#انجیر_و_آلوبخارا
✳️⇦•خواص
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💢ملین طبع،ضدیبوست😖،براى سرطانهاى دستگاه گوارش وبیماریهاى مقعد،بواسیر، شقاق بهترین تجویزاست💢
🔘✍5عددانجیر،10عددآلوى بخارا راشب خیس وصبح ناشتامیل کنید
⚛ #درمان_بيماريهای_کبد
🔘✍3 ڪيلو آبغوره 🍇بدون نمڪ را با 2 ڪيلو رب انار خانگی ترڪيب ڪرده يڪ دقيقہ⏰ بجوشانید.
🔘✍موقع خواب 3 قاشق غذاخوری در يڪ ليوان آبجوش مخلوط نموده ميل نمائید.
⚛ #بوی_نامطبوع_رحم 🙊
💨✍شیاف واژینال پودرگل محمدے یانشستن در جوشانده گل محمدے
💨✍دمنوش وخوردن بولاغ اوتی
💨✍شیاف واژینال روغن گل نرگس یا ریختن عسل در واژینال
💨✍شستشوے رحم باجوشانده صاف ڪرده بذر زنیان یا نشستن درونتشت سرکه خانگی(طبیعی)
⚛#بخور_طراوت_دهنده_و_ضدجوش
🔺بابونه🌼
▫️گل ختمی
▫️گل شقایق
🔻تخم گشنیز
🔘✍رادرظرفی نگهداری کنیدوهرباربه اندازه 2ق.غ درنیم لیترآبجوش💧🔥 بریزیدبعداز20دقیقه⏰ دمکشیدن،5دقیقه صورت رابخوردهید
🔘✍خوردن غذا به صورت ایستاده موجب افزایش📈 سودا در خون شده و ایجاد #غلظت_خون میکند⁉️
🔘✍گردو و بادام باید در زمان مصرف شکسته شود، زیرا در برخورد طولانی مدت با هوا، اکسید شده و خاصیت اولیه خود را ندارد.
⚛ #معجون_سیر_و_عسل
✴️⇦•10کیلوکاهش📉 وزن در30روز
✳️⇦•#چربیسوزی #شکم و #پهلو بدون #رژیم و #ورزش😀😍
🔘✍1حبه سیرراله،با1ق عسل🍯 و1ق #روغن_زیتون 🍈مخلوط،قبل ازخواب بخورید،این کار را 30 روز ادامه دهید
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺بدبویی رحم
🍁1- حمول برگ «سوسنبر» برطرف میکند.
🍁2- «بولاغ اوتی» ترشحات خارجی مثل شیر، عرق و ادرار را زیاد میکند و به ترشحات داخلی کمک مینماید. از این رو مفید است.
🍁3- حمول گرد خشک گلبرگ های «گل سرخ» ترشحات رحم و بوی بد رحم را از بین میبرد.
📚 نسخه های استاد ضیائی
🌸آبستن شدن
🌺1- اگر زنی هنگام رگل جوشانده برگ و میوه «تمشک» بنوشد در آن ماه از آبستن شدن معاف خواهد بود.
🌺2- چنانچه زنی به اندازه دو گندم از «نروک» بخورد، یا حمول نماید، دیگر آبستن نخواهد شد.
📚نسخه های استاد ضیائی
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داروی امام کاظم(ع) طب اسلامی درمان شاخص سرماخوردگی و آنفلونزا و تقویت سیستم ایمنی بدن مواد لازم بر
🔴 به اطلاع می رساند هر کس می تواند مواد لازم برای تهیه داروی امام کاظم علیه السلام خریداری کند و برای همه فامیل و بستگان دارو بسازد :
🔷 مواد لازم برای ساخت داروی امام کاظم علیه السلام:
🔸 مصطکی ۲۰۰ گرم
🔸 هلیه سیاه ۲۰۰ گرم
🔸 شکر سرخ ۲۵۰ گرم
🍃 موارد بالا را اسیاب کنید و مخلوط کنید
🍃 برای درمان بیماری #انفلانزا و کلیه ویروس هایی که در آینده قراره توسط دشمنان منتشر بشه هر شب یک قاشق مربا خوری مصرف شود و تا ۲ ساعت چیزی نخورید
🍃 برای پیشگیری هر ۱۰ شب یک قاشق مربا خوری مصرف شود و تا ۲ ساعت چیزی نخورید
🍃 برای خانمم های باردار نوک قاشق مربا خوری و برای خانم های شیرده منع مصرف ندارد.
🍃 برای بالای یک سال محدودیت سنی ندارد و برای نوزادان زیر یک سال مادر بخورد و از طریق شیر مادر نوزاد درمان می شود...
✅ این دارو با تقویت سیستم ایمنی بدن را در مقابل هر گونه ویروس مقاوم می کند و حتی درمان ایدز نیز هست..
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
یبوست چیست وچگونه اتفاق میافتد؟🌹🍃🌾
یبوست در طب سنتی یکی از «امّ الامراضی» محسوب می شود که می تواند در ایجاد هر بیماری دخیل باشد و لذا در درمان هر بیماری نیز، یکی از اصول مهم، درمان یبوست است؛ چنانکه در تقریباً اکثر درمانهای طب سنتی درمان یبوست به عنوان یکی از اصول اولیه ذکر شده است. این در حالی است که در طبّ جدید، یبوست از جمله بیماری هایی است که توجّه چندانی به آن نمی شود.
