خانومها حتما موقع شستن ظروف پیشبند ببندید !👌🏻
خانومها حتما موقع شستن ظروف و کار با آب پیشبند ببندید، چون وقتی شکمتون خیس یا نمدار شود، باعث سرد شدن رحم و مستعد شدنش برای انواع کیست، عفونت، قارچ، نازایی و مشکلاتی از این دست میشود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💟 #چای_ریحان
✴️•خواص چای ریحان
✨ درمان نفخ و زخم معده
✨ رفع بیاشتهایی
✨درمان اسهال
✨ضد تهوع
📝طرز تهیه↯
✍ ➁ ق ریحان را درون➀فنجان آب جوش بریزید تا خوب دم بکشد سپس میل نمایید👌
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔴 محققان یک دلیل احتمالی برای ابتلای کمتر کودکان به کرونا را کشف کردند
🔰 برخی از محققان مدعی هستند که یکی از دلایل ابتلای کمتر کودکان و نوجوانان به ویروس کرونا تزریق واکسن سرخک، اوریون و سرخجه (واکسن امامآر) در اوایل کودکی است.
🔰 تحقیقات جدید این نظریه را مطرح کرده است که واکسن امامآر بهطور بالقوه هم میتواند از ابتلای فرد به ویروس کرونا محافظت کند و هم شدت بیماری را در افراد مبتلا کاهش دهد.
🔰 نتایج این مطالعه که در مجله امبایو منتشر شده است، نشان میدهد که سطح پادتن ایمونوگلوبولین جی امامآر در خون با شدت آن در بیماران کووید-۱۹ که بهبود یافتهاند یا قبلا با امامآر [واکسن سرخک، اوریون و سرخجه] واکسینه شدهاند، ارتباط دارد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📙 دوستان واقعے:
🌼🍃مردی گوسفندی ذبح کرده و آن را کباب نمود. به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم .
🌼🍃برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد : آی مردم کمک کنید ، خانه ما آتش گرفته است .
تعدادی اندکی برای نجات دادن آن ها آمدند . وقتی به خانه رسیدند ، با کباب گوسفند و نوشیدنی های رنگارنگ پذیرایی شدند. برادرش آمد و دید که کسانی دیگری آمده و گوسفند کباب شده را خورده اند.
🌼🍃از برادرش پرسید : چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟ برادرش گفت : این ها دوستان ما و شما هستند.کسانی که شما آنهارا دوست وخویشاوند
میپنداشتید، حتی حاضر نشدند تایک سطل آب هم روی خانه شماکه آتش گرفته بود بیاندازند.
🌼🍃خیلی ها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند .
وقتی خانه آتش گرفت ، یک سطل آب حتی روی خاکستر تان هم نخواهند ریخت.
❣قدر دوستان واقعی مان را بدانیم .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📘 تنبلی هوشمندانه
آدما بزرگ که میشن هوشمندانه از زیر بار مسئولیتهاشون شونه خالی میکنن! جوری که همه بهشون حق بدند
مثلا یه بچه اگه بگه من درس نمیخونم چون برای درس خوندن من مجبورند درختا رو قطع کنند تا کتاب چاپ بشه یا درس نمیخونم چون اینترنت مصرف میشه و... کسی ازش این دلایل رو قبول نمیکنه
ولی اگه یک جوون که سنی ازش گذشته بگه من ازدواج نمیکنم چون شرایط سخته و نمیخوام یکی دیگه هم در کنار من سختی بکشه، همه بهش میگن چقدر فداکار! :)
نه عزیزان اینا فداکاری نیست اینا هوشمندانه تنبلی کردنه. فقط بزرگترا راه پیچوندن رو بلد شدند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
بسم الله الرحمن الرحیم
جوانی مادرش در بیمارستان تحت نظر پرستاری در اتاق عمل بود.
روزی از روزها وی را صدا زدند که حال مادرت مایوس کننده است و هر لحظه ممکن است دنیا را وداع گوید.
از پیش مادر با صورتی عبوس و غمگین بیرون رفت..
وقتی که می خواست دوباره به مادرش سری بزند در مسیر راه در پمپ بنزین توقف کرد،
و به کارمند پمپ خیره شده بود که برایش بنزین بزند.
چشمش به کارتونی خورد که گربه ای زیر ان بچه هایی کوچک زاییده بود
و آنها توان راه رفتن نداشتند، از خود پرسید:
چه کسی برای آنها که در این حال گرفتارند غذا می آورد؟
پس داخل بقالی رفت و چیزی خرید و نزديك گربه گذاشت.
و به بیمارستان بازگشت..
وقتی که به اتاق عمل که مادرش بود رسید،
دید مادرش نیست.
دستانش سست شدند و آن چه در دست داشت افتاد..
سپس نزد پرستار رفت و جویای مادر شد و گفت فلانی کجاست؟
گفتند: حالش خوب شده بود به اتاق مجاور انتقالش دادیم..
به نزد مادر رفت،
وی را یافت که در نبود او به هوش آمده به مادر سلام عرض کرد..
