سلام برای مو برگشتگی چه کاری باید انجام بدیم که عمل نکنبم؟🤷♀️
#کیست های دیگر اعضای بدن:
پودر تباشیر را یک لیوان دمکرده( بابونه، اویشن، پونه، سنا ، ناخنک، رازیانه، انیسون ، گشنیز ، شوید ...) حل کرده و چندین شب بنوشد.
- کیست مویی:
پرهیز از خوردن فست فودها،
انجام مورد بالا
مالیدن روغن بنفشه یا شیره درخت انجیر به موضع کیست.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
5 تکنیک خانگی درمان سینوزیت
با اومدن پاییز سینوزیت زیاد مشاهده میشه. این تکنیکها رو انجام بدین در صورت ابتلا👇
🔸بخور گرفتن از محلولی که چند حبه سیر درآن انداخته اید.
🔸یک دستمال را 2 دقیقه در
ماکروفر قرار داده و بعد آن را بر روی بینی و دهان مانند شکل قرار دهید
🔸ماساژ وسط پیشانی
🔸خوردن چای اسطوخودوس و یا نعناع
🔸ریختن محلول آب نمک در بینی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
باسلام و قبولی طاعات،عبادات شما عزیزان
استخوان لگن سمت راست پام دچارسائیدگی شده ،،درد وحشتناکی دارم ،،دکتر فقط مسکن داده ،،معدم تحمل این همه مسکن نداره،،راه میرم درد دارم کم،،ولی موقع استراحت دردبیشترمیشه،،خیرنصیبتون بشه ،،لطفا راهنمایی کنید🙏❤❤❤❤
سلام حتما هر روز از سویق هسته سنجد با عسل در شیر گرم برای بازسازی استخوان استفاده کنید.
اگر اضافه وزن دارید حتما وزنتون رو پایین بیارید.
از مصرف خوراکی های سرد بشدت پرهیز کنید.
هر روز ۱۴ عدد بادام درختی و مقداری مویز و خرما بخورید
در آش و سوپهاتون از برگ چغندر بدون ساقه استفاده کنید
اگر اضافه وزن ندارید هر روز مقداری انجیر خشک بخورید
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
حکایت
⚠️ محو شدن كار خير از ديوان اعمال
📖 روزى عيسى عليه السلام با جمعى از حواريان به راهى مى گذشت، ناگاه گناه كارى و تباه روزگارى كه در آن عصر به فسق و فجور معروف و مشهور بود ايشان را ديد، آتش حسرت در سينه اش افروخته گشت، آب ندامت از ديده اش روان شد، از صفاى وقت عيسى عليه السلام و مصاحبان او بر انديشيد، تيرگى روزگار و تاريكى حال خود را معاينه ديد.
📖 پس با خود انديشه كرد كه هر چند در همه عمر قدمى به خير برنداشته ام و با اين آلودگى قابليت همراهى پاكان ندارم، اما چون اين قوم دوستان خدايند، اگر به موافقت ايشان دو سه گامى بروم ضايع نخواهد بود، پس خود را سگ اصحاب ساخت و بر پى آن جوانمردان فريادكنان مى رفت.
📖 يكى از اصحاب باز نگريست و آن شخص را كه به نابكارى و بدكارى شهره شهر و دهر بود ديد كه بر عقب ايشان مى آيد گفت: يا روح اللّه! اى جان پاك! اين مرد را چه لايق همراهى ماست و بودن اين پليد ناپاك در عقب ما در كدام طريق رواست؟ اى عيسى! او را بران كه مبادا شومى گناهان او به ما رسد. عيسى عليه السلام متأمل شد تا به آن شخص چه گويد و به چه نوع عذر او را خواهد كه ناگاه وحى الهى در رسيد كه:
❗️يا روح اللّه! يار با عُجب و پندار خود را بگوى تا كار از سر گيرد كه هر عمل خيرى كه تا امروز از او صادر شده بود به يك نظر حقارت كه بدان مفلس بدكار كرد، مجموع را از ديوان او محو كرديم .❗️
📎 برگرفته از کتاب داستان ها و حکایات عبرت آموز اثر استاد حسین انصاریان
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠 عزّت و آبروی مؤمن خیلی ارزش دارد. برای همین است که ثواب قرضالحسنه بیشتر از صدقه است.💠
🔻عارف باللّه مرحوم حاج اسماعیل دولابی🔻
🔸به عزّت و اختیار کسی لطمه نزن که خدا هم عزّت و اختیار خلقش را مراعات کرده است. فرموده است: لا اِکراهَ فِی الدّینِ: در پذیرش دین اکراه و اجباری در کار نیست. و فرموده است: قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُم فَمَن شَاءَ فَلیُؤمِن وَ مَن شَاءَ فَلیَکفُر: بگو حق از جانب پروردگارتان آمد، هر کس که خواست، ایمان میآورد و هر کس هم که خواست، کافر میشود. و فرموده است: اِنَّا هَدَینَاهُ السَّبیلَ اِمّا شَاکِراً وَ اِمّا کَفُوراً: ما او را به راه درست رهنمون شدیم، خواه شاکر باشد و پذیرا شود و خواه کفران کند و نپذیرد.
