eitaa logo
کانال مطالب تحلیلی محمدرضا قربانی
532 دنبال‌کننده
292 عکس
2.1هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 آغاز عادی‌سازی در عرصه‌ی رسمی 🖊مهدی 1⃣ در فتنه‌ی سال هشتاد‌وهشت، رهبر انقلاب اصرار کردند که محمد خاتمی از جریان فتنه، فاصله بگیرد و اعلام برائت کند. این خواسته‌‌ی حداقلی، هیچ‌گاه با پاسخ مثبت از سوی خاتمی مواجه نشد تا اینک که سال‌ها از آن واقعه گذشته است. خاتمی، هرگز حاضر نشد از فتنه‌ای که در اصل و اساس، معطوف به انهدام نهاد ولایت فقیه و تضعیف شخص رهبر انقلاب بود، اعلام برائت کند، بلکه تا پایان در کنار میرحسین موسوی و مهدی کروبی ماند. در این سال‌ها نیز او به هر بهانه، در برابر انقلاب، صف‌آرایی کرده و آن را به چالش کشیده است. آخرین آنها، حمایت وی از اغتشاش بود. ازاین‌رو، رهبر انقلاب نه‌فقط او را به دیدار نپذیرفتند، بلکه حتی به نامه‌های او نیز پاسخ ندادند. او همچنان، جزو سران فتنه است و به تعبیر رهبر انقلاب، فتنه و فتنه‌گران نیز، «خط قرمز نظام» هستند. 2⃣ با این حال، متأسفانه پزشکیان، هم در انتخابات از خاتمی نام برد و هم دیروز با وی دیدار داشته است. او به عنوان «رئیس‌جمهور»، با یکی از سران فتنه، ملاقات داشته و بدین جهت، «خط قرمز نظام» را زیر پا نهاده است. اکنون چه کسی باید گریبان وی را بگیرد و از او توضیح بخواهد که چرا التزام عملی خویش به ولایت فقیه را مخدوش کرده است؟! مگر وی در تبلیغات انتخاباتی، بارها از مقام معظم رهبری نام نیاورد و به سیاست‌های کلی نظام، اشاره نکرد؟! 3⃣ پیش از این نوشته بودم که پزشکیان، «کاتالیزور عادی‌سازی» است و می‌خواهد طرح‌های ناتمام اصلاح‌طلبان را به اجرا درآورد. او در سایه‌ی آنها نشسته و اراده‌اش، مشروط به آنهاست. ملاقات با خاتمی، یکی از گام‌های وی در راستای عادی‌سازی است. عادی‌سازی یعنی درهم‌شکستن خطوط قرمز انقلاب و زدودن ارزش‌های انقلابی. او در سیاست خارجی و اقتصاد و فرهنگ، تابع و مطیع دولت‌های اصلاح و اعتدال است و افزوده‌ای ندارد. ازاین‌رو، ساختارشکنی‌های این دو دولت را ادامه خواهد داد. سعید حجاریان، نام این «ساختارشکنی‌ها» را «عادی‌سازی» گذاشته است تا به این واسطه، وضع انقلابی را نامطلوب و استثنائی و نابهنجار نشان بدهد. پس از سه سال آرامش و اطمینان در دولت شهید رئیسی، دوباره نزاع بر سر امتداد خط اصیل انقلاب آغاز خواهد شد و استحاله‌ی انقلاب به مسأله‌ی بالفعل تبدیل خواهد شد. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 در 👇 🆔 eitaa.com/mrgh110 در 👇 🆔 https://t.me/mrgh110 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
