صبحتون قشنگ💖
دوستان خوبم
دعا میڪنم
امروز مهربانی💖
قلبتان رانوازش کند
گرمای عشق
زندگیتان را زیبا کند💖
و برکت و روزی فراوان
لبخند شیرین به لبتان بنشاند💖
آخر هفته تون زیبـا 🌸🍃
روزتون پر عشق و امـید🌸🍃
الهـی کـه آخـر هـفتـه تـون 🌸🍃
پر از برکت شـادی و آرامـش🌸🍃
و دل خـوش بـاشــه ♡ ......🌸🍃
پنج شنبه تون پر از بهترینها🌸🍃
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
یک روز ، چشم باز می کنی و می بینی عزیز ترین آدمِ زندگی ات ، دیگر نیست !
کسی که تا دیروز خیال می کردی همیشه برایِ داشتنش و برایِ دوست داشتنش ، فرصت هست ،
کسی که فکرش را هم نمی کردی ، رفتنی باشد ...
به همین سادگی ، آدم ها می روند ،
و جایِشان ، برایِ همیشه خالی می مانَد !
عزیزانت را همین ثانیه دوست داشته باش ،
همین ثانیه قدرِشان را بدان ،
و همین ثانیه ، در آغوشِشان بگیر
منتظرِ هیچ فردا و روزِ مبادایی نباش !
چه آدم ها که با زخمِ سکوت و تنهایی ، رفتند ،
چه دل ها که تا ابدیتِ تاریخ ، شکسته ماند ،
و چه دوستت دارم ها که تا همیشه ، میانِ حنجره هایِ زمان ، گیر کرد
" مبادا " یعنی امروز ، یعنی الان ، یعنی همین لحظه !!!
#نرگس_صرافیان_طوفان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
تا ابـد یاد عزیزان ز دل و جان نرود
جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود
پنج شنبه آمد و یاد آنهایی که
روزی شادی زنـدگی بـودن
با خوانـدن فاتحه ای
یـادی کنـیم ....
از غایبین زندگیمان
خدایا همه اموات
و گذشتگانمان را
ببخش و بیامرز
و قرین رحمت
خویش قرار بده...🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#انگیزشی
♻️خودت را دوست داشته باش
وسیع باش
دلتنگ که شدی
منتظر نباش کسی دل گرفته ات را باز کند…
بلند شو و قدمی بردار
دل کسی را شاد کن…
دلت خود به خود باز می شود…
قوی باش…
و پیش از آنکه کسی را دوست داشته باشی
خودت را دوست داشته باش…
تا همچنان باشی
در لحظه هایی که کسی برای تو نیست...
صبور باش
زمان خیلی چیزها را حل خواهد کرد…
گاهی مساله های به ظاهر بزرگ و پبچیده توانایی و هوش زیادی نمی خواهد…
کمی زمان می خواهد تا آرام تر شوی و مساله را کوچک تر و ساده تر ببینی…
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔻
غم ها ارزش جنگیدن ندارند
آنقدر خسته اند
که باکوچکترین بی توجهي
از پا درمیآیند
آغوشتان را
به روی شادی باز كنيد
و به زندگی لبخند بزنيد
صبحتون قشنگ🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❣
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور میخواهد مشکلاتِ شما را حل کند.
این مسئولیتِ اوست.
کارِ شما نیست.
کارِ شما این است که به خدا ایمان و اعتماد داشته باشید.
کارِ شما این است که با ایمان و انتظار زندگی کنید.
آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید.
خدای ما، خدای مافوقِ طبیعی است.
خدا میتواند آنچه را که بشر نمیتواند انجام دهد، به انجام برساند.
او محدود به قوانینِ طبیعت نیست.
در زندگی دفعتاً متوجه میشویم که خداوند کارهایی در زندگیمان کرده است که خود به تنهایی قادر به انجامش نبودهایم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
هرکدام از اعضای بدنت را
که به کار نگیری،
آرام آرام از کار میافتد و میمیرد؛
کار قلب هم دوست داشتن است...👌
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
گاهی فقط بیخیال باش ...
وقتی قادر به تغییرِ بعضی چیزها نیستی ؛
روزت را برایِ عذابِ داشتن ها و افسوسِ نداشتن ها خراب نکن !
دنیا همین است ؛
همه ی بادهای آن موافق ،
همه ی اتفاقات آن دلنشین ،
و همه ی روزهای آن خوب - نیست !!
