📚#حکایت_ملانصرالدین_و_زن_دوم
ملانصرالدین خواست زن دوم دزدکی بگیرد
میره صحبتهایش رو میکنه میگه روز جمعه میام برا عقد
زن اولش میفهمه ملا شب جمعه شامش رو میخوره و میگیره میخوابه
صبح پا میشه بهترین لباسش رو میپوشه بهترین عطرش رو میزنه
میخواد بره بیرون زنش بهش میگه کجا ؟
میگه من میخوام برم نماز جمعه دیر میام
زنش بهش میگه بیا بشین امروز دوشنبه است، من قرص خواب بهت دادم چهار روزه خوابیدی، اگه دوباره تکرار کنی، قرصی بهت میدم که وقتی پا شدی روز قیامته !😁
🌺درزرنگی زنها شک نکنید 😂
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🌿🌼🌿🌼
✅حکایتهای پندآموز
http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
✍پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره . مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟» زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»
پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او می دهید انجام خواهم داد.» زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرارکرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. دراین صورت امروز شما زیباترین چمن را در کل شهرخواهید داشت» مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک درحالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی راگذاشت.
مغازه دارکه به صحبت های اوگوش داده بود، گفت: «پسر از رفتارت خوشم آمد. به خاطراینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به توبدهم.» پسر جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.
💥کاش ما هم گهگاهی عملکرد خود را بسنجیم.
📚مجموعه شهر حکایات
🌼🍃http://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
آقا اجازه هست از #مــادر بگویم
از مـادرت از لشکـر #حیدر بگویم
از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره
از دختـری با چشمـهـای تر بگویم
آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا
خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم
آقا نمی آیی؟ ببین #در شعله ور شد
از آتش و موی سر و معجر بگویم
آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا
می خواستم در پشت در مادر بگویم
از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر
از سینه ی #زهـرا و میخ در بگویم
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـادر_جــان
روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از
درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد
یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم
گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله...
صبحتون بخير...
روزتون معطر بنام
#خامس_آل_عبا
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم
_اسحاق_حسنی
#اللهم_صل_علی_محمد
_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
نامه واقعی به خدا❤️
( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است
که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود
و بسیار بسیار آدم فقیری بود.
یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.
نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
مضمون این نامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم ،
اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید :
"و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها"
«هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید :
"ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟
می گوید،مسجد خانه ی خداست.
پس بهتره بگذارمش توی مسجد.
می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره.
صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره.
کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته،
از آن جا که(به قول پروین اعتصامی)
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه
نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه.
ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد.
او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد،
و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند
پس ما باید انجامش دهیم.
و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود.
این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید.
یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری
فقط باید صفای دل داشته باشی❤
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠 سلام انرژی مثبتی هااااا.....😊🙋
امروز : دوشنبه : ۱۳۹۸/۱۱/۷
* * * * * * * * *
🌹همراه با چند جمله الهام بخش و زیبا برخیزید و بدرخشید ...
🌹روزی مملو از آرامش دوستی و موفقیت براتون آرزو می کنم ...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
من برایِ حالِ خوبم ، می جنگم .
قوی بودن ؛ در دنیایِ من ، انتخاب نیست ،
یک قانونِ اساسی و اجباریست .
اوضاع ، هرچقدر که می خواهد ، بد باشد ؛
من شکست را ، نمی پذیرم ،
به جایِ نشستن و افسوس خوردن ؛ می ایستم و شرایط را تغییر می دهم ،
می جنگم ، زخمی می شوم ، زمین می خورم ، اما شکست ، هرگز ،
من عمیقا باور دارم که شایسته ی آرامشم ،
و برایِ داشتنش ، با تمامِ توانم ، تلاش می کنم .
من آفریده نشده ام که تسلیم باشم ،
که مغلوب باشم ،
که ضعیف باشم .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💠 جمله تاکیدی امروز :
من هستم که جهان را ، تسلیمِ آرزوهایم کنم ،
"من" خواسته ام .
پس می شود .
خدایا شکرت......🙏
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d * * * * * * * * * * *
سلام صبح همگی بخیر قابل توجه خانوم های تنبلی که هنوز خواب تشریف دارندوشوهره بی صبحانه رفته سرکار😍😍😍
والله، هی که نباید طرفدارشماباشم،حرکت کن😂
❤️شیخ رجبعلـی خــیاطــ میگفتــ :
💢"من همیشه که نماز می خواندم ،
نماز امــام زمــان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)،
نماز جــعفر طــیار و ...
