فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نوحه در دفاع از حجاب وعفاف
┄┄┅┅✿🌺✿┅┅┄┄
اللهم عجل لولیک الفرج
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جرأت کنید راست و حقیقی باشید...🍃
ژان کریستف-رومن رولان
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"این اکبر لیلاست...🖤🥀"
▪️با ما همراه باشید، با دودمههای زیبای شب های محرم...
📥 دانلود با کیفیت بالا
▪️ #دودمه شب #هشتم_محرم
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگ شده هلند با دیدن قتلگاه امام جان داد...
#گودال_قتلگاه
#امام_حسین
https://eitaa.com/matalbamozande1399
اولین ضربهی کاری بر پیکر علیاکبر علیهالسلام که منجر به شهادت او شد، نیزهای بود که توسط شخصی به نام «مرة بن منقذ» زده شد!
حالا ابنمنقذ کیه؟!
از یاران امیرالمؤمنین و علمدارِ قبیلهی عبدالقیس در جنگ جمل!
دقت کردید؟!
طرف در فتنهی جمل، حق رو شناخته و در رکاب حق جنگیده! اما در عاشورا، در سپاه عمربنسعد، نه به عنوان سیاهی لشکر، بلکه به عنوان قاتل علیاکبر حضور داشته...
فقط به خدا باید پناه برد.
https://eitaa.com/matalbamozande1399
گفت :حاجآقا ،منتوبهڪردم!😭
خدامےبخشه؟💔
+گفتمچےمیگے!
توڪهباپاےخودتاومدے
مگهمیشهنبخشه؟!
خدادنبالفرارڪردههاست ..🥺
-استادفاطمۍنیا
#محرم #امام_حسین
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
▪️#سلام_امام_زمانم ▪️
عالمبہعشق روی تو بیدار میشود
هـر روز عاشقان تـو بسیار میشود
وقتی سلام میدهمت در نگاہ مـن
تصویر مهربانی تو تڪرار میشود
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
به نامت زندگی را بیمه کردم
به پا بوست رسیدم ناله کردم
به یاد مشک آب ات ای ابوالفضل
چو باران بر مزارت گریه کردم
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمک نشناس نباشیم!👌
وقتی از کسی ناراحت شدیم خوبی هاشو فراموش نکنیم...
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤السلام عَلَيْك یااَباعَبْدِاللَه
▪این داغ بزرگی است
🖤جگر می فهمــد
▪سنگین تراز آن نیست
🖤کمر می فهمــد
▪افتــاد
🖤 علیِ اکبر و بابایش
▪باید که پدر شوی
🖤پـدر می فهمـد
▪سلام بر تو ای اولین
🖤 کشته شده از نسل بهترین سلاله
#محرم #امام_حسین
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
☕️نکاتی حیاتی که هنگام دم کردن چای باید رعایت کنید
▫️توصیه میشود حتما آب جوش را روی برگهای چای ریخته و اجازه دهید دستکم پنج دقیقه دم بکشد.
▫️این کار باعث میشود تا از خود در برابر باکتری ها، مخمر و یا کپک که گاهی حتی در چایهای بسیار گران قیمت نیز یافت میشود، محافظت کنید.
▫️علاوه بر این، متخصصان هشدار میدهند که اگر چای دم کرده به مدت چند ساعت باقی بماند، دیگر هیچ فایدهای برای بدن نخواهد داشت
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
#پیام_سلامتی
⚕اگر هر روز دست کم یک حبه سیر بخورید چه اتفاقی در بدن رخ می دهد؟
◽مو و پوست شما شرایط بهتری خواهد داشت
◽دندان درد را کاهش می دهد
◽شما را لاغر می کند
◽سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند
◽فشار خون را تنظیم می کند
◽سیر باعث باز شدن رگها و کاهش فشار شاهرگ میشود
◽با مصرف مدام سیر از دست سردرد، گرفتگی سینه و فشار خون بالا راحت شوید و حافظه را تقویت کنید
💦💦💨💨
http://eitaa.com/joinchat/600047640Cb0bb48b6d6
☕️ چای را با هل بخورید !
