eitaa logo
کانال مطالب تحلیلی محمدرضا قربانی
411 دنبال‌کننده
212 عکس
1.7هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ ما غافلیم از لطفف خدا 🔵 عاقبت نظام چه می‌شود؟‼️ 🖌 🔻 سؤال «عاقبت نظام چه می‌شود؟» را این روزها حتی جوانان پرشور انقلابی هم از خود می‌پرسند، چه برسد به توسری‌خورده‌های قدیمی سیاسی! 🔹 به‌ مجرد تقاضا برای فلان تجمع سراسری که البته آخرینش یعنی ۵ دی ۹۸ اصلا و ابدا نگرفت، ای‌بسا که با خود زمزمه می‌کنند؛ «عاقبت نظام چه می‌شود؟» ازقضا خیلی هم سؤال بدی نیست! اساسا آدمی باید از فرجام هر واقعه‌ای بل‌که از عاقبت خودش یک برآوردی داشته باشد لیکن ایراد بزرگ من و ما این است که عمدتا خدا را در محاسبات خود فراموش می‌کنیم! و این از قلت ایمان و توکل نشئت می‌گیرد! 🔹 بپذیریم که باوجود همه درستی‌ها و راستی‌های نهفته در یک سؤال، گاهی سؤالاتی می‌پرسیم که پرده از بزرگ‌ترین ضعف اولاد آدم برمی‌دارد؛ ترس! چند روزی است که وارد ماه دی شده‌ایم و تو بگذار بنویسم که ناظر بر ۱۹ دی ۵۶ و کربلای ۴ سال ۶۵ مرتب این ۲ پرسش در اذهان شکل می‌گرفت که «عاقبت نهضت چه می‌شود؟» یا «عاقبت جنگ چه می‌شود؟» 🔹 و مگر چه شد عاقبت جنگ، بعد از آن شکست تلخ در نخستین روزهای زمستان ۶۵؟ جز این‌که خداوند خیلی زود بساط کربلای ۵ را راه انداخت تا پیروزی جای‌گزین شکست شود؟ باری در خاطرات حاج قاسم می‌خواندم که بعد از شکست در کربلای ۴ همه درگیر این سؤال روی مخ شده بودند که «عاقبت جنگ چه می‌شود؟» 🔹زمینی هم اگر نگاه کنیم، عاقبت جنگ این شد که حتی مجامع بین‌المللی صحه بر تجاوزگری صدام گذاشتند! آری! به یمن خون شهدای وطن، ایران مشغول مقدس‌ترین دفاع تمام تاریخش بوده و ۸ سال تمام ایستادگی کرد و یک‌وجب هم از خاک پاکش کوتاه نیامد! هم در عصر پهلوی و هم در عصر قاجار، با جنگ یا بی‌جنگ، کم سرزمین شوهر ندادیم به اجنبی! چه می‌گویم که حتی در اعصار تاریخی هم که گاهی زیاده از حد و ناسیونالیستی به آن‌ها می‌پردازیم، گاه مواجه می‌شویم با تلخ‌ترین شکست‌ها از قبیل آن بلا که اسکندر بر سر تخت جمشید آورد! حالا عاقبت هخامنشیان را بی‌خیال! ✅ زمستان سال ۵۶ واقعاً چه کسی فکر می‌کرد که یک‌سال دیگر میوه‌ نهضت انقلاب اسلامی، استقرار نظام جمهوری اسلامی شود؟ آری! ما غافلیم از الطاف الهی! ما توهم زده‌ایم خدا این نظام را با این دولت می‌سنجد ولی نه! الله پاس‌دار خون شهیدان است! و خدا نهضت و نظام ما را از کانال بچه‌های کانال کمیل محاسبه می‌کند و قصور و تقصیر هیچ دولتی را پای خمینی و خامنه‌ای و این‌همه شهید نمی‌نویسد! اگر نظام ثمره نهضت شد، ثمره خون شهدا هم گشایش راه ظهور است ان‌شاءالله... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @mrgh110👈 محمدرضاقربانی (کانال مطالب تحلیلی)
♦️ حسین قدیانی، کاراکتری که باید داستانش را مرور کرد. 🔸 چه بر سر قدیانی آمد و چرا دشمنان دیروز قدیانی، امروز برایش هورا می‌کشند؟ 🔸 بازی کثیف مسعود بهنود که یک سرباز را از جبهه انقلاب گرفت..../شاید قسمت اول ۱۴۰۱/۱۰/۲۶ 🔺سال 88 ایران در برابر جبهه‌ای از فعالان رسانه‌ای وطن فروش و غول‌های بی شاخ و دمی که به میدان مجازی آمده و خاکریزی منسجم و متحد داشتند؛ چشم امیدش به چند وبلاگ که در بلاگفا و میهن بلاگ و پرشین بلاگ و.. بود، که پاسخی باشند به این حملات بی‌رحمانه ی ضد ملی در آن زمان و در چنین فضایی نام یک نفر مثل بمب صدا کرد! حسین قدیانی نام جوانی بود که با آن قلم عجیب و غریبش به یک قهرمانِ سایبری تبدیل شد. به شکلی که سایت اختصاصی وی (قطعه 26) در یک بازه زمانی بسیار کوتاه به بازدیدی میلیونی رسید و بازدید روزانه‌ی مطالبش کاری کرد که همه با حیرت بنشینند و او را تماشا کنند. 