوجهم شد. از ماشین پیاده شد و سمتم اومد. _چرا بلندش کردی؟ سنگینیش کلافه و عصبی کرده. گفتم _چون چرخش شکسته. حق به جانب نگاهم کرد _مگه من شکوندمش که با من بد حرف میزنی! _نخیر شما نشکوندی. اما باید با خودت میبردیش نه اینکه بزاری من بیارمش. ابروهاش رو بالا داد _تو چقدر پرویی! میخواستی کم تر لباس برداری. _حتما لازمم بوده که برداشتم _تو که از اول تا اخر همین پالتو و چادر سرت بود این‌همه لباس چه جوری لازمت شد؟ پشت چشمی نازک‌کردم و از کنارش شدم. _ تازه دارم زاویای تاریکت رو میشناسم.‌ ازش فاصله گرفتم اما صدای غرغرش رو که چمدون رو برداشته بود و دنبالم می‌اومد رو میشنیدم _چرخ چمدون خانم شکسته غرش رو سر من میزنه، این همه لباس رو معلوم نیست واسه چی برداشته. از مدل غرغرکردنش خندم گرفت. کلافکی من فقط به خاطر سنگینی وزن چندون بود. تو ماشین نشستم. مهراب با اخم های تو هم پشت فرمون‌نشست. _از من ناراحت شدی؟ جوابم رو نداد. به سختی جلوی خندم‌ رو گرفتم _مهراب چمدون سنگین بود خسته شدم. نیم‌نگاهی بهم انداخت. _یکی طلبت. دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم با صدای بلند خندیدم.‌ مهراب هم تلاش داشت مثل چنددقیقه پیش من جلوی خندش رو بگیره _زهرمار. تو مسیر کم‌کم اخم هاش رو باز کرد و دوباره خوش اخلاق شد.‌ _یگانه اگر مادر من دعوتت کنه، میای؟ ته دلم‌خالی شد سکوتم‌برای جواب دادن به سوالش طولانی شد _این‌سکوت یعنی نه؟ _نمیدونم‌ مهراب. _چرا نمیدونی _میترسم پیمان هم بیاد _نمیاد.‌ هر چقدر تو از اون میترسی اون‌چشم دیدنت رو نداره. _ثریا خودش گفته این سوال رو بپرسی. نیم نگاه معنی داری بهم انداخت. _بله. ثریا خانم خودشون گفتن. از اینکه مادرش رو بدون‌پیشوند خانم صدا کردم ناراحت شد. _ببخشید ثریا خانم. به رو برو خیره شد. _اگر تو بخوای میام.‌ لبخند نامحسوسی گوشه ی لب هاش نشست 🍂رمان یگانه🍃 🍂براساس واقعیت🍃 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✴️ سه شنبه 👈 19 اسفند 1399 👈 25 رجب 1442👈9 مارس 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🏴 شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام " 183 هجری " . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 از قسم خوردن پرهیز شود . 👶 زایمان خوب و نوازادش دانا و نجیب و مبارک و روزی دارو عالم و دانشمند خواهد شد و به مریضی شدیدی دچار شود ولی نجات یابد و کارش بالا گیرد.ان شاءالله. 🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود. 🚘 مسافرت:خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز برای امور زیر نیک است : ✳️ امور کشاورزی و زراعت. ✳️ درختکاری . ✳️ و انجام مراسم ختنه و نامگذاری فرزند نیک است . 📛 برای ازدواج مناسب نیست . 💑 حکم مباشرت امشب(شب چهارشنبه ) ، مباشرت برای سلامتی نیک است . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، خوب است . 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث صفای خاطر می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. ( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 26 سوره مبارکه " شعراء " است . و از معنای آن استفاده می شود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت و موعظه آن شخص در آید تا خواب بیننده به جواب سوال بر خصم خود غالب گردد و شاد شود . ان شاءالله و شما مطلب خود رادراین مضامین قیاس کنید . ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💜🌹🌸🍀🌸🌹💜 💐ای قشنگی های دنیـا، صبح زیبایت بخیر 🌼چشم هایت نازوشهلا، صبح زیبایت بخیر 💐رفته شب های سیاه و آمده صبحی دگر. 