اینجا گاهی حتی آب هم ، سر بالا می رود ...
پس تعجبی ندارد اگر آدم ها جوری باشند که تو دوست نداری !
گاه گاهی در انتخاب هایت تجدید نظر کن .
فراموش نکن ؛
تو مجاز به انتخابِ آدم هایی ، نه تغییرِ آنها ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#انگیزشی
♻️اگر در زندگی شما از نشاط و هیجان خبری نیست، باید ببینید که با زندگی خود چه کرده اید.
شما هرگز این عبارات را از کسی نخواهید شنید: وقتی از خواب بیدار می شوم ورزش می کنم، مطالعه می کنم، با تمام نیرو و توانم کارم را انجام می دهم، سعی می کنم هر روز رابطه ی بهتری با دیگران برقرار کنم و با همه ی این ها باز هم هیچ اتفاق خوبی در زندگی ام رخ نمی دهد!!
زندگی شما مشتمل بر یک سیستم انرژی است.
اگر هیچ اتفاق خوشایندی در زندگی تان رخ نمی دهد، مقصر خودتان هستید.
وقتی شما بپذیرید که خودتان شرایط بیرونی خود را می سازید آن وقت دیگر می توانید نقش یک قربانی را بازی نکنید.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
پنجشنبه 👈26 مرداد / اسد 1402
👈30 محرم 1445 👈17 اوت 2023
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅امور ازدواجی خواستگاری و...
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅آغاز معالجات و درمان.
✅جابجایی و نقل و انتقال.
✅فصد و خون دادن.
✅خوردن دارو.
✅و قرض و وام خوب است.
🚘مسافرت همراه صدقه باشد.
💑مباشرت امروز:
از مباشرت به قصد فرزند آوری احتیاط شود.
👶 زایمان مناسب و نوزاد راستگو و خوب تربیت گردد و کارش بالا گیرد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️قولنامه و سند زدن.
✳️خرید خانه و مسکن.
✳️ارسال کالاهای تجاری.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️و خرید باغ و زمین زراعی نیک است.
🔵نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
👩❤️👨 امشب و فردا: امشب و فردا ،ممکن است فرزند دیوانه از کار در آید.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث ایمنی از بلیات می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، حکمی ندارد.
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 1سوره مبارکه "حمد" است.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین.
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که نامه یا حکمی از جانب بزرگی به خواب بیننده برسد و سبب خوشحالی او می گردد.ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد.
🌟 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_بیستم- بخش اول
و باز پشت موتور رضا نشستم و رفتیم بطرف خونه ی ناخدا ..نمی دونستم مامانم و مهمون ها مون اومدن یا نه ؟
احساس کردم دلم برای دیدن مادرم پر می کشه ؛
از ذهنم گذشت که ..چرا این زورا من اصلا فکر نمی کنم ..چرا حواسم به اطرافم نیست ؟
همینطور که باد به صورتم می خورد و موهام رو به دستش سپرده بودم داد زدم رضا ؟
گفت : ها ..ناراحتی ؟
گفتم : نه ..یک سئوال دارم ..
گفت : جان دلُم خو بُگو ..
سرم رو بردم کنار گوشش و پرسیدم : عشق چرا اینطوریه ؟
خندید گفت : برا چی ؟ خوبه که ,, ..
گفتم : آدم همه کس و همه چیز رو فراموش می کنه ..من جز به تو نمی تونم به چیزی دیگه ای فکر کنم ..الان یادم اومده که مامانم و بابام و حتی بچه ها چه حالی دارن از اینکه من دیگه توی خونه ی اونا نیستم .. حتما دلتنگ من شدن ..
گفت : خدایش هم خوبه و هم بد ...آدم رو گرفتار می کنه ..مُو از تو بدترُم ..پرپروک ؟ خوشت میاد اول بریم پایگاه ؟
گفتم : نه دیر میشه نمی خوام مادرت رو ناراحت کنم دیشب با دلخوری رفت ..
گفت : مادرمُو قلبش صافه زود یادش میره ..تو اونو نمیشناسی ؛ زن خوبیه ..برا همی ما بهش زور میگیم ...