🌹🍃🌹🍃
یبوست از عوارض یک بیماری است اما خود، عامل بسیار با اهمیتی در بروز بسیاری از بیماری ها می باشد.
بنابراین توصیه می کنیم هر شخصی که دچار یبوست می باشد اگرچه بیماری های دیگری را هم داشته باشد بایستی اول نسبت به درمان یبوست اقدام کند؛ زیرا اولاً یبوست عوارض بسیار زیادی را به دنبال دارد و معمولاً با درمان یبوست، بسیاری از عوارض موجود هم خود به خود برطرف خواهند شد در نتیجه نیاز نیست برای مشکلی که مربوط به وجود یبوست است داروی جداگانه ای مصرف شود.
🌹🍃🌹🍃
مثلاً اشخاصی که دچار یبوست هستند و سردرد هم دارند اگر یبوست را برطرف کنند آن سردرد خود به خود برطرف خواهد شد چون یبوست باعث حبس بخارات معده و در نتیجه فشار بر سیستم عصبی و در نهایت منجر به سردرد میشود.
🌹🍃🌹🍃
دوم این که وقتی یبوست عارض شده باشد و شخص بخواهد برای درمان یک بیماری دیگر دارو مصرف کند اثر آن دارو به حداقل و یا حتی به صفر کاهش می یابد چون با وجود یبوست عمل هضم و مهم تر از آن عمل جذب و گوارش به شکل عادی انجام نمی شود.
🌹🍃🌹🍃
اجابت مزاج مطلوب از دیدگاه طب سنّتی
ابن سینا اعتقاد دارد که به ازای مصرف هر وعده غذایی، شکم باید یک بار کار کند.. اما این تعریف، در عمل، برای اکثر مردم این زمانه، یک ایده آل است که دسترسی به آن چندان آسان نیست. به همین جهت ما می پذیریم که روزانه دو مرتبه دفع مدفوع، حداقّل آن چیزی است که می توان از یک فرد سالم با رژیم غذایی امروزی انتظار داشت.
🌹🍃🌹🍃http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
دفع مطلوب، دفعی است که به آسانی و بدون هر گونه درد و ناراحتی انجام شود و پس از آن، شخص، احساس سبکی، راحتی و خالی بودن روده ها را تجربه کند. قوام مدفوع نیز نه زیاد سفت باشد و نه زیاد شل؛ و به لحاظ وزنی نیز تقریبا معادل غذای مصرف شده باشد.
بنابراین تعریف نهایی قابل قبول برای این که بپذیریم کسی یبوست ندارد این است که حداقل روزی دو بار، آن هم به آسانی، دفع مدفوعی با قوام و حجم متناسب داشته باشد.
درمان یبوست 🌹🍃
برای درمان یبوست روغن مالی شکم ، پهلو و مثانه با روغن زیتون هر شب قبل از خواب مفید است. (این مورد برای خانم های باردار به هیچ عنوان مجاز نمی باشد).
صبح ناشتا یک قاشق غذاخوری خاکشیر در یک لیوان آب جوش با عسل میل شود.(در بارداری ممنوع)
مصرف روزانه ۳ قاشق روغن زیتون خالص ( با چند قطره لیموترش ) داشته باشند.
دو ساعت بعد از صبحانه و عصر نیم لیوان از دم کرده مغز فلوس + گل سرخ میل شود.
عدم مصرف مایعات بین غذا و بلافاصله بعد از غذا برای درمان یبوست بسیار لازم است.
این مواد مصرف نشود:
برنج سفید اب کش شده. موز، بادمجان، عدس، ماهی ، ماکارونی و لازانیا. قهوه ، نسکافه و چای، ماست و دوغ، هندوانه ، قارچ ، ترشی،سماق ، گوشت گاو، نان فانتزی.
🌹🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🎥 چند نسل کنار هم 😊
دعاکنیم برای ما هم باشه😍
📣http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
⭐️⭐️⭐️نکاتی جهت کمک به بهبود خواب:
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
1⃣ شام را زودتر میل کنین، خوردن شام دیر وقت موجب باقی موندن غذای هضم نشده توی معده و بروز بی خوابی میشه، سعی کنین شام رو سبک و قبل از ساعت 8 میل کنین.
2⃣ اگه نمک زیاد می خورین، مصرفش رو توی شب کاهش بدین، نمک بسیار محرکه.
حتی نمک های دریایی و با کیفیت بالا هم تحریک کننده هستن، به دلیل تحریک آمیز بودن نمک هستش که مردم غذاها و خوردنی هایی مثل چیپس، پفک، ترشی، سس گوجه فرنگی و سیب زمینی سرخ کرده رو دوست دارن.
3⃣ از خوردن شیرینی جات، آبمیوه ، میوه، شکلات توی شب خودداری کنین. مواد قندی میتونن تنظیمات شیمیایی بدن رو تحت تأثیر قرار بدن و موجب بی خوابی بشن.
4⃣ از نوشیدن مایعات محرک و کافئین دار بعد از ساعت 5 بعد از ظهر خودداری کنین مثل قهوه، نسکافه و غیره.
5⃣ از نوشیدن آب زیاد قبل از خواب خودداری کنین، ممکنه هنگام خواب با ازدیاد ادرار مواجه و از خواب بیدار بشین.