مادر ازش پرسید:
در حالت بیهوشی گربه ایی به همراه بچه هایش را دیده که دستها را بلند کرده برایم دعا می کنند قضیه چیست؟
جوان تعجب کرد.
.......
چه پاک است ذاتی که رحمتش اینقدر وسیع است بر همه چیز ...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
❣#داستانک_معنوی
🌼🍃حضرت داوود علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! همنشین مرا در بهشت به من معرفی کن و نشان بده.
خداوند فرمود: مَتّی (پدر حضرت یونس) همنشین تو در بهشت است.
🌼🍃داوود اجازه خواست به دیدار متّی برود، خداوند به او اجازه داد. او با فرزندش سلیمان به محل زندگی متی آمدند. خانه ای را دیدند که از برگ خرما ساخته شده بود.
پرسیدند: متی کجا است؟ گفتند: در بازار است.
هر دو به بازار آمدند و از محل او پرسیدند.
در جواب گفتند: او در بازار هیزم فروشان است. به سراغ او رفتند.
عده ای گفتند: ما هم منتظر او هستیم.
داوود و سلیمان به انتظار دیدار و نشستند و او در حالی که پشته ای از هیزم بر سر داشت.
مردم به احترام او برخاستند و پشته را از سر او بر زمین نهادند.
🌼🍃متی پس از حمد خدا هیزم را در معرض فروش گذاشت و گفت:
چه کسی جنس حلالی را با پول حلال می خرد؟
یکی از حاضران هیزم را خرید. داوود و سلیمان به او سلام کردند. متی آن ها را به منزل خود دعوت کرد و با پول هیزم مقداری گندم خرید و به منزل آورد، سپس آن را با آسیاب آرد کرد و خمیر نمود، آن گاه آتش افروخت و مشغول پختن نان شد.
🌼🍃در آن حال با داوود و سلیمان به گفت و گو پرداخت تا نان پخته شد. مقداری نان در ظرف چوبی گذاشت و کمی نمک بر آن پاشید و ظرفی پر از آب هم در کنارش نهاد و دو زانو نشست و همگی مشغول خوردن آن شدند.
🌼🍃متی لقمه ای برداشت، وقتی خواست آن را در دهان بگذارد گفت:
بسم الله و هنگامی که خواست ببلعد گفت: اَلْحَمْدُلِلَّه و این عمل را در لقمه های بعدی نیز تکرار کرد، آن گاه با نام خدا کمی آب میل کرد و هنگامی که خواست آب را بر زمین بگذارد، خدا را ستود و گفت: الهی! چه کسی را مانند من نعمت بخشیدی و درباره اش احسان نمودی؟ چشم بینا، گوش شنوا و تن سالم به من عنایت کردی و نیرو دادی تا توانستم نزد درختی آن را نه، کاشته ام و نه در حفظ آن کوشش نموده ام بروم و آن را وسیله روزی من قرار دادی و کسی را فرستادی که آن را از من خرید و با پول آن، گندمی خریدم که آن را نکاشته بودم و آتش را مسخرم ساختی تا با آن نان بپزم و با میل و رغبت آن را بخورم تا در عبادت و اطاعت تو نیرومند باشم، خدایا! تو را سپاسگزارم.
🌼🍃پس از آن، مدتی گریست. در این موقع داوود به فرزندش سلیمان فرمود:
فرزندم! بلند شو برویم، من هرگز بنده ای مانند این شخص ندیده بودم که نسبت به پروردگار سپاسگزارتر و حق شناس تر باشد.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃🍃🍃❤️🧚♀●◐○❀
❣یڪ فنجان تفڪر
🌷🌿به فکر واکس زدن کفشهایمان هستیم و هر روز آن را روشن و براق میکنیم...!
اما به فکر روشن شدن فکر و وجدان و تفکرات و عقیده مون نیستیم ..!!
🌷🌿 به فکر اتوکردن لباسهایمان هستیم و هر روز آن را اتو و صاف میکنیم..!
اما به فکر دلهایمان نیستیم تا از کینه ها صاف کنیم..!!
🌷🌿به فکر ماشین و وسایل نقلیه خودمان هستیم و برای حفاظتش با چادر آن را می پوشانیم...!
اما به فکر زن و دخترانمون نیستیم که برای نجات ازجهنم با چادر آنها را بپوشانیم ..!!
🌷🌿نگران گوشی و تبلتامون هستیم که مبادا بشکنه...!
اما نگران دلهایی که با بی توجهی مون میشکنیم نیستیم...!!
🌷🌿 غرق در مادیات شده ایم ... و معنویات را فراموش کرده ایم..!
غرق در واتساپ و اینستگرام و فیس بوک ووو. فضاهای مجازی شده ایم ..
خانواده و خویش و اقوام را فراموش کرده ایم..!
🌷🌿غرق در پیامهای جور واجور و گوناگون درصفحات مختلف مجاری شده ایم..
و پیام پروردگار و کلامش را فراموش کرده ایم...!
🌷🌿 غرق درخواهشات نفسانی شده ایم..
