eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
25.4هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃❤️ 🔴اشتباهات رایج زوج های جوان در ابتدای زندگی مشترک ❌اشتباه یاداوری غلط: اشتباهات گذشته را یادآوری می کنند. بعضی زوج ها در زندگی شان از همه جا و از همه افراد شاکی هستند. زمانی که فردی مدام مورد شکایت مستقیم قرار می گیرد ناخودآگاه شخصیتش تخریب می شود. وقتی نکات منفی و اشتباهات گذشته همسرتان را هر روز به او یادآوری کنید علاوه بر این که احساسات منفی را به او منتقل می کنید 🔴 بعد از مدتی خودتان هم خسته می شوید و احساس می کنید که همسرتان درک تان نمی کند. 💕با یادگیری مهارت‌های زندگی و همسرداری، خانواده موفق داشته باشید💕 🧕 🌸👇 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 https://eitaa.com/matalbamozande1399
🔴 💠 فردی که است از او توقّع نداریم که نیازها یا محبّت خود را با زبان بیان کند بلکه زبان او همان رفتارهای اوست. در واقع سعی می‌کنیم تمام احساسات، منطق، حالات روحی، نیازها، گلایه‌ها و او را با ظاهر رفتارش تشخیص دهیم. 💠 درست است که در زندگی مشترک، زن و مرد باید کلامی و گفتگو داشته باشند امّا یک تکنیک که می‌تواند ابراز محبّت کلامی و گفتگوی صمیمی بین شما را تقویت کند این است که فرض کنید همسر شما است و مجبورید تمام رفتارهای او را ترجمه کنید. 💠 در این تکنیک مجبور هستید به ظاهر رفتارهای کوچک و بزرگ همسرتان و آنها بیشتر دقّت کرده و برداشت‌های جالبی از رفتارهای او کنید. مثلاً اگر همسرم می‌شوید یا غذا می‌پزد یعنی دارد در دلش داد می‌زند من همسرم را دوست دارم که دارم برایش غذا درست می‌کنم یا اگر همسرم برای خانه نان و میوه می‌کند یعنی دارد با زبان بی‌زبانی می‌گوید همسرم را دوست دارم که دارم به او خدمت می‌کنم. خودتان به تمام رفتارها و خدمت‌های ریز و درشت همسرتان دقّت کنید و از آنها برداشت‌های و عاطفی نمایید. 💠 این روش می‌تواند توقّع فردی را که همسرش ذاتاً کم حرف یا است و در ابراز‌ محبّت ضعف دارد تعدیل کرده و تا حدّی مانع روابط آنها شود. 🧕 🌸👇 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 https://eitaa.com/matalbamozande1399
😍وقتی همسرت رو میبینی اگه بخندی، اونم میخنده 😤و اگه دادبزنی، اونم دادمیزنه 🤔دوست داری وقتی دیدیش چیکار کنه 🥰پس تو با بهترین اخلاقت یادش بده چیکار کنه! ☺️شگفت آور است یک ساده تاثیر فوق العاده ای روی مردان دارد. 😐بسیاری از زنان اشتباه می کنند و دوست دارند همواره به نظر برسند. 🎀سعی کنید همیشه یک لبخند☺️ کوچک به لبان خود داشته باشید تا زندگی گرمی داشته باشید. 😇 ما انسانها همواره به سمت کسانی می شویم که و هستند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥰شوخی های لطیف وبجا هم برصمیمیت تون اضافه میکنه وهم محیط خونه رو شادنگه میداره! 🤪اماشوخی های ناپسندوتمسخرآمیز اختلاف برانگيز خواهندبود. 🧕 🌸👇 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 https://eitaa.com/matalbamozande1399
سیاست های زنانه 💟 سيستم ذهنی مردان نسبت به بینایی حساس است آنچه كه مردان مي بينند،درشكل گيري احساسات آنها نقش بسيار مهمي داشته و بنابر اين خانمها ميتواننداز اين نكته در جذب همسر خود استفاده کنند 🧕 🌸👇 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 https://eitaa.com/matalbamozande1399
🚫 رفتاری که اقتدار مرد را میشکند ؛ هدف زن از گریه : زن میخواد بگه که من شکسته هستم ، مرا دریاب ... اما برداشت مرد چیه ؟  انگار زن بهش میگه : برو گم شو ... آزادی ! گریه از قهر بدتره ، گریه مرد رو خیلی متلاطم میکنه و او رو خیلی بهم میریزه فکر میکنه یعنی ای مرد تو دیگه بدرد من نمیخوری ! برو ... این از قهر بدتر است ! هدف زن از پرخاش زن میخواد بگه بهم ریخته هستم ؛ خودم هم خودم رو نمیشناسم ؛ داره از عمق فاجعه به خودش حرف میزنه ... اما برداشت مرد از پرخاش زن چیه ؟ طلاق ... دیگه ادامه زندگی برای ما امکان نداره ... پرخاشگری زن ، یکی از آن جاهایی است که مرد به طلاق فکر میکنه خیلی از قهر و گریه هم بدتر است دیگه مرد ادامه ی این زندگی رو دوست نداره ❌( پرخاش ، بدترین نوع اقتدار شکنی است !) 🧕 🌸👇 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 https://eitaa.com/matalbamozande1399