6⃣ مطمئن باشین محیط اطراف شما به اندازه کافی گرم باشه.
7⃣ معمولاً تهویه هوا برای داشتن خواب بهتر مفیده، باز گذاشتن لای پنجره یا ورودی هوا میتونه مفید باشه.
8⃣ محیط خواب هر چقدر تاریکتر و ساکت تر باشه خوابیدن راحت تره.
9⃣ از خستگی خیلی زیاد دوری کنین. اگه به هر دلیلی تا دیر وقت بیدار بمونین سیستم اعصاب سمپاتیک و غده های فوق کلیوی به شکلی عمل میکنن که بیشتر بیدار بمونین.
در واقع هورمون های ترشح شده توسط این غده ها باعث میشن بدن با خوابیدن مبارزه کنه، خیلی از مواقع براتون اتفاق افتاده وقتی ساعت خوابتون بگذره دیگه تا صبح نمیتونین بخوابین.
0⃣1⃣ وسایل الکترونیکی مثل لپ تاپ، موبایل، تلفن بی سیم، تلویزیون و بقیه وسایل الکترونیکی که میدان های الکترومغناطیسی ایجاد می کنن رو خاموش یا حداقل 4 متر از اونها فاصله بگیرین.
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#کلیه مشکلات کلیه از سردی بیش از حد کلیه ها هست.
۱..خارخاسک و بنسرخ را جوشانده روزی ۳ الی ۵ لیوان با عسل شیرین و میل کنید.
۲..دوسین هر ۸ ساعت یک قاشق غذاخوری میل کنید.( ۱۵۰ گرم سیاهدانه نیمکوب + یک کیلو عسل )
۳..سردیجات و چای و مواد تبلیغاتی را پرهیز کنید و گرمیجات طبیعی میل کنید.
۴..اگر یبوست دارید حتما درمان کنید با خوردن خیسانده انجیر داخل آب و عسل.
۵..اگر فشار خون ندارید صبح و شب یک قاشق مرباخوری اسفند روی زبان ریخته و با آب قورت بدهید.
۶..زیره سیاه همیشه داخل غذایتان باشد برنج هندی ترشی لبنیات نخورید.
۷..کندر بسیار بجوید.
۸..روی کلیه ها روغن مالی کنید با روغن سیاهدانه و بعد بادکش لغزان کلیه بگذارید.
یک روز در میان تا ۲۱ مرحله.
۹.. گرم کردن کلیه ها و مثانه با روغن کبوتر عالی هست.
۱۰..آب خیلی کم بخورید.
۱۱..روغن کبوتر :
( ۱۰ واحد روغن زیتون و ۱ واحد فضله کبوتر و یک لیوان آب بجوشد بعد از تبخیر آب ، روغن به جا مانده ، روغن کبوتر هست).
۱۲.. خربزه روزی یک عدد و هر دو روز یک بار آش خربزه میل کنید.
آش خربزه : به جای آب ، خربزه در آش بریزید.
روزانه سویق گندم جو نخود سنجد عدس و یا سویق کامل میل کنید.
عفونت از سردی بدن تشکیل میشود سردیجات و چای را به صفر برسانید برای همیشه تکرر ادرار و سوزش و مشکل سنگ سازی کلیه و کیست خوب خواهد شد.
تا موضع گرم نشود با گرمیجات طبیعی این مشکلات از بین نخواهد رفت .
سفارش میکنم داروی شیمیایی نخورید.
این نسخه را دو ماه کامل انجام بدهید مشکل کاملا مرتفع خواهد شد.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#داستان_همسر_خزبیل
http://eitaa.com/joinchat/2761883670C6191fa3660
🔺️در زمان حکومت فرعون هر کس به حضرت موسی ( علیه السلام ) ایمان می آورد حکم اعدامش صادر می شد ، آن هم با سخت ترین شکنجه ها و زجرها.
یکی از زنان مستضعف که همسر خزبیل بود در پنهانی به حضرت موسی ( علیه السلام ) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی می کرد.
از قضای روزگار او در حرمسرا فرعون به عنوان مشاطگی (آرایشگی) دختر فرعون رفت و آمد می کرد.
روزی به هنگام آرایش کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد ، از آنجا که زبانش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود ، ناگهان گفت: به نام خدا
بلافاصله دختر فرعون از او پرسید: آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟
گفت:نه، بلکه من کسی را می پرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد!
دختر فرعون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد ، فرعون ناراحت شد و او را احضار کرد ، و با خشونت به او گفت: تو مگر به خدایی من اعتراف نداری؟
زن در جواب گفت: هرگز من خدای حقیقی را رها نمی کنم تا تو را بپرستم.
فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بی درنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود ، بیفروزند و او و بچه هایش را در آتش بیندازند.
همسر خزبیل همچنان احد، احد می گفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمی شد ، جلادان فرزندانش را یکی یکی در آتش افکندند تا نوبت به طفل شیر خوارش رسید.
طبیعی است که مادر به بچه شیر خوارش علاقه خاصی دارد ، در اینجا صبر و قرار زن تمام شد ، با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد ، به مادر کودک گفتند اگر از آیین موسی بیزاری بجویی ، بچه ات را به آتش نمی افکنیم.
ناگهان فرزندش به قدرت خدا ، فریاد زد:
« مادر جان! شکیبا باش، تو بر حق هستی.»
