فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁معجزه مهربانی،گذشت
❤️و محبت را
🍁باور داشته باش و بدان…
❤️زندگی باوجود،
🍁همه تلخی و سختیها
❤️مثل تمام قصه های خوب
🍁پایان خوشی دارد…
🍁فقط این ماییم که رقم میزنیم،
❤️چگونه به انتهای مسیر برسیم !🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁صبح،
🍂آغاز حیات است و امید
🍁دستهایت پرگل
🍂شادیت پاینده🧡
🍁خنده ارزانی
🍂چشمان پراز عاطفه ات
🍁نور همسایه
🍂دیواربه دیوار دل پاکت باد🧡
صبح سه شنبه تون بخیر🍁🍂🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨دوستی خدا با بنده های خوبش
به این معنی نیست که اون
بنده ها هیچ وقت دچار مشکل نشن،🌷
👈بلکه
به این معنیه که هرگز
توی مشکلات تنهاشون نمیذاره.♥️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❣ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ...
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﻔﺖ ﺑﭽﺴﺐ...
ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﻔﺮﻭﺵ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ...
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ،
ﺑﻪ ﺣﺮﻓﯽ،
ﺑﻪ ﻧَﻘﻠﯽ،
ﺑﻪ ﻫﺪﯾﻪ ﺍﯼ،
ﺑﻪ ﺗﻮﺟﻬﯽ...؛
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﺪ...
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻧﺖ،
ﻫﺰﺍﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﺪ...
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻗَﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺪﺍنند...
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯند...
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻔﺖ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﺍ،
ﻣﻔﺖ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ...!
ﮔﺮﺍﻥ ﺑﺎﺵ...🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸با امواج زندگی دوست باش ،
تا دوستت بدارند
ببخش ، تا ببخشنت
مهربان باش ؛ تا مهربان باشند💕
🌸با گذشت باش ، تا گذشت کنند
به همه لبخند بزن ،
تا همه لبخند بزنند
مثبت باش ، تا مثبت باشند🤗
سه شنبه تون زیبـا🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#به_امید_آن_روز
🍁 به امید آن روز،که هیچگاه احساس شکست ما را از ادامه دادن این زندگی باز ندارد و ترس از نرسیدن ما را دل سرد و بی حرکت نسازد...
🍁 به امید آن روز که آنقدر هم دل و هم راز بوده باشیم تا پشیمان از گفته هایمان در لاک تنهایی خود فرو نرویم. . !
🍁 به امید آن روز که نیمه شب، از چشمان کسی غم خاطره سرازیر نشود و به راحتی سرها را بر بالشت بگذاریم...
🍁 به امید آن روز که یک صبح،آسوده و به دور از هر آشوبی به بیداری بگذرانیم قبل از آنکه شمع عمرمان به خاموشی برسد.
👤 #حاتمه_ابراهیم_زاده🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
مهر پاکان در میان جان نشان
دل مده الا به مهر دل خوشـان
کـوی نـومیدی مرو امیدهـاسـت
سوی تاریکی مرو خورشیدهاست
دل ترا در کـوی اهـل دل کشـد
تن ترا در حبس آب و گل کشـد
#مولانا
💖روزتـون سراسر شـادی و مـهر💖
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#خوشبختى در آن است
كه لحظه ها را دريابيم
مطابق خواسته هاى
خود زندگى كنيم
و بگذاريم فرديت
هر انسان پيش از آن
كه پژمرده شود
#رشد_كند و ببالد ....
#آنتوان_چخوف
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
زنـدگى مملو از
خوشىهاىِ كوچک است
انبوهى از لذت های كوچک
كـه بـراى عطرآگين كـردن
قـلبمـان كافىسـت......♡
#آلفونس_كار
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
♥️اگر استرس دارید
🍊پرتقال بـخوریـد
♥️تحقیقات نشان داده
🍊که استشمام یا خوردن
♥️یک پرتقال شیرین میتواند
🍊استرس را تا بیش از 60% کاهش دهد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ ...
ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﺳﻼﻣﯽ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ
ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ
ﺁﻏﻮﺵ ﯾﮏ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﺳﻮﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﻣﻮﺝ ﺧﯿﺎﻝ
ﻧﺸﺴﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻫﺎ
ﺭﻓﺘﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ ...
ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ
زندگیتون پرازاین احساس های قشنگ🌸
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔘داستان کوتاه
روزی پدر و پسری بالای تپهای خارج از شهرشان ایستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا میکردند با هم صحبت میکردند.
پدر میگفت: اون خونه را میبینی؟
اون دومین خونهایه که من تو این شهر ساختم.
زمانی که اومدم تو این کار فکر میکردم کاری که میکنم تا آخر باقی میمونه...
دل به ساختن هر خانه میبستم و چنان محکم درست میکردم که انگار دیگه قرار نیست خراب شه...
خیالم این بود که خونه مستحکمترین چیز تو زندگی ما آدماست و خونههای من بعد از من هم همینطور میمونن.!!
اما حالا میدونی چی شده؟
صاحب همین خونه از من خواسته که این خونه را خراب کنم و یکی بهترش را براش بسازم...
این خونه زمانه خودش بهترین بود ولی حالا...!
این حرف صاحبخونه دل منو شکست ولی خوب شد...
خوب شد چون باعث شد درس بزرگی را بگیرم....
درسی که به تو هم میگم تا تو زندگیت مثل من دل شکسته نشی و موفقتر باشی...
پسرم تو این زندگی دو روزه هیچ چیز ابدی نیست، تو زندگی ما هیچ چیزی نیست که تو بخوای دل بهش ببندی جز خالقت.
چرا که هیچچیز ارزش این را نداره و هیچکس هم چنین ارزشی به تو نمیتونه بده...
"فقط خدایی که تو را خلق کرده ارزش مخلوقش را میدونه و اگر دل میخوای ببندی همیشه به کسی ببند که ارزشش را بدونه و ارزشش را داشته باشه 👌"
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ، ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ شکرانه ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ.
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺯﻧﺪگی ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ.
پایان آدمیزاد نه رفتن یار است نه تنهایی، آدمی آن هنگام تمام میشود که دلش پیر شود ...
امروزتون بی نظیر 😍
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#شخصیت_شناسی
بی نظمی و آشفتگی هر بخش از خانه چه نکاتی را درباره ی صاحبخانه آشکار می کند🤔
۱- هال
ریخت و پاش در نزدیکی ورودی یا در هال خانه اغلب نشان دهنده ی ترس از برقراری ارتباط است.
آدم ها با رها کردن کیف، چتر و دیگر وسایل خود در این بخش از خانه، راه ارتباط میان خود با دیگران را می بندد. ملاقات با آدم های جدید برای چنین افرادی دشوار است و حضور در جمع های بزرگ آن ها را معذب می کند. این نوع بی نظمی در خانه ممکن است نشان دهنده ی خستگی مزمن و میل به استراحت هم باشد.
۲- آشپزخانه
تل ظرف های نشسته و کثیفی اسباب و وسایل آشپزخانه از بی ثباتی عاطفی فرد حکایت دارد.
احتمال دارد صاحب این خانه دچار افسردگی یا اضطراب باشد. اگر اینطور باشد، این بدان معنی است که این فرد برای اینکه بتواند ساده ترین کارها مثل حمام کردن یا شستن ظرف ها را انجام دهد، دائماً باید به شیاطین درونش غلبه کند.یک احتمال دیگر، خودشیفتگی و بی خیالی صاحبخانه است.
این افراد میان کارهایی که باید انجام دهند و کارهایی که می خواهند انجام دهند، گزینه ی دوم را انتخاب می کنند و به همین دلیل است که انجام کارهایی مثل شستن ظرف ها را به زمان دیگری موکول می کنند. این تیپ شخصیتی،اغلب به آینده فکر نمی کند.
۳- کشوها و کمدها
گاهی هم ظاهر خانه تمیز و مرتب است اما داخل کشوها و کمدها به هم ریخته و مملوء از آشغال و وسایل به دردنخور است، مسأله ای که کمال گرا بودن صاحبخانه را نشان می دهد.
این شخص به احتمال زیاد سعی دارد هر کاری را به بهترین و بی نقص ترین شکل ممکن انجام دهد. ممکن است صاحبخانه توقعات غیر واقع بینانه ای داشته باشد و هر بار که این توقعات با واقعیت مطابقت پیدا نمی کنند این مسأله باعث عصبانیت او می شود.