و بهشت و جهنم را فراموش کرده ایم..!
غرق در بازی و سرگرمی و لهو و لعب شده ایم..
🌷🌿 و عبادت و هدف خود را ازخلقت فراموش کرده ایم..!
انگار ما فقط برای بازی و تفریح و سرگرمی آفریده شده ایم..!!
غرق در تجملات و زر و زیور دنیا شده ایم !
🌷🌿و آخرت و مرگ را فراموش کرده ایم..
غرق در تماشای فیلمهای مستهجن و سریالهای خانمان برانداز و ضددین و مروج بی حیایی و فحشا شده ایم..
و شرم و حیا و خوف از خدا و آخر عاقبت این فیلمها رافراموش کرده ایم..!
❣ ای بشر..
به کجاچنین شتابان.؟؟🤔•♥️🌿•
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️#پدربزرگ
یادم هست آن قدیمتر ها، پدر بزرگم همیشه وقتی دو ساعت بعد اذانِ ظهر ، از سرِ کارش می آمد، به خانم جان می گفت :
" غذایم را که می آوری ، نرو ... بنشین، بگذار غذا به من بچسبد ..."
من هم که بی خبر از همه جا، عالَمِ کودکی بود و نافهمیِ کمالات ....!
به خودم می گفتم :
چه ربطی دارد "نشستنِ خانم جان و چسبیدنِ غذا به آقا جان ؟!"
بزرگتر که شدم ، اوّلش در کتابها خواندم حسّی در دنیا هست به نامِ "عشق"...
که بی خبر می آید و اوّلین نشانه اش ، تپشهای ناهماهنگ قلب است ...
خواندم آدمها تنها ازراهِ چشمهایشان به دلِ هم نفوذ می کنند ،
نه حرف اهمیتی دارد و نه بودنِ کسی که دلت را به تپیدن وامیدارد ...
یک وقتهائی شاید ، آن غریبه ی آشنا ، هرگز قسمتِ آدم هم نباشد،
ولی همان یک بار که ناغافل ، صیدِ مردمکهای بی قرارش می شوی، کافی ست برای هزار سال رؤیا بافتن و خواب دیدن !
اینها همه، مربوط به داستانها بود و کتابهای ادبیات ، تا آن روز که...
اوّلین شعرم به نامِ نگاهِ تو به دنیا آمد ، "یارجان"...!
همان "تو" که نه دارَمَت و نه ،
نداشتنت را بلد می شوم ...!
حالا دیگر خوب می دانم چیزی که
آن وقتها باید به آقاجان
می چسبید ، غذا نبود ...
چشمهای خانم جان بود که "عشق" را در همۀ ثانیه های زندگی ، لقمه می گرفت و می گذاشت در تنورِ دلِ آقا جان...
مهر خانم جان بود که باید به وجود آقاجان می چسبید...
حالا خوب می فهمم "زنده بودن" ،
بی آنکه دلت عاشقی را زندگانی کند ،
به هیچ کجای نامِ آدمیزاد ، نمی آید ...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃🌸🍃
چون روز قیامت شود، بنده را به محضر حق حاضر کنند.
فرمان رسد قبّه اى بزنید و بنده ام را در آن قرار دهید.
بعد از آن خداى تعالى به وى خطاب کند اى بنده من، نعمتم را سرمایه معصیت نمودى و چندان که نعمت بر تو افزودم، تو بر گناه و عصیان بیشتر افزودى.
بنده، سر خجالت به پیش اندازد.
خطاب رسد بنده من، سر بردار که همان ساعت که معصیت کردى، من تو را آمرزیدم و قلم عفو بر گناهانت کشیدم.
پس بنده دیگرى را حاضر کنند و به او هم عتاب و سرزنش کنند و او از شرمسارى خود به گریه آید.
حق تعالى مى فرماید اى بنده من، آن روز که گناه مى کردى و مى خندیدى تو را شرمسار نساختم، امروز که گناه نمى کنى و گریه و زارى دارى، چگونه تو را عذاب کنم و رسوایت سازم؟
تو را آمرزیدم و اجازه رفتن به بهشت دادم.
#منهج_الصادقين_ج١ص٣
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
دلنوشته ها🌷
امروز داشتم به این موضوع فکر میکردم....
چقدر شانس آوردیم که بهمون گفتن بشنید توی خونه, از خونه هاتون بیرون نرید.
اگه عکس این قضیه بود واقعا چقدر وحشتناک بود.
مثلا میگفتن به مدت ۳_۴ هفته مجبورید خونه هاتون را ترک کنید. اگه خونه را ترک نکنید میمیرید!
خدا را باید هزار بار شکر کنیم که توی خونه های گرم و نرم، توی رختخواب راحت، دوش آب گرم، غذای گرم و خوشمزه، لم دادن جلوی تلویزیون گرفتن کنترل و این کانال اون کانال کردن. دیگه چی از این بهتر
اگه الان آواره ی خیابان ها و بیابان هابوديم، ميخواستيم چه کار کنيم؟
البته بد نيست يادعزيزانى باشيم كه شايد نانِ شبِ هم نداشته باشند و يادِ آنهايي كه در سيل و زلزله خانه هايشان را از دست دادند.