مادر صبر کرد ، آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند ، سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن صابر همچنان فریاد می کرد: احد، احد
در دم آخر ، همسر خزبیل وصیتی کرد و گفت: خاکستر من و فرزاندنم را در یک مکان دفن کنید!
پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرماید: در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشامم رسید ، از جبرئیل ( علیه السلام ) پرسیدم: این بوی خوش بی نظیر چیست؟
جبرئیل گفت: یا رسول الله، بوی عطر همسر خزبیل و فرزندان اوست که همه جا را در برگرفته است.
📚زنان مرد آفرین تاریخ، ص53.
http://eitaa.com/joinchat/2761883670C6191fa3660
#ضرب_المثل
#جمع_كن_کاسه_کوزه_تو
👇👇👇👇
در قدیم برای قمار بازی علاوه بر خانه هائی که در آن قمار راه می انداختند مکانهای مثل خرابه ها و پشت دروازه های شهر و روی پشت بام حمامها و جاهای کم رفت و آمد سفره هائی برای این کار گشوده میشد و گرداننده قمار را کاسه کوزه دار می گفتند.
کاسه کوزه سمبل این حرفه بشمار میرفت.
غرض از کاسه ظرفی بود که از هر یک تومان بُرد، یک قران سهم گرداننده یا قمار خانه دار در آن انداخته میشد یعنی یک دهم مبلغ بُرد و کوزه نیز گلدان دهن باریک یا کوزه کوچکی بود که تاس را در آن ریخته و تکان داده و روی بساط می انداختند تا از یک تا شش چه رقمی بنشیند.
در کنار کاسه کوزه دار و قمار بازها اشخاصی نیز بودند که به آنها جیزگر می گفتند یعنی پول قرض بده. به کسانی که باخته و همچنان اصرار به بازی داشتند.
این جیزگرها نزولی برابر تومان به تومان قرض می دادند.
که البته اصطلاح جیز شد یا جیز میشی از همین جا آمده در واقع به معنی سوزاندن طرف که وقتی از جوش و خروش و هیجان بازی بیرون می آمدند میفهمیدند که چه بلائی سرشان آمده است.
و البته هنگامی که کار به دعوا و چاقو کشی و چوب و چماق میرسید، آژان و پاسبان پست سر رسیده و به بساط قماربازها حمله ور میشدند و اول کار آنها این بود که با لگدی کاسه و کوزه و بساط داخل سفره را به کناری پرت کرده و با گفتن جمع کن کاسه کوزه تو، همه لات و لوتها و اراذل را ریسه کرده و به کلانتری محل می بردند....
#با_فروارد_کردن_پستها
#ما_را_حمایت_کنید😍
هر روز با #مطالب_خواندنی همراه ما باشید↙
http://eitaa.com/joinchat/2761883670C6191fa3660
آیت الله حق شناس (ره):
یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است.
گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!!
شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را.
امیر مومنان (ع) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد.
ڪتاب ز ملڪ تا ملڪوت جلد 1 ص 213
🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چون تشنه ...
به آب ناب دل میبندم
بر خندهی ...
ماهتاب دل میبندم
ای روشنـ❤️ـی تمام ...
تا ظهر ظهور
چون صبح ...
به آفتابـ☀️ـ دل میبندم
سلام حضرتـ❤️ـ خورشید ....
#سلام ،صبح همگی بخیر و شادی 🌺
#شعر_مهدوی
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#نه_مردسالاری_و_نه_زنسالاری
این طور هم نیست که بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت کند؛ نخیر.
چنین چیزی نه در اسلام داریم و نه در شرع.
✨« الرّجالُ قَوّامونَ علی النّساءِ»✨
معنایش این نیست که زن بایستی در همهی امور تابع شوهر باشد ، نه!⛔️
یا مثل برخی از این اروپا ندیدههای بدتر از اروپا و مقلّد اروپا، بگوییم که زن بایستی همه کاره باشد و مرد باید تابع باشد ، نه این هم غلط است.⛔️
بالاخره دو تا شریک و دو تا رفیق هستید ، یک جا مرد کوتاه بیاید، یک جا زن کوتاه بیاید.
یکی این جا از سلیقه و خواست خود بگذرد ، دیگری در جای دیگر ، تا بتوانید با یکدیگر زندگی کنید.💞
۷۷/۱/۱۹
#امام_خامنه_ای_خطبه_عقد
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_پنجاه_و_نهم_دالان_بهشت🌹
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
هیچ حرفی بینمان رد و بدل نشد تنها لبخند شیرین او بود که باعث می شد آرامش به قلبم برگردد. با صدای امیر که از پایین با بی صبری و طعنه می گفت محمد رفتی اونو بیاری خودتم خوابت برد؟! از آغوشش بیرون آمدم در حالی که احساس می کردم باری به سنگینی همه دنیا از شانه ام برداشته شد ولی افسوس که این اولین بار آخرین بار نبودبلکه آغاز اختلافاتی بود که مثل آتشی که از یک جرقه شروع بشود گسترش پیدا کرد و خرمن هستی ام را به آتش کشید.
کاش آن شب در جواب اصرار های محمد علت ناراحتی ام را گفته بودم و سر و ته قضیه را با شوخی به هم نمی آوردم تا قضیه اساسی حل می شد. ولی اشتباه کردم خشت اول را کج گذاشتم این بود که دیوار تا ثریا کج رفت.