۴- میز کار
شلوغی میز کار ممکن است نشان دهنده ی خلاقیت یا ناپختگی فرد و تمایل او به عقب انداختن کارها باشد. اگر وسایل روی میز هر کدام سر جایی که باید قرار گرفته باشند یا بر حسب یک معیار خاص (مثل رنگ، اندازه یا شکل) دسته بندی شده باشند، این مسأله ممکن است به معنای منظم بودن شخص باشد. چنین افرادی بسیار دقیق هستند و از دسته بندی وسایل لذت می برند. این بدان معنی است که ممکن است این شخص دچار اضطراب باشد و میل به کنترل همه چیز را داشته باشد.
۵- تختخواب
این شخص ممکن است با کسی مشاجره داشته یا درگیر شکست عاطفی شده باشد، به همین دلیل به عادت های بد (مثل رها کردن وسایل و آشغال روی تخت) روی آورده تا حواس خود را از مشکلاتش پرت کند. این شرایط ممکن است نشان دهنده ی تنهایی فرد و اشتیاق او برای داشتن رابطه ی عاطفی باشد. فرد محل خواب خود را آشفته و به هم ریخته می کند چون برای او چیز رمانتیکی محسوب نمی شود.
۶- پنجره ها
گرد و غباری که روی پنجره ها و طاقچه ی آن ها را پوشانده، نوعی پرده ی نامرئی است که میان صاحبخانه و دنیای بیرون قرار گرفته. بی علاقگی به از بین بردن این پرده ممکن است نشان دهنده ی افسردگی فرد یا ناتوانی او در چشم داشتن به آینده باشد. چنین افرادی اغلب در گذشته زندگی می کنند اما بسیار حساس و البته همصحبت های جالبی هستند.
۷- بالکن یا انباری
بسیاری از افراد وسایل به دردنخور زیادی در انباری و بالکن خانه ی خود دارند. این نشانه ی ترس است، در واقع چنین افرادی می ترسند در چشم برهم زدنی همه چیز را از دست دهند، به همین دلیل دائماً چیزهای به دردنخوری جمع می کنند که به آن ها کمک می کند از پس فوبیاها و ترس های خود بربیایند، مسأله ای که به آن ها توهم امنیت می دهد. ناتوانی در دور ریختن وسایل به دردنخور نشانه ی اضطراب و ناتوانی در تصمیم گیری است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
تنهایی...!!!
یعنی اصحاب کهف باشی؛ امّا غاری هم برای خواب ابدیت نباشد. نه بتوانی بمانی و نه بتوانی بروی!
✍ #مصطفی_باقرزاده
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
هميشه مقداری دلگرمی داخل جيبت بايد باشد !
که اگر ناگهان در خيابان، يا در گوشه يک کافه، يا حتی در خواب، سرمای نا اميدی به سراغت آمد، يا بغضی دهانت را تلخ کرد، دلگرميت را از جيب در بياوری؛ گوشه دهانت بگذاری تا آرام آرام شيرينیاش در وجودت بپيچد . يا مثل ژاکتی گرم دور خودت بپيچی و منتظر تابش خورشيد بمانی ...
دلگرمی هميشه بايد باشد و وای به تمام لحظههايی که هرچه جيبها و کيفت را بگردی دلگرمی پيدا نکني ...!
همیشه دوستت دارمها را ، دلخوریها را ، نگرانیها را ، به موقع بگویید ، قدر بدانید "داشتنها" را !
مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است !
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#بهترین_درس_امروز
دیروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام میگشت، جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردم.
یک هفته بود که با هم زندگی میکردیم. شبها که دیر میخوابیدم، تا آخرین دقیقه ها دور سرم میچرخید. صبح ها اگر دیر از خواب بیدار می شدم، خبری از او هم نبود. شاید او هم مانند من، سر بر کتابی گذاشته و خوابیده بود.
در گشت و گذار اینترنتی، متوجه شدم که عمر بسیاری از مگس های خانگی در دمای معمولی حدود ۷ تا ۲۱ روز است.
با خودم شمردم. حدود ۷ روز بود که این مگس را میدیدم. این مگس قسمت اصلی یا شاید تمام عمرش را در خانه ی من زندگی کرده بود. احساسم نسبت به او تغییر کرد. به جسدش که بیجان روی میز افتاده بود، خیره شده بودم.