✳️ 🔻معضلۀ ناانباشته‌گی تجربۀ ملّی 1⃣ 🖊مهدی 1⃣ سخن اصلی در یادداشت «آغاز دوبارۀ دورۀ افول ایران» این بود که در قدرت قرارگرفتن نیروهای سیاسیِ غرب‌گرا در ایران، نسبت معکوس با قدرت ایران دارد؛ چنان‌که تجربۀ سه دهۀ گذشته نشان می‌دهد که دوره‌های «تجدید قدرت غرب‌گرایان»، دوره‌های «تحدید قدرت ایران» بوده است. این امر بدان دلیل است که ذات و سرشت راهبردِ اقبال به غرب و کرنش در برابر آن، چنین نتیجه‌ای دارد و گشودگی در رابطه با غرب، به معنی گشودگی در فضای ملّی نیست، بلکه ما با فروختن سرمایه‌ها و حراج اندوخته‌های ملّی‌مان در پای میز مذاکره و خریدن وعده‌های کاغذی و نسیه، دست به «خودتاراجی» زده‌ایم. سیاست خارجی در عهد دولت‌های اصلاح و اعتدال، چنین حاصلی داشت. اگر تجربۀ عهد اصلاح، در دوردست‌هاست، اما تجربۀ عهد اعتدال، فاصلۀ سه‌ساله با ما دارد و ما در عمل و عین دیدیم که هشت‌سال «فروشندگی» در ذیل برجام، کمترین نتیجه‌ای نداشت؛ بلکه اقتصاد ملّی را شرطی و متوقف و وابسته کرد و همۀ چرخ‌ها را از حرکت افکند و در نهایت، «یک دهۀ تعطیلیِ نسبیِ اقتصاد» را رقم زد. در پایان دولت اعتدال، آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به آنها تصریح کردند که اعتماد شما به غرب، فایده‌ای نداشت و یک «تجربۀ ملّی برای آیندگان» است. 2⃣ عبور جامعه از دولت روحانی به دولت رئیسی، در اثر همین تجربه محقّق شد؛ جامعۀ سرخورده و ناامید و در تعلیق، دریافت که با برجام نمی‌توان گره‌ها را گشود و رونق معیشت را خرید، بلکه باید از درون، اتّفاقی رخ بدهد. رئیسی کوشید نشان بدهد که در درون ایران، امکان‌ها و استعدادها و قوّه‌ها به‌حدّی هستند که ما محتاج گدایی از غرب و در پیش گرفتنِ سیاست التماسی و سازش‌جویانه نباشیم و نخواهیم «شرف ملّی‌»مان را با «رونق معیشت»‌مان معامله کنیم. او توانست میان این دو، جمع برقرار کند و به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای، «اگر این دولت [شهید رئیسی] ادامه پیدا می‌کرد، بنده احتمال زیاد می‌دهم که بسیاری از مشکلات کشور، عمدتاً مشکلات اقتصادی حل می‌شد.»(در دیدار مردم، ۱۴۰۳/۴/۵). انتظار می‌رفت که بر اساس تجربۀ شکست‌خوردۀ دولت روحانی و تجربۀ کامیاب دولت رئیسی، اکثریّت جامعه از اندیشۀ برجامی و برون‌گرا و بیگانه‌گُزین و وابسته، خارج شده باشند و اگر کسی در تبلیغات انتخاباتی، اقتصاد را به مذاکره ربط داد و از برجام دفاع کرد، جامعه به وی روی خوش نشان ندهد، اما چنین نشد و بخشی از جامعه، دوباره به «تلۀ تحریف» افتاد و فریب خورد. اگر در سال نود و دو، می‌شد به جامعه حق داد که خطا کند و دچار این کج‌روایت بشود که مذاکرۀ با غرب، حل‌المسائل معیشت است، اما در سال نود و شش، دیگر نمی‌شد جامعه را توجیه کرد. حال بر اساس این دو تجربۀ منفی، اگر کسانی امروز، مرتکب «خطای سوّم» بشوند و دوباره به برجام و مذاکره و غرب و سازش، دل ببندند، به‌واقع مستحق توبیخ گزنده و نقد صریح و سخن عتاب‌آلود هستند. 