👫گاهی کارهایی غیر از کارهای همیشگی در زندگی مشترکتان انجام دهید👫 💑همین که روال همیشگی زندگیتان کمی دستخوش تغییر شود 💃حس امید را به زندگیتان برمیگرداند. 🧕 🌸👇 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 https://eitaa.com/matalbamozande1399
❤️‍🔥✨مردان فقط یک چیز میخواهند: احترام... ✍🏻به او احترام بگذارید و ایمان داشته باشید... مرد جایی میرود جایی میماند که دوستش داشته 🧕 🌸👇 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 https://eitaa.com/matalbamozande1399
🧕بانوی عزیز 😊 ❣هیچگاه مردتان ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﮎ‌ﻧﮑﺮﺩﻥ، ﻋﺪﻡ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ ﻭ ﺑﯽﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺘﻬﻢ ﻧﮑﻨﯿﺪ. 👈 ﺍﻭ ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻥ وﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﻫﺪ.کمی صبور باشید و زود قضاوت نکنید... 🧕 🌸👇 🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼🌺 https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟🌼☘🌼☘🌼 خشت چهارصد و هفتاد و یک _میدونم از چی نگرانی ، مطمئن باش مردای بیرون از عمارت جرات ندارن حتی ده قدمی ورودی اینجانزدیک بشن، عماد هم برای کنترل خانم هایی که اینجا هستن گاهی با اجازه ی من میتونه داخل بیاد. _ببخشید....مگه چند تا خانم اینجاست؟با هم نسبت دارید؟ نسرین درحالی که کمد کنار تخت را باز میکرد جواب داد _تا حالا باید فهمیده باشی به هر سوالی جواب نمیدم. با در آوردن یه تیشرت کالباسی و شلوار راحتی هم رنگ آن ادامه داد _کمکت میکنم از تخت بیای پایین بری حموم، روی زخمتم میتونی بشوری از این بلا تکلیفی خسته و کلافه شده بود، با تمام صبوریش، نگرانی از وضعیت ارمیا و هادی باعث شد عصبی بگوید _مطمئنم منو اینجا برای مهمونی نگه نداشتین که برم حموم سپس با بغض ادامه داد _شماها مگه زبون آدمی زاد حالیتون نمیشه، من یه پسر کوچولو دارم که عادت داره هرشب براش قصه بگم و بغل من خوابش ببره، یه شوهر مریض دارم که کافیه یه ذره به قلبش فشار بیاد ،اون وقت به من میگی یه ماه باید صبر کنم اون شوهر گانگسترت بیاد تا تکلیف منو معلوم کنه؟ 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾 خشت چهارصد وهفتاد و دو نسرین جلو آمد و با گذاشتن لباسها درکنارش،خنثی و بدون هیچ احساسی گفت _ ازمن کاری برات بر نمیاد، حالا میل خودته که میخای تر وتمیز منتظرتکلیفت باشی،یابا بوی گندی که هرروز بیشتر میشه چند قدم به سمت دراتاق حرکت کرد، اما انگار چیزی را به خاطر بیاورد برگشت و ادامه داد _راستی، در قفل نیست، هر وقت خواستی میتونی بیای بیرون که ترجیح من به بیرون نیومدنته، فکر فرارم از سرت بیرون کن، هرچقدرحتی یه پشه ی نر حق ورود به داخل رو نداره، هیچ زنی هم بدون سیاوش نمیتونه از این جا بیرون بره با گفتن این حرف و پاشیدن بذر ناامیدی در دل او از اتاق خارج شد، یاد فیلم های سینمایی که گاهی با ارمیای عزیزش میدید افتاد، انگار وسط یک فیلم سینمایی مافیایی بود. با یاد اینکه ارمیا چقدر نگران اوست و حتما تا الان دیوانه شده است ، با دلتنگی آغوش و بوی تن هادی چشم هایش میل باریدن گرفت.جدایی از عزیزانش چقدر درد ناک بود. حتما برادرش هم تا کنون از ربوده شدن او آگاه و مستاصل به دنبالش بود. https://eitaa.com/matalbamozande1399 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾 خشت چهارصد و هفتاد و سه با احتیاط سرش را از در اتاق بیرون آورد.سالنی بزرگ با وسایل های تزیئنی که در هر گوشه ی آن دیده میشد خالی از انسان بود. تنه اش را کامل از اتاق بیرون داد.روی لباسی که نسرین داده بود چادر عبایی اش را پوشیده بودوبا قدم های مورچه وار که باز درد زانویش را کم نمیکرد به سمت دری بزرگ، با پنجره های رنگی که احتمالا در خروجی بود حرکت کرد.