غصه خوردم. این مگس چه دنیای بزرگی را از دست داده است. لابد فکر میکرده «دنیا» یک خانه ی ۵۰ متری است که روزها نور از «ماوراء» به درون آن می تابد و شبها، تاریکی تمام آن را فرا میگیرد. شاید هم مرا بلایی آسمانی میدیده که به مکافات خطاهایش، بر او نازل گشته ام!
شاید نسبت آن مگس به خانه ی من، چندان با نسبت من به عالم، متفاوت نباشد.
من مگس های دیگر خانه ام را با این دقت نگاه نکرده ام. شاید در میان آنها هم رقابت برای اینکه بر کدام طبقه کتابخانه بنشینند وجود داشته.
شاید در میان آنها هم مگس دانشمندی بوده است که به دیگران «تکامل» می آموخته و میگفته که ما قبل از اینکه «بال» در بیاوریم، شبیه این انسانهای بدبخت بوده ایم.
شاید به تناسخ هم اعتقاد داشته باشند و فکر کنند در زندگی قبلی انسانهایی بوده اند که در اثر کار نیک، به مقام «مگسی» نائل آمده اند.
شاید برخی از آنها فیلسوف بوده باشند. شاید در باره فلسفه ی زندگی مگسی، حرف ها گفته و شنیده باشند.
شاید برخی از آنها تمام عمر را با حسرت مهاجرت به خانه ی همسایه سر کرده باشند.
مگسی را یادم میآید که تمام یک هفته ی عمرش را پشت شیشه نشسته بود به امید اینکه روزی درها باز شود و به خانه ی همسایه مهاجرت کند…
مگس دیگری را یادم آمد که تمام هفت روز عمرش را بی حرکت بر سقف دستشویی نشسته بود. تو گویی که فکر میکرد با برخاستن از سقف، سقوط خواهد کرد. یا شاید از ترس اینکه بیرون این اتاق بسته ی محبوس، جهنمی برپاست…
بالای سر مگس مرده نشستم و با او حرف زدم:
کاش میدانستی که دنیا بسیار بزرگ تر از این خانه ی کوچک است.
کاش جرأت امتحان کردن دنیاهای جدید را داشتی.
کاش تمام عمر هفت روزه ی خود را بر نخستین دانه ی شیرینی که روی میز من دیدی، صرف نمیکردی.
کاش لحظه ای از بال زدن خسته نمیشدی، وقتی که قرار بود برای همیشه اینجا روی این میز، متوقف شوی.
آن مگس را روی میزم نگاه خواهم داشت تا با هر بار دیدنش به خاطر بیاورم که:
عمر من در مقایسه با عمر جهان از عمر این مگس نیز کوتاه تر است. شاید در خاطرم بماند که دنیا، بزرگتر و پیچیده تر از چیزی است که می بینم و می فهمم. شاید در خاطرم بماند که بر روی نخستین شیرینی زندگی، ماندگار نشوم.
✋نمیخواهم مگس گونه زندگی کنم. بر می خیزم. دنیا را میگردم و به خاطر خواهم سپرد که عمر کوتاه است و دنیا، بزرگ.
بزرگتر و متنوع تر از چیزی که چشمانم، به من نشان میدهد…
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#تلنگر
مشكل اينجاست
كه ما نه براى خودمان
بلكه براى آدمهاى اطرافمان زندگى ميكنيم!
لباسى ميپوشيم
كه مردم خوششان بياید ...
عطرى ميزنيم كه مردم لذت ببرند ...
رشته اى درس ميخوانيم
كه كلاس داشته باشد ...
با كسى ازدواج ميكنيم
كه دهن مردم را ببنديم ...
بچه دار ميشويم
كه برايمان حرف در نياورند ...
و اين داستان تا آخر عمر ادامه دارد !
ما اگر كارى براى دل مان ميكرديم
وضع مان اين نبود،
همين
👤 علی قاضی نظام
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
#داستان_آموزنده
🔆نذر شیطانی
🌱روزی شخصی پیش پسر عمر آمد و گفت: «من نذر کردهام که یک روز از صبح تا شب بالای کوه «حراء» برهنه بایستم.» پسر عمر به او گفت: «اشکالی ندارد، برو نذرت را ادا کن.» آنگاه آن شخص به نزد ابن عباس رفت و جریان را گفت. ابن عباس به او گفت: «ای مرد! مگر نماز نمیخوانی؟»
🌱آن مرد گفت: «چرا نماز میخوانم.» ابن عباس گفت: «پس میخواهی برهنه نماز بخوانی؟» آن مرد گفت: نه.