اضافه کردن 1 یا 2 دانه هل به چای به کاهش تجمع چربیها کمک میکند، پوست شما را جلا میدهد، سردرد را تسکین، حالت تهوع را رفع و نفخ و سوء هاضمه را درمان میکند
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه چی اشک و روضه و سینه زنی نیست
🔹 استاد مسعود عالی
#استاد_عالی
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
☘️ سبزیجات در سبد غذایی خود بگنجاید تا کودکان باهوش تری داشته باشید!
🔸جالب است بدانید که خانواده های که در آن ها سبزیجات و میوه استفاده می شود کودکانی باهوش و زرنگ تر دارند.
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
چه زیباست که
هرصبح
همراه باخورشید
به خداسلام کنیم
دوستان مهربانم
صبح یکشنبه تون بخیر
نون سفرتون عشق
دلتون خالی ازغصه
و زندگيتون شیرین
🌸💦🌸💦🌸💦
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
☘🌼☘🌼☘🌾
🍀🌼☘🌼🌾
☘🌼🍀🌾
☘🌼🌾
☘🌾
🌟
خشت سیصد و پنجاه و یک
_بهش بگو چند بار تا دم خونتون اومدم نگهبانا رام ندادن ؟چون میترسیدی من رازتو بر ملا کنم
نگاهش گیج دائم بین ارمیا که از شدت خشم قفسه ی سینه اش بالا و پایین میشد و اعظم که پوزخند پیروزمندانه ای بر لب داشت جابه جا میشد.دوباره او را مخاطب قرار داد و گفت
_موضوع فقط اینکه با من نغمه عشق و عاشقی داشته نیست....تو نمیدونی که اون ....
با مشتی که ارمیا به دهانش زد دوباره زمین افتاد واینبار دیگر نتوانست صحبت کند.همچنان مات وشوکه به حالت اعظم که مچاله و دهانش پر از خون شده بود نگاه میکرد که ارمیا بازویش را گرفت و با قدم های بلندکه به سختی هم پایش میشد به سمت ماشین هدایتش کرد. نفهمید چگونه سوارش کردو به سرعت باد از آنجا دور شدند.
_دختریِ احمق داره مزخرف میگه ....از حسادتش نمیدونه چه جوری زندگیتو خراب کنه
هنوز در حال تحلیل جملات اعظم بود و گیج و منگ هیچ عکس العملی نمی توانست نشان دهد.
به خانه رسیدند و باز نفهمید با دستی که ارمیا پشت کمرش گذاشته بودو این طرف و آن طرف هدایتش میکرد حالا چگونه روی کاناپه ی سالن نشسته بود.
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
☘🌼☘🌼☘🌾
🍀🌼☘🌼🌾
☘🌼🍀🌾
☘🌼🌾
☘🌾
🌟
خشت سیصد وپنجاه و دو
_سلام خوش اومدین .چیزی میل دارید بیارم
با صدای گل افروزکمی از آن حالت گیجی در آمد. چشمش میدید و ذهنش حوالی تکمیل پازلی بود که از حرف های اعظم در حال کامل شدن بود.برای همین فقط ارمیا جواب سلامش را داد .
_سلام ، ممنون چیزی نمی خایم .....صبر کن .....فقط یه چیزی میتونی بیاری هادیه بخوره اعصابش آروم بشه
نگاه گل افروز به او افتاد و بادیدن حالت او کنارش نشست و گفت
_وای چقدر رنگتون پریده ،چی شده هادیه خانم ؟
به جای او ارمیا جواب داد و گفت
_چیزی نیست شما برید کاری که گفتم و انجام بدین خودم حواسم بهش هست
گل افروز با تردید از جایش بلند شد و با گفتن چشمی آنها را تنها گذاشت
ارمیا از جایش بلند شد و کنارش نشست وبا گرفتن دست های یخ زده اش گفت
_چرا اینجوری شدی ؟نکنه حرفای اون عفریته رو باور کردی ؟....یعنی تو نمیدونی دختر عموت از روی بدخواهی اومده زندگیمونو خراب کنه؟ تو نمیدونی من تا چه حد دوست دارم و عاشقتم....آخه با عقل جور در میاد من.... حتی یه درصد از اعظم خوشم بیاد
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
☘🌼☘🌼☘🌾