حاجتــی را از خــدا می خواستم ...
🔹یک بار گفتم هیچ حاجتــی نخواهم
و برای خود خــدا نمازی بخوانم "
"تو بندگــی چو گدایان به شرطــ مزد نکن
که خــواجه خود روش بنده پروری دانــد"
👈شیخ رجبعلی همان شبــ خوابــ دید .
در خوابــ به او گفتند :
" چـــرا دیــر آمـــدی ؟ "
🌼 یعنـــی تو باید سی سال پیش به
فکـــر این کار می افتادی ،
حالا بعد از یکــ عمر نــماز خواندن به این
فکر افــتادی که نــماز بخوانــی بدون اینکه
مزد و حاجتــ از ما بخواهــی !!!
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
•✾📚 📚✾•
دسته ای از ماهی ها که با این نوع حرکتشون هم در برابر حمله احتمالی گارد گرفتن و هم به نویت تغذیه انجام میدن👌
#شگفتیهای_آفرینش رو باید هر چند وقت دید که یادمون بمونه این دنیا رو نظم و قاعده آفریده شده و آفریدگارش بی نهایت توانا و مدیره و عاشقه
#نعم_الوکیل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👈چه وقت باید احساس بزرگی کرد👉
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺 هر گاه از خوشبختی همه حتى
کسانی که دوستمان ندارند هم
خوشحال شدیم
🌸 هر گاه برای تحقیر نشدن دیگران
از حق خود گذشتیم
🌷 هرگاه شادی را به کسانی که
آن را از ما گرفتهاند هدیه دادیم
💐 هرگاه خوبی ما به علت
نشان دادن بدی دیگران نبود
🌹 هرگاه کمتر رنجیدیم
و بیشتر بخشیدیم
🎄هرگاه به بهانه عشق
از دوست داشتن
دیگران غافل
نشدیم
🌻 هرگاه اولین اندیشه ما برای
رویارویی با دشمن انتقام نبود
🍀 هرگاه دانستیم عزیز خدا
نخواهیم شد مگر زمانی که
وجودمان آرام بخش دیگران باشد
🍃 هرگاه بالاترین لذّت ما
شاد کردن دیگران بود
🌹هرگاه همه چیز بودیم
و گفتیم : هیچ نیستیم
👈 پس بیاییم بزرگ باشیم
وبزرگ شدن را تمرین کنیم
و بعد ...
👈بزرگ شدن را تعلیم دهیم
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🌿🌺🌿🌺
🌿🌺🌿🌺
🌺🌿🌺
🌿🌺
🍃ملاقات با امام زمان ا
⚜سوار گفت: بگذار حکایتی را برایت بگویم.
پادشاهی به همراه درباریان خود به شکار میرفت، در شکارگاه از لشکریان دور شد و آنها را گم کرد. به سختی فوق العادهای اُفتاده و بسیار گرسنه شده بود تا این که چشمش به خیمهای افتاد، وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیر زنی را با پسرش دید. آنها در گوشه خیمه فقط یک بُز شیردهی داشتند که تنها از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را میگذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند، چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.
فردا که سلطان برگشت قصه را برای درباریان گفت و پرسید: "چطور لطف این پیرزن را جبران کنم؟"
⚜هر کسی جوابی داد.
یکی گفت یک گوسفند کشته؛ شما صد برابر به او بدهید و...
حرف ها که تمام شد.
سلطان گفت: اگر من بخواهم مثل او لطفش را جبران کنم، باید تمام سلطنت و دارایی خودم را بدهم؛
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃🌸🍃
در سوگ يارِ على عليه السلام
#قسمت_اول
#عیادت_ناتمام
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
وقتی عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله برای عیادت فاطمه علیها السلام به منزل علی علیه السلام آمد، به دلیل كسالت شدید آن حضرت و ممنوع الملاقات بودن ایشان، موفق به عیادت آن عزیز نشد .
به منزل خود بازگشت و پیکی روانه منزل علی علیه السلام کرد، تا به علی علیه السلام این پیغام را برساند:
«آن گونه که من احساس می کنم، فاطمه علیها السلام روزهای پایان عمر خود را می گذراند و اول کسی است که به پیامبر صلی الله علیه و آله ملحق می شود
. من پیشنهاد می کنم در صورت رحلت ایشان، مهاجرین و انصار را خبر کنید تا در مراسم نماز و دفن آن حضرت شرکت کنند، که این کار، هم باعث فیض معنوی و ثواب حاضران است، و هم باعث تقویت شعائر دینی .»