🔺قلم قدیانی به شیوه ای بود که وقتی نوکش را به سمت رئیس جمهور وقت (احمدی نژاد) می‌گرفت یا اگر تصمیم میگرفت با آن به خاتمی اشاره کند یا مثلا جمله ای درباره هاشمی یا رئیس قوه قضائیه بنویسد؛ آنها محکوم می‌شدند به اینکه در افکار عمومی زیر سوال بروند. آن سال‌ها و در محافل مختلف جایی نبود که اسم حسین قدیانی آورده نشود اگر کتابی می‌نوشت پر فروش میشد. اگر انقلابی‌ها همایش یا چیزی از این دست برگزار می‌کردند حتما باید دعوت میشد و یکی دو تا از آن مقاله های آتشین می‌خواند و خلاصه بازار برای افرادی چون او داغِ داغ بود. قدیانی در آن سال‌ها به شکلی می‌نوشت که برخی می‌گفتند اگر او یک ضد انقلاب بود قطعاً و یقیناً تندیسش را از طلا می ساختند. جمله ای که مرور زمان اثبات کرد غلط نبوده است 🔺امروز که پیج اینستاگرام تاجزاده به جای نگارش مطلبی جدید، یادداشتی از حسین قدیانی را بازنشر می‌کند می‌توان آن جمله را اثبات کرد. بله، پیکرتراشان ضدانقلاب اگر یقین پیدا کنند که حسین قدیانی همینی ست که می‌بینند از مجسه ی طلایش رونمایی خواهند کرد. سال‌ها از این ماجرا گذشت. در این سال‌ها اتفاقاتی رخ داد که از بیانش در متن امشب می‌گذرم تا جایی مفصل مرورش کنیم پس از گذشت سال‌ها رسیدیم به اوایل 98، درست جایی که رگه هایی از یک "مُشوَش بودنِ ذهن" به خوبی در نوشته های حسین خودش را نشان میداد آشفتگی که او تا اواخر 99 موفق شد پنهانش کند؛ اما از تیر 1400 به بعد رسماً سر باز کرده و خیلی ها که از دور درگیر این ماجرا بودند را شوکه کرد 🔺ماجرا اما از کجا شروع شد؟ برگردیم به تیر ماه 1398 من از تیر ماه 1398 یک متن و یک خبر را به خاطر دارم. یکی در سایت شخصی حسین قدیانی منتشر شد؛ متنی که در آن از باطبی و تاجزاده به بدی یاد میشد. همان تاجزاده ها و باطبی هایی که امروز برایش هورا می‌کشند. متنی که البته نشان میداد او از چیزی ناراحت است. همزمان با این متن بی بی سی هم برنامه ای منتشر کرد که آغاز در هم شکستن حسین قدیانی را با سناریو هوشمندانه ی مسعود بهنود رقم زد... اگر کمی درباره روش های سرویس اطلاعاتی انگلیس درباره زمین زدن افراد و همراه کردن آنها و یا وادار کردنشان به "شمشیر کشیدن علیه جبهه خودی" خوانده باشید؛ به کلمه ی " MICE" می‌رسید که مخفف چهار کلمه است که آخرین آنها یعنی حرف E ابتدای کلمه ی Egocentricity می باشد. 🔺خلاصه اش میکنم: وقتی می بینی فردی تنها شده یا به دنبال دوست می‌گردد یا حس میکند جایگاهش و موقعیتش را از دست داده یا تصور می‌کند جایگاهش در جبهه خودی بیشتر از اینها بوده و در حقش ظلم شده، حالا تو فرصت داری پیامی برایش بفرستی تا در هم شکستنش، آغاز شود. بی بی سی در برنامه ای که در تیرماه 98 منتشر شد، مستقیماً حسین قدیانی (ستاره ای که بی اندازه مورد بی مهری و بی توجهی خودی ها قرار گرفته بود) را هدف قرار می‌داد. بهنود آنجا روی آنتن زنده میگوید: حسین قدیانی قصه نویسی جادویی ست. قدیانی جوشش درونی شیرینی دارد و من تمام مطالبش را می‌خوانم! 👇👇👇👇👇
