💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
شرایط نگهداری گیاه پر طرفدار و زیبای #آگلونما
به نور کافی احتیاج دارد، از آفتاب مستقیم بیزار است و تقریباً در همه جای آپارتمان که مقداری نور طبیعی داشته باشد می ماند .در زمستان باید در داخل خانه نگهداری شود؛ حداقل دماى قابل تحمل این گیاه تا 15 - 10 درجه سانتیگراد است . در زمستان که رشد گیاه کندتر می شود باید آب آن را تقلیل داد و از نگهداری گیاه در نزدیکی شوفاژ یا بخاری خودداری نمود.اجازه دهید در بین دو آبیاری سطح خاک گلدان خشک شود زیرا آب زیادی باعث پوسیدگی گیاه می شود.آگلونما تروبی احتیاج چندانى به نور و روشنایى ندارد. در بهار و تابستان هر دو هفته یك بار نیاز به كود محلول دارد. سطح خاك نیز باید همیشه نسبتاً مرطوب نگه داشته شودبرگ هاى آگلونما نسبت به خشكى هوا حساس هستند و بهتر است در آپارتمان هاى گرم و خشك هر روز سطح برگ ها با آب اسپرى (ریز) شودمخلوط خاک گلدانی (خاکبرگ، ماسه ، پیت، خاک باغچه) با قابلیت نفوذ خوب (به طور کلی خاك غنى از خاكبرگ و اسیدى را مى پسنددهر سه سال یک مرتبه در فصل بهار گلدان را عوض می کنند و این در موقعی است که ریشه، دو سوم فضای گلدان را اشغال کرده باشداگر برگ ها خیلی آویزان هستند برگ ها را دسته کنید و چند روز درون روزنامه بپیچید تا برگ ها شکل ایستاده به خود بگیرنددرجه حرارت زمستان باید 15-13 درجه سانتیگراد باشدگیاه به رطوبت جو نیازمند است بنابراین در تابستان گیاه را با آب اسپری نمائید. از آبیاری زیاد بویژه در زمستان خوداری نمائیداز قرار دادن گیاه در مقابل نور مستقیم آفتاب پرهیز کنید. با وجودی که گیاه نسبتاً به مکانهای تاریک مقاوم است از قرار دادن دائمی آن در چنین مکانهایی اجتناب کنید. گیاه در مقابل دود و گاز حاصله از شوفاژ حساس است و به سرعت برگهای پائینی خود را از دست میدهد.برای پاک کردن برگها هر ماه آنرا با آب ولرم و اسفنج شستشو دهید از مصرف مواد شیمیایی که برگها را براق میکند خوداری کنیددر فصل رویش هر پانزده روز یکبار از کودهای مایع رقیق به گیاه بدهید.کود مورد نیاز این گیاه را می توان به میزان ۲ گرم در لیتر هر دو هفته یک بار از اسفند تا مرداد ماه مصرف کردخاک هوموسی سبک مخلوط با ماسه برای پروررش آگلونما مناسب است
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#حرف_دل_اعضا 🧡
سلام به همگی🌸
داشتم دونه دونه حقوقا رو میخوندم.
بعضیا راضی بودن، بعضیام ناراضی بودن
بعضیا فکر میکردن کمترین حقوق دنیارو میگیرن، ّعضیا میگفتن با اینکه حقوقشون خوبه ولخرجن.
کللللاااا از بچگی آدم حسودی نبودم، از حقوق بعضیا ذوق کردم، اما خیلی دلسوزم، از حقوق بعضیام غصم گرفت و دعا کردم.
از بچگیم خیلی تو نخ مادیات نبودم😁هنوزم نیستم.
تو ازدواجمم ملاکم مادیات نبود، رفاه و آسایش بود.
رفاه و آسایش فقط و فقط پول نیست، گاهی معنیش اینه که چشمات بارونی نشه، یا حداقل از ناراحتی
راحت بخوابی
پر از دوست داشتن باشی
من خیلی وقت نیست ازدواج کردم.
خانواده خودم و همسرم مرفهن، البته نه خیلی
در حدی که دو سه تا خونه و ویلا و باغ و ماشین داشته باشن، اما همسرم دوست داشت مستقل باشه
از همون اول، هیچ پولی از پدرش دریافت نمیکرد
البته الان که در موردش حرف میزنن ذوق میکنن که پسرشون از بچگی آقا بوده.
همسرم واااقعا آقاست.