🌼ای طلوع بهترین ها، صبح زیبایت بخیر. 🌸صبح یعنی توبخندی دل من باز شود 💐پلک بگشـایی و از نـو غزل اغـاز شود 🌸صبح یعنی که دلم گرم نگاهت باشد 💐آسمان،عشق،زمین با تو هم اواز شود 💐🍀صبحِ زیبا تون بدونه دلتنگی 🌹🌼 آرزویم این ‌است 💐🍀که دلت خوش باشد 🌹🌼 نرود لحظه ای از 💐🍀 صورتِ ماهت لبخند 🌹🌼 نشود غصّه 💐🍀 کمی نزدیکت 🌹🌼 لحظه هایت 💐🍀 همه زیبا و قشنگ 🌹🌸 از خـدا می خواهم 💐🍀 که تو را 🌹🌸 سالم و 💐🍀 خوشبخت بدارد 🌹🌸 همه عمر 💐🍀 و نباشی دلتنگ 🌹🌸 و بدانی که 💐🍀 کسی هست هنوز 🌹🌸 که تو را یاد کنـد دل تو شـاد کنـد 💐🍀صبح زیباتون بخیر ونیکی وشادی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💗❤️💛💚💙💜💝 💚 صبح رو با صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها آغاز میکنیم 💚 💖اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ 💖 ❤️ اَللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها ❤️ 💙اَللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.💙 💛 التمـــــاس دعـــــا💛 💗❤️💛💚💙💜💝 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️نیایش صبحگاهی چه اعجاب انگیز است عظمت پروردگار..... گرامی یاران ، بر آنیم که هر روزمان را با یاد او آغاز کنیم، با عشقی عمیق و میلی قلبی زیرا که آنچه در آغاز روز انجام میدهیم معمولا حال آن روزمان را تعیین میکند. پروردگارم باشد که درک شکوه تو ترسهایم را بزداید و وجودم را متبرک سازد تا شایسته گردم که تو مرا در راه خویشتن به کار گیری. پروردگارا بجز خودت به دیگرى واگذارمان نكن... تویى پروردگار ما پس قراردہ بى نیازى در نفسمان... یقین دردلمان. روشنى در دیدہمان.. و بصیرت درقلبمان... "آمین"🙏 امروز ازخدای مهربان براتون پاکی، گرمی دوستی، صداقت آرامش، صمیمیت وسعت و برکت گذشت و بخشش دانایی و عشق وصبحی بخیر و زیبا وشاد درکنار عزیزانتان خواستارم 💚🙏🙏🌹🌹💚 سـ🙂✋ــلام صبح چهارشنبه قشنگتووون بخیر الـهـی 🙏 حااااااال دلتون خوب باشه 💚🙏🙏🌹🌹💚 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سلامی گرم❤️ باعطر گل و به لطافت لبخند خدا برایتان چیده‌ام تـاروزتان بخیر🌷🍃 دلتان شاد و زندگیتان هرلحظه زیباتر شود دوستان مهربانم چهـارشنبه تون پر از موفقيت 💚🙏🙏🌹🌹💚 🌷🌼🌷🌼🌷 🌺🧚‍♀️به تقویم که نگاه میکنی یک تاریخ لبخند به لبت می آورد یک تاریخ شوقی در دلت زنده میکند یک تاریخ باعث بغضت میشود یک تاریخ بغضت را میشکند یک تاریخ تک تک خاطرات عاشقانه ات را زنده میکند یک تاریخ تو را در هم میشکند همه اش یک تاریخ و یک تقویم است اما لابه لای این تاریخها هزار و یک احساس نهفته است https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💚🙏🙏🌹🌹💚
🌷میگن سـلام سلامتی میاره 🍃🌼ولی من میگم سـلام 🌷محبت وصمیمیت میاره 🍃🌼سـلام،دل بی کینه 🌷و عشق و شـادی میاره 🍃🌼سـلام دوستان این گل‌ها 🌷تقدیم به دل پاک‌تون 🍃🌼صبحتون_بخیر_و_خوشی 💚🙏🙏🌹🌹💚 🌺🧚‍♀️خدایا 🙏 آدم‌های خوب سر راهم بگذار ... حس بسیار خوبیست هنگامی که در لحظه‌ هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی؛  بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود...  کلامش، نگاهش، حتی نوشته‌اش آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی.  فقط از دستِ خودِ خدا برمی‌آمده که آن آدم را، یا کلام و نگاه و نوشته‌اش را برای آن لحظه‌ خاص‌ سرِ راه زندگی ما بگذارد. خدايم... خدای خوبم من را هم از واسطه‌ها‌ی خوب ‌کردنِ حالِ بنده‌هایت قرار بده... 💚🙏🙏🌹🌹💚 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d