🔸عزّت و آبروی مؤمن خیلی ارزش دارد. برای همین است که ثواب قرضالحسنه بیشتر از صدقه است، چون در قرضالحسنه، عزّت مؤمن محفوظ است. خوب است کسی که قرضالحسنه میدهد، در دل قصد کند که پس نگیرد، مگر اینکه خود قرض کننده بخواهد پس بدهد؛ امّا در ظاهر به او بگوید این پول را به شما قرض میدهم تا هر وقت داشتید، یا پس از فلان مدّت به من پس بدهید؛ تا عزّت قرض گیرنده محفوظ بماند.
🔺مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب🔺
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📚طرفدار_امام_حسین (ع) یا طرفدار_صدام_حسین
پیرمرد عراقی تعریف می کرد:
در جریان انتفاضه شیعیان عراق درسال 1991 میلادی، عده ای از ماها را در کربلا دستگیرکردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه ای از ریگ پیاده کردند. کامل حسین داماد صدام و مأمور حمله به حرم حضرت امام حسین (ع) درآنجا بود، همه را روی ریگ ها نشاندند، کامل حسین جلو آمد و یک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت:
شما هاطرفدار امام حسین(ع) هستی یا طرفدار صدام حسین، کسی جواب نداد، بار دوم گفت هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند، کسی بلند نشد، ناگاه یک جوان 16 ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (ع) هستم. کامل حسین گفت: برو آنجا بایست: او رفت در مقابل همه ایستاد، بار دیگر کامل حسین گفت: هرکس طرفدار امام حسین (ع) است بلند شود کسی جرأت نکرد بلند شود، کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان 16 ساله گرفت و او را به شهادت رساند.
بار دیگر روکرد به ماها وگفت :طرفدار امام حسین (ع)هستی یا طرفدار صدام حسین، جوانی دیگر بلند شد وگفت: من طرفدار امام حسین(ع) هستم، کامل حسین او را نیز به شهادت رساند و بعد ازآن ،هرچه گفت : کدام از شما ها طرفدار امام حسین (ع) هستی، کسی جواب نداد. لذا ماها را به شهرآوردند وآزاد کردند، شب در خواب حضرت امام حسین (ع) را دیدم که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان 16 ساله را آوردند، حضرت فرمودند کنار شهدا دفنش کنید. او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود او را درضریح دفن کنید. برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام حسین (ع) میان این دو شهید تفاوت قائل شدند، لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم. حضرت فرمودند: جوان اولی نمی دانست سرنوشتش چه می شود ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد. لذا جزء شهدا دفن شد ولی جوان دومی با این که دید آن یکی به شهادت رسید ه ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد گفتم :در ضریح دفنش نمایند.
منبع: خواندنیهای_تاریخ
تالیف : علی_سپهری_اردکانی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❓سوال:
چرا زمان سلام دادن به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، دست را روی سر می گذاریم؟
✅ پاسخ:
دست بالای سر گذاشتن و صلوات فرستادن در هنگامي که اسم امام زمان (علیه السلام) ذکر ميشود، در راستاي احترامي است که به ساحت مقدس امام زمان (علیه السلام) شکل ميگيرد. در برخي از روايات تصريح شده است که جهت احترام به ساحت مقدس امام زمان (علیه السلام) برخي معصومان اين کار را ميکردند.
همان گونه که هر گاه اسم حضرت حجت برده ميشد، قيام مينمودند.(۱)
مرحوم شيخ عباس قمي مينويسد: روايت شده که دعبل خزاعي وقتي که قصيده تائيّه خود را براي حضرت امام رضا (علیه السلام) سرود چون به اين شعر رسيد:
خروج امام لا محاله خارج يقوم علي اسم اللَّه بالبرکات
امام رضا (علیه السلام) چون نام قائم را شنيد، برخاست و سر خود را به سوي زمين خم کرد، پس از آن کف دست راست خود را بر سر گذاشت و فرمود: «اللهم عجل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزيزاً».(۲)
منابع:
۱- منتهي الامال، ج۲ ص ۴۸۸ - ۴۸۹
۲- همان ص ۴۹۰
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#پاسخ_شبهات
معنای این روایت چیست: «هر کس #زنا کند با او زنا خواهد شد، اگر چه در نسلهای بعد از او باشد»؟!