با ترس اینکه شاید کسی اورا ببیند سعی داشت قدم هایش را تند تر کند و با اضطراب مدام چپ و راستش را نگاه میکرد. با رسیدن به پشت در با تردید سرش را به شیشه چسباند تا بهتر بیرون را ببیندو اگرموقعیت مناسب بود فرار کند. _میبینم یه موش کوچولوی فراری داریم! دستپاچه به طرف صدا برگشت و با دیدن ندا که دست به سینه و با لبخند کجی تماشایش میکرد قامت راست کرد _نسرین گفت میتونم بیام بیرون ندابا آن کراپ و سارافون بنفشی که روی آن پوشیده بود و موهای دم اسبی اش ، مانند مایکن ها سمت او قدم برداشت و مقابلش ایستاد و با تمسخر گفت _این چیه سرت انداختی ؟نکنه عربی؟ 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾 خشت چهارصد و هفتاد و چهار با اینکه میدانست جواب ابلهان خاموشیست اما به چادرش توهین شده بود و نمی توانست ساکت بماند‌. _نه....من عرب نیستم ، ولی فکر کنم تو خودتوچیز دیگه ای فرض کردی ، لازم به ادا در آوردن نیست، فکر کنم از خودشونم بهتر همه جاتو ریختی بیرون _توی امل کوره دهاتی چطور جرات میکنی بامن اینجوری صحبت کنی؟فکر کردی چون سیاوش اوردتت اینجا میتونی صاحب همه چیز بشی و هر چرت و پرتی که خواستی بگی؟ صورت برافرخته وحرفهای صد من یه غازش برایش مهم نبود و با بی تفاوتی دست به دستگیره ی در برد و با باز نشدن آن شروع کرد به تقلا و فریاد زدن _آهای بیاین این درو باز کنید،من باید برم، کسی اونجا هست، یکی این درو باز کنه _اینجا چه خبره؟ باصدای نسرین دست از تلاش برداشت و از در فاصله گرفت و با نزدیک شدن به او با صدای بلندو عصبانیتی که از او بعید بودو فریاد زد _من میخام از اینجا برم، اینو به اون سیاوش یا هر احمق دیگه ای که دستور داده منو اینجا نگه دارید بگو https://eitaa.com/matalbamozande1399 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
🌟🌼☘🌼☘🌼🌾 خشت چهارصد و هفتاد و پنج _من نمیدونم این سیاوش خان شوهرته یا هر نسبتی که با این آقا که علاقه داره ادای گانگسترارو در بیاره داری، ولی برو بهش بگو نگه داشتن من براش هیچ منفعتی نداره، بذاره من برم،وگرنه شوهرم پیداش میکنه و دمار از روز گارش در میاره با دیدن نگاه ترسیده ی نسرین به سمت دیگری، سرش راجهت نگاه او برگرداند. در باز شده بود و سه مرد داخل شده بود ، نور شدیدی که حاصل باز شدن در با شیشه های رنگی اش بود، مانع دیدن صورت آنها شده بود، دستش را سایه بان کرد تا بهتر بتواند ببیند. مرد جوان و شیک پوشی که پیدا بود بیشتر از بیست سال ندارد، صدر آنان ایستاده بود و با دستهایی که داخل جیب شلوارش بودو اخم عمیقی بر ابروانش، آهسته و خونسرد بدون اینکه نگاهی به او بیندازد نسرین را مخاطب قرار داد _پس تو چه غلطی میکنی اینجا که صداشونو بالا میبرن؟ _سلام خوش اومدی.... چیزی نیست یه بحث کوچولو بین تازه وارد و ندا بود _دروغ میگه ، این زنیکه میخواست فرار کنه من ن..... با ضربه ی محکمی که به دهان ندا فرود آمد،مشتی که جلوی دهانش گرفته بود پر از خون شد وقطرهای خون از لای انگشتانش روی زمین ریخت. 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾 خشت چهارصد و هفتاد وشش _کی اجازه دادم حرف بزنی؟ هنوز قانونای من تو کله ی پوکت فرو نرفته زده بود....با پشت دست آنچنان به دهان ندا کوبیده بود که نمیدانست از زور درد میلرزید یا ترس نسرین هل و دستپاچه جلو آمد و با گرفتن بازوی ندا اورا عقب کشید و گفت _برو اتاقت ندا بدون کوچکترین واکنش و سخنی با همان تن لرزان به سمت قسمتی از سالن حرکت کرد _دیگه تکرار نمیشه، خبر میدادی میای ناهارو خودم آماده میکردم. با این صحنه ای که شاهدش بود، متعجب گوشه ای به تماشا ایستاده بود، فکر کرد شاید همه ی این اتفاقات از اول تا آخر خواب باشد وهر آن بیدارمی شود.آخر مگر میشد که چیزهایی که به عنوان فیلم یا داستان شنیده بود اکنون در برابر چشم هایش اتفاق بیفتد؟کجا آورده بودنش؟ این آدم ها که بودند و از جانش چه میخاستند؟ _با من کاری نداری؟ با این سوال یکی دیگر از مردها که هیکل نسبتا بزرگی داشت، مرد خشنی که حالا میدانست حتما سیاوش است، سمت او برگشت _نه.... فعلا تا آخر هفته اینجام، حواستو جم کن داوود، اگه سگی یا موش فضولی دهن لقی کنه من از چشم تو میبینم داوود در حالی که صورتش سمت او بودو نگاهش را از او بر نمیداشت جواب داد _خیالت راحت داداش https://eitaa.com/matalbamozande1399 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