پس بياييم شكرگزار همين لحظاتى باشيم كه سقفى بالاى سرمان است.
و اگر برايمان مقدور است به خانواده هاى نيازمند كمک كنيم.
به امید نابود شدن هر چه سریع تر این ویروس لعنتی در سراسر کشور عزیزمون.🙏
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍂شبتون خوش 🌷
حتما بخونید واقعا قشنگه
روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعدازساعتى ميروند.عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم . .مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايىد عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن ..چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند 👈 *اى مردآنچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت *همانند تو که در واقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان ...*
*بیایید ديگران را قضاوت نكنيم🇮🇷🌾🍁🌹🌷🌷🌷🍁❣️👇👇❣️*
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*🧚♀سجده شکر🧚♀*
🧚♀سجده شکر برابر است با تمام گنجهای دنیا و آخرت ، پس با دقت آن را بخوانید .
*🤲 فضیلت سجده شکر
🙏🏼*بسیاری از ما نه فضیلت این سجده را میدانیم و نه کیفیت قرائت آن را ؛
هرگاه بندهای نماز خود را خوانده سپس سجده شکر را به جای آورد ، خداوند حجاب میان بنده خود و فرشتگانش را کنار میزند و به ملائکه میفرماید :
ای فرشتگان من ، به بندهام نگاه کنید فریضه مرا انجام داده و عهدم را تمام کرده و پس از آن در جهت پاسداشت تمام نعمتهایم سجده شکر به جای آورد ، ای ملائکهام پاداش این بندهام چیست ؟
پس ملائکه میگویند :
خداوندا ، *رحمتت*
خداوند دوباره از ملائکه میپرسد :
ای ملائکهام پاداش این بندهام چیست ؟
پس ملائکه میگویند : خداوندا ، *جنت و بهشتت*
خداوند دوباره از ملائکه میپرسد :
ای ملائکهام پاداش این بندهام چیست ؟
پس ملائکه میگویند :
خداوندا ، *رفع هرگونه هم و غم از او*
خداوند دوباره از ملائکه میپرسد :
ای ملائکهام پاداش این بندهام چیست ؟
پس ملائکه میگویند :
خداوندا ما علمی جز آنچه به ما آموختی نداریم !!!!
پس آنگاه خداوند میفرماید : پاداش این بندهام این است ؛
*🌻همانگونه که او از من تشکر کرد من نیز از او تشکر میکنم*
*🌷و با فضلم به سوی او خواهم رفت*
*🌹و رحمتم را به او نشان میدهم*
چه ضرری دارد تا ما هر روز سجده شکر را به جای آوریم؟
بهتر است که فرد با طهارت و به سوی قبله سجده شکر را به جای آورد ...
و هر کسی که نعمتی بر او نازل شده و یا بلایی از او دفع گردیده زیباست که سجده شکر بر درگاه خداوند به جای آورد ...
خواه این فرد با وضو باشد یا نباشد و خواه به سوی قبله بوده باشد و یا خیر .
💥سجده شکر را پس از هر نماز به جای آورید ...
به این شکل👇 :
بعد نماز سجده کنید ، سپس
*۳مرتبه بگویید ؛*
*شُکْراً لِلّهِ*
*۴مرتبه بگویید ؛*
*حَمْداً لِلّهِ*
عددها اهمیت دارد
باشد که این فرصت طلایی را از دست ندهید ...
این را برای تمام دوستانت بفرست که هر گاه سجده شکری به جای آوردند تو نیز در اجر و ثواب آنان سهیم خواهی بود ، حتی اگر بمیری نیز این ثواب نصیب تو خواهد بود .
*خداوندا به نیابت از من و والدینم و خانواده ام این پست را صدقه جاریه قرار بده .*
🌻🌻🌻🌻
*آمین یا ربالعالمین*🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*چگونه یک شوهر، همسر خود را *دیوانهوار* دوست خواهد داشت؟*
طی یک ملاقات، از پیرزنی در مورد راز خوشبختیاش در طی پنجاه سال گذشته سؤال شد، که آیا سبب این خوشبختی در زیبایی یا دستپخت یا بچهدار شدن بودهاست یا...؟!
پیرزن گفت: رسيدن به خوشبختی در زندگى زناشویی، بعد از توفيق خداوند متعال، *در اختيار خودِ زن است!* اينگونه كه یک زن میتواند خانۀ خود را به باغى از بهشت تبدیل کند و نیز میتواند برعکسِ آن را هم انجام دهد.
خوشبختىِ زندگى زناشويى در ثروت و دارایی نيست، چون بسیاری از زنان ثروتمند، بدبخت هستند و همسرانشان از آنها فرار میکنند.
و در تعدد فرزندان هم نيست، چون هستند زنانی که ده پسر به دنیا میآورند و شوهرانشان آنها را دوست ندارد و ممکن است طلاقشان هم بدهند.