آن شب گذشت و آرامش ما فقط تا جمعه بعد طول کشید.
الان وقتی به آن روزها فکر می کنم حتی یادم نمی آید اولین بگو مگو ها بر سر چه بود؟ فقط یادم است به زور می رفتم و با اوقات تلخ برمی گشتم. سر بهانه های جزئی قهر و بد اخلاقی می کردم و روز را به هر دویمان تلخ می کردم. شاید در نهان هدفم این بود که محمد را از کوه رفتن منصرف کنم. فکر می کردم به این طریق دلزده اش می کنم، غافل از این که به مرور از خود من که باعث این جریان بودم خسته و دلزده می شود. وضع وقتی بدتر شد که آرا آرام رو در بایستی را کنار گذاشتم و جلوی بقیه هم حفظ ظاهر نکردم و همین درگیری های ما را دامنه دارتر و قهر ها را طولانی تر کرد و تقریبا بیش تر روزهای هفته با هم سرسنگین بودیم. و چون محمد سال آخر بود و درس هایش سنگین و فشرده و از طرفی دنبال کار پذیرش از دانشگاه های خارج از کشور بود و به دنبالش سخت مشغول خواندن زبان، مثل گذشته زیاد وقت آزاد نداشت.
آن قهرها در زمان کمی که با هم بودم، باعث می شد فاصله مان بیش تر و بیش تر بشود.
یکی از همان روزها بود که محترم خانم وقتی در خانه شان منتظر محمد بودم، سر صحبت را باز کرد و حرف را به عروسی و رفتن محمد به خارج کشید و گفت:
مادر، تو سعی کن منصرفش کنی. محمد اندازه خودش درسش رو خونده. آینده ش هم که غصه ای نداره، باباش پشتش است، واسه چی بره چند سال هم آواره دیار غربت بشه؟ بلکه تو با مهربونی بتونی نرمش کنی. همین طور که از وقتی عقد کردید نتونسته ازت جدا بشه، حالا هم یه خورده بهش سخت بگیری، البته نه با قهر و دعوا، با ناز و نوازش و مهربونی بلکه قبول کنه نره. من می دونم به خاطر این که فکر رفتن توی سرشه، نمی خواد عروسی کنه و زندگی پهن کنه، مبادا پا گیر بشه. حقیقتش می ترسم اینم مثل عموهاش بره اون جا بند بشه. راستش، اون دفعه که حرف شده بود که شاید حامله باشی، خدا می دونه چقدر ذوق کردم.
من در حالی که رنگ به رنگ می شدم سرم را پایین انداختم.
محترم خانم با خنده گفت: خجالت نکش مادر جون، چرا سرخ شدی؟ به جان محمد قسم که تو با فاطمه و زری برای من فرقی نداری. حالا حامله هم شده بودی، مگه جرم و جنایت کرده بودی؟! تو به محمد نگاه نکن که ماشاالله همه کارهایش یه جور دیگه س. با فاطمه بی چاره چقدر اوقات تلخی کرد تا رفتین و برگشتین. خلاصه مهناز جون، محمد که حرف حرف خودشه، من امیدم به توست. ببین می تونی... خندید گولش بزنی بلکه راضی بشه، اصلا می دونی چیه حامله هم بشی هیچ وقت طاقت نمی آره تو رو بگذاره و بره. یکی دو سال هم که بگذره دیگه سرش به زندگی گرم شده دنباله اش رو نمی گیره. خودت هم دلت شور درس خوندنتون نزنه، ایشاالله راضی که بشه میاین این جا، پیش خودم.
تو هم با خیال راحت درست رو بخون. اگه بهونه کارو هم گرفت باور نکن، بیخود می گه. الان هم اندازه یه زندگی در آمد داره، هر چی مهدی طلبکاره این بچه م ملاحظه کاره. از بس توی پول گرفتن حیا به خرج می داد، حاج آقا واسه این که بهش سخت نگذره، از وقتی مهدی زن گرفت، سه تا سهم مساوی براشون تعیین کرد و جای سرمایه داد بهشون و گفت خواستین خودتون باهاش کار کنین، نخواستین من باهاش کار می کنم، ماه به ماه عادیش رو می ریزم به حسابتون. خلاصه مهدی پول رو گرفت، مرتضی هم خودش داره با پوله کار می کنه. ولی پول محمد دست حاج آقاس و ماه به ماه می ریزه به حسابش، خلاصه برای خرجی هم مشکل نداره، اگه گفت بدون بهونه س.
چقدر ته دلم از حرف های محترم خانم ذوق می کردم و فکر می کردم راستی اگه می تونستم محمد رو راضی کنم، چقدر خوب می شد.بی چاره محترم خانم خبر نداشت که خودم از همه بیشتر دلم می خواهد که از شر درس راحت بشوم و دلم شور چیزی را که نمی زند، همان درس است. ولی در مورد بچه احساس غریبی داشتم. فکر می کردم خیلی عجیب و زود است که بچه دار بشوم.
ازدواج، رفتن به خانه خودم و تنها شدن با محمد آرزویم بود، ولی بچه دار شدن برایم مفهومی ناشناس و دور از ذهن بود.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚نویسنده: نازی صفوی
⛔ کپی با ذکر نام نویسنده ولینک بلامانع است
#مجازات !
🔺️جوانی موسی کلیم الله را دید به مناجات به طور می رود.