🌟🌼☘🌼☘🌼 خشت چهارصد و هفتاد و هفت بارفتن مرد و چرخش کاملش سمت سیاوش توانست صورتش را واضح ببیند، پوستی سبزه با چشم های طوسی و موهای خرمایی و قدی متوسط، فوری سرش را پایین انداخت و معذب لبه ی چادرش را به هم نزدیک کرد و شروع به بازی با آن کرد. دوست داشت تمام شجاعتش را جمع کند و برای خالصی اش با مرد خشن روبه رویش حرف بزند.قبل از این که اقدام به این کار کند صدای او از یک قدمی اش که نفهمید چگونه روبه رویش قرار گرفته بود شوکه اش کرد. _چون نسرین کوتاهی کرده و از قانون اینجا حرفی نزده،اینبار مزخرفاتی که گفتی رو نشنیده میگیرم ولی.... یک بار دیگه بخای فرار کنی میفرستمت جایی که قرار بوداز اول بری.... وقتی دارم حرف میزنم به من نگاه کن با صدای فریادش به صورت خودکارکمی عقب رفت و سرش را بالا گرفت _وقتی پا گذاشتی داخل این عمارت دیگه جزء مای امالک من به حساب میای، اختیار همه چیزت بامنه....بگم نفس نکش نباید بکشی بگم شب روزه باید تایید کنی 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾 خشت چهارصد و هفتاد و هشت چه شد؟گویی مردک دیوانه بودکه چنین مزخرفاتی میگفت! بایدهر چه زودتر از این دیوانه خانه میرفت. پس بدون ترس مانند خودش در چشم هایش زل زدو گفت _من ازشما نخواستم منو بیارید اینجا، در ضمن من شوهر دارم و جزءمای املاک کسی نیستم، از شما ممنونم نجاتم دادید ولی دیگه باید برم. سیاوش با مکثی روی صورت او دستی به ته ریش خرمایی اش کشید و با لبخند کجی از کنارش گذشت و به سمت در ورودی حرکت کرد و با صدای بلند گفت _عماد، بهروز ، این میتونه بره ، کاری بهش نداشته باشین با چشم های گرد شده تنها به مسیری که بیرون را نشان میداد نگاه کرد، یعنی واقعا میتوانست برود؟آزاد بود؟ _به سلامت با دو انگشت که از پشت سربرایش در هوا پرتاب کرده بود،این را گفته بودو پشت به او بدون محل دادن به نسرین وحرف دیگری وارد اتاقی شد. بدون معطلی پا را از سالن بیرون گذاشت و با دیدن باغ بزرگ اما متروکه ی روبه رویش غافلگیر شد.فکرش را نکرده بود که الان کجای کره ی خاکی قرار دارد و باید به کدام سمت برود،اما با خود گفت بلاخره مسیرش را پیدا خواهد کرد و نزد عزیزانش باز میگردد. با این فکر با وجود درد زانو قدم هایش را تند و سریع برداشت و از میان چشم های دو مرد قوی هیکل که در بزرگ و زنگ زده ی خروجی را برایش باز کردند از محوطه ی آن جا خارج شد. https://eitaa.com/matalbamozande1399 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
🌟🌼☘🌼☘🌼 خشت چهارصد و هفتاد و نه با دیدن فضای خارج از باغ بزرگ و متروکه، تعجب کرد که چرا داخلش برعکس بیرون آن مجلل و امروزی بود و بیرون آن صحرای محشر!.... ته دلش خالی شد.تا چشم کار میکرد بیابان خشک و خالی بود.با اضطراب به اطراف نگاهی انداخت تا مسیر قابل رفت و آمدی پیدا کند.اما دریغ از یک جاده ی خاکی، حالاحکمت وجود ماشین های تویوتا و بیابانی را در حیاط میدانست. شراره های آفتاب بی رحمانه بر صورتش تازیانه میزد و هنوز راهی نرفته تشنه بود.اما باید میرفت ، حتی نمیدانست کدام شهر است و در دل خود را برای نپرسیدن آن ملامت می کرد. اما نباید خودش را میباخت، باید آنقدر میرفت تا محل قابل سکونتی پیدا میکرد. سر در نمیآورد چرا این خانه باغ باید وسط بیابان به این بزرگی باشد که هیچ جانور زنده ای در آن به چشم نمیخورد.حالامی فهمید چراآن مردک دیکتاتور گذاشت از آنجا خارج شود،حتما فکر میکرد با دیدن این بیابان بی سر و ته با پای خودش باز میگردد. چادرش را روی صورتش انداخت تا آفتاب پوست حساسش را کمتر اذیت کند.از بین تارهای مشکی آن، مسیر شبیه به هم و بوته های خار را یکی یکی پشت سر میگذاشت. نفهمید چقدر راه رفته که تشنگی امانش را بریده بود.هوا کم کم تاریک میشدو میدانست خاصیت بیابان این است که گرمای سوزان در روزو سرمای طاقت فرسا در شب را دارد.با نبود آب تیمم انجام داد و سر به سجده گذاشت و با اتمام نمازش دوباره راه افتاد. 