این #روایت در بعضی از منابع روایی شیعه آمده است. منتهی این روایت از دو نگاه قابل دقت و بررسی است. یکی از جهت سند، دیگری از جنبه دلالت. اما از جهت سند این روایت به دلیل وجود «ابی المقدام ثابت بن هرمز» در سلسله روات آن؛ ضعیف ارزیابی میشود.
✅بر فرض پذیرش روایت، این روایت از دو جهت قابل توجیه است:
1. طبق آنچه که ابن ابی الحدید میگوید: انسان اگر مرتکب زنا شود، بر اثر تکرار قبحش از بین میرود و برای شخص زناکار عادی میشود، اینجا است که غیرت این فرد از بین میرود و دیگر نسبت به عیال و خانواده، آن حمیت و غیرت را ندارد؛ از اینرو، عمل ناشایست زنا در میان آنان رواج پیدا میکند.
2. روایت اشاره دارد به اینکه گناه اگر در جامعه فراگیر شود در نهایت دامنگیر خود انسان گناهکار هم خواهد شد. برای نمونه؛ اگر فرض کنیم کسی را که مواد مخدر در جامعه پخش میکند، به طور طبیعی آثار آن دامن توزیع کننده را نیز خواهد گرفت، این گونه است دیگر مفاسد اجتماعی؛ نظیر فحشا، پس کسی که فحشا را ترویج کند، سرانجام دامن او و خانواده و فرزندانش را خواهد گرفت.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍃 سؤال:
در #فروش_اینترنتی کالاهای دست ساز، خریدار فقط عکس #جنس را می بیند و سفارش می دهد، آیا در صورت وجود اشکالات جزئی در کالا، معامله و درآمد حاصل از آن حلال است؟
🍃جواب:
چنانچه عرفاً معیوب محسوب نشود و مصداق #غش* در #معامله نباشد، اشکال ندارد.
*غش یعنی #فريب_دادن ديگران، از راه بهتر يا بيشتر وانمود كردن كالا.
📗کانال فقه و احکام رهبری
#پرسش_و_پاسخ
#احکام
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
حکم ارتباط و معاشرت با فردی که علناً و به طور رسمی به اشرف مخلوقات حضرت محمد(ص) #توهین میکند چیست؟
✅آیت الله خامنه ای:
اگر معاشرت موجب ترتب مفسده و یا تأیید باطل شود، جایز نیست. و در صورتی که منکر یکی از ضروریات دین که با انکار رسالت یا تکذیب پیامبر اکرم (ص) یا وارد کردن نقصی به شریعت منجر شود مرتد محسوب شده و نجس میباشد و باید در هنگام تماس با وی یا خوردن غذای وی مسأله #طهارت و نجاست مراعات شود.
✅ آیت الله سیستانی:
این مرد نجس است و باید از او دوری کنید
✅ آیت الله صافی:
به طور کلی شخصی که به نبی مکرم اسلام (ص) توهین کند یا ضروریات دین را انکار نماید مرتد و نجس است و مراوده و رفت و آمد با او چنانچه نهی از منکر و ارشاد مؤثر نباشد حرام است
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_چهاردهم بالاخره نخ درو کشیدم و با ترس رفتم توی حیاط، از اینکه قدم از قدم بردارم میترسیدم.. گ
#قسمت_پانزدهم
درسته حمید هم کم بهم بدی نکرده بود اما بودنش برای من از نبودنش توی اون خونه بهتر بود..
خلاصه اون شب حمید بالاخره آموزشیش تموم شده بود و برگشته بود.
تا صبح نخوابیدم و توی بغل حمید به حرفاش گوش دادم، به اتفاقایی که افتاده..
یکجوری حرف میزد که انگار فرماندهی ارتشی چیزی رو داده بودن دستش..!
خیلی سعی کردم از اتفاقایی که برام افتاده بود... از بلایی که نزدیک بود سعید سرم بیاره و از این حرفا بزنم ولی میترسیدم باور نکنه و برای خودم شر بشه..
بعد از اون حمید شهر نزدیک تر افتاده بود و اخر هفته خونه بود، که برای من دلگرمی بزرگی بود..
بدترین اتفاقی که توی اون مدت افتاده بود، نامزد شدن سمیه با یه پسر کرجی بود..
این یعنی از این خونه دور میشد و تنها کمک کننده و حمایت کننده ی زندگیمو از دست میدادم
برای مراسماتش لباسایی رو پوشیدم که از خونه ی پدریم بود، یاد حرف نریمان و مامان افتادم که گفت لباسا رو ببر که این اخرین خریدای زندگیتن..
ولی عشقمو نسبت به حمید از دست نداده بودم، با وجود تمام بچه ننه بازیاش
با عقب افتادن پریودیم فهمیدم که خاک به سر شدم...