علی علیه السلام در پاسخ به پیشنهاد عمویش عباس بن عبد المطلب، فرستاده ای به نزد او روانه کرد تا این پیام را برساند:
سلام مرا به عمویم برسان و بگو: خیر خواهی شما را فراموش نمی کنم . نظر شما را به خوبی دریافتم و البته احترام آن - در جای خود - محفوظ است . فاطمه علیها السلام همیشه مظلوم واقع شده، و از حق خود بازداشته شد و از ارث خود بی بهره گردید . سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد او عمل نشد و حقی که خدا و رسول او در مورد فاطمه علیها السلام داشتند، رعایت نگردید و خداوند برای حکمرانی و انتقام از ظالمین [ما را] بس است .
عموی گرامی! از شما می خواهم به من رخصت دهید که به نظر شما عمل نکنم، چرا که فاطمه علیها السلام خودش به من وصیت کرده است که امر [کفن و دفن] او مخفی باشد .»
وقتی که فرستاده عباس با این پیام به سوی او بازگشت، عباس گفت: غفران الهی نثار فرزند برادرم که البته او آمرزیده است . به راستی که نظر او بدون اشکال و صحیح است . برای عبد المطلب فرزندی با برکت تر از علی علیه السلام زاده نشد، مگر پیامبر صلی الله علیه و آله . . .
#بحارالانوارج43ص210و211
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃🌸🍃
در سوگ یارِ علی علیه السلام
#قسمت_دوم
#آهنگ_جدایی
آن گاه که فاطمه زهرا علیها السلام احساس کرد زمان رحلتش فرا رسیده است، در حالی که در بستر بیماری آرمیده بود خطاب به علی علیه السلام فرمود:
ای پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آنگونه که در می یابم پس از اندک زمانی، به پدرم ملحق می شوم، آنچه را در دل دارم به تو وصیت می کنم .»
علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود:
«ای دخت رسول خدا! آنچه دوست داری وصیت کن .»
آنگاه علی علیه السلام کنار سر فاطمه علیها السلام نشست و به آنان که در اتاق بودند فرمود بیرون روند .
سپس فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام فرمود:
ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانت ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم .»
و علی علیه السلام در پاسخش چنین گفت:
«نه، هرگز! تو نسبت به خداوند آگاه تر، نیکوکارتر، پرهیزگارتر، گرامی تر، و خائف تر از آن هستی که تو را به عنوان مخالفت با من سرزنش کنم . جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است . ولی چه باید کرد که چاره ای برای مرگ نیست . سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا برای من تازه شد و وفات و فقدان تو، [برای من] بسیار بزرگ [و دشوار] است . پس «انا لله وانا الیه راجعون » از مصیبتی که بسیار دلخراش و دردناک و دشوار و اندوه آور است . به خدا قسم! این مصیبتی است که تسلیت [و آرامش] ندارد و حادثه جانسوزی است که جبران ناپذیر است . »
سپس مدتی با هم گریستند و علی علیه السلام سر فاطمه علیها السلام را به سینه چسبانید و فرمود:
«آنچه می خواهی وصیت کن، همانا مرا آن گونه خواهی یافت که به وصیت تو بخوبی عمل کنم و امر تو را بر امر خودم مقدم می دارم .»
سپس فاطمه علیها السلام به بیان وصایای خود پرداخت ...
#بحارالانوارج43ص191
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌺🌿🌺🌿🌺 🌿🌺🌿🌺 🌺🌿🌺 🌿🌺 🍃ملاقات با امام زمان ا ⚜سوار گفت: بگذار حکایتی را برایت بگویم. پادشاهی به همراه
❤️🌟✼═══┅
🕊ملاقات با امام زمان ارواحنا فداه🕊
┅═══✼🌟❤️
قَسمت(۴)
فاطمه زهرا (علیها السلام) سپس به امیر المؤمنین وامام حسن وامام حسین (علیهما السلام) وبقیه ائمه متوسل شدیم. وقتی توسل به امام زمان (علیه السلام) پیدا کردیم، روضه ای خواندم وگریه زیادی کردیم. سپس ملهم شدم که همه با هم حضرت را با این ذکر صدا کنیم: «یا فارس الحجاز، یا ابا صالح المهدی ادرکنا، یا صاحب الزمان ادرکنا» با حال گریه همه ما این ذکر را می گفتیم.
سپس به زائران گفتم: با خود فکر کنید که چه کار خیری که خالص برای خدا باشد در مدت عمرتان انجام داده اید، خدا را به آن کار خیر قسم دهید که همه ما را نجات دهد. هر کس فکری کرد ودر پیشگاه خدا چیزی گفت، ما هم چیزهایی به خدا گفتیم.
بعد دوباره به آنها گفتم: «با خدا قرار بگذارید که اگر ما را نجات دهد، تمام اموالی را که همراه داریم در راه خدا انفاق کنیم ودر بقیه عمر نیز اگر حاجت مندی به ما مراجعه کرد وبرآوردن درخواست او از دستمان ساخته بود آن را انجام دهیم وبقیه عمرمان را در قضای حوائج مردم وکارهای خیر واطاعت وبندگی خدا ساعی وکوشا باشیم.» همه با خدا تعهد کردند که چنین کنند.
حال اضطرار وانقطاع کامل
بعد از این سخنان، همه مشغول ذکر ورازونیاز شدند. خودم از جمع آنها جدا شده وپشت تپه کوچکی رفتم تا کسی مرا نبیند وتنها با خدای خود مشغول صحبت شدم.
کلماتی با خدا گفتم. صحبت هایی کردم که اکنون واقعا از بازگو کردن آن شرم دارم! به خدا می گفتم: خدایا اگرچه مرگ در اینجا سعادت وتوفیق باشد، اما ما نمی خواهیم در اینجا با این کیفیت بمیریم!
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❤️🌟✼═══┅
🕊ملاقات با امام زمان ارواحنا فداه🕊
┅═══✼🌟❤️
قسمت(٣)
قطع امید
همه ما وحشت زده وناامید بودیم. من که اطلاعات بیشتری داشتم به زائرین گفتم:
بالاخره این آقا، ما را به اینجا کشاند وگناه بزرگی انجام داده است. حالا باید همه جمع شویم وبه آقا امام زمان (صلوات الله علیه) متوسل شویم. اگر آن بزرگوار ما را از این مهلکه نجات دهد، زهی سعادت؛ ولی اگر او به فریاد ما نرسد، همه ما در این بیابان می میریم وطعمه حیوانات خواهیم شد. بنابراین باید هم اکنون، قبل از اینکه بی حال شویم، هر یک از ما گودالی حفر کرده وقبر خود را بکنیم، تا وقتی که بی حال شده ودست وپایمان از رمق افتاد به درون آن گودال رفته ودر آن جان بدهیم تا به مرور زمان در اثر وزیدن باد وشن ها روی ما بریزد ومدفون شویم.
همه افراد اطاعت کردند وهر یک قبری برای خود حفر کردیم. بعد هر یک جلوی قبر خود نشستیم. من که روحانی وراهنمایشان بودم به آنها گفتم: باید به چهارده معصوم (علیهم السلام) متوسل شویم. بعد خودم شروع به خواندن دعای توسل کردم. ابتدا به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) وبعد به حضرت فاطمه سلام الله علیه
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
یک استاد دانشگاه میگفت: یک بار داشتم برگههای امتحان را تصحیح میکردم. به برگهای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگهها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا میکنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است.
کمتر پیش میآید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. برگهها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.
اغلب ما نسبت به دیگران سخت گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقتها اگر خودمان را تصحيح كنيم ميبينيم به آن خوبى كه فكر ميكنيم، نیستیم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
"حواسمان به مهمترین داشتههایمان باشد..."
روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد.
آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت:
" این سبد گردو را هدیه میدهم به مردم دهکده، فقط در صف بایستید و هرکس یک گردو بردارد، به اندازه همه گردو در این سبد است و به همه میرسد!! "
مرد ثروتمند این را گفت و رفت.
مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکییکی از داخل سبد گردو برداشتند.
پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد.
اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد.!
به این ترتیب هر کسی یک گردو بر میداشت و پی کار خود میرفت.
مردی که خیلی احساس زرنگی میکرد با خود گفت:
"نوبت من که رسید دو تا گردو برمیدارم و فرار میکنم. در نتیجه به این پسر چیزی نمیرسد."
او چنین کرد و در لابهلای جمعیت گم شد.
سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت:
"من از همان اول گردو نمیخواستم این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد."
خیلیها دلشان به گردوبازی خوش است!!
و از این غافلند که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این گردوها در آن جمع شدهاند...
خیلیها قدر خانواده و همسر و فرزند خود را نمیدانند و دایم با آنها کلنجار میروند و از این نکته طلایی غافلند که این سبدی که این افراد را گرد هم و به اسم خانواده جمع کرده ارزشی به مراتب بیشتراز لجاجتها و جدلهای افراد خانواده دارد.