3⃣ این بخش از جامعه، حق داشت «انتخاب» کند، اما حق نداشت «فریب» بخورد؛ و حق داشت «نظر» بدهد، اما حق نداشت به «تجربه» ننگرد و دوباره ایران و بقیۀ ایرانیان را درگیر روندهای بی‌فرجام و بیهودۀ برجامی کند. و در مقابل، ما حق داریم برآشفته بشویم و بگوییم از یک سوراخ، چند بار گزیده‌شدن؟! انتخاب‌های نوسانی و زیگزاگی، تا کی؟! عدم‌انباشت تجربه‌های ملّی و تکرار خطاهای پُزهزینه تا کجا؟! چرا باید کسانی بتوانند حقایق را وارونه جلوه بدهند و ذهنیّت جامعۀ ایران را دستکاری کنند و بخشی از جامعه نیز تسلیم و تابع آنها باشد؟! چرا انتخاب سیاسی، از اندیشه‌ورزی و تفکّر مستقل، بریده شده و به دست طوفان کج‌روایت و هیجان سپرده شده؟! چرا تعقّل به حاشیه رفته و احساس کور و ناموجّه، صدرنشین شده؟! چرا تحریک‌های شب‌انتخاباتی و روزانتخاباتی، آنچنان بر جامعه مؤثّر است که می‌تواند چرخش‌زا باشد؟! چرا قومیّت بر ملّیّت، سایه افکنده؟! چرا برنامه‌مندی و برخورداری از نقشه و طرح برای حکمرانی، یک فضیلت ضروری و قطعی انگاشته نمی‌شود؟! چرا برخی جریان‌های سیاسی احساس می‌کنند که می‌توانند با تحریف و خیانت به واقعیّت، بازی انتخابات را ببرند؟! چرا جامعه، مسیرهای متناقض را انتخاب می‌کند و در هر دوره‌ای به سویی می‌لغزد و مجال نمی‌دهد که غایت و تمامیّت یک مدار حرکتی، تعیّن یابد؟! چرا حرکت‌های جمعی ما، تکه‌تکه و گسسته و غیرتکاملی هستند؟! چرا جامعه دربارۀ گزاره‌هایی که نیروهای دگراندیش بیان می‌کند، فکر نمی‌کند و استدلال نمی‌طلبد و هنر تجزیه‌وتحلیل و رخنه‌افکندن در کلیشه‌ها را ندارد؟! چرا جامعه، امروز خودش انتخاب می‌کند و فردا که نتایج انتخاب ناصواب خودش سربرآورد، ساختار را بر کرسی متهم می‌نشاند و فرافکنی می‌کند؟! 💢 ادامه مطلب 👇👇👇👇👇
🔻معضلۀ ناانباشته‌گی تجربۀ ملّی 2⃣ 🖊مهدی 4⃣ به‌نظرم حتی در سال نود و دو نیز، جامعه نمی‌باید به گزینۀ معطوف به مذاکره رأی می‌داد؛ چون در فروردین همان سال، آیت‌‌الله خامنه‌ای تصریح کرد که در دولت – یعنی دولت احمدی‌نژاد – تمایلاتی برای مذاکره با غرب شکل گرفته، اما من به سودمندی این مذاکرات، «خوشبین» نیستم. گزینۀ آیت‌الله خامنه‌ای، «مقاومت» بود و نه «مذاکره». ایشان بر این باور بود که راه‌حل، «نظریۀ استحکام ساختِ درونی» است و نه تبدیل‌شدن به یک مجموعۀ اقماری و وابسته. ایشان می‌خواست ایران را از پیرامون به مرکز سوق بدهد و نسبتِ استعماری ایران با غرب را تمام کند. ایشان معقتد به ارتباط و تعامل بیرونی بود، اما همسایگان و شرق را ترجیح می‌داد و بر این باور بود که این مسیر، راه‌گشاتر است. اما استدلال، حریف وسوسه‌ای که خواص در دل‌وجان توده افکنده بودند نمی‌شد و سرانجام، حسن روحانی با تکیه بر ایدۀ مذاکره به قدرت رسید و هشت‌سال برای آزمودن این ایده در میدان عمل، فرصت داشت. یک فرصت گشوده در اختیار وی نهاده شد و او در برجام، حتی از خطوط قرمزِ تعیین‌شدۀ توسط آیت‌الله خامنه‌ای نیز عبور کرد، اما باز هم به نتیجه نرسید و شکست خورد. در پایان این دوره، موجی از ناامیدی اجتماعی و بی‌اعتمادی سیاسی در متن جامعه، ریشه دوانیده بود و همگی، حاصل تجربۀ تلخِ اعتماد به غرب بودند. 