🔸️گفت : در مناجات از خدا بپرس تو که وعده ی عذاب داده ای چرا من که مرتکب تمامی معاصی گردیده ام تاکنون هیچ گزندی به من
نرسیده و عذابی مشاهده نکرده ام؟
🔹️موسی علیه السلام به میقات رفت و پس از چندی چون آهنگ بازگشت نمود ، ندا آمد ، ای موسی چرا پیغام آن جوان گنهکار را به ما نرساندی؟! او منتظراست تا پاسخ مارا بشنود !
🔸️گفت : شرم کردم جوان بی ادب و تبهکاری است و تو ازهر عیب منزهی!
💠فرمود : به او بگو مدت هاست بالاترین عذاب او را فراگرفته و او بی خبر! چه عذابی بالاتر از این که اوشیرینی عشق و انس با من را در نمی یابد و مدام در غفلت از حقیقت خود و من است؟
به همه کار می پردازد جزمناجات و ارتباط با من که همه چیز اویم ؟
چه مجازاتی سوزنده تر ازقساوت قلبی که با هیچ زیبایی و ترنمی نرم نمی گردد؟ و رو سوی آسمان ندارد ؟
چشمه سار چشمش خشک گردیده و زبانش برنام من بسته شده است.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#تلنگر
🔺️ بزغاله ای روی بلندی ایستاده و به شیری که از پایین در حال عبور بود ، توهین می کرد و ناسزا می گفت.
شیر گفت : این تو نیستی که به من ناسزا می گوید ، بلکه این جایگاه توست که به من ناسزا می گوید ، جایگاهی که واقعی نیست و از درون تو نشأت نگرفته.
🔸️برخی به واسطهی جایگاهی که به دست می آورند دیگران و به خصوص زیردستان خویش را مورد تحقیر و توهین قرار می دهند ؛ این ها افرادی بسیار ضعیف هستند که درون شان از عقده های متفاوت پُر شده است.
🔹️شاید در ظاهر مرتبه ی بالایی داشته باشند ، اما از درون ، جایگاه شان بسیار پَست است.
ماندگاری قدرت از آنِ کسانی ست که با زحمت و درایت قوی شده اند.
⚠️ هم چنین به یاد داشته باشید که قدرتمندانِ واقعی به زیر دستانشان عزت می دهند و دستگیری می کنند.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#سیاست_های_همسرداری
🔺️من سیصد سال با داروهای مختلف ، مردم را مداوا کردم ؛ و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم که هیچ دارویی بهتر از “محبت” نیست !
🔸️کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟
🔹️ لقمان حکیم لبخندی زد و گفت: "مقدار دارو را افزایش بده ".
#لقمان_حکیم
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#پندانه
🔺️حاج آقا پناهیان میگه :
شما باید خیلی شنیده باشین که
آدم باید در انتخاب همسر دقت کنه !
شما زیاد گوشتونو به این حرفا ندین ⛔️
این از عجایب روزگار ماست.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ببینید رفقا
ما توی روایات داریم که انتخاب همسر مهمه
اما اون قدری که تو صداسیما میگن نیست !
وقتی زیاد این حرف رو تو صداسیما بزنن
مردم کم کم به انتخابشون شک میکنن 😟
شک که کردن راحت دعوا میکنن
راحت که دعوا شد
راحت طلاق گرفته میشه
خجالت آوره آمار طلاق تو کشور ما
بابا انتخاب همسر اونقدرها مهم نیست
با هر کسی که ازدواج کردی
اون بهترین کسی بوده که خدا برات انتخاب کرده💖
آقا اینجا تو قرآن می فرمایند :
ما زندگی انسان روخلق کردیم برا چی ؟
زندگیتو خلق کردیم برا امتحان
خب خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که
رشدت از بین میره خب نمیزاره !
انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده !
⛔️ استخاره هم نمیخواد !
هرکی میخواد با کسی ازدواج کنه
دو رکعت نماز بخونه
بعدش صدبار بگه استخیرک یا الله
یه یا علی بگه بره جلو
جور شد
راحت بزار جور شه
سخت گیری نکن
هوای نفست دخالت نکنه سخت نگیری
گاهی تو این انتخاب همسرها اینقده گناه میشه 👌
اینقده دلها شکسته میشه
اینقدر شک و تردید به خدا میشه
انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده 👌
هر کسی نمی تونه با هرکسی ازدواج کنه
در مسئله خانواده قضیه رو از انتخاب همسر شروع نکنین .
مهمه، ولی زیادی به انتخاب درست اهمیت ندین ⛔️
اون وقت همه به انتخاباشون شک میکنن !
مهم 📢
رفتار تو با خانوادته 👉👉
پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرمایند :
هرکسی میخواد خدا رو طیب و پاکیزه ملاقات کنه
با همسرش بره پیش خدا هرکی میخواد باصفا ، پاکیزه بره پیش خدا با همسرش بره.
پس خیلی سخت نگیر😊✋
#استاد_پناهیان
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠شهیدی که نماز نمیخواند🤔
تو گردان شایعه شد نماز نمی خونه
گفتن : تو که رفیق اونی بهش تذکر بده😊
باور نکردم و گفتم لابد می خواد ریا نشه..
پنهانی می خونه☺️
وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم
با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! 😳توی سنگر کمین در کمینش بودم تا سرحرف را باز کنم .