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾 خشت چهارصد و هشتاد پاهایش دیگر نای راه رفتن نداشت. نور نقره ای رنگ ماه،کویر خشک و بی آب علف راروشنایی نسبی داده بود. طبیعی بود که بترسد و بند دلش از صدای حیوانات وحشی که شاید بوی اورا دنبال میکردند پاره شود. آیت الکرسی، *ذاتُ القِلال ،هرچه برای ایمنی از بلا بلد بود زمزمه کرده بود. _*اللهم اجعلنی فی دِرک الحصینةالَّتی تجعل فیها من ترید دعایش را خاند و خسته و تشنه و درمانده، زیرتک درختی که بعد از ساعتها راه رفتن یافته بود نشست و به تنه ى خشکیده اش تکیه داد. فکر کردشاید بهتر بود بیشتر باأن خودخواه سیاوش نام صحبت میکرد، اما برخوردی که همان ساعت اول ازاو دیده بود فقط فکر رفتن را درون مغزش پررنگ کرده بود. با صدای خرناس مانندی که از نزدیکی اش برخاست با وحشت از جایش بلند شد.درخت پیر بود و قدش کوتاه اما باید سعی میکرد از آن بالا برود. حتم داشت این صدای گراز وحشی ست. اگر اورا پیدا میکرد بیشک به او حمله میکرد. دستش را بند تنه ی درخت که نه، بند درختچه ی بی برگ و یال کرد و با قلاب کردن پاهایش سعی به بالا رفتن از آن نمود. __________ *چهار قل *خداوندا من را در آن پوششی که از هر بلا وآفتی حفظ میکند و هر کسی را بخواهی در آن قرار میدهی قرار ده. امام صادق علیه السلام/ الکافی ج ۲ ص۵۳۴ /برای ایمنی از بلا https://eitaa.com/matalbamozande1399 🌟🌼☘🌼☘🌼🌾
شـمر نمازش را میخواند، روزه‌اش را هم میگرفت، آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد، و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود... معاویه و ابن‌زیاد و عمربن‌سعد هم همینطور... یادمان باشد، زیارت عاشورا که میخوانیم وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش؛ لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم: نکند این «لعن الله...» شامل حال ما هم بشود؟ مایی که گاه خودمان را "ارزانتر" از شمر و عمر و ابن‌زیاد میفروشیم... جمله ای بس سنگین از شهید آوینی: "کربلا"به رفـــتن نیست... به شـــدن است ...! که اگر به رفـــتن بود! شمر هم "کربلایی" است! 🌸💦🌸💦🌸💦 https://eitaa.com/matalbamozande1399
17.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلبان عباس بابایی درست وسط تابستون شهید شد و جا خوش کرد وسط زمستون سرد دل‌ها؛ اونقدر که دلبری کردنش حتی مرزای جغرافیایی رو هم رد کرد! فکر کردی بابایی چرا بابایی شد؟! 🌸💦🌸💦🌸💦 https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر مادر خوبی ها 🌴هر روزمان با سلام بر خانم فاطمه زهرا س آغاز کنیم •سلامی دهیم هر صبح محضر بی بی دوجهاڹ فاطمہ سلــام اللہ علیها• 🌹السلام علیک یا فاطمه الزهرا 🌴السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ 🌴 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّه ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِه ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ دعا فرج https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺صَلی الله علیکِ یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها هر روز بعد از نماز صبح سوره یس تلاوت میکنیم وثوابش رو هدیه میکنیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها( قبل وبعد تلاوت هم ‌۱۴ صلوات میفرستیم) ان شاالله که ذخیره ی آخرتمان شود 🌺 ┏━━━━━━━🌺🍃━┓        💚❤️ https://eitaa.com/matalbamozande1399
اللهم عجل لولیک الفرج: *❇️ازحضرت‌رسول‌اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)روایت کرده‌اندکه بعدنمازصبح بخوانید☀️ ✨اللّٰهُمَّ فاطِرَالسَّمَواتِ وَالْأَرْضِ،عالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ،الرَّحْمانَ الرَّحِيمَ،أَعْهَدُ إِلَيْكَ فِي هٰذِهِ الدُّنْيَاأَنَّكَ أَنْتَ اللّٰهُ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَاشَرِيكَ لَكَ،وَأَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ.اللّٰهُمَّ فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍوَآلِهِ ،وَلَا تَكِلْنِي إِلَىٰ نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداًوَلَا إِلىٰ أَحَدٍمِنْ خَلْقِكَ فَإِنَّكَ إِنْ وَكَلْتَنِي إِلَيْهاتُباعِدْنِي مِنَ الْخَيْرِ وَتُقَرِّبْنِي مِنَ الشَّرِّ،أَيْ رَبِّ لَاأَثِقُ إِلّا بِرَحْمَتِكَ،فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍوَآلِهِ الطَيِّبينَ وَاجْعَلْ لِي عِنْدَكَ عَهْداً تُؤَدِّيهِ إِلَيَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لَاتُخْلِفُ الْمِيعاد براےوسعت روزے،11مرتبه بعدازنمازصبح 🌿ومَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًاوَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَحَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْجَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍقَدْرًا https://eitaa.com/matalbamozande1399
