💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
❤️❤️❤️❤️❤️
#مولا_جان
چقـدر
مثلِ علـی
شد طنین غربت تو
مـرا
ببخش که
هستم دلیلِ غیبت تو
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌺🌹🌺🌹
جان آقام (عج)
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
م
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🌺🌹🌺🌹
❤️ #یاصاحب_الزمان 💚
هر شب چشم بہ راهِ خوابی هستم
ڪہ نمیآیــد❗️
چہ بیتابانـہ بیدارم😭
شب را بیدار می مانم
ڪہ روی مــاهِ تو را ببینم
#صبحت_بخیرهمه_داروندارم
🌺🌹🌺🌹
سلام مولای من ، مهدی جان
چه خوشبختم که صبحم با سلام بر شما آغاز می شود و ابتدا عطر یاد شما در قلبم می پیچد ...
چه روز دل انگیزی است روزی که نام شما بر سردرش باشد و شمیم شما در هوایش ...
من در پناه شما آرامم ، دلخوشم ، زنده ام ...
شکر خدا که شما را دارم ...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔴 احساس حضور امام زمان عجل الله...
🎙 #استاد_رفیعی
#امام_زمان
#وظایف_منتظران
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🦋💫🦋💫🦋💫🦋💫
خواندن آیت الکرسی
در اول صبح را به شما پیشنهاد میکنم...
قلب وآروم میکنه💙
💙التماس دعای فرج وشهادت💙
🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋
💫الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ
إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض
وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله
فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور
وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالِدُون
💫🦋💫🦋💫🦋💫
🦋﴿.قُل.هُوَ.اللَّهُ.أَحَدٌ.۞.اللَّهُ.الصَّمَدُ.۞.لَمْ.يَلِدْ.وَلَمْ.يُولَدْ.۞.وَلَمْ.يَكُن.لَّهُ.كُفُوًا.أَحَد.
💐💐💐💐
🌹دعابرای بیماران فراموش نشود پس بگو🌹
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌹
💐💐💐💐💐
💥خلاصه تمامی ادعیه
درچهار جمله💥
💖الحمدللّه علی کل نعمة
💙و اسئل اللّه من کل خیر
💛و استغفر اللّه من کل ذنب
💜و اعوذ باللّه من کل شر
📗بحارالانوار، جلد 91
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ا🔲🔲🔲🔲🔲🔲🍃🌺🍃🌺🍃
ا🔲🔲🔲🍃🌺🍃
ا🔲🌺🍃 #بسماللهالرحمنالرحیم
🍃
قرائت کامل زیارتعاشورا بههمراهمتن
🎤#باصدایعلیفانی
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
I🍃
I🔲🌺🍃 🌹
I🔲🔲🔲🍃🌺🍃
I🔲🔲🔲🔲🔲🔲🍃🌺🍃🌺🍃
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌷امروز را با ناب ترین نیت ها و
در جهت خیر و صلاح
همہ شروع ڪنید🌷🍃
خود را از افڪار بیهوده
رها ڪنید.
تا زیباییهاے درون بر شما
آشڪار شود.🌷🍃
🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
اگه خواستی تکیه بدی🌸
🌸نه به چهره ها اعتماد کن
🌸نه به زبون ها !!
🌸به دوتا چیز
🌸اما میشه تکیه کرد 👌🏻
🌸یکی : ایمان و خداباوری
🌸دومی : مرام و مردونگی
🌸با ایمان ؛ ظلم نمی کنه
🌸بامرام ؛ نمک می شناسه
🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ.
ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺁﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺼﺮﻑ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ
ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﯿﻮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ.
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ.
ﮔﻞ ، ﻋﻄﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ
ﺧﻮﺩ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ.
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ، ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺍﺳﺖ.پس گذشت وفداکاری قانون طبیعت است بی قانونی کنی از انرژی مثبت اطرافت محروم خواهی شد..
🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
هنگامیکه از درون زلال باشی ،
خداوند به تو نوری می بخشد ، آنچنان که ندانی
و مردم تو را دوست ميدارند از جایی که ندانی
و نیاز هایت از جایی برآورده شود که ندانی چه شد.!
این یعنی پاک نیتی.....
و پاک نیت کسی است که برای همه ، بدون استثناء ، خیر بخواهد.
چون میداند ،
سعادت دیگران از خوشی او نمیکاهد.
و بی نیازی آنها از ثروت او کم نمیکند.
و سلامت انها عافیت و آرامش او را سلب نخواهد کرد.
🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌷شرافت
🌸 شرافت نوعی پایبندی به اخلاق است وقتی هیچکس نه آن پایبندی را می بیند، نه می فهمد. وقتی نه پاداشی در کار است و نه سپاسی.
🌸خوب بودن نوعی پایداری است برای انسان ماندن. نوعی پای فشردن است برای ایستادن در قامت انسانیت.
🌸شریف بودن در نهان، شکفتن گلی است پشت سنگی، دور از دست، دور از چشم. جایی که نه تماشایی هست و نه تحسینی.
🌸شریف باش همچون گلی در غربت کوه ها.
شریف باش نه به خاطر دیگران که برای خودت.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌹شهریور….
این ته تغاری
نازک نارنجی افتاب….☀️
دارد کم کم میرود…
🌹نیامده
سر ناسازگاری
گذاشته است…
گرچه در کوله اش
گرما دارد و افتاب…☀️
اما هنوز نیامده ….
میخواهد بگوید..
که از جنس پاییز است...🍁🍂🍁
با خودش بادها را میاورد..
یکه تازی میکند…
🌹شهریور از دیر باز
حامل شکوفه های پاییزی بوده.🍂🍂
شکوفه هایی به رنگ…
سرخ.زرد.نارنجی..🍁🍂🍁
🌹شهریور….
تمام افتاب را ☀️
تقدیم پاییز میکند….🍁🍂
این ته تغاری بازیگوش با احساس…🥰
تقدیم به همه دوستان متولد شهریور 😊🌹
تولد همـه تون مبـارک🎁
🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃🌼
در دل تاریکترین قسمتهای اتوبان، چراغ جلوِ ماشینمان خراب شد. باید مسیر را هرجور شده طی میکردیم تا به مقصد برسیم. ماشینها با سرعت از کنارمان رد میشدند و ما ناگزیر بودیم آهسته و با ملاحظه حرکت کنیم. آرزو میکردیم کاش کسی جلوتر از ما و آرام حرکت کند تا ما از نورش برای حرکت استفاده کنیم. این خواستهی زیادی نبود، اما آنلحظه برای ما تمام چیزی بود که از جهان میخواستیم.
در زندگی عین این داستان اتفاق میافتد؛ آدمها گاهی در تاریکترین لحظات زندگیشان، بدون نور، وسط مسیرهای صعب و ناگزیر گیر میافتند و ما آن ماشینهای بیتفاوتیم که با سرعت از کنارشان عبور میکنیم.
چه خوب اگر کمی چراغ راهشان باشیم تا از تاریکی عبور کنند و به نور برسند.
چه خوب اگر از دردهای آدمها بیتفاوت عبور نکنیم و گاهی هم نور جهانِ کسی باشیم.
#نرگس_صرافیان_طوفان
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌼🍃🌼🍃🌼
#اربعین قسمت خوبان شد من جا موندم😭
#اربعین جا نمونی ...
🥀🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💠 مولا علی (ع) و شخص سائل
🔸 استاد عالی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔹تلنگری زیبا برای همه ما
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌹شهریور…. این ته تغاری نازک نارنجی افتاب….☀️ دارد کم کم میرود… 🌹نیامده سر ناسازگاری گذاشته اس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🌷_لالهای که پس از ۱۶سال پژمرده نشد
ارزش بارها دیدن و تفکر را دارد👌
شهیدی که سرباز عراقی رابه شدت به گریه آورد
🌹 بعد از ١۶ سال زیر خاک 🌹
🌹 وقتی نگاهش میکنی 🌹
🌹 مثل اینکه خواب است 🌹
🌷🌱 معجزه ای آشکار
و کمتر نقل شده
🕊🌹 شهید محمدر ضا شفیعی اهل قم
🌹 لاله ای که پس از ١۶ سال در زیر خاک هنوز تازه است 😲
🌹 وقتی پس از ١۶ سال او را از زیر خاک بیرون آوردند آنچنان بدنش سالم بود که گوئی در خواب بود. 🤔
صدام گفته بود نباید پیکرش
سالم به ایران برگردد
🌹 صدام روی بدنش اسید پاشید اثر نکرد
سه ماه زیر آفتاب گذاشت باز اثر نکرد
و در انتهاء سالها زیر خاک هم مانع طراوت بدن او نشد.
و در نهایت مجبور شدند
بدن سالم او را به ایران تحویل دهند.
#اربعین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_سی ام- بخش اول
خواهش می کنم مامان این قدر ازش حمایت نکن و طوری با من حرف نزن که احساس گناه کنم و باز برم طرفش ..
گفتم : آه پسرم ..آه از دست شما ها چیکار کنم ؟ حالا بزار من از جام بلند بشم هنوز حواسم سر جاش نیومده ..
گفت : شما اول بگو چرا اینطوری خواب میری که به سختی بیدار میشی ..
همینطور که از در اتاق میرفتم بیرون تا زیر کتری رو روشن کنم با افسوس گفتم : برای اینکه دنیا ی شما رو دوست ندارم ..مرام و معرفت شما ها رو نمی پسندم ..دلم می خواد جایی برم که آدم ها همدیگر از ته دلشون دوست داشته باشن ..اینقدر تو و منی نکنن ..
اگر یکی محتاج میشه همه به کمکش برن و مشکلش رو حل کنن ..
گفت : این که محاله ..دیگه توی این روزگار هر کس کلاه خودشو نگه داره هنر کرده ..اگر منظورتون سودابه است ؛ بیچاره همش پنج تومن از من خواسته برای زندگی من پول خرده از ترس همون کسی که ازش دفاع می کنین نخواستم بگو و مگو ها بیشتر بشه ..
اونم به خدا حرفی نیست همین امروز میریزم به حسابش ..اگر در کل میگین؟ شمانمی تونی از ما توقع داشته باشین با این همه فشاری که از هر طرف بهمون میاد به فکر مهربونی کردن به هم باشیم.
گفتم :خیلی خوب ,, پس منم می خوابم دیگه ...تا از کسی توقع نداشته باشم ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_سی ام- بخش دوم
دنبالم اومد توی آشپزخونه و گفت : ای بابا چرا اذیت می کنین ؟ ما براتون نگرانیم قربون مامان خوشگلم برم با این دل مهربونش ..
گفتم : من قربون تو برم ..اذیت نمی کنم , میگم با هم مهربون باشین , میگین نمیشه ..میگم نماز بخونین ..کفر میگین ..
میگم حرفای زشت بهم نزنین ..میگین زمونه عوض شده ..میگم بهم احترام بزارین تا بچه هاتون احترام گذاشتن رو یاد بگیرن میگن از ما یاد بگیرن جامعه رو چیکار کنیم ..
گفت : بچه های ما یک طوری گیج شدن و ما خودمون هزار جور دیگه گیجیم ..دنیا و فکر ما دست خودمون نیست ..
می خوان نوع فکر کردن رو بهمون دیکته کنن ما هم غلط می نویسیم ..و بد تر از اون اینه که میدونیم داریم غلط می نویسیم
چون فکر کردن مخصوص خود آدمه و باور هاش از دنیای اطرافش ..وقتی یقین نداریم ..وقتی جوون های ما این همه تضاد می ببین که با عقل و منطق شون جور در نمیاد و راه درست رو هم بلد نیستین؛
بیراهه و میون بر رو انتخاب می کنین ..والا شما بهتر از من می دونی که این مردم چقدر مومن و خدا پرست هستن .. خودتون نمی گفتین بدون اینکه کسی از شما بخواد از هشت سالگی نماز خوندین ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_سی ام- بخش سوم
اما حالا کسی که برای کوچکترین مایحتاج زندگیش مونده و آینده ای برای خودش نمی ببینه حوصله ی شنیدن این حرفا رو نداره ...به نظرم شما هم سخت نگیرین و قبول کنین که دیگه به جایی رسیدیم که پلی پشت سرمون نمونده که برگردیم ..
بزارین بریم ببینم این ناکجا آباد که شما همیشه میگین کجاست ؟ شاید وقتی به اونجا رسیدیم ..
حرفشو قطع کردم و دوتا لیوان چایی رو که ریخته بودم گذاشتم روی میز و گفتم : این ناکجا آباد می دونی کجاست ؟
می دونی وقتی به اونجابرسیم یعنی مرگ فرهنگ و آداب و رسوم یک جامعه ؟..
لیوان چایی رو برداشت و با خنده گفت : مادر من؛ حالا من یکی باید چیکار کنم که شما راضی بشی و اینطوری نخوابی که هر بار ما از ترس به حالت سکته نندازین ؟
گفتم : فدات بشم سعید جان با زن و بچه هات مدارا کن .. بد خلقی رو بزار کنار برای اونا مردی باش که بتونن بهت تکیه کنن ..
از میلاد ایراد نگیرین که چرا از خونه فراری میشه برای اینکه اونجا کسی نیست که درکش کنه ؛ اگر اشتباه می کنه به جای سرزنش ببین دردش چیه ؟
راه جلوی پاش بزارین ..باهاش حرف بزنین و در کنارش باشین نه در مقابلش .
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_سی ام- بخش چهارم
میلاد دیگه بچه نیست ,ولی هنوز به امنیت و محبت نیاز داره و شما ها این احساس امنیت رو ازش گرفتین ..