5⃣ چرا آیت‌الله خامنه‌ای به راه‌حل مذاکره با غرب، «بدبین» بود و بخشی از جامعه به آن «خوشبین» بودند؟! چه کسانی و چگونه، حس خوشبینی را در بخشی از جامعه ایجاد کردند؟! چرا جامعه از خود نپرسید که حسن روحانی که امروز، وعدۀ امکان مذاکرۀ موفق را می‌دهد، در سال‌های پایانی دولت خاتمی نیز به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملّی، همین مسیر را پیمود و پس از دوسال‌ونیم تعلیق هسته‌ای، به نقطۀ صفر بازگشت؟! چرا جامعه برای آزمودن دوربارۀ این وعده، از وی «ضمانت» نخواست و یکباره و بی‌پروا، تمکین کرد؟! چرا سخن آیت‌الله خامنه‌ای در این بخش از جامعه، شنیده نشد اما تبلیغات انتخاباتیِ بی‌پایه و شعاری، اثر گذاشت و این بخش از جامعه را فریفت؟! این بخش از جامعه، در کدام «جهانِ رسانه‌ای» به سر می‌بردند که چه‌بسا، حتی استدلال‌های آیت‌الله خامنه‌ای را نشنیده بودند؟! چگونه این بخش از جامعه به پیشرفت پوشالی و برون‌گرا و وابسته، راضی شدند و همچنان خواستند ذیل تاریخ غرب باشند؟! البته در انتخابات سال نود و شش، رئیسی توانست با کسب شانزده میلیون رأی، نفر دوّم بشود و نشان بدهند که از ظرفیت اجتماعیِ روحانی، کاسته شده است، اما همچنان بخشی از جامعه، به امتداد برجام رأی دادند. به‌هرحال، می‌شد از آغاز، به «پیش‌بینی آیت‌الله خامنه‌ای» اعتماد کرد و وارد این بیراهۀ تاریخی نشد و این حجم انبوه از فرصت‌ها و امکان‌ها را فدای کاغذپارۀ برجام نکرد. این تجربه، ضرورت نداشت و نوعی تحمیلِ نامعقولِ بخشی از جامعه بر بخش دیگر جامعه بود. 6⃣ در اینجاست که حسّاسیّت آیت‌الله خامنه‎ای نسبت به نقش «خواص» در جامعه، به‌روشنی فهم می‌شود. هرچه که هست، کنشگری خواص است؛ چون بخش مهمی از جامعه، انتخابش وابسته به ارادۀ خواص است. ریشۀ فتنه‌ها و وسوسه‌ها را نیز باید در «بیرون از جامعه» جستجو کرد: این خواص هستند که فرایندهای «ساخت‌شکنیِ ذهنی» را پی می‌گیرند و جامعه را از درون، پوک و متزلزل می‌کنند. بازی سیاسی، برآیند «بازی شناختی» است و صحنۀ سیاسی، برونداد اتّفاقاتی است که «روایت‌ها» و «گزاره‌ها» و «مفاهیم» می‌آفرییند. همه‌چیز در اینجا رقم می‌خورد و ما پیامدها و نتایج عینی را در انتخاب‌های سیاسیِ جامعه، مشاهده می‌کنیم. آن دستِ ‌پنهانی که قادر است بازی‌سازی و ذهنیّت‌پردازی کند، همین سرآمدان و شهره‌گان هستند. موریانۀ تحلیلِ غلط، اندکی پیش از انتخابات به جان جامعه می‌افتد و ساختار ذهنی را دگرگون می‌سازد و همۀ بافته‌ها را پنبه می‌کند. در زیر پوستِ جامعه، چنین