بسیاری اوقات در زندگی گردوها آنقدر انسان را به خود سرگرم میکنند که فرد اصلا متوجه نمیشود به خاطر لجاجت و یا یکدندگی و کلهشقی و تعصب و خودخواهی فردی و گروهی در حال از دست دادن سبد نگهدارنده گردوهاست و وقتی سبد از هم میپاشد و گردوها روی زمین ولو میشوند و هر کدام به سویی میروند، تازه میفهمند که نقش سبد در این میان چقدر تعیینکننده بوده است...
"بیایید در هر جمعی که هستیم سبد و تور نگهدارنده اصلی را ببینیم و آن را قدر نهیم و نگذاریم تار و پود سبد ضعیف شود."
"چرا که وقتی این تور نگهدارنده از هم بپاشد دیگر هیچ چیزی در جای خود بند نخواهد شد و به هیچکس سهم شایسته و درخورش نخواهد رسید."
بسیاری از شکارچیان باهوش به دنبال سبد هستند و نه گردوهای داخل آن.!
* بنابراین حواسمان جمع باشد که بیجهت سرگرم گردوبازی نشویم و اصل کار را از دست ندهیم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#هنرشادزیستن
🍃🌺من بــرایِ حالِ خوبم ، می جنگم !
قوی بودن ؛ در دنیایِ من ، انتخاب نیست ،
یک قانونِ اساسی و اجبـاریست .
اوضاع ، هرچقدر که می خواهد بد باشد ؛
من شکست را نمی پذیـرم !
به جایِ نشستن و افسوس خوردن ؛ می ایستم و شـرایط را تغییر می دهم !
می جنگم ، زخمی می شوم ، زمین می خورم ، اما شکست ، هرگــز !
من عمیقا بـاور دارم که شایسته ی آرامشم ،
و بـرایِ داشتنش ،با تمامِ تـوانم ، تلاش می کنم.
مـن آفریده نشده ام که تسلیم باشم ،
که مغلوب باشم ، که ضعیف باشـم !
خداوند حامی همیشگی من است
و تمام اتفاقات عالم تحت نظر او اداره میشود
پس ترجیح میدهم در کنار او باشم و آرامش را انتخاب کنم
تا اینکه شیطان مرا هر لحظه ناامید و مضطرب کند...
لاحول ولا قوه الا بالله 🍃🌺
هیچ نیرویی بالاتر از قدرت خداوند نیست.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈••┈┈••••✾•🌿
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
چقدر زیباست
هنگامی که الله اکبر میگویی و دنیا و اهلش را رها میکنی و وارد دنیای زیبای بندگی و نماز میشوی
آنگاه که سر به سجده میگذاری
آنگاه که در گوشِ زمین زمزمه میکنی و در آسمان آن را میشنوند
حسی است سراسر آرامش و اطمینان
براستی که بندگی برای الله زیباست اگر یاد بگیریم
اگر یاد بگیریم که نمازهایمان را از عادتی روزانه به هم کلامی و بندگی برای الله تغییر دهیم
اگر یاد بگیریم که نماز آن وعده گاه زیبایی است که باید به هنگام مصیبت ها به آن پناه ببریم
نه آنکه فراموشش کنیم
یاالله به نمازهایم رنگ بندگی و خشوع ببخش
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌷آثار تسبیحات حضرت زهرا (س) 🌷
🌟✨جلوگیری از تیره بختی
◆ امامصادق علیه السلام به من فرمود: ای ابوهارون، ما کودکان خود را همانگونه که به نماز فرمان میدهیم،به تسبیح حضرت زهرا(س) نیز امر میکنیم. پس بر این ذکر مداومت کن؛ زیرا هر بندهای بر آن مداومت کند، تیره بخت نمیشود.
🌟✨خشنودی خداوند، دوری کردن شیطان
◆ امام باقرعلیه السلام فرمود: هرکس تسبیح حضرت زهرا را بگوید،سپس طلب آمرزش کند، آمرزیده خواهد شد. این تسبیح به زبان یکصد مرتبه است، ولی در میزان عمل یک هزار تسبیح به حساب میآید و شیطان را دور و خداوند رحمان را خوشنود میسازد.»
🌟✨آمرزش گناهان
◆ امام صادق علیه السلام نیز به فضیلت تسبیح بعداز نمازهای واجب چنین اشاره کرد: « مَن سَبَحَ تَسبِیحَ فَاطِمَةَ ع قَبلَ أَن یَثنِیَ رِجلَیهِ مِن صَلَاتِهِ الفَرِیضَةِ غَفَرَ اللَهُ لَهُ ، هرکس بعداز نماز واجب تسبیحات حضرت زهرا(س) را بجا آورد قبل از اینکه پای راست را از بالای پای چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده میشود»
و در حدیثی دیگر فرمود: « مَن سَبَحَ تَسبِیحَ فَاطِمَةَ ع فَقَد ذَکَرَ اللَهَ الذِکرَ الکَثِیر ، کسی که تسبیح فاطمه زهرا(س) را بگوید خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است.»