فرار می کنه و میره جایی که تایید بشه ..در واقع پناه می بره ..بارها به من گفته از اون خونه بدش میاد ..چرا سعید ؟ چرا تو مردی باشی که پسرت نتونه حرف دلشو بهت بزنه ؟
این دیگه ربطی به رفتار حوری نداره .. آره زمانه فرق کرده ولی شما ها با تکنولوژی روز بچه بزرگ نمی کنین ..اونا رو توی تکنولوژی غرق کردین ..گوشی دادین دستشون ولی راه درست استفاده از اون رو بهش یاد ندادین ..
چون در گیر مشکلات خودتون بودین ..یعنی تو باور داری که من نمی فهمم دنیا عوض شده ؟
بله خوب دنیای ما با مادر بزرگ هامون و مال ما با شماها و نسل میلاد فرق داره خیلی طیبعیه ..اما چیزی که طیبعی نیست این که شما ها پذیرفتین که باید بریم به ناکجا آباد ..اینه که بده ..
پل ساختنیه ..خراب شده ؟درستش کنین ..
مگه شماها جوون های این مملکت نیستین؟ و تو از خودت و خانواده ات شروع کن ..
میلاد که اومد دستشو بگیر و مثل یک مرد باهاش رفتار کن ..رفیقش بشو ..اینقدر باهاش بد حرف نزن ..بزار بهت اعتماد کنه که سر از این جاهای بد در نیاره ..
گفت : خوب حوری رو چیکار کنم ؟ به خدا به هیچ صراطی مستقیم نیست ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_سی ام- بخش پنجم
گفتم : اگر صراط تو که مرد خونه ای مستقیم باشه زنت هم زن بدی نیست در مقابل بد خلقی های تو کلافه شده و دنبال مقصر می گرده و خودشو قربونی می ببینه
گفت : آخه باز شما دارین منو گناهکار نشون میدین در حالیکه به خدا زندگی کردن با حوری خیلی سخته ..
اصلاً نمی فهمم چرا ؛؛ مادر اون عزیزه ولی مادر من همیشه مقصر؟ ..برای چی باید همه چیز رو گردن شما بندازه ؟
عصبی می شم دست خودم نیست ؛؛ تحملشو ندارم ..
گفتم : برای اینکه از تو روی خوش نمی ببینه ..باهاش بد حرف میزنی ..من بارها دیدم از کلماتی مثل تو نمی فهمی ..توی کله ات خاک اره است ..طلاقت میدم ..تو از اولم زن زندگی من نبودی ..استفاده می کنی و این خیلی بده ..
کجا بره حرفشو بزنه ؟ توی ذهن خودش منو پیدا می کنه و فکر می کنه شاید من به تو یاد داده باشم ..
بعد این فکر مسموم براش یقین میشه که من می خوام تو و بچه هاش رو ازش جدا کنم .
خوب حساس میشه و حرفایی می زنه که به نظر ما خیلی بی ربط میاد ..
من ازت خواهش می کنم یکبار دیگه سعی کن ..اگر حرف بدی زد نشنیده بگیر و با مهربونی متوجه ی اشتباهش بکن ؛؛نه با دعوا ؛؛ ..
بزار اقلاً بچه هات احساس آرامش کنن ..وگرنه مشکلاتی براتون بوجود میارن که خودتون رو فراموش می کنین ..
#ناهید_گلکار
داستان #پّرپِروک 🦋💞
#قسمت_سی ام- بخش ششم
او نشب وقتی میلاد اومد کلی منو بغل کرد و بوسید و عذر خواهی کرد ..و دیدم که رفتار سعید هم باهاش تغییر کرده و دو تایی رفتن ..
اما از سودابه و سحر خبری نداشتم ..خواستم زنگ بزنم دیدم حوصله ی جر و بحث ندارم ..
نماز خوندم و یکم غذا از ظهر مونده بود خوردم و رفتم توی تختم ..
سال 54 ؛
وقتی هواپیما به زمین نشست پیمان به سختی نفس می کشید , فوراً سوار آمبولانسش کردن و همراه بابا بردنش بیمارستان و من و مامان در حالیکه یک بچه توی شکمم بود و یکی دستم ..گریه کنون پشت سرشون رفتیم ..
مهیار و مهدی با چشم گریون اومده بودن فرودگاه ..
مدتی چهار تایی همدیگر رو بغل کردیم و به خاطر پیمان زار زدیم ..
خاله فریده با شوهرش هم اومده بودن ..و ما رو بردن بیمارستان ؛؛ پیمان نیمه ای از وجود من داشت از دست میرفت و کاری از ما بر نمی اومد جز ناله کردن به درگاه خدا .
کسی نمی تونست کسی رو دلداری بده ..فامیل همه اومدن و رفتن ولی با اینکه اون همه دلمون براشون تنگ شده بود هیچکس رو نمی دیدم و فقط اشک می ریختیم ..
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d