بچه دوست داشتم ولی نه اینکه توی این فلاکت و بدبختی بخوام بچه دار شم..
رفتم آزمایش دادم و مطمئن شدم که نتیجه مثبته!
همه خوشحال بودن، حمی، سمیه و حتی عشرت، همه غیر از من..
از صبح مینشستم روی قالی تا زودتر بتونم تمومش کنم و خرج زایمانمو لااقل بتونم درارم..!
روی قالی نشسته بودم، سر ظهر بود و دفتین میزدم،
عشرت از اتاق بغلی داد زد ول کن دختر میخوایم کپه مرگمونو بزاریم..
بدون توجه به حرفش محکم تر به کارم ادامه دادم، بلند گفتم این بچه خرج داره، تو میدی عشرت خانم؟
پشت سرمو نگاه کردم، بهم گفت حالا که اینجوری دفتین میزنی براش وای به حالت اگه دختر باشه... وای به حالت اگه پسر نباشه..
از تخت قالی پایین اومدم، میدونستم جرات نمیکنه آسیبی بهم برسونه با این وضعیتم،
تو چشماش زل زدم و دست گذاشتم روی نقطه ضعفش..
گفتم اتفاقا اگه قراره یکی مثل سعید باشه میخوام صد سال سیاه نیاد...!
یقمو گرفت که بهش گفتم فکر نکنم انقد جرات داشته باشی که با بچه توی شکمم بخوای بلایی سرم بیاری..
یقمو ول کرد و هولم داد عقب...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_پانزدهم درسته حمید هم کم بهم بدی نکرده بود اما بودنش برای من از نبودنش توی اون خونه بهتر بود.
#قسمت_شانزدهم
خبر بارداریم به خانوادمم رسیده بود، امید داشتم حالا دیگه باهام آشتی کنن و حمایتم کنن..!
ولی یه روز که نریمان رو توی کوچه دیدم و با دیدن شکمم که بالا اومده بود تف کرد روی زمین....
امیدم نا امید شد، هم سالهام رو میدیدم که با زایمانشون، مادرشون میاد ازشون مراقبت میکنه یا ده بیست روز میرن خونه مادرشون ولی من نه.. و بیشتر آتیش میگرفتم
روی قالی نشسته بودم، عادت کرده بودم به این قالی و بچه ای که تو شکممه.
اصلا کمتر سختی میکشیدم وقتی به بچم فکر میکردم،
با صدای در از جا پریدم.. چون کسی در خونه ی عشرت رو معمولا نمیزد!
بی اختیار دوییدم سمت در، دختر کوچیکه عشرت درو باز کرده بود و هی میگفت خاله بیا تو..
بیشتر کنجکاو شدم، همینجور پا برهنه رفتم دم در
مادرم با یه بقچه ایستاده بود، هولکی سلام داد، هنوز انقد روم باز نشده بود که بپرم بغلش کنم..
رفتم نزدیکتر و اروم سلام دادم، نگاهی به سر و ریختم انداخت و ریز لب گفت دمپایی میپوشیدی، کزاز میگیری نازی..
خجالت زده سرمو انداختم پایین، راست میگفت، اصلا تمام اخلاق و خلق و خوم شبیه این خانواده شده بود!
اینکه لباسامو دیر به دیر میشستم یا بدون دمپایی میرفتم توی حیاط..
گفت خب عیبی نداره، ببین این بقچه رو بگیر توش پره لباسه، نمیدونستم بچت پسره یا دختر، ایشالا پسر باشه که بهتره، منم لباس پسرونه گرفتم، لباس پسرونه رو میتونی تن دختر کنی ولی دخترونه رو نمیتونی..
بعد در گوشم گفت وسطش برات پسته و گردو و مغز کردم گذاشتم، میدونم اینجا هیچی گیرت نمیاد بخوری..
حرف مادرم از سر طعنه نبود و دلسوزانه میگفت میدونم گیرت نمیاد،
عشرت عقب تر ایستاده بود و خیره خیره نگاه میکرد
بعدم گفت اقاتو داداشت نمیدونن اومدم بهترم هست نفهمن شر میشه..
اشک تو چشام حلقه زده بود، از خونه زد بیرون، احساس غرور میکردم که بالاخره مادرم چهارتا تیکه لباس برام آورده و ذوق میکردم که حتما منو بخشیده..
برگشتم سمت اتاقم، عشرت گفت فکر نکنی خیلی برات اورده دختر!
بهش نگاه خصمانه ای انداختم و بدون اینکه جواب بدم راهمو کشیدم و رفتم،
اما ول کن نبود گفت مادرت خیلیه تشریف فرما شد به خونه ما..! قبلا کلفتشونم نمیفرستادن در این خونه، الان پیشکشی میفرستن!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d