🌱ابن عباس گفت: «مگر چنین عهدی نکردهای؟ شیطان خواسته است تو را به بازی بگیرد، خودش و سربازانش به ریش تو بخندند.» آن مرد که از آن صحبت به خود آمده بود و از آن نذر خود پشیمان شده بود، گفت:
🌱«حال چه کنم؟» ابن عباس گفت: «برو، یک روز معتکف شو و کفاره ب عهدی را که بستهای بده.» آن مرد برگشت و سخن ابن عباس را به پسر عمر نقل کرد.
🌱پسر عمر گفت: «ابن عباس حرف درستی زده است، هیچیک از ما نمیتوانیم استنباطهای فقهی او را داشته باشیم.»
📚تجلی امیر مؤمنان علیهالسلام، ص 223 -الغدیر، ج 19، ص 70
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱
#داستان_آموزنده
🔆بیانی دقیق و رسا
⚡️یکی از عارفان و صالحان سرزمین لبنان که در میان عرب به مقامات عالی رسید و به کرامت و کارهای فوقالعاده شهرت داشت، به مسجد جامع دمشق آمد.
⚡️کنار حوض رفت تا وضو بگیرد، ناگاه پایش لغزید به داخل آب افتاد و با رنج بسیار از آب نجات یافت.
چون نماز خواند، پسازآن، یکی از اصحابش نزد وی آمد و گفت: اجازه هست تا چیزی بپرسم؟
⚡️عارف فرمود: بپرس
عرض کرد: به یاد دارم که عارف بزرگ بر روی دریای روم راه میرفت و قدمش تر نشد؛ ولی برای شما در حوض کوچک حالتی پیش آمد که نزدیک بود از بین بروید؟
عارف با بیانی رسا و کلامی دقیق و با تأمّل بسیار، به او فرمود:
⚡️«آیا نشنیدهای که سرور عالم، رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «لی معَ اللهِ وقتٌ لا یَسَعنی فیه مَلَکٌ مقرّبٌ و لا نبیٌ مُرسَلٌ: مرا با خدای وقتی هست که در آن وقت (آنچنان یگانگی وجود دارد که) فرشتهی ویژهای (همانند جبرئیل) و پیامبر مرسل در آن نگنجد!!»
⚡️ولی نگفت: همیشه؛ بلکه فرمود: وقتی از اوقات؛ پس پیامبر، در یک وقت جبرئیل و میکائیل به حالت او راه ندارد (و نامحرماند) ولی در وقت دیگر با همسران خود حفصه و زینب، دمساز شده، خوش میگفت و میشنید.
مشاهده و دیدار نیکان بین آشکاری و پوشیدگی است.
⚡️انسانهای ملکوتی گاه تجلّی میکنند و دل عارف را میربایند و گاه رخ میپوشند و عارف را گرفتار فراق میسازند.»
اگر درویش در حالی بماندی **** سر و دست از دو عالم بر فشاندی
📚حکایتهای گلستان، ص 110
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
☫﷽☫
و اگر نفس متعلق به این و آن باشد به همه چیز علاقه داشته باشد ، هر چیزی توجه او را جلب بکند ، می دانید که تعلق تفرقه می آورد و تفرق پریشانی است و پریشانی اضطراب است ، نفس انسانی می شود مضطربه و این نفس به جایی نمی رسد ، خصوصا در امور علمی.
نفس مضطربه در نماز هم تجمع ندارد. در یک نماز هزار جا سر می زند، ولی همین که مطمئنه شد به همه جا می رسد. فاصله ندارد ، مطمئنه شدن همان و مخاطب به خطاب " یا ایّتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربّك راضیة مرضیة " همان.
واینکه می بینی مخاطب نمی شود ، این است که قلابها او را فرا گرفته و به این سوی می کشاند:
تن زده اندر زمین چنگالها
جان گشاید سوی بالا بالها
و این قلابها نمی گذارد که نفس مطمئن شود و توحید و تجمع داشته باشد ، تا به خود بیاید و بگوید من کیستم. هنوز به ورطه ی من کیستم نیافتاده ایم ، لذا مشکل داریم..