بعد از هر نماز
« اَللهُ اَکْبَر » ۳۴ بار
« اَلْحَمْدُلِلّٰه » ۳۳ بار
« سُبْحٰانَ الله » ۳۳ بار
📚 منبع:
کافی ج ۳ ص ۳۴۳
معانی الاخبار ص ۱۹۳
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
#تــلنگـــر
از خواجه عبدالله انصـاری پرسیدند
عــــبادت چیست ؟ فـرمود: عـبـادت
خدمــت ڪـردن بــه خلـــــق اسـت
پرسیدند چگـــــونه؟ گـــــفت:
اگـر هر پیـشهای ڪه به آن اشـتغال
داری رضـــای خدا و مردم را در نظـر
داشته باشۍاین نامش عبـادتاست
پرسیدند: پس نماز و روزه و خمـس..
اینها چـه هستنـد؟؟؟ گــفت: اینها
اطاعـت هستند ڪه باید بنده برای
نزدیک شـدن به خــدا انجـام دهد تا
انوار حــق بگیرد.
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
سلام مهربانان صبح بخیر🌺🍃
صبحتون زیبـاوقشتگ🌺🍃
امروز اول صبح
از باغ محبت
سبدے از مهر را
مخصوص شما خوبان آورده ام
تا به بوے خوش آن
خاطرتان همیشه شاد شود
چهار شنبه تون عالی🌺🍃
🌈🌻🌈🌻🌈
نیایش صبحگاهی🌺🍃
🌸بار الها
یاریم کن که هر روزم به لطف و توفیق تو بهتر از روز قبل باشد.. نه برداشت منفی کنم و نه کلام منفی بر زبان بیاورم و نه ناسپاسی کنم..
🌸خداوندا
نگذارکه از تو فقط نامت را بدانم
و نگذارکه از تو تنها مشق کردن اسمت را به یاد داشته باشم
🌸بارالها
هموااره در من جاری باش همانگونه
که خون در رگهایم جاری است
🌸آمیـن
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*زبان حالِ امام علی(ع)*
*اي مدينه اي مدينه من دگر زهرا ندارم*
*صورت خودرا به ديوار غربي ميگزارم*
*اي مدينه اي مدينه من غريبم من غريبم*
*از پي داغ حبيبم داغ زهرا شد نصيبم*
*اي مدينه اي مدينه رخت ماتم دربرم شد*
*روز روشن خانه من قتلگاه همسرم شد*
*همسرم دارد نشان از دردو رنج بي شماره*
*جسم خونين؛ دست مجروح؛روي نيلي؛ گوش پاره*
*ماه گردون چون مه من پرده نيلي ندارد*
*بانوي پهلو شکسته طاقت سيلي ندارد*
*همسرم بين دروديوار خانه يا علي گفت*
*ناله کردو زير ضرب تازيانه ياعلي گفت*
*😭🖤 ای وای مادرم 🖤😭*
شهادت بی بی دوعالم
برتمام عالمیان تسلیت باد😭
😭😭😭https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
متنى بسيار زيبا و خواندنى🌺🍃
دیشب خواب دیدم که مرده بودم ...
روز اول یه فرشته اومد بم گفت:
چی میخوای؟
بهش گفتم:آب
گفت برو بالای اون تپه آب بخور ... وقتی رفتم دیدم یه چشمه بزرگی بود، دل سیر آب خوردم
روزسوم همون فرشته گفت : امروز چی میخوای؟
بازم گفتم: آب ...
گفت برو بالا اون تپه آب بخور ... درحالی ک چشمه کوچکترشده بود،دل سیر آب خوردم .....
روز هفتم، همون فرشته گفت:امروز چی میخوای؟؟
بازم گفتم آب ..
گفت برو بالا اون تپه ... درحالی که چشمه کوچک وکوچکتر شده بود..آب خوردم....
بعد چهلم همون فرشته گفت : امروز چی میخوای؟ ... با عطش فراوان
گفتم : آب ...
گفت برو بالا اون تپه ... درکمال تعجب دیدم قطراتی مدام در حال ریزش هستند ...برگشتم و به فرشته گفتم :
چرا اینطوری شده؟؟؟...
گفت : روز اول ، همه دوستات ، فامیلات ، عشقت و مادرت برات اشک ریختند ، روز سوم فقط عشقت ، رفیقات و مادرت برات اشک ریختن ...