گفتم : واقعا ؟ سوء استفاده چی ؛؛
گفت : قانون طیبعت اینه ..زور بشنوی ..زورت میگن ... مادر مُو قلبش از طلاست اما خودش می خواد زحمت بکشه ..صد بار گفتُم مُو عروسی مفصل دوست ندارُم ..نمی خوام ..کو گوش شنوا ؟
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_بیستم- بخش دوم
رسمه ..رسمه ..تا کی این کارای اضافه و وقت گیر ؛خو به مادرم بود تو رو سوار اسب می کرد و دهنه شو می داد دست مُو ..
گفتم : نه ؛؛ اسب ؟ دیگه چی ؟
گفت : حالا برُم پایگاه ؟
گفتم : نه , خودشون میان برای پاتختی دیر میشه ..
اون روز وقتی رسیدم خونه ی ناخدا ..رضا با موتور رفت توی حیاط ,, چند نفر داشتن کار می کردن و بساط عروسی شب قبل رو جمع و جور می کردن ..
رضا ساک منو بر داشت و همراهم اومد ..
ساختمونی با اتاق های زیاد و تو در تو که اغلب از دو طرف در و پنجره داشت ؛ و من هر چی دقت می کردم نمی تونستم سر و ته اون خونه رو تشخیص بدم ..
رضادستم رو گرفته بود و از در سالن خونه وارد شدیم ..
مادر رضا اونجا بود و داشت با دوتا خانم دیگه مرتبش می کردن برای پذیرایی عصر از مهمون ها ..ما رو دید روشو برگردوند و به کارش ادامه داد ..
رضا رفت جلو و بغلش کرد و گفت : باز که گوهر خانم قهر کرده ؟
گفت : برو بی حیا ..
رضا بوسیدش و سر بسرش گذاشت تا به خنده افتاد ..
و گفت : خو گفتُم نمیارُم ولی آوردم که ؛؛اخمت سی چیه ؟
گوهر خانم گفت : وای رضا از دست تو امروزم تموم بشه از شر تو خلاص شُم ..
گفت : چیت گو ؟ خلاص ؟ خو تو دی مُویی خلاصی نداری ...
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_بیستم- بخش سوم
ای پرپروک مُو دستت سپرده ..ما کار دارُم ..باید بریم بندر ناخدا منتظره ..
ساعت چند کارتون تموم میشه بیام دنبالش ؟
گوهر خانم گفت : توهر وقت کارت تموم شد بیا؛؛ خُو خونه غریبه نمی خوای بری که ؟ چیه رضا ؟ خودتو جدا کردی ؟
رضا سر منو گرفت توی بغلش و جلوی مامانش بوسید و گفت : می ببینمت ..و همینطور که از در میرفت بیرون گفت : زن مُو رو اذیت نکنی مادر شوهر ..
و قاه قاه خندید و رفت ..
گوهر خانم نگاهی به پشت سرش انداخت و آه عمیقی کشید و پرسید : تو و رضا با چی اومدین اینجا ؟
در حالیکه ترسیده بودم گفتم : با موتور ..
زد روی دستش و گفت : الهی من بمیرم ..عروس یکشبه رو با موتور آورده پاتختی ؟ آخه تو چرا به حرف رضا گوش می کنی ؟ زن اونو که زنیت داشته باشه؛ مثلا دختر تهرانی هستی .خو نفهمیدی این عیبه ؟
حتم همه ی بنمانع شما رو دیدن ..دختر جان ؛ دوماشین دنبالت میومد؟
براتون صبحانه حاضر می کردن ؟ با سلام و صلوات تو رو میاورد اینجا ؟ گل جلوی پات میریختن و اسپند دود می کردن؟ بهت شاباش می دادن ؛ حالا خودت بگو به رسم بوشهری بهتر نبود ؟
تا اینطوری خار و ذلیلی سوار موتور بشی و آبرو بریزین ؟ ها ؟ خودت بگو ..اینو گذاشتم به هوای شما دیدین حالا چرا من حرص و جوش می خورم ؟ چون هیچ کس جز من به فکر این چیزا نیست ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_بیستم- بخش چهارم
گفتم : مامان جون ببخشید ولی ما صبح زود از خونه بیرون اومدیم هیچکس ما رو ندید ..رفتیم ساحل ..
یعنی رضا اینطوری خواست ..
گفت: اون جوونه از این چیزا چی سرش میشه ؟ باد عاشقی افتاده توی کله اش یکی دوماه دیگه فرو کش می کنه رو سیاهی این کارا برای تو میمونه ..بد تو رو که نمی خوام ؛؛ ..