باعث شد نمازامو کامل بخونم
به خدا نزدیک بشم
هیچ وقت چیزی نبوده هوس کنمو برام نخره
مامان باباشم هیچ کمکی نباید بکنن
یعنی ناراحت میشه
آخرشم از باباش بخاطر من یه خونه قبول کرد که فعلا توش بشینیم تا بعدا که بخوایم بخریم
گاهی خوشی های قشنگ میسازه
یبار بود که بهم گفت بیا دوتایی گریه کنیم
من خیلی تعجب کردم
اما خودش شروع کرد گریه کردن
من نفهمیدم چرا
اما بعدا فهمیدم میخواسته منم محرم گریه هاش باشم
از وقتی ازدواج کردم دیدن کشتیو گذاشتم کنار
از بس که حتی تو تلوزیون به خانوما نگاه نمیکنه
آهنگامو گذاشتم کنار چون هیچ صدایی قشنگ تر از صدای خودش نیست
آخ وقتی گاهی خونه، ابیات مداحا رو میخونه دلم میره
واقعا دلم میره
یا گاهی اوقات برام شعرای عاشقانه میخونه
دلم نمیخواد با هیچ پولی این عشقو عوض کنم.
یبار نصفه شب، هوس شیرینی کردم
با پای پیاده، نزدیک دو کیلومترو دویید که برام بخره
ما دوتایی درس میخونیم، دوتایی میخندیم گریه میکنیم
بخاطر جایگاه همسرم خیلیا خیلی حرفا میزنن
همسرم طلبست
با افتخار میگم که ایشون طلبست.
از وقتی ازدواج کردم هیچی برام کم نذاشته و میدونم که نمیذاره
الان که این چالشو دیدم با خودم گفتم حتما ما با این همه خوشی حداقل هفت هشت تومن درآمد ماهیانه داریم
رفتم ازش پرسیدم
داشت درس مبخوند
پرسید چرا میپرسی.من که از اول گفتم حقوقم کمه. از کسیم کمک تمیخوام،
ازاون لبخندای پر از سوالش زد
قضیه رو گفتم
آروم دم گوشم گفت برو گوشیو نگاه کن، اول ماهه شهریه رو ریختن
با ذدق رفتم تو پیاماش
جا خوردم
واااقعا جا خوردم
عزیز من، همه ی این خوشیا رو با هشتصد تومن برام میسازه؟
کل پیاماشو زیر و رو کردم
بهش با شوخی گفتم دروغ میگی
گفت خب آره یه بخش دیگشم وسط ماه میریزن
اونم دویست تومنه
😳😳😳یعنی حقوق ما به یه تومنم نمیرسه
شروع کردم گریه کردن
نه از اینکه حقوقش کمه
از اینکه چقدر خیلی از کارهاشو ندیدم
این که دیگه باشگاه نمیره
اینکه دیگه کلاساشو با اتوبوس میره
اینکه تا حالا هیچی برا خودش نخریده
اینکه بخاطر عادت دوران مجردیم هر روز برام موز و سه تا میوه ی دیگه میگیره و خودش پوست میکنه و میزاره دهنم
خودشم میگه آشپزخونه خوردم
اینکه گوشتا همیشه سهم من بوده
اینکه یبار ازش کفش اسکیچرز سه میلیونی خواستمو گفت تا چند ماهه دیگه برام میخره و داشت و رفت حرمو با چشمای قرمز اومد
فهمیدم حقوق ماهیانه ی ما عشقییه که خدا بهمون هدیه داده
اما خودش میگه اونقدر پولش برکت داره که خودش باورش نمیشه که شهریش اینقدره
تازه کلیم برا بچه های مستضعف کمک میکنه
دیشب خییلی گریه کردم
هر جا سیل شد
زلزله شد
کرونا اوند
همسرمو دوستاش، نفرات اول کمک بودن
اون هم حوزه رو میخونه هم دانشگاه رو
اونقدر هم که براش تحصیل من مهمه ، برای هر امتحانیم کلی باهام کار میکرد
همه فکر میکردن جون متاهلم نمیتونم رتبه بیارم
اما آوردم.
تو دانشگاه عضو مجمع نخبگان شدم
چقدر بعضی حرفا برام سنگینه
چمیدونم طلبه ها دوتا زن دارن
آخوندا مفت خورن
برا خودش مهم نیست
من خوشحالم که همسر طلبم
درسته که حای به اندازه ی پول تو جیبی مجردیم درآمد نداریم
اما عاشقم
اونقدر که صبحا بیدار میشم تا دوتایی دستامون تو دست هم باشه و دعا بخونیم
یا بعضی شبا خودمو به خواب میزنم تا مناجات قشنگشو بشنوم
خیلیا بهم گفتن بابا شوهرتو بگیر هرروز شکلش بیشتر شبیه شهدا میشه
اما من خودمم دعا میکنم اگه آرزوش اینه بهش برسه
نه من، نه دنیا، لیاقت این همه مهربونیو نداریم
خلاصه که،پول، ملاک خوبی برای درآمد ماهیانتون نیست
او خندیدنا و خل بازی های عاشقونتون، ارزشمند ترین درآمد دنیاست.
برای بیشتر شدن درآمدتون دعا میکنم😊
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd1612
#دردو_دل_اعضا 💚
#پرسش
سلام شوهرم گفته آخر ماه بریم شمال خونه ی مادرشوهرم اما غصه گرفته منو
آخه هروقت میریم مادرشوهرم سر اردک میبره باهاش خورشت میپزه انقدر بدم میاد و بو میده
اصلا نمیگه عروس من عادت نداره به این غذاها واسش یچی دیگه درست کنم
صبحانه ها تخم مرغ محلی پنیر و کره محلی میاره حالم بد میشه میگه بخور از بس غذای صنعتی خوردی دود و خاک خوردی اینارو بخور تقویت بشی
یبارم جلوی من سر مرغ بدبختو برید باهاش کباب درست کرد من لب نزدم بهش آخه مگه میشه ببینی مرغی رو سر میبرن بعد بخوری؟
شوهر من عادت داره به این غذاها ولی من اصلا نمیتونم لب بزنم
دختر ۵ سالمم عاشق مادرشوهرم ایناس هرچی درست کنه میخوره
حتی مهمونیاشون غذاهای محلی با اردک هست
یعنی چند روزی که اونجا هستم حالم از هرچی مسافرته بهم میخوره
تصمیم گرفتم به مادرشوهرم زنگ بزنم بگم مادر اگه غذای محلی میخوای بپزی من سفر رو کنسل میکنم
نمیدونم این کارم درسته یا نه؟
توروخدا درکم کنید شما راهنماییم کنید چیکار کنم؟ توروخدا نگید خودت واسه خودت اونجا غذا بپز مثلا خیر سرم میرم مسافرت استراحت کنم خوش بگذرونم نه اینکه بشورم بسابم
حتی عادت دارم رو میز ناهارخوری غذا بخورم پاهام درد میگیره رو زمین
اونا ولی رو زمین سفره پهن میکنن منم مجبورم به احترامشون رو زمین همون دو لقمه رو بخورم به زور کوفتم میشه😔
توروخدا بگید چجوری شوهرمو منصرف کنم از مسافرت آخه اگه چیزی بگم میگه تو حساسی این همه آدم عاشق غذای محلی هستن.
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#دردو_دل_اعضا 🌱
#درخواست_راهنمایی
سلام.التماست میکنم مشکلم رو بزاری زودتر چون زمانی ندارم
بنام خدا.الهام۱۷ ساله.من یه دختر مذهبی هستم.به ترتیب یع خواهر و برادر بزرگتر از خودم دارم.من سالها پیش عاشق پسرعموم شدم.ایشونم همینطور.خونشون روستا بود.ما هیچگونه ارتباطی(چت.تماس و..)باهم نداشتیم.حدود پنج سال هست که این علاقه شکل گرفته.ما فقط سالی یکبار اونم عید ها همدیگه رو درحد یک سلام ساده میدیدیم.ایشون۲۴سال دارن.سه سالی هست که از طریق خانوادشون اومدن خاستگاری ولی خانوادم جوابی ندادن.دوسالی هست که من یه خواستگار سمج دارم ایشونم از اقوام دور هستند.۲۸سال دارن.و کارمند سازندگی هستند فکر کنم.ادم خوبی هست ولی به شدت به زن داداشش گوش میده.و این خاستگاری هم از اول از طریق همین زن داداشش(که دختر خاله من میشه)صورت گرفت.من این اقا رو اصلا دوست ندارم.از زمستون تا حالا چند هفته ای یبار خانواده عموم میان خونمون برای هواستگاری و خانواده این اقا هم همش زنگ میزنن.پدرم هم با دوتا خانوادع رودربایسی داره.چند باری از من پرسیدند و من گفتم که پسرعموم رو میخام و اصلا نمیتونم به اون اقا جواب مثبت بدم و...تا چند ماه پیش یه مشکلاتی پیش اومد که من گفتم من مشکلی ندارم ولی باید با اون اقا حرف بزنم.من درهم شکستم برای خانوادم.ولی نگفتم که جوابم مثبت هست.همون شب خانوادم رفتن و بهشون قول منو دادن بدون اینکه من چیزی بدونم ولی خودشون فکر میکردن من میدونم😭.چند باری بعد از اون دفعه که بحثش پیش میمومد به مادرم میگفتم که دیگه نمیخام درموردشون بشنوم و من به هیچ عنوان قبول نمیکنم.یه شب که دوباره زنگ زد پدر اون اقا و من گفتم راضی نیستم پدرم گفت من بهشون قول دادم همون موقع ولی چون قبول نمیکنی خودم میبرمشون خاستگاری دخترعمت.منم خوشحال شدم و فکر کردم دیگه تموم شده.حالا دیشب که دوباره زنگ زدن بابام گفت خودم بهتون اطلاع میدم که تا قبل از محرم بیاید(فک کنم برای نامزدی و..😭)بعد ک تلفنو قطع کرد اومد با من حرف زد و گفت که پسرخوبیه و سالمه و...بهم گفت چون از خانوادش خوشت نمیاد من خودم برات خونه اجاره میکنم.و...من هیچوقت تا الان روی حرف پدرم حرف نزدم.و پدرم منو به اندازه دنیا دوس داشته تا الان.دیشب سرمو انداختم پایین بهش گفتم من نمیتونم قبول کنم قبلا هم گفتم.ک بهم گفت یعنی چی من به مردم قول دادم و نمیشه بزنم زیرش ابروم میره و... اگر قبول نکنی من دیگه بقران قسم باهات کاری ندارم😭اخه مگه گناه من چیه.توی این چند ماه انقدی گریه کردم و فشار روم بوده که قلبم درد میگرفته و من که همیشه نمره اول کلاس بودم درسم افت کرده و حتی یه خط از کتابم رو نخوندم.😭💔بخاطر خانوادم خیلی بهش فکر کردم ولی نمیتونم.نمیشه من حتی عکس اون اقا رو میبینم حالم بهم میخوره.از لحاظ ظاهری خیلی خوشتیپ هستن ولی من نمیتونم قبولش کنم.من پسرعموم رو دوست دارم.😭
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ادامه
.من پسرعموم رو دوست دارم.😭پسرعموم یبار که پدرم جواب منفی داد فکر کرد که منو دادن به اون اقا بخاطر همین خودکشی کرد که خداروشکر دوستش پیداش کرد و رسوندنش بیمارستان.تا اینکه بازم خانوادش برای خاستگاری اومدن.من بی اون نمیتونم دووم بیارم.دوسش دارم.من انقد سختی کشیدم تو این زندگی که خیلی پخته هستم.طوریکه همه فامیل به من احترام میزارن و منو شاه دختر صدا میکنن.شنیدم پدرم به مادرم میگقت امشب زود از سرکار میاد که بره و به اقوام خبر بده و بهشون بگه و...😭💔من تا الان دل به خدا بسته بودم و تنها امیدم این بود که خدا کمکم کنه.ولی الان انگار همه چیز تموم شده با اینکه هنوز امید دارم.من مثله هرروز الان خونه تنهام.و تنها راه حلی که برای خلاصی خودم دارم اینه که زندگیمو همینجا تموم کنم.میدونم گناهه ومن خیلی میترسم😭ولی حتی فکر کردن به این موضوع تمامم رو به اتش میکشه.داداشم گفت باید گوشیتو خاموش کنی امشب وقتی گفتم من نمیتونم قبول کنم میگفت تو خیلی پروو هستی و دهنتو ببند و ...😭من خیلی حالم بده و فکر داره دیوونم میکنه.من از این چیزا که قول دادن و اینا سردرنمیارم.من از طرفی نمیخام ابروی پدرم بره و بگن زد زیر قولش😭💔و از طرفی هیچطوری نمیتونم با این اقا نامزد کنم چون کس دیگه رو میخام.😭من ازتون خواهش میکنم به من بگید میشه به پسرعموم برسم؟چکار کنم؟فقط لطفا از فراموش کردنو و اینکه بچه هستم و این دوس داشتن نیست حرف نزنید.😭من چکار کنم خانوادم میخان اونا رو دعوت کنن بیان خونمو.هرجقد فکر میکنم تنها راهی ک ارومم کنه اینه که خودکشی کنم.من همین حالا که این کلمه رو میگم هم تنم میلرزا ولی دیگه راهی ندارم.چون خانوادمو میشناسم.و خودمو هم میشناسم.نمیتونم تحمل کنم.😭و اینو بگم که پسرعموم دیپلم داره و قول داده که بره و ثبتنام کنه دانشگاه و ادامه بده.پسرعموم تهران داخل یه رستوران حسابدار بود.این مدت اومده بود شهرمون و حالا باید برمیگشت ولی چون من ازش خواستم با اینکه شرایطش بد بود موند و نرفت.خانوادم میگن چون کارمند نیست ما دختر نمیدیم😭من چکنم.من زمان زیادی ندارم میخام قبل از اینکه اتفاقی بیفته نظراتتون رو بخونم شاید خدا کمکم کنه😭❤️ادمین لطفا بزار پیامم رو.ممنون از زحماتت.🙏🙏از همتون التماس دعا دارم.دعا کنید منو عشقمو خدا بهم برسونه😭❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔔 ساعت خنده 🤣🤣👇
این سکانس عالیه از مستر بین😍😂
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
این کلیپ آخر خنده است، یعنی تمام دستگاه گوارشت رو زیر و رو میکنه از خنده😂
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d