روزهفتم فقط عشقت و مادرت برات اشک ریختن ولی روز چهلم فقط این مادرت بود که برات اشک میریخت و همین قطرات همیشه پاپرجاست...
وقتی بیدار شدم پای مادرمو بوسیدم وفهمیدم عشق فقط مادر است و بس
دستت ازدامن مادرسادات کوتاه نشه و
سلامتی همه مـــادرها ...♥️🌺🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🌿🌼🌿🌼
❖
تعبیر جالب یونگ از انسان خوشحال :
"کارل گوستاو یونگ" روانشناس سوئیسی
تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد.
بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی توانمنديِ بالاي ما در شكيبايي و استقامت در برابر سختی ها.
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ، جزء لاینفک زندگی ست اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز؛
خوشحالي یعنی در سختی ها لبخند زدن؛
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما براي به دوش کشیدنِ مشکلات؛
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم، بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم؛
خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی،
خوشحالی یعنی همچون رود، جاری بودن و در حرکت بودن، عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن؛
خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آريِ بزرگ به زندگي؛
👊🏼خوشحالي يعني ادامه دادن.......
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🌿🌺🌿🌺
مسافر تاکسى آهسته روى شونهى راننده زد.
چون ميخواست ازش يه سوال بپرسه.
راننده داد زد، کنترل ماشين رو از دست داد، نزديک بود که بزنه به يه اتوبوس، از جدول کنار خيابون رفت بالا، نزديک بود که چپ کنه، اما کنار يه مغازه توى پياده رو، متوقف شد.
براى چندين ثانيه، هيچ حرفى بين راننده و مسافر رد و بدل نشد.
تا اين که راننده رو به مسافر کرد و گفت:
هى مرد! ديگه هيچ وقت، اين کار رو تکرار نکن، من رو تا سر حد مرگ ترسوندى!
مسافر عذرخواهى کرد و گفت: من نميدونستم که يه ضربهى کوچولو، آنقدر تو رو ميترسونه.
راننده جواب داد: واقعاً تقصير تو نيست، امروز اولين روزيه که به عنوان يه رانندهى تاکسى، دارم کار ميكنم،
آخه من ۲۵ سال، راننده ماشين نعش کش بودم …
«گاه آنچنان به تکرارهاى زندگى عادت ميکنيم، که فراموش ميکنيم جور ديگر هم ميتوان بود»
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🌿🌼🌿🌼
از حکایت های گلستان سعدی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داوري صحيح قاضي
بين سعدي و شخصي (مثلا به نام زيد) درباره ثروتمندان و تهيدستان مناظره سختي در گرفت . زيد به طور مکرر و آشکار از ثروتمندان انتقاد مي کرد و تهيدستان را مي ستود، ولي سعدي کارهاي مثبت ثروتمندان را بر مي شمرد و از آنها تمجيد مي کرد، ولي از تهيدستان گستاخ و ناشکر انتقاد مي نمود، زيد گفت :
کريمان را به دست اندر درم نيست * خداوندان نعمت را کرم نيست
سعدي گفت :
توانگران را وقف است و نذر و مهماني* زکات و فطره و اعتاق و هدي و قرباني
خداوند مکنت به حق مشتغل * پراکنده روزي ، پراکنده دل
در حديثي آمده که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:
الفقر سواد الوجه في الدارين فقر و تهيدستي ، روسياهي در دو جهان است .
زيد مي گفت :، بلکه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: الفقر فخري . فقر، مايه افتخار من است .
سعدي گفت : باش که منظور رسول خدا صلي الله عليه و آله از اين سخن اين است که : فقر آن گروهي که راضي به رضاي خدا هستند موجب فخر است ، نه فقر آنانکه لباس پارسايي بپوشند و از نان سفره ديگران پاره اي بخورند. فقيري که بي معرفت است ، بر اثر حرص و آز کارش به جايي مي رسد که : کاد الفقر ان يکون کفرا - راه فقر به کفر، بسيار نزديک است
اي طبل بلند بانگ در باطن هيچ * بي توشته چه تدبير کني دقت بسيج
روي طمع از خلق بپيچ از مردي*** تسبيح هزار دانه ، بر دست مپيچ
زيد گفت : تو آنچنان از وصف ثروتمندان گزافه گويي نمودي که پنداري آنها ترياک ضد زهر هستند، يا کليد خزانه رزق و روزي مي باشند، نه ، بلکه آنها مشتي متکبر، مغرور، خودخواه ، گريزان از خلق ، سرگرم انباشتن و شيفته مقام و مالند.سخنشان از روي ابلهي و نظرشان از روي اکراه و تندي است . نسبت گدايي به علما مي دهند و تهيدستان را بي سروپا خوانند. به خاطر ثروتي که دارند در جايگاه بزرگان نشينند و خود را از ديگران برتر دانند. بي خبر از سخن حکيمان فرزانه ؟
گويند: ((هر کس در اطاعت خدا کم دارد، ولي ثروتش افزون است . در صورت توانگر است و در معني فقير مي باشد .))
گر بي هنر به مال کند کبر بر حکيم * کون خرش شمار، و گرگا و عنبرست
گفتگو سعدي و زيد ادامه يافت به طوري که سعدي گويند:
او در من و من در او فتاده * خلق از پي ما دوان و خندان
انگشت تعجب جهاني*** از گفت و شنيد ما به دندان
با هم نزد قاضي رفتيم تا او بين ما داوري کند. وقتي که قاضي از گفتگو و بحث ما آگاه شد، خطاب به من گفت: در يک باغ ، هم بيدمشک وجود دارد و هم چوب خشک . همچنين در ميان ثروتمندان هم شاکر هست و هم کفور (ناسپاس ). در ميان تهيدستان نيز هم صابر وجود دارد و هم نالان و بي قرار.(خوب و بد در هر گروهي وجود دارد، با مقايسه خوب و بد، خوبان و بدان را مي توان شناخت . )
اگر ژاله هر قطره اي در شدي*** چو خر مهره بازار از او پر شدي
مقربان درگاه خداوند متعال ، توانگران درويش سير تند و درويشان توانگر همت مي باشند. ثروتمندان ارجمند آنانند که در انديشه تهيدستان باشند، و تهيدستان ارجمند کساني هستند که در برابر ثروتمندان ، دست سؤ ال دراز نکنند و به خدا توکل نمايند.
ثروتمند فرومايه کسي است که تنها در فکر شکم خود است و گويد:
گر از نيستي ديگري شد هلاک*** مرا هست ، بط را ز طوفان چه باک؟
دو نان چو گليم خويش بيرون بردند*** گويند: غم گر همه عالم مردند
ولي ثرتمنداني هم هستند که همواره سفره احسانشان براي تهيدستان گسترده است و سرايشان به روي آنان باز است ....
پس از داوري قاضي ، من و زيد به داوري او خشنود شديم . گفتار او را پسنديديم و با هم روبوسي و آشتي نموديم و گفتگوي ما به پايان رسيد. چکيده سخن قاضي اين بود:
مکن ز گردش گيتي شکايت ، اي درويش * که تيره بختي ! اگر هم برين نسق مردي
توانگرا! چو دل و دست کامرانت هست * بخور ببخش که دنيا و آخرت بردي
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
👇🌷
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱🕊
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
دزدی از خانه خدا / که در شهر میانه روی داد!
در "میانه" یکی از شهرهای آذربایجان شرقی اتفاقی عجیب افتاد:
وقتی بانی مسجد جهت برگزاری نماز صبح وارد مسجد میشود میبیند بخاری مسجد به سرقت رفته، سریعا موضوع رو به نیروی انتظامی 110 اطلاع میدهد، پلیس 110 پس از بازرسی مسجد نامه ای در محراب مسجد پیدا میکند...
متن نامه:
خدای بزرگ من از تو دزدی میکنم چون زن و بچه نداری که از سرما تلف بشن!
از بندگان مومنت خیری نصیب هیچ کس نمیشود. حق الناسی هم بر گردنم نیست از خانه تو دزدی کردم، طفل شیر خوارم از سرما تلف میشود، اگر وضع مالی ام خوب شد بخاری را پس می آورم، کسانی که اینجا نماز میخوانند اگر تمام فکرشان به عبادت با تو باشد سرما را احساس نمیکنند.
با تشکر دزد هستمدنبالم نگردید از خدا دزدی کرده ام....
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌺🌿🌺🌿
✨﷽✨
✅انسانهای نالایق
✍جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟ اصحاب: بلی یا رسول الله!فرمود:
1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و
سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری
با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش
می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در
هم پیچیده به صورتش زده می شود.
3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر
مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد
او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا
درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار ج۹
✨﷽✨
✅انسانهای نالایق
✍جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟ اصحاب: بلی یا رسول الله!فرمود:
1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و
سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری
با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش
می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در
هم پیچیده به صورتش زده می شود.
3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر
مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد
او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا
درمانده باشد.
📚داستان های بحارالانوار ج۹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d