📚صد و ده اشاره /اشاره ی چهل و دوم
#علامه_حسن_زاده_آملی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
بعضی انسانها دنیارو "زیباتر" میکنند!
اونایی که:
"به دوست خود یادآوری میکنند" که همیشه عزیزند!
اونا که غم هیچکس را تاب نمیآورند ،
تو را
بخاطر خودتمیخواهند
"انسانهاییکه هیچوقت"
منفعت رو، دلیل "دوستی تصور نکردهاند "
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#داستان_آموزنده
🔆رأی پیر، بهتر از حاضر شدن جوان
این مثل از امیرالمؤمنین علیهالسلام است که در بعضی از جنگها آن را فرمودهاند. گفتهاند: چون اسکندر، قصد فتح کشورها کرد و عازم شد، هر کجا که در مضیقه (مالی و لشکری) میماند، به حکیم بزرگ، ارسطالیس نامه مینوشت و صورت حال را بازگو و طلب استمداد میکرد و بر رأی ارسطالیس عمل میکرد و از آن مضیقه خلاصی مییافت و به مرادش میرسید. لذا اسکندر در بیشتر فتوحاتش به هدایت ارسطالیس، غالب شد و خودش میگفت: «رأی ارسطالیس با دوری از مکه، بهتر از صد هزار تیر پرّان و شمشیر برّانِ شمشیرزنهاست.»
📚لطایف الامثال، ص 90
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «ضُرُوبُ الامْثالِ تُضْرَبُ لاِءُولی الْنُّهی وَالألبابِ: اقسام مَثَلها، برای صاحبان عقلها و خردها زده میشود»
📚غررالحکم، ج 2، ص 151
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💥💥💥💥💥💥💥
#داستان_آموزنده
🔆سبب استغفار
مردی خدمت امام صادق علیهالسلام رسید. امام از حال برادرش (که از طایفه جارودیه که گروهی از زندیه بودند) جویا شد.
عرض کرد: حالش خوب است و مقداری از تقدّس و زهد او را به خدمت امام عرض کرد. باز گفت: همهچیزش خوب است، جز اینکه اعتقاد به شما ندارد.
فرمود: «چه چیز باعث این مسئله شده است؟» عرض کرد: «او ورعی دارد که مانع از این عدم اعتقاد به شما شده است.»
فرمود: «به او بگو، ورع تو در کنار نهر بلخ کجا بود؟» گوید: چون از مسافرت برگشتم به برادرم بیان امام را گفتم. برادرم گفت: آری، من به ماوراءالنهر به تجارت رفتم، چون از تجارت فراغت یافتم و خواستم به بلخ بروم، با شخصی همسفر شدم. او کنیزی زیبا همراهش داشت؛ پس در کنار نهری فرود آمدیم. همسفرم گفت: «بیا من محافظت اسباب میکنم و تو برای تهیه هیزم و آتش برو، یا من میروم و تو از اسباب نگهبانی کن.»
من گفتم: تو برو؛ او رفت و من در غیاب او به کنیزش تجاوز کردم و احدی از این راز آگاهی نداشت، مگر امام آن را خبر داد.
پس، از کارهای گذشتهی خود استغفار کرد و از معتقدان به امام صادق علیهالسلام شد.
📚شرح جامعه کبیره شیرازی، ج 1، ص 409 -بحراللئالی، ص 40
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁
#داستان_آموزنده
🔆زبان حال سنگ
🌾روايت شده كه يكى از انبياء از مسيرى عبور مى كرد، سنگ كوچكى ديد كه آب زيادى از آن خارج مى شود، از وضع آن تعجب نمود.
خداوند سنگ را به سخن گفتن واداشت و گفت :
🌾از وقتيكه شنيدم شعله و آتش برخاسته از انسان و سنگ است (از ترس آنكه منهم از همان سنگها باشم ) تا به حال مى گريم .
🌾آنگاه آن سنگ از آن پيامبر خواست كه برايش دعا كند تا از آتش در امان باشد، و او دعا كرد.
🌾مدتى بعد باز عبور پيامبر به آن جا افتاد و ديد همانگونه آب از سنگ جارى است . پرسيد: حالا ديگر براى چه گريه مى كنى ؟ پاسخ داد: تا قبل از اطمينان به امان از آتش گريه خوف مى نمودم ، اما اينك گريه شكر دارم ، و از سرور و خوشحالى مى گريم .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d