گفتم بهش که
ـ تو که برای خدا می جنگی حیف نیس نماز نخونی😁
لبخندی زد و گفت :
یادم می دی نماز خوندن رو☺️
ـ بلد نیستی ؟😳
ـ نه تا حالا نخوندم😢
همان وقت داخل سنگر کمین زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن را تا جایی که خستگی اجازه داد نماز خواندن را یادش دادم
توی تاریک روشنای صبح اولین نمازش را با من خواند.
دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم.
هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام که کف قایق خواباندمش لبخند کم رنگی زد.😔
با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد
و با لبخند به شهادت رسید.😔🌹
اری
مسیحی بود که مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید😓
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔺️ شرط عجیب پیرزن برای اجاره خانه اش به سه پسر دانشجوی جوان !
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم
خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا .
می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ، تمیزو از هر لحاظ عالی فقط مونده بود اجاره بها!!!
گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه ، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم
پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم
که خیلی عالی بود.
فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد
اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید.
واقعا عجب شرطی
هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود.
پس از کمی مشورت قبول کردیم.
پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید. خلاصه وسایل خو مونو بردیم توی خونه ی پیرزن. شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.
پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم هممون خندیدیم.
شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم.
برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته
من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید.
به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم.
شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد.
واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی.
کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت
برامون جالب بود.
بعد یک ماه که صبح پامیشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند.
واقعا لذت بخش بود لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت خودمم باورم نمی شد.
نماز خون شده بودم اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت هرسه تامون تغییر کرده بودیم.
بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم.
تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم چقدر عالی بود. بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود.
خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی🌷
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#سلام_امام_زمانم😊✋
شاید آن روز که سهراب نوشت:
تا شقایق هست زندگی باید کرد🌹
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت😢
باید این طور نوشت:
چه شقایق باشد چه گل پیچک و یاس
جای یک گل خالیست.💔💐
تا نیاید مهدی، زندگی زیبا نیست😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌷
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#قسمت_شصت_دالان_بهشت 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
لااقل توی این یک مورد عقلم رسیده بود که هنوز قابل مادر شدن نیستم!
به هر حال به فکر فرو رفتم که چطور محمد را راضی کنم. خصوصا که از فاصله ای که داشت بینمان ایجاد می شد دل گرفته و نگران بودم. بقیه روز توی این فکر بودم تا شب.
آن شب طبق معمول غرق کتاب هایش بود و من غرق نقشه کشیدن. و چون با هم سر سنگین بودیم، نمی دانستم چطور باید شروع کنم و چه بگویم؟ وقتی هیچ حرفی به ذهنم نرسید، از آن جا که دلم برای سر به سر گذاشتن با او تنگ شده بود، یکدفعه بی مقدمه رفتم کنارش، کتابش را بستم و فوری نشستم روی کتاب.
محمد با تعجب و حیرت از رفتار من، مبهوت گفت: ا! مهناز چه کار می کنی؟ کتاب امانته خراب می شه.
با لحنی بچگانه و لوس گفتم: به جهنم! بگذار خراب بشه تا دیگه بهت امانت ندن.
در حالی که سعی می کرد از روی کتاب بلندم کند، گفت: به جهنم؟!! دست شما درد نکنه. اون وقت می دونی چقدر بابت هر کدوم این ها پول بدم؟! از اون گذشته باز دوباره لباس های منو پوشیدی؟!
منظورش پلیورش بود.فهمیدم می خواهد حواسم را پرت کند، همان طور که داشتم مقاومت می کردم که نتواند از روی کتاب بلندم کند، یکدفعه گفتم:
من این حرف ها سرم نمی شه، بیخودی حرف تو حرف نیار که حواس منو پرت کنی. کی عروسی می کنیم؟!
جا خورد، بهت زده صاف نشست و من را با تعجب نگاه کرد. پرسید: چی گفتی؟!
تک تک و شمرده تکرار کردم: کی عروسی می کنیم؟!
ابروهایش را به علامت تعجب بالا برد و بعد از چند لحظه مکث با نهایت مهربانی از روی میز بلندم کرد و نشاندم روی پاهایش، درست مثل یک بچه لوس. دوباره او شد یک پدر مهربان و صبور و من یک بچه ننر و زبان نفهم.
در حالی که چشم هایش برق شیطنت و شوخی داشت، گفت: والله، اگه منظورت جشن و لباس عروس پوشیدن و این حرف هاست که یادمه عروسی کردیم ولی اگه منظورت اون یکی عروسی هم هست..
در حالی که چشم هایم گرد شده بود با پرخاش و اعتراض پریدم وسط حرفش: محمد!
در حالی که از ته دل می خندید گفت: تو پرسیدی کی عروسی می کنیم، نپرسیدی؟!
منظورم اونی نبود که تو می گی.
همان طور خندان و شیطنت بار گفت: پس چی بود؟!
در حالی که خودم را هم عصبانی و هم خجالتزده نشان می دادم گفتم: منظورم رفتن خونه خودمون بود.
که در حقیقت باز همونه که من می گم، نه؟!
دیگر جیغم در آمد. او می خندید و من که حرصم گرفته بود کتابش را که می دانستم رویش حساسیت دارد برداشتم و سعی کردم فرار کنم.
همان طور که نگهم داشته بود و می خندید، گفت: مهناز جون من! کتاب رو بگذار زمین. خواهش می کنم.