روند نامحسوسی در جریان است. ما ذهنیّت‌ها و فکرها واندیشه‌ها رابه دست باد سپرده‌ایم. اگر انقلاب و انقلابی‌ها، فرهنگ و هویّت و روایت و ذهنیّت و اندیشه و تفکّر را در جامعه ببازند، سیاست و قدرت و حکومت و دولت را نیز خواهند باخت. به‌این‌ترتیب، ایدۀ «دولتِ جوانِ حزب‌اللهی»، بیش از سه سال دوام نمی‌آورد و پس از آن، دوباره دولت توسعه‌گرای معطوف به غرب سر برمی‌آورد. «جامعۀ اسلامی» بر دولت اسلامی، تقدّم دارد؛ وگرنه به اندک تلاطمی، جامعه از انتخاب انقلابیِ خویش بازمی‌گردد و به‌آسانی، قدرت را در اختیار دگراندیشان قرار می‌دهد. وقتی هویّت اسلامی و انقلابی در بخش‌هایی از جامعه، رقیق بشود، میوۀ مردم‌سالاری نیز تلخ خواهد بود. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 در 👇 🆔 eitaa.com/mrgh110 در 👇 🆔 https://t.me/mrgh110 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
✳️ پیش بینی فرهنگی 💢امروز،بسیاردیراست... سیّدمرتضی آوینی درمقالۀ گرداب شیطان نوشت:«نشانه‌های بسیاری ازگرایش‌های لیبرالیستی وغرب‌گرایانه درغالب مؤسسات وابسته به دولت وعلی‌الخصوص درمراکز فرهنگی وهنری آن به چشم می‌خوردکه چهرۀ مشوّهی ازنظام جمهوری اسلامی در دیدگان نامحرم می نشاند.نگاهی جامع به کتاب‌فروشی‌ها،گالری‌های خصوصی و غیرخصوصی،موزه‌ها،تئاترهاوسینما‌ها، رادیووتلویزیون،فعالیّت‌های فرهنگی و هنری پارک‌ها،هتل‌هاودیگرمؤسسات تحت پوشش بنیادهای دولتی ونیمه‌دولتی...، با صرف‌نظرازاستثنائاتی معدود،دوستان انقلاب راسخت به اضطراب وحیرت می‌اندازدودشمنان رابه طمع. اگرفساد جنسی وغیرجنسیِ رایج درخیابان‌ها،بازارها ومؤسسات خصوصی وغیرخصوصی رانیز به آنچه گفتیم به‌علاوه کنیم، طرحی ازیک توطئۀ شیطانیِ گسترده درپس پرده خواهیم دید.» 👈این تحلیل تندوتیزدرزمانی نوشته شد که حتّی اصلِ وجودِ رانیز بسیاری حس نکرده بودند، اما آوینی،در طول چهار سالِ پایانیِ حیاتش پس از رحلت امام خمینی، همواره درمجلۀ سوره نسبت به این چالش،نوشت وهشدارداد. نوشته‌های او،نه‌فقط بااستقبال نیروهای حاکمیّتی مواجه نگردید،بلکه موجبات راندن وی ازمجلۀ سوره رافراهم کرد.حس و فهمِ آوینی ازآن وضع تاریخی،درست و دقیق بود و امروز که به گذشته می‌نگریم،اورا می‌ستاییم،ولی او دربرابرنگاشتن این تفسیرهاوتحلیل‌های صریح وانتقادی،از هر سوتهدیدمی‌شد.دراین مقطع، تحمّل آوینی برای نیروهای حاکمیّتی،دشوار بود و آوینی می‌دانست که زمانه، با وی سازگارنیست و به لحظۀ حذف و حاشیه‌نشینی، نزدیک شده است. خوشا که اندکی پیش از این لحظه، از شهر گریخت و جام شهادت نوشید. آوینی که آن روز را این‌گونه غلیظ و تأسّف‌بار روایت می‌کند، اگر امروز بود چه می‌گفت؟! زمانۀ وی، زمانۀ غلبۀ روشنفکریِ سکولار از یک سو، و تسلّط تکنوکرات‌های شبه‌انقلابی از سوی دیگر بود، و او در این