eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
1.3هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎴 [جلسه‌ی هشتم] 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۱. اشاره به کلمات بزرگان اهل‌سنت در شهادت حضرت محسن بن‌علی علیهماالسلام ۲. اعتراف ابوبکر به اشتباه خود در آخرین لحظات عمرش ۳. روایت جوینی شافعی از رنج‌های حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ۴. اعتراضات شنیدنی ابن‌ابی‌الحدید ۵. روایت شبلنجی از حالات حضرت زهرا علیهاالسلام پس از پدر 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷🔶 👈🏼👈🏼 عـبـد صالح، شيخ حسين، (مسئول شمعهاى حرم مطهر), كه فرد مورد اعتماد و از خدام پير حرم حضرت سيدالشهداء (علیه‌السلام) بود, فرمود: مـن و سـيـد جـلـيل , مرحوم سيد هاشم نايب التوليه (رحمه‌الله), مسئول بستن و باز كردن درهاى حرم مـطهر بوديم و در صحن مقدس بيتوته مى‌كرديم. 🍃 برنامه ما اين بود كه اول شب تمام زواياى رواق مقدس و حرم را جستجو مى‌نموديم، آنگاه درها را مى‌بستيم و بعد از باز كردن درها هم تمام زوايا را تفحص مى‌نموديم كه كسى مخفى نشده باشد. 🍃 شـبـى، طـبـق معمول تمام زوايا را تفحص نموديم و درها را بستيم و خوابيديم. آن شب من كمى زودتر از شبهاى ديگر بيدار شدم و سيد هاشم را بيدار كردم. گفت: نيم ساعت وقت باقى است و بد نيست كه در حرم مشغول نماز شويم و وقتى زمان باز شدن درها رسيد, آنها را باز كنيم. در رواق مـقـدس را باز كرده و از داخل بستيم و يكى از سه در حرم مطهر را كه پيش روى مبارك اسـت. 🍃 بـاز كـرديـم و داخـل شـديم تا به بالاى سر مقدس رسيديم ديديم سيدى نورانى ايستاده و مشغول نماز و در حال قنوت مى‌باشد. سيد هاشم گفت: فلانى، مگر اول شب و وقت بستن درها، جستجو نكردى؟ گفتم: چرا كاملا جستجو كردم و دقت نمودم و احدى باقى نمانده بود. سـيـد هاشم گفت: پس چراغ بياور تا به صورت او نگاه كنم و ببينم كه او را مى‌شناسم يانه. چراغ آوردم و نظر كرديم گفت: من او را نمى‌شناسم و هرگز نديده‌ام . 🍃 ايـسـتاديم و منتظر مانديم كه از نماز فارغ شود تا اين كه خسته شديم و او همچنان درقنوت بود. سيد هاشم گفت: بيا برويم و بگرديم كه غير از او كسى را در حرم مى‌يابيم يا نه. از پشت ضريح به طرف پيش روى رفتيم و از آن جا به طرف بالاى سر مقدس برگشتيم، ولى او را درآن جا نديديم. اين بار مشغول تفحص از او شديم اما ابدا اثرى نيافتيم. 🍃 سـيـد هاشم گفت: درها كه بسته است پس از كجا خارج شد؟ آنگاه عمامه خود را از سرانداخت و بنا كرد بر سر خود زدن. گفتم: سيد تو را چه مى‌شود؟ گـفـت: يـقـيـن كـردم كه اين سيد مولاى ما حضرت حجت عجل اللّه تعالى فرجه الشريف بوده است، اما ما حضرتش را نشناختيم و نفهميديم و گريه زيادى كرد و زمانى كه وقت داخل شد، درها را براى زوار باز كرديم. 📚 کمال الدین، ج۱, ص۱۲۱ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar