💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_28 _ پرى ما جان شما بيرون باش لطفا من خودم با اين ترسو كنار ميام. عمه هم مثل
#این_مرد_امشب_میمیرد_29
قصد خروج از اتاق را كردم كه باز شروع كرد
_ اجازه دادم برى؟
بى حوصله سرجايم ايستادم و برگشتم
_ كار ديگه اى هست
_ برو خونه ٢ ساعت ديگه ، واسه كارا فرداتم يك كارى خودم ميكنم
،، رگ مهربونيش گل كرده؟!
_ چشممممم رئيس
و من هنوز نفهميدم در لحظه اى چه طور ليوان دمنوش داغ را بالا كشيد؟!! انگار براى شكمش به سد كرج يك كانال زده بود كه با وجود آنهمه خوردن نميتركيد!!!
اولين روز كارى بود كه زود به خانه برميگشتم هوس كردم سر راه يكم خريد كنم .....
هميشه برايم خريد لاک و لوازم آرايش لذت بخش ترين قسمت خريد بود لاک جيگرى ماتى كه دوست داشتم همراه رژ لب همان رنگ خريدم ، وقتش رسيده بود كه به زندگى عادى برگردم و يكم به خودم بها بدهم با افى تماس كردم دلم برايش تنگ شده بود وقتى گوشى را برداشت حس كردم صداى او هم ديگر غم ندارد شايد دوره نقاهت جدايى از آرمين را طى كرده بود ولى من هنوز هم گاهى سرگيجه شديد و لرزش داشتم ....
_ سلام يلداى بى معرفت عوضى
_ سلام كپل خودم كى نعشتو جمع ميكنى بياى تهران بابا ...
_ اس دادم كه گفتم آخر هفته ميام بريم يكم دود خورى تهران بزرگ البته اگه نامدار جون جونيم مرخصى بده
_ اوهوك كى شد جون جونى
_ همون موقع ها كه تو رو به موت بودى اصال من به عشق اين يارو اومدم آرمين و لو دادم
_ نكبت يعنى به خاطر من نبود؟!
_ خخخخ چرا بابا من وقتى فهميدم سريع اومدم پته اشو رو آب دادم اينا رو ولش كن از بچه ها چه خبر دانشگاه هفته ديگه شروع ميشه؟
_ از هيچ كس خبر ندارم سرم خيلى شلوغ بود دانشگاه هم دوهفته اى طول ميكشه اولش طق و لق ديگه
_ بيست و هفتم يك مهمونى تپل دعوتم مياى
_ از بعد تولد نحست حالم از مهمونى به هم ميخوره
_ ايش تو بيا بابا حالت جا مياد قول قول ..
صحبت كردن با افى هميشه باعث ميشد بيخودى احساس سرخوشى كنم و دوباره
دلم براى يلداى عياش تنگ شود زيادى دختر خوبى شده بودم و اين برايم خوب نبود...
وقتى به خانه رسيدم عمه خوشحال و شاداب خبر داد كه معين يك لب تاب برايم فرستاده است با ديدنش شوكه شدم دقيقا مدل مال خودش بود بهترين مارك و بالاترین مدل فقط رنگش با هم فرق داشت ،
متوجه يك ياد داشت روى جعبه اش شدم
" هديه حسابش نكن ابزار كاريه براى بازدهى بيشتر شركت"
،، خاك تو سر چندشت حالا انگار من داشتم از عقده كادو گرفتن از تو ميمردم آخه،،
سعى كردم كارهاى فردا را به بهترين نحو انجام دهم بعد از ديدن فيلم مورد علاقه ام گناه اصلى، كه تقريبا حداقل هفته اى يكبار ميديمش و هربار بيشتر عاشق آنتونيو باندراس ميشدم تصميم گرفتم بخوابم.........
صبح با انرژى تر از روزهاى قبل بيدار شدم و دوش گرفتم كت زرشكى ام را تن كردم و شال
نخى مشكى پهنم را سر كردم كه به مدل موهاى آراسته ام كه به سمت بالاحالت دار شده
بود عجيب مى آمد لاک و رژ جيگرى هم واقعا جيگرم كرده بود ، كفش هاى ورنى مشكى پاشنه بلندم را هم پا كردم و به محض رفتن در خيابان مزاحمت ها آغاز شد از جنوب شهر
تا شمال شهر همه نوع بودن از موتورى تا مدل بالاترین ماشين !!! پير و جوان و من باز به خاطر آوردم به لطف داشتن مادرى چون آذر حالم به ميخورد از تمام هوس هاى يك مرد!!!
شركت زياد شلوغ نبود معين هم طبق روال هر روز ساعت ۱۲ زودتر نرسيد در دلم چه قدر بد و بيراه نثارش ميكردم كه راحت تا اين ساعت ميخوابد و ما را مجبور ميكند خروس خوان اينجا باشيم !!!
با ديدن من يك لحظه مكث كرد و ابرو در هم كشيد سعى كرد جلوى كارمندان ديگر اين بار خود دار باشد .
_ قهوه امو بيار
حس كردم كه تيپ امروزم به مزاقش خوش نيامده است وقتى وارد اتاقش شدم حدسم به يقين تبديل شد..….
_ اينجا رو اشتباه گرفتى دختر بساط مشترى جمع كردنتو از شركت من جمع كن
.
ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_29 قصد خروج از اتاق را كردم كه باز شروع كرد _ اجازه دادم برى؟ بى حوصله سرجا
#این_مرد_امشب_میمیرد_30
_ من فقط...
اجازه نداد حرف بزنم و خودش جمله ام را طبق ميل خودش كامل كرد..
_ تو فقط غلط اضافه كردى مگه نه؟
كم كم نزديكم شد و بادست چپش بازويم را گرفت و نزديك خودش كرد و چه قدر قدرتم به ضعف تبديل ميشد در چنگال اين مرد!!!
قدرت دستش زياد بود و از درد بازويم به سختى نفس ميكشيدم با شصت دست ديگرش در يك حركت با فشار و حرص زياد رژم را پاك كرد تحقير شده بودم و اين دفعه اولش نبود !!
بعد هولم داد و رهايم كرد به سختى تعادلم را حفظ كردم كه زمين نيوفتم بغضم عميق تر شده بود اينبار علاوه بر دستانم پاهايم هم ميلرزيد و چه قدر متنفر بودم از اين يلداى ضعيف و تو سرى خور !!!
،، تالفى ميكنم معين نامدار يك روز همه تحقير هايت را سرت آوار ميكنم..
روبه پنجره و پشت به من ايستاده بود و با كفشش روى سنگفرش اتاق ضرب گرفته بود عصبى بودو اين كاملامشخص بود!!!
بعد از چند دقيقه سكوت كه سعى كرد بر اعصابش مسلط شود ، خيره نگاهم كرد كه نگاهش از هزار فحش بدتر بود.
_ ميرى خونه امروز ريختتو نميخوام ببينم كل پاور پوينت جلسه آخر ماه هم تا فردا آماده ميكنى ....،،!!!
؛ اين غير ممكنه ٢١١ صفحه اساليد ساختن حداقل كار يك هفته بود؛
با ترس گفتم : رئيس تا فردا محاله بشه ..
پوزخندى زد و باز بدبختى ام را ياد آور شد
_ اگه نشه فردا همه قرار دادمو باهات فسخ ميكنم اينو مطمئن باش
آن قدر جدى و محكم گفت كه مطمئن بودم اين كار را خواهد كرد ،
با شرمسارى از شركت خارج شدم وقتى از آسانسور پياده شدم تازه يادم افتاد
اصل صورت جلسه را جا گزاشته ام اما آسانسور بالا رفته بود و بايد منتظر ميماندم
در اين حين صداى زن و مردى تمام توجه ام را از من گرفت ..
زن گريه ميكرد و نفرين ميكرد مرد هم گاه التماس ميكرد و گاه عصبى فرياد ميزد
_ ولم كن مهرداد ولم كن تموم شد خودت خواستى تموم شه عوضى حالل اومدى كه
چى ...
_ من نخواستم اون بابا و داداش قرمساقت بريدن و دوختن و مختو شستشو دادن ..،!!
_ حرف دهنتو بفهم آشغال توى بدبخت پاپتى زن نيمخواستى ماشين مدل بالا و خونه آنچنانى ميخواستى كه از صدقه سر اسمم بهش رسيدى حالا ديگه چى مونده كه پا پى
من ميشى..
_ من زنمو ميخوام
_ زنم زنم نكن تموم شد نعش منم روى دوشت نميزارن
_ داغتو به دلشون ميزارم مهشيد اگه با من نياى ..
_ كثافت اون موقع كه روى تخت من با يك هرزه خوابيدى فكر الانت ميبودى!!
حالم ازت بهم ميخوره
مرد عصبى دستش را گرفت و پيچاند و صداى ناله زن جوان به هوا برخاست
_ ولم كن نامرد بى وجود
_ ميكشمت كه داداشت عزا داريتو كنه
نگهبان به سمت آن دو دويد
_ آقا مهرداد ولش كن ولش كن به والله
زنگ ميزنم آقا فرشيد بياد ميكشتتا
زن جوان رو به نگهبان فرياد زد: حشمت زنگ بزن ۱۱۰ بيان اين جانى رو ببرن
مرد واقعا جانى شده بود زن بدبخت را روى زمين كوبيد و قصد كرد با لگد به جانش بيوفتد كه نفهميدم با آن كفش هاى پاشنه بلند چگونه همه چند سال آموزش رزمى ام يكجا رويش پياده كردم...
بايد اعتراف كنم كه زور مرد هم كم نبود ولى چون حركت اولم غافلگير كننده بود تسلطش را از دست داد و خيلى شانس آوردم كه نگهبان و دو مرد ديگر هم به كمكم آمدند و بعد از كشمكش طولانى ناسزا گويان و تهديد كنان سوار ماشينش شد و از پاركينگ خارج شد...
.
ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
📌دستوری مجرب برای درمان آنفولانزا و بیمارهای مشابه
☄کل بدن به جز قلب و سر را با پماد ویکس داروخانه چرب کرده و زیر لحاف با ملحفه نخی بروید
☄یا بیمار یک سوپ بسیار گرم از شلغم بخورد
☄یا یک بخور بسیار گرم از اکالیپتوش یا بابونه انجام دهد
☄از زیر لحاف خارج نشوید تا خوب عرق کنید سعی کنید لباس پنبهای به تن داشته باشید و به دست چپ بخوابید
☄جهت بهبود تعریق و درمان سریعتر از اهالی منزل بخواهید هر 20 دقیقه دمنوش گلگاو زبان با لیمو عمانی تهیه کنند و در اختیار شما قرار دهند و به حالت خوابیده سمت چپ، دمنوش گلگاوزبان را با نِی بنوشید؛( 3 تا 4 نوبت میل شود)
♨️به حدی تعریق انجام شود که احساس کنید با لباس به حمام رفته و خارج شدید؛ در این مرحله احساس میکنید که علائم درد، خستگی مفرط و بیحالی و...از بین رفته. پس بدن را با حوله خشک کنید و لباس تازه تن کرده و از زیر پتو خارج شوید
⬅️در صورت لزوم روز بعد این مراحل تکرار شود
⬅️این نوع درمان سبب کم شدن رطوبت فاسد (بلغم فاسد) در بدن میشود و ویروس از بین میرود
⬅️به نسبت شدت بیماری دمنوش گلگاو زبان هر20 دقیقه یا 1 الی 4 ساعت تکرار شود
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
میدانم اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی همهی ما شبیه یکدیگریم...
فئودور_داستایوفسکی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ناز نفست...
ترانهی فیلم مطرب
کارگردان: مصطفا کیایی
صدا: پرویز پرستویی
موسیقی: ارمان موساپور
کلام: یغما گلرویی
روزتون شاد😍
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d