بسیاری از آنها در آشپزی مهارت دارند؛ گاهی یکی از آنها در تمام طول روز آشپزی میکند، اما با این وجود از بدرفتاریِ شوهرش رنجور و شاکی است.
خبرنگار شگفت زده شد و پرسيد: پس راز خوشبختى در زندگى زناشويى چیست؟
پیرزن جواب داد: هر وقت شوهرم عصبانی میشد و از كوره در مىرفت، من در نهايت احترام و در حالى كه سرم را پايين مىكردم، به سکوت کامل متوسل میشدم. البته از سکوتى که همراه با نگاه طعنهآمیز باشد، باید پرهيز کرد، زيرا مرد باهوش است و آن را میفهمد.
مجری پرسيد: چرا در چنین مواقعی از اتاق خود بیرون نمیآیید؟
پیرزن گفت: بايد مراقب بود، زيرا ممکن است او گمان کند که شما از او فرار میکنید و نمیخواهید به او گوش فرا دهيد؛ این کار اشتباه است، بلكه شما باید سکوت کنید و بپذیرید که همۀ آنچه او میگوید، درست است! تا زمانی که آرام مىشود. بعد از آن من به او میگویم: آیا صحبت شما تمام شد؟
اکنون از اتاق خارج میشوم و میگذارم کمی آرامتر شود و استراحت بکند، چون این بگو مگو او را پریشان کرده است.
من هم به سراغ کارهای خانه و خودم میروم.
سپس مجری گفت: بعد از اين چه کار میکنيد؟ آیا با شوهرتان قهر مىكنيد و مدت یک هفته یا بیشتر، با او صحبت نمیکنید؟
پیرزن در پاسخ گفت: نه، مراقب باشید! زیرا این عادت بدى است و مانند شمشیر دو لبه میماند. هنگامی که شوهر خود را به مدت یک هفته تحریم میکنید، در حالى كه او به آشتی با شما احتیاج دارد، اينجاست که او به اين وضع عادت كرده و ممكن است سقف خواستههايش تا جایی پیش برود که به بیاعتنایی و سرسختی شدید متوسل شود.
مجری دوباره گفت: پس چه کار میکنيد؟
پیرزن پاسخ داد: بعد از دو ساعت یا بیشتر، براى او "یک فنجان آبميوه" یا "یک فنجان قهوه" مىبرم و میگویم: نوشیدنی ميل بفرماييد!
چون واقعاً به آن احتیاج دارد، و صحبتم را با او به طور طبیعی تكميل مىكنم.
اينجاست که او از من سؤال میکند: آیا عصبانی هستی؟ در جواب میگویم: نه!
او هم به خاطر سخنان خشن و تندِ خود، شروع به عذرخواهی میکند، و کمکم از زبانش سخنانی دلنشین جاری میشود.
مجری گفت: آیا در این حالت حرفهای او را باور میکنید؟
پیرزن گفت: بله حتماً، زیرا به خودم اعتماد دارم و احمق نیستم. آیا شما میخواهید من سخنان او را باور کنم در حالی که عصبانی است، و سخنان او را باور نکنم در حالى كه آرام است؟!
*مجری گفت: اما عزت شما كه پایمال شد چه مىشود؟* *پیرزن گفت: عزت من در رضایت همسرم و صفاى معاشرت و همدلیمان باهم است.*
-------------------------
لطفا این را برای همۀ آقایان و خانمها ارسال کنید، حتى آن دسته از دخترانى كه تازه قصد ازدواج دارند.
*اگر زن جاى پرندهاى خلق میشد، او "طاووس" میبود.*
*اگر جاى حيوانی خلق مىشد، میتوانست یک "غزال" باشد.*
*اگر جاى حشرهای خلق مىشد "پروانه" میشد.*
اما او یک "انسان" است، پس او يک محبوب، يک همسر و يک مادر مهربان است، و نیز زیباترین نعمتی است که برای مرد در روی زمین خلق شده.
اگر زن مخلوقی باارزش و گرانقیمت نبود، خداوند او را به حورى تبديل نمىكرد تا با آن پاداش مؤمن را در بهشت بدهد.
انسانی شگفتانگیز است که یک گُل او را راضی میکند و یک کلمه او را میکشد!!!
شگفت انگيز است كه در زمان کودکی دری از بهشت را براى پدرش باز میکند، و در زمان جوانی دینِ همسر خود را کامل میکند، و هنگامِ مادر بودنش، بهشت در زیر قدمهایش جای دارد.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*سخنانى كه در اوجِ زيبايى هستند.*
🖐🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤
حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند: «خانههایی که در آن نماز شب خوانده میشود و در آن نماز شبها قرآن تلاوت میشود، برای اهل آسمان میدرخشند».
خداوند بنده سحر خیز را در آخرت شگفت زده می کند
رواياتی که از آل محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) در فضيلت سحرخيزی و نماز شب رسيده است عقل ها را حيران می کند و از بس که آن فضيلت بزرگ و زياد است باور کردنش مشکل به نظر می آيد.