بعد از جا بلند شد، کتاب را از دستم درآورد و گذاشت روی میز و دوباره بغلم کرد و از میز دورم کرد.
آن قدر که وانمود می کردم، ناراحت نبودم ولی از این کشمکش، از این که خودم را برایش لوس کنم لذت می بردم و به حالتی که انگار می خواهم فرار کنم، هنوز دست و پا می زدم.
در حالی که سعی می کرد آرامم کند، گفت: عزیزم، گفتم ببخشید دیگه، شوخی کردم، حالا بفرمایین من گوش می کنم.
همان طور دست و پا زنان گفتم: گوش نمی کنی، اذیت می کنی.
خندان لب تخت نشست و مرا هم به زور نشاند روی پایش. رویم را به حالت قهر برگرداندم. صورتم را برگرداند و توی چشم هایم نگاه کرد. دیگر او فهمیده بود وقتی توی چشم هایم نگاه می کند تسلیم می شوم.
بعد با لحنی سرشار از محبت گفت: آدم، خوشگل تنها که باشه، فایده نداره، باید خوش اخلاق هم باشه تا بشه یک ماه کامل. از اون گذشته من همه جور ماه دیده بودم غیر از ماه اخمو!! حالا مثل یک دختر خوب اخم هاتو باز کن تا در مورد عروسی – کلمه عروسی را باز با کنایه و شیطنت به زبان آورد – صحبت کنیم.
این بار از طرز نگاهش و تکیه بامزه و معنی داری که روی عروسی کرد، نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم.
خوب حالا شد. اگه بدونی خنده هایت چقدر قشنگه هیچ وقت اخم نمی کنی. حالا بفرمایین.
در حالی که انگشتم را به علامت تهدید تکان می دادم با لحنی تهدید آمیز گفتم: محمد، به خدا اگه اذیت کنی...
حرفم را قطع کرد، انگشتم را توی هوا گرفت و بوسید و گفت: شما، اگه تهدید هم نکنی، فرمانتون اجرا می شه، بفرمایین!!
گفتم دیگه. توی بدجنسی می دونی چی می گم. خودتو به اون راه می زنی.
دوباره خندید و گفت: باور کن اولش جا خوردم و فکر کردم منظورت همونه.
با رنجیدگی و اخطار گفت: محمد!!!
ا ! می گم یک لحظه فکر کردم. خیله خب ببخشید که اشتباه فکر کردم. بعد از اون، عزیز دلم، هنوز هم تو درس داری و هم من، قرار ما از اول هم این بوده که درس هر دومون تموم بشه نه؟! شما اون اول که صحبت کردیم نگفتین که برای عروسی! عجله داری
عروسی را کش دار و با طعنه گفت
تا دهنم را باز کردم، دستش را آرام روی دهنم گذاشت و ادامه داد: از اون گذشته الان تا سالگرد خانم جون خودت می دونی که..
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚نویسنده: نازی صفوی
⛔ کپی با ذکر نام نویسنده بلامانع است
#بدانیم_سالم_بمانیم
#سس_مایونز_خانگی
#غذاهای_سنتی_ایران
✍ مواد لازم
✍ زرده تخم مرغ محلی ۴ عدد
✍ روغن زیتون۷۵۰ گرم
✍ آب لیموی تازه سه قاشق غذا خوری
✍ سرکهمحلی ۲ قاشق غذا خوری
✍ پودر خردل نصف قاشق چایخوری
طرز تهیه:
✍ زرده تخم مرغ هارا همراه پودر خردل و یک لیوان روغن زیتون داخل مخلوط کن ریخته و خوب هم می زنیم سپس یک لیوان روغن زیتون اضافه و آب لیمو را به آن می افزاییم و حدودا سه دقیقه استراحت داده بقیه روغن زیتون را به همراه سرکه اضافه کرده دوباره با مخلوط کن هم میزنیم ( حدود یکدقیقه) اگر سس ما سفت باشد کمی آب به آناضافه میکنیم .
✍ خواص:
✍ این سس تقویت کننده بوده و برای افراد لاغر و ضعیف بسیار مفیداست.
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#سیاستهای_زنانه
⭕️با لباس راحتی جلو مادرشوهرتون اینا ظاهر نشین.بذارین یکم رودربایستی بینتون بمونه
✅هیچوقت ارزش کارتونو با جملاتی مثل نه بابا کاری نداشت٬یا وظیفه بود پایین نیارین.یه لبخند مهربون کافیه😊
🔷👌آدم هرچی پرتذکرتر⬅️بی تأثیرتر
پس به موقع چیزی رو گوشزد کنین.☝️هرچی بیشتر بگین تاثیرش کمتره
👌وقتی شوهرتون تو جمع داره صحبت میکنه بهش توجه کنین و طوری که متوجه بشه حرفاشو تایید کنین
❇️اگر شوهرتون قدر کار کردنتو نمیدونه بیشتر کاراتونو بذارین وقتی خونس انجام بدین تا به چشم خستگیتونو ببینه!
💝همیشه چندتا لباس راحت و یا لباس خواب برا موقع خوابتون داشته باشین و حتما جلو شوهرتون عوض کنین.موهاتونو شونه بزنین و کرم مرطوب کننده به دست و پاتون بزنین.
بذارین باور کنه که کنار یه ملکه میخوابه👸😊
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d