چہ زیباسٺ آغاز یڪ صبح شیرین بہ نام سلام علے آل یاسین سلامے ڪہ بوے خوش یار دارد دلٺ را پر از عشق دلدار دارد چہ زیباسٺ آغاز هرروز خود را سلام علے آل یاسین بگوییم ▫️السلام علیک یا اباعبدالله▫️ https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌸تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج)🌸 🌱دعای عهد 🤲🌤 🌺 بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ‌🌺 🔹 اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ 🔹 وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ 🔹 وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ 🔹 وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ 🔹 وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ 🔹 وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ 🔹 وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ 🔹 وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ 🔹 اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ 🔹 وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ 🔹 وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ 🔹 یا حَىُّ یا قَیُّومُ 🔹 أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى 🔹 أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ 🔹 وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ 🔹 یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ 🔹 وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ 🔹 وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ 🔹 یا مُحْیِىَ الْمَوْتى 🔹 وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ 🔹 یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ 🔹 اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ 🔹 الْقائِمَ بِأَمْرِکَ 🔹 صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ 🔹 عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ 🔹 فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها 🔹 سَهْلِها وَ جَبَلِها وَ بَرِّها وَ بَحْرِها 🔹 وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ 🔹 مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ 🔹 وَ مِدادَ کَلِماتِهِ 🔹 وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ 🔹 وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ 🔹 أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ 🔹 فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا 🔹 وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى 🔹 عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى 🔹 لا أَحُولُ عَنْها وَ لا أَزُولُ أَبَداً 🔹 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ 🔹 وَالذّابّینَ عَنْهُ 🔹 وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ 🔹 وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ 🔹 وَالْمُحامینَ عَنْهُ 🔹 وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ 🔹 وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 🔹 اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ 🔹 الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً 🔹 فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى 🔹 مُؤْتَزِراً کَفَنى 🔹 شاهِراً سَیْفى 🔹 مُجَرِّداً قَناتى 🔹 مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى 🔹 فِى الْحاضِرِ وَالْبادى 🔹 اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ 🔹 وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ 🔹 وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ 🔹 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ 🔹 وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ 🔹 وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ 🔹 وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ 🔹 وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ 🔹 وَاشْدُدْ أَزْرَهُ 🔹 وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ 🔹 وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ 🔹 فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ 🔹 ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ 🔹 بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ 🔹 فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ 🔹 وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک 🔹 َحَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ 🔹 وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ 🔹 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ 🔹 وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ 🔹 وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ 🔹 وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ 🔹 وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 🔹 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ 🔹 مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ 🔹 اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً 🔹 صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ 🔹 وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ 🔹 وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ 🔹 اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ 🔹 عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ 🔹 وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ 🔹 إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً 🔹 وَ نَراهُ قَریباً 🔹 بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ 🔺 آنگاه سه بار بر ران خود دست می‌زنی و در هر مرتبه می‌گویی: 🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان 🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان 🔹 اَلْعَجَلَ اَلْعَجَلَ ، یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان 🌱 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊 https://eitaa.com/matalbamozande1399
🌷زیارت آل یاسین🌷 🌱بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🌱 🔹 سَلاَمٌ عَلَىٰ آلِ يَس 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللهِ وَرَبَّانِيَ آيَاتِهِ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللهِ وَدَيَّانَ دِينِهِ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللهِ وَنَاصِرَ حَقِّهِ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللهِ وَتَرْجُمَانَهُ 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَأَطْرَافِ نَهَارِكَ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللهِ فِي أَرْضِهِ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللهِ ٱلَّذِي أَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللهِ ٱلَّذِي ضَمِنَهُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ 🔹 وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ 🔹 وَالْغَوْثُ وَٱلرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ، وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقوُمُ، 🔹وٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَتَقْنُتُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَتُمْسِي، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي ٱللَّيْلِ إِذَا يَغْشَىٰ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا ٱلإِمَامُ الْمَأْمُونُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ، 🔹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ بِجَوَامِعِ ألسَّلاَمُ 🔹 أُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ 🔹 أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَـٰهَ إِلاَّ اللهُ 🔹 وَحْدَهُ لاَ شَريكَ لَهُ، 🔹 وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ 🔹 لاَ حَبِيبَ إِلاَّ هُوَ وَأَهْلُهُ، 🔹 وَأُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ 🔹 أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حُجَّتُهُ 🔹 وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ 🔹 وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ 🔹 وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ 🔹 وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، 🔹 وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، 🔹 وَموُسَىٰ بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ، 🔹 وَعَلِيَّ بْنَ موُسَىٰ حُجَّتُهُ، 🔹 وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، 🔹 وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ، 🔹 وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، 🔹 وَأَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، 🔹 أَنْتُمُ ٱلأَوَّلُ وَٱلآخِرُ 🔹 وَأَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لاَ رَيْبَ فِيهَا 🔹 يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا 🔹 لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً، 🔹 وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، 🔹 وَأَنَّ نَاكِراً وَنَكِيراً حَقٌّ، 🔹 وَأَشْهَدُ أَنَّ ٱلنَّشْرَ حَقٌّ، 🔹 وَالْبَعْثَ حَقٌّ، 🔹 وَأَنَّ ٱلصِّرَاطَ حَقٌّ، 🔹 وَالْمِرْصَادَ حَقٌّ، 🔹 وَالْمِيزَانَ حَقٌّ، 🔹 وَالْحَشْرَ حَقٌّ، 🔹 وَالْحِسَابَ حَقٌّ، 🔹 وَالْجَنَّةَ وَٱلنَّارَ حَقٌّ، 🔹 وَالْوَعْدَ وَالْوَعِيدَ بِهِمَا حَقٌّ، 🔹 يَا مَوْلاَيَ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ 🔹 وَسَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ، 🔹 فَأَشْهَدْ عَلَىٰ مَا أَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، 🔹 وَأَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريءٌ مِنْ عَدُوِّكَ، 🔹 فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ، 🔹 وَالْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ، 🔹 وَالْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ، 🔹 وَالْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ، 🔹 فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ 🔹 وَبِرَسُولِهِ وَبِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ 🔹 وَبِكُمْ يَا مَوْلاَيَ أَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، 🔹 وَنُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ 🔹 وَمَوَدَّتِي خَالِصَةٌ لَكُمْ آمِينَ آمِينَ. الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊 https://eitaa.com/matalbamozande1399
♥️✨بسم رَبَّ الحسین✨♥️ ♥️✨بنام و با توکل به اسم الله 🤍✨به رسم ادب با سلام بر ♥️✨سرور و سالار شهیدان 🤍✨آقا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام ♥️✨اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْـنِ 🤍✨وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْـنِ ♥️✨وَ عَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْـنِ 🤍✨وَ عَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْـنِ https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌سلام آقا 💚🙏 سلام ای نور امید دل ما ✨ سلام ای روشنی محفل ما 💫 سلام ای آفتاب منزل ما ☀️ سلام ای بعد طوفان ساحل ما ♥️ بتابان نور خود را بر دل ما✨♥️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🙏 https://eitaa.com/matalbamozande1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️‏شروع روزمان را ✨پُر برکت می کنیم ♥️صبحمان را معطر می کنیم ✨نفسمان را خوشبو می کنیم ♥️با صلوات بر محضر ✨ابا عبدالله الحسین علیه السلام ♥️الّلهُمَّ ✨صلّ ♥️علْی ✨محَمَّد ♥️وآلَ ✨محَمَّدٍ ♥️وعَجِّل ✨ فرَجَهُم https://eitaa.com/matalbamozande1399