📚 رساله لقاء الله نوشته عارف بزرگوار آقا ميرزا جواد ملکی تبريزی
👈ایستگاه تفکّر
⚜ میرزا اسماعیل دولابی (ره) :
🦋 خداوند ما را بزرگ آفریده است و برای ما نقشه دارد . پس بیا در شبانه روز یه ربع ، ده دقیقه برای خدا خلوت کن .
🌷 نیمه شب نماز هم نمی خواهی بخوانی نخوان ، ولی بنشین و جسم و روح و هستی خود را بگذار در مقابل خدا .
🦋 و بگو خدایا دنیا خیلی شلوغ است خودت میدانی عالمی که در آن زندگی میکنیم خیلی شلوغ است ؛ می خواهم ده دقیقه بنشینم خستگیم در برود .
🌺 شب و روز به کار مشغولم ؛ یا نماز می خوانم یا راه می روم یا برای فردا خیالات میکنم . همه وقت به کار مشغولم ، حتی در خواب هم کار میکنم . چند دقیقه اجازه بده در محضر تو بنشینم .
🌷 این را بگویید و بنشینید و با خدای خودتان خلوت کنید . ممکن است در همین چند دقیقه خلوت کار چند هزار ساله را انجام بدهید ...
💕💕💕
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
آدمها را تشویق ڪنید
بگذارید جوانه بزنند ورشد ڪنند
به آدمها انگیزه ے خوب شدن بدهید
مهربان باشید
دست از تلخ بودن بردارید
علت حال خوب آدمها باشید وقتے به شما پناه مے آورند.
✨✨✨✨
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️کلبه ای ڪه
♥️در آن مهربانی هست
❤️و ساکنینش میخندند
♥️بهتراز کاخیست
❤️که مردمانش دلتنگ هستند
♥️الهی هرلحظه ...
❤️کلبه زندگیتان
♥️گرم به عشق ومحبت
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چرخ دوران میﭼﺮﺧﺪ
چه ﺑﺮﺍۍ ﺁنکه ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ
ﭼﻪ ﺑﺮﺍۍ ﺁنکه ﻣﯿﮕﺮﯾﺪ
ﺯﻧﺪگی ﺩﻭﺧﺘﻦ ﺷﺎﺩﯾﻬﺎﺳﺖ
ﺯﻧﺪگی ﻫﻨﺮ ﻫﻢ نفسی ﺑﺎ ﻏﻢ ﻫﺎﺳﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻨﺮ ﻫﻢ ﺳﻔﺮی ﺑﺎ ﺭﻧﺞ ﺍﺳﺖ
ﺯﻧﺪگی ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺭﻭﺯنه ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾکی ﺍﺳﺖ
زندگی هنر دل دادنهاست
زندگی هنر نشاندن لبخند بر لبهاست
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#صـبح_یکشنبـه
آذر ماهتون زیبـا🍃🍂
روز پاییزی تون آکنده
از شادی های بی پایان
نگاهتون خنـدان🍃🍂
دیوار دلتون بلند
اندیشه تون مثبت
رونق در کارتـون🍃🍂
برکت تو سفره تون
عـشق و مـهربانی
مهمون خونه هاتون🍃🍂
صبح زیبـای یکشنبه تون
پـر از رزق و روزی حـلال 🍃🍂
🕊🍂امروز یـه تاریخ جالبه 9 ♥️ 9 ♥️ 99
🕊🍂امـیـدوارم
🕊🍂بـهتـریـن هـا
🕊🍂براتـون رقم بخوره
🕊🍂تـو ایـن روز قشنگـــــ
🕊🍂یکشنبـه تـون بـی نظیر
🕊🍂رُنـدتـریـن روز سـالتـون مبارکـــــ
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
عمر
با ارزش ترین داراییِ آدمه.
اگه کسی برات وقت
گذاشت یعنی داره
از ارزشمندترین
و غیرقابل تکرارترین چیزی که
داره خرجت می کنه♥️
#خسرو_شكيبايی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🕊این متن فوق العاده را بخونین
🌸گویند : مرغیست به نام « آمـیــن »
🕊مرغی آسمانی ؛
🌸در بلندترین نقطهٔ آسمان ،
🕊آنجا که بخدا نزدیکتر است می پَـرَد
🌸و سخن می گوید !
🕊او شنوا ترین موجود ِ جهان ِ هستی است
🌸هر چیز را که می شنود
🕊دوبـاره ، به نام فرد ِ گوینده
🌸آنرا تکرار می کند ! و آمین می گوید
🕊این است که همهٔ آیین ها می گویند
🌸مراقب کلامت باش
🕊این است که می گویند
🌸تنها صداست که می ماند
🕊این است که می گویند
🌸دیگران را دعا کنید
🕊این است که اگر دیگرانی را نفرین کنیم
🌸روزی خود ما دچار آن خواهیم بود
🕊مرغ آمین ؛هر آنچه که بگوئـیـــم را
🌸با اسم خود ِ ما ، جمع می کند
🕊و به خداوند اعلام می کند
🌸آنگاه در انتهای جمله آمـیـن می گوید
🕊پس همیشه برای همه خیر و خوبی بخواهیم
🌸برایتان بهترینها رو آرزو دارم🙏🏻
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
زندگی جاده و راهی است
به آن سوی خیال
زندگی تصویری است
که به آئینه دل میبینی
زندگی رویایی است
که تو نادیده به آن می نگری
زندگی یک نفس است
که تو با میل به جانت بکشی
زندگی منظره است،
باران است زندگی برف سپیدی است
که بر روح تو بنشسته به شب
زندگی چرخش یک قاصدک است
زندگی یک رد پایی است
که بر جاده خاکی فرو افتادست
زندگی بوی خوش نسترن است
بوی یاسی است که گل کرده
به دیوار نگاه من و تو . . .!