🍀🌼☘🌼🌾
☘🌼🍀🌾
☘🌼🌾
☘🌾
🌟
خشت سیصد و پنجاه وسه
نگاهش را به ارمیا داد وآرام دست هایش را از دستش بیرون کشید
_همیشه مادرم میگفت تو خیلی باهوش تر از هادی هستی و کسی نمیتونه فریبت بده..... به شعور من توهین نکن ارمیا.... من احمق نیستم
_کی گفته تو احمقی ؟....باشه برات میگم ماجرا چیه..... ولی یک بار برای همیشه این مو ضوع و میذاری کنارو دیگه حرفشم نمیزنی ....شاید نصف کمتر حرفای اون دخترِراست باشه
با این حرف چشم هایش از تعجب گرد شد و تصور های بدبینانه ای در عرض چندثانیه از ذهنش گذشت
_عجله نکن و زود قضاوت نکن.....وقتی از آلمان برگشتم با خبر مرگ مادرت و هادی یه راست اومدم روستا تا از حال تو با خبر بشم....از همه هم پرس و جو کردم که جواب درستی بهم نمیدادن ،حتی رفتم سراغ عموت که محلم نداد و گفت باعث نشم پشت تو حرف در بیاد .مونده بودم باید چکار کنم که فقط کشیک دادن جلو در عموت به ذهنم رسید تا شاید خودتو ببینم
تا اینکه یه روز این دخترِ با هول و ولا از در خونشون بیرون اومد....نگران شدم که شاید برای تو اتفاقی افتاده باشه برای همین دنبالش رفتم،با اون هیکلش از بس عجله داشت اینقدر تند میرفت که بیشتر ترسیدم و نگرانت شدم.
خودمو بهش رسوندم و سوال کردم چی شده ؟ اول جوابمو نداد و به راهش ادامه داد .ولی یکی دوبار دیگه که پرسیدم وایساد.....گفت دختر عموی فلان شدم مادرمو سوزونده ،میخام برم دنبال نه نه حاجی بهش دوا بده . فهمیدم منظورش حتما تویی و از نفرتی که تو صداش بود پیدا بود که چه دشمنی با تو داره.
https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
☘🌼☘🌼☘🌾
🍀🌼☘🌼🌾
☘🌼🍀🌾
☘🌼🌾
☘🌾
🌟
خشت سیصد وپنجاه وچهار
_خوب اینا چه ربطی داره که با اعظم اینقدر جیک تو جیک شدی و براش از من گفتی؟
_برای اینکه از تو خبر بگیرم ....چاره ای نداشتم جز اینکه تو فاز آشنایی و عاشقی برم تا از تو با خبر بمونم ....جوری رفتار کردم بو نبره دنبال توام....جالب بود اونم مو به مو می اومد رفتارای زشتی که با تو داشتن برای من تعریف میکرد.باور کن بارها می خاستم با پشت دست بخوابونم دهنش.... اعصابم بیشتر وقتی بهم ریخت که گفت میخاستن بزور بدنت به داداشش، که اونم شب عقد سقط میشه و باعث میشه اونا بخان انتقام بگیرن و موهاتو قیچی کنن....گفت میخاستن تورو بسوزونن که تو با زرنگی خود سوگل و میسوزونی
_اعظم گفت تا یه جاهایی ام پیش رفتید
_دروغ میگه مثل سگ، با اینکه به خاطر نقشم بهش ابراز علاقه های خرکی میکردم ولی به روح مامان و بابام حتی انگشتمم بهش نرسیده .
_بفرمایید هادیه خانم براتون گل گاو زبون دم کردم . الانم میرم برای شام یه چیز مقوی بار میذارم تا یکم جون بگیرید
_ممنون گل افروز جان .ببخشید ما میخاستیم برای تولدت کادو بخریم که یه سقه سیاه روزمون و به گند کشید
_دست شما درد هادیه خانم همینکه اینقدر به من لطف داریدبرام کافیه.
راستی آقا ارمیا امروزم از کلانتری خبری نشد؟
بحث عوض شده بود و ارمیا مشغول صحبت با گل افروز شد . با اینکه به صداقت گفتار ارمیا ایمان داشت اما احساس می کرد یک چیز این وسط درست از آب در نمی آید .
اگر فقط موضوع همین گفته های ارمیا بود، پس چرا قبلا به همین صورت سعی نکرده بود برای او تعریف کندو از حضور اعظم اینقدر عصبانی شده بود؟
https://eitaa.com/matalbamozande1399