میان، مجال و امکانی نداشت و همین حد از کنشگری‌اش نیز نابهنجاری و تندروی تلقّی می‌شد. دولت و عرصۀ عمومی، به تصاحب نیروهای سکولار درآمده بود و می‌رفت که لیبرالیسم، جایگزین ایدئولوژی انقلاب شود. افسوس که انذارهای وی شنیده نشد و دولت سازندگی، به‌واسطۀ تکنوکراتیسم و عمل‌گراییِ خویش، عالَم انقلابی را رقیق کرد و واگرایی‌های بزرگ را رقم زد. آوینی رفت، اما این خط در حاکمیّت، همچنان ادامه یافت و غلظت و فزونی نیز یافت، تا به نقطۀ کنونی رسیدیم که بدیهیّات و خطوط قرمزِ روشن، انکار شده‌اند. اگر در لحظۀ آغاز، منطقِ حمل‌برصحت در پیش گرفته شود و سکوت بر فریاد ترجیح داده شود، به‌تدریج، شرایط متصلب خواهد شد و امکان و زمینۀ عمل، از میان خواهد رفت. به‌هرحال، در بر این پاشنه چرخید و شرایط، محدودتر و تنگ‌تر شدند و به امروز و اکنون رسیدیم. امروز، بسیار دیر است؛ ، کار خود را خواهد کرد و گسست‌ها و تضادها، بیشتروبیشتر خواهند شد. باید هزینۀ گزاف آن غفلت تاریخی را بپردازیم و مشاهده کنیم که چگونه تجاهل‌ها و تغافل‌ها، عینیّت‌های ناسازگاری را می‌آفرینند که دیگر علاج‌شدنی نیستند. آن چرخه‌ای که آوینی از آن سخن گفته، در همان لحظه نیز وضع بحرانی و حادّ داشته، چه رسد به امروز که در همه‌جا رسوخ کرده و در حال بلعیدن عالَم انقلابی است. ، کارساز نیست و گرهی را نمی‌گشاید. ذرّه‌ذرّه، ، خویش را پیش می‌آورد و ارزش‌ها را به عقب می‌راند و در نهایت، کار به جایی می‌رسد که انقلاب، به امر نامعقول و مزاحم و نابهنجار تبدیل می‌شود. امروز که سخن از عادی‌سازی می‌گویند، مرادشان همین عبور از ایدئولوژیِ انقلابی است. حتّی نهادهایی که باید نگهبانِ هویّت انقلابی و اصالت‌های آغازین باشند، عمل‌گرایی را انتخاب می‌کنند و دیگری‌های انقلاب را به رسمیّت می‌شناسند. این‌گونه است که از رهگذر اختلاط و هرج‌ومرجِ هویّتی، انقلاب در وضع انقباضی قرار می‌گیرد و ساختار، به معامله بر سرِ تداومِ صورت و پوستۀ خود دست می‌زند؛ یعنی در نظرش، ماندن اولویت می‌یابد؛ هرچند بدون آن هویّت نخستین. لحظۀ استحاله، آن است که ساختار احساس می‌کند که دورۀ هویّت، به سر آمده است و باید بر سرِ موجودیّت خویش، معامله کند. ازاین‌رو، منِ معنایی‌اش را می‌فرساید تا منِ نهادی‌اش، همچنان بماند. این در حالی است که نیروی معارض، از استحاله آغاز می‌کند تا به برسد. همین که ساختار، حاضر شد بر سرِ مقوّمات و درون‌مایه‌های هویّتی خویش، معامله کند، پیام ضعف و سستی را ارسال کرده و موقعیّت فروتر خویش را پذیرفته است. این انفعال، فهمیده می‌شود و جسارتِ براندازی می‌آفریند. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 کانال مطالب تحلیلی محمدرضا قربانی 👇 🆔 https://t.me/matalebehtahlili کانال مطالب تحلیلی محمدرضا قربانی   👇 🆔 https://eitaa.com/matalebehtahlili