✍🏽#سهراب_سپهری
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
زمان چیز عجیبی است میدود جلو میرود؛
و دوست داشتنی ترین آدم های زندگیت را یا کهنه میکند یا عوض !!!
بعضی ها یا تغییر میکنند یا حقیقت درونشان مشخص میشود
زمان دیر یا زود به تو ثابت می کند که کدامشان ماندنی اند و کدامشان رفتنی ....!!!
دعا کنيم زمان بگذرد و دنیا پر شود از آدم های واقعی
آدم های که نه زمان آنها را عوض میکند نه زمین ...
✨✨✨✨
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ که ﺑﺪﺍﻧﯽ چقدﺭ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻭ ﻋﺰﯾﺰ ﻫﺴﺘﯽ؟
کاﻓﯿﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﺮﺍﻏﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﯼ !
ﻧﻪ ﺍﯾﻨکه ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮﺱ کنی؛ ﻧﻪ ﻫﺮﮔﺰ ...
ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﻭﻇﯿﻔﻪٔ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کن
ﺩﺭ ﺍین صورت ﯾﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﺖ میشوند ﻭ ﯾﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ میڪنند !
ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻗﯿﻤﺘﯽ که ﺷﺪﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ کنار ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ کرﺩﻧﺪ، به رﺍﺣﺘﯽ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺸﺎﻥ کن
ﻫﻤﯿﺸﻪ «ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ » ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ....
#دکتر_الهی_قمشه_ای
✨✨✨✨
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://chat.whatsapp.com/L81E89yeOrfIaGRpCUQsix
مادر بزرگم رسماً عاشق پدر بزرگم بود.
یک روز به او گفتم:
حیف اینهمه احساست، پدر بزرگ من مگر چه دارد
که تو از او امام زاده نزد فرزندان و نوه و نبیرههایت درست کردهای؟!!!
مادر بزرگ اخم دلپذیری به من کرد و گفت:
دلسوز نیست که هست،
حواسش به قرص و دواهای من نیست که هست،
از جوانیام تا کنون نه در مطبخ ماچم کرد
نه هرگز کنار مردم خوارم کرد.
پدر بزرگ تو داناست!
نمیفهمی دختر، داناست.
او مرا میفهمد رگ خواب مرا میداند
خلق و خوی مرا میداند.
من ماتم برده بود!!
سه روز بود که
کتاب هنر عشق ورزیدن "اریک فروم" را میخواندم
و یک بخشش را نمیفهمیدم!!!
"چهار عنصر عشق: دلسوزی، احساس مسئولیت،
احترام و دانایی است!!!"
مادر بزرگ بیسواد من حرفهای"اریک فروم" را
برایم چه شیرین تحلیل و بررسی کرده بود.
به همین سادگی!!
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#داستان_ڪوتاه
♨یک تکه نان
✍حضرت عیسی (علیه السلام) با جمعی در جایی نشسته بود. مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان می گذشت. حضرت عیسی (علیه السلام) به اطرافیان خود فرمود شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست، ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید.
تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند.
او بعد از احوال پرسی از مرد هیزم شکن فرمود هیزمت را باز کن. وقتی که باز کرد، مار سیاهی را در لای هیزم او دید. حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود این مار باید این مرد را بکشد، ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟
گفت نان می خوردم که فقیری از مقابل من گذشت. قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد.حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود در اثر همان دستگیری از مستمند، خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود.
📚 تفسیر نمونه، ج3، ص223
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
میدونین چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودن؟
چرا اينقدر شاد بودن
چرا اينقدر احساس تنهايي نميكردن
چرا زندگيا بركت داشت
چرا عمرشون طولاني بود؟
چون دنبال ثواب نمیگشتن که چی بخونن ثواب داره دنبال عمل کردن بودن
اونا صدای اذان که بلند میشد
نمیگفتن عاقبت بخیر میشیم اگه نماز اول وقت بخونیم.
میگفتن خداداره صدامیزنه من هنوز نشستم.
نمازشون که تموم میشد فقط یک کلام میگفتن: خدایا به دادههات شکر.
نمیگفتن تشنه رو آب بدین ثواب داره،
میگفتن آب بدین به بچه طاقت نداره.