از این به بعد ببین من چی میگم گوش کن به حرف رضا راه نیفت با موتور این ور و اون ور مردم حرف می زنن ؛آبروی ناخدا رو نبر ..
گفتم : چشم مامان جون ..من فکر کردم باید به حرف شوهر...نه رضا گوش کنم ..
گفت : ببین چقدر در مقابل خانواده ی تو من صبوری کردم ..
برای این عروسی انگشت تکون ندادن مادرت ماشاالله عین مهمون اومد عین مهمون رفت ..خدا رو شکر آب توی دلشون تکون نخورد تا این عروسی تموم شد ..
ببین امروز پاتختی دخترشونه هنوز نیومده ..
اگر من بودم تا صبح پشت در اتاق می موندم و تا خاطرم جمع نمیشد ؛؛ تحویل نمی دادم؛ نمی رفتم ..خوب حالا بگذریم ..اصلا الان کی تو رو تحویل ما داد ؟
رضا که بچه و خامه ..هیچ معلوم هست شما ها چیکار دارین می کنین ؟
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_بیستم- بخش پنجم
اولش با خودم گفتم ما دخترشون رو می خوایم کارشون رو نمی خوایم ..تا اینجاشم بخشیدم ولی از این به بعد تو عروس ناخدایی باید فقط به حرف من گوش کنی , کج بری آبروی ما رو می بری؛ منم که باید مراقب باشم ..
گوهر خانم با خنده این حرفا رو می زد و لحن مهربونی داشت و من نمی فهمیدم واقعا از روی دلسوزی میگه یا منظور خاصی داره ..
این بود که فقط بهش نگاه کردم ونمی دونستم چی رو باید تحویل می دادم ولی یک حدس هایی زده بودم که برای خودم خجالت آور بود و پس سکوت بهترین کار بود تصمیم گرفتم عین حرفاشو به مامانم بزنم تا خودش جوابش رو بده ..
از اون همه ناروایی که شنیده بودم بشدت غمگین شدم ,, ..و به محض اینکه مامانم اومد خودم رو انداختم توی بغلشو و بعد کشیدمش کنار و در گوشش گفتم : گوهر خانم میگه مامان و بابات هیچ کاری برای عروسی نکردن ..میگه ..
مامان حرفم رو قطع کرد و گفت : هیس ..هیس ؛ من تو رو اینطوری بزرگ کردم ؟ بی چشم رو نباش ..حالا مادرشوهرت بوده و یک حرفی زده این همه کار برات کرد ندیدی ؟
بزرگش نکن فردا دودش توی چشم خودت میره ؛؛
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_بیستم- بخش ششم
گفتم :آخه شما نمی دونی که چی به من گفته ؟
گفت : نمی خوام بدونم ..تو باید از پس خودت بر بیای ..همون طوری که همیشه با ما رفتار می کردی با مادر شوهرتم رفتار کن ..فردا من از اینجا میرم تو می مونی و اینا ..
بی خودی کینه و کدورت درست نکن , من می دونم پروانه ؛ عزیز مادر , تو می تونی ..کاری کن هیچ کس نتونه بهت زور بگه ..خودت باش همون پروانه ای که چراغ خونه ی ما بود خاموش نشو ..عوض نشو ..
حرف رو قیچی کن ..دنبالشو بگیری سر از ناکجا آباد در میاری ..
فهمیدی ؟اینجا یک چشمت خون میشه یک چشمت اشک ..نه به من بگو نه به رضا مبادا حرف ببری و بیاری ؛؛
گفتم : بله ..فهمیدم ..
گفت : پس حالا بیا بغلم که از دیشب دلم تنگه ..با دست خودمون تو رو دادیم به غریبی ..به قول بابات پر کشیدی و برای خودت آشیونه درست کردی ..
زندگی بدون تو برامون خیلی سخته .. یعنی تو میگی عادت می کنیم ؟بیا عزیز دلم بیا که یک دل سیر بغلت کنم ..
مامان اجازه نداد که همه ی حرفم رو بزنم اما با این حرکتش خیلی چیزا بهم یاد داد ..
و اون روز به خیر و خوشی تموم شد . و به اندازه یک اتاق برای من کادو آورده بودن که اغلب پارچ و لیوان بود و فنجون چای خوری ...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d