زیارت عاشورا نمیخوندن فقط بعد نماز میگفتن: السلام علیک یا اباعبدالله
موقعی که غذا میپختن نمیگفتن بدیم به همسایه ثواب داره
میگفتن بو بلند شده همسایه میلش میکشه ببر اونام بخورن.
موقعی یکی مریض میشد نمیگفتن این دعا رو بخونی خوب میشی،
میرفتن خونه طرف ظرفاشو میشستن جاروشو میزدن غذاشو میپختن که بچه هایش غصه نخورن
اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود.
به بچه عیدی میدادند میگفتن دلش شاد میشه،
به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه از خواهر هم به آدم نزدیکتره
کار بکنیم بی منت
التماس دعا
برای سلامتی امام زمان صلوات
🦋🌹🦋🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨
✍پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) :
🌼هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:
🌸 اول آنکه در آغاز هرکار بگوید:
«بسم الله الرحمن الرحیم.»
🌸دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید: «الحمدالله رب العالمین.»
🌸سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید: «استغفرالله ربی و اتوب الیه.»
🌸 چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید : «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.»
🌸 پنجم آنکه چون تدبیرکار کند،گوید؛
«ماشاالله.»
🌸 ششم آنکه چون از ستمگری هراسی کند بگوید: «حسبناالله و نعم الوکیل.»
📚نشان از بی نشان ها،علی مقدادی اصفهانی
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✨﷽✨
⚜ حکایتهای پند آموز ⚜
حکایت موی پیشانی گرگ
✍روزی روزگاری خانمی که از شرارت شوهر به ستوه آمده بود به نزد رمال رفت که چاره اندیشی کند. رمال نیز با اخذ مبالغی گزاف و وعده وعیدهای آنچنانی زن بیچاره را اغفال کرد اما ثمری نبخشید. روزی هنگامی که برای دوستش درد دل می کرد دوست وی عنوان یک مرد حکیم ودانا را به وی داد. زن بیچاره که به هر دری می زد که شوهرش سازگار شود ناچار به نزد حکیم دانا رفت.
ابتدا حکیم حرفهای و درد ودلهای زن را خوب شنید سپس دستور داد این تنها علاجش موی پیشانی گرگ زنده است! زن بیچاره با خود اندیشید چون همه از این حکیم دانا حرف شنوی دارند بهتر است تا من هم امتحان کنم. پس روی به صحرا نهاد و در صدد پیدا کردن گرگ بود که ناگه آشیان گرگی یافت که با توله هایش در آن زندگی میکرد زن هر روز مقداری گوشت تازه را به کنار لانه گرگ می برد و خودش دورتر می نشست ابتدا گرگ بسیار محتاطانه عمل میکرد ولی با گذر زمان کم کم به وجود انسانی در نزدیکی لانه اش عادت کرد به ویژه اینکه هر روز یک ران گوسفند نیز دریافت می نمود. زن نیز هر روز سعی می کرد تا کمی به آشیان نزدیک تر بشود تا اینکه پس از گذشت چهلروز کم کم با توله بازی میکرد و گرگ نیز کنارش لم میداد زن نیز با دستش پشت گرگ و سر گرگ را نوازش میداد روزی حین نوازش تعدادی موی پیشانی گرگ را چید و با خود به نزد حکیم برد!
💬حکیم ماجرا را از زن پرسید و زن نیز سختی هایی که متحمل شده بود برای حکیم توضیح داد.
حکیم تبسمی کرد و گفت ببین تو با کوشش و نرمخویی توانستی بر درنده ای غالب شوی اما بدان که شوهر تو از جنس خود توست و با کمی تحمل و و انعطاف پذیری می توانی به مراد دلت برسی زن از فکر و ذکاوت حکیم دانا تشکر کرد و به خانه برگشت و سعی کرد دستورات را مو به مو اجرا کند با گذشت زمان مرد قصه ما نیز مهربان شد و سالیان سال به خوشی و خرمی با هم زندگی کردند...
📚 مجموعه شهر حکایات
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#پندانه
🔴 «به من یاد بده مثل تو باشم»
✍مرد زاهدی در کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد وخستگی در کند. سنگ زیبای درون چشمه دید. آن را برداشت و در خورجینش گذاشت وبه راهش ادامه داد. در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود. کنار او نشست و از داخل خورجینش نان بیرون آورد و به اوداد.
مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد. نگاهی به زاهد کرد و گفت: آیا آن سنگ را به من می دهی؟ زاهد بی درنگ سنگ را درآورد و به او داد. مسافر از خوشحالی در پوست خود نمی نگجید. او می دانست که این سنگ آن قدر قیمتی است که با فروش آن می تواند تا اخر عمر در رفاه زندگی کند. بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد.
چند روز بعد همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت: من خیلی فکر کردم تو با این که میدانستی این سنگ چقدر ارزش دارد، خیلی راحت ان را به من هدیه کردی. بعد دست در جیبش برد و سنگ را در آورد و گفت: من این سنگ را به تو بر می گردانم ولی در عوض چیز گرانبهایی از تو می خواهم. به من یاد بده که چگونه می توانم مثل تو باشم.
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d