♦️ حسین قدیانی، کاراکتری که باید داستانش را مرور کرد. 🔸 چه بر سر قدیانی آمد و چرا دشمنان دیروز قدیانی، امروز برایش هورا می‌کشند؟ 🔸 بازی کثیف مسعود بهنود که یک سرباز را از جبهه انقلاب گرفت..../شاید قسمت اول ۱۴۰۱/۱۰/۲۶ 🔺سال 88 ایران در برابر جبهه‌ای از فعالان رسانه‌ای وطن فروش و غول‌های بی شاخ و دمی که به میدان مجازی آمده و خاکریزی منسجم و متحد داشتند؛ چشم امیدش به چند وبلاگ که در بلاگفا و میهن بلاگ و پرشین بلاگ و.. بود، که پاسخی باشند به این حملات بی‌رحمانه ی ضد ملی در آن زمان و در چنین فضایی نام یک نفر مثل بمب صدا کرد! حسین قدیانی نام جوانی بود که با آن قلم عجیب و غریبش به یک قهرمانِ سایبری تبدیل شد. به شکلی که سایت اختصاصی وی (قطعه 26) در یک بازه زمانی بسیار کوتاه به بازدیدی میلیونی رسید و بازدید روزانه‌ی مطالبش کاری کرد که همه با حیرت بنشینند و او را تماشا کنند. 🔺قلم قدیانی به شیوه ای بود که وقتی نوکش را به سمت رئیس جمهور وقت (احمدی نژاد) می‌گرفت یا اگر تصمیم میگرفت با آن به خاتمی اشاره کند یا مثلا جمله ای درباره هاشمی یا رئیس قوه قضائیه بنویسد؛ آنها محکوم می‌شدند به اینکه در افکار عمومی زیر سوال بروند. آن سال‌ها و در محافل مختلف جایی نبود که اسم حسین قدیانی آورده نشود اگر کتابی می‌نوشت پر فروش میشد. اگر انقلابی‌ها همایش یا چیزی از این دست برگزار می‌کردند حتما باید دعوت میشد و یکی دو تا از آن مقاله های آتشین می‌خواند و خلاصه بازار برای افرادی چون او داغِ داغ بود. قدیانی در آن سال‌ها به شکلی می‌نوشت که برخی می‌گفتند اگر او یک ضد انقلاب بود قطعاً و یقیناً تندیسش را از طلا می ساختند. جمله ای که مرور زمان اثبات کرد غلط نبوده است 🔺امروز که پیج اینستاگرام تاجزاده به جای نگارش مطلبی جدید، یادداشتی از حسین قدیانی را بازنشر می‌کند می‌توان آن جمله را اثبات کرد. بله، پیکرتراشان ضدانقلاب اگر یقین پیدا کنند که حسین قدیانی همینی ست که می‌بینند از مجسه ی طلایش رونمایی خواهند کرد. سال‌ها از این ماجرا گذشت. در این سال‌ها اتفاقاتی رخ داد که از بیانش در متن امشب می‌گذرم تا جایی مفصل مرورش کنیم پس از گذشت سال‌ها رسیدیم به اوایل 98، درست جایی که رگه هایی از یک "مُشوَش بودنِ ذهن" به خوبی در نوشته های حسین خودش را نشان میداد آشفتگی که او تا اواخر 99 موفق شد پنهانش کند؛ اما از تیر 1400 به بعد رسماً سر باز کرده و خیلی ها که از دور درگیر این ماجرا بودند را شوکه کرد 🔺ماجرا اما از کجا شروع شد؟ برگردیم به تیر ماه 1398 من از تیر ماه 1398 یک متن و یک خبر را به خاطر دارم. یکی در سایت شخصی حسین قدیانی منتشر شد؛ متنی که در آن از باطبی و تاجزاده به بدی یاد میشد. همان تاجزاده ها و باطبی هایی که امروز برایش هورا می‌کشند. متنی که البته نشان میداد او از چیزی ناراحت است. همزمان با این متن بی بی سی هم برنامه ای منتشر کرد که آغاز در هم شکستن حسین قدیانی را با سناریو هوشمندانه ی مسعود بهنود رقم زد... اگر کمی درباره روش های سرویس اطلاعاتی انگلیس درباره زمین زدن افراد و همراه کردن آنها و یا وادار کردنشان به "شمشیر کشیدن علیه جبهه خودی" خوانده باشید؛ به کلمه ی " MICE" می‌رسید که مخفف چهار کلمه است که آخرین آنها یعنی حرف E ابتدای کلمه ی Egocentricity می باشد. 🔺خلاصه اش میکنم: وقتی می بینی فردی تنها شده یا به دنبال دوست می‌گردد یا حس میکند جایگاهش و موقعیتش را از دست داده یا تصور می‌کند جایگاهش در جبهه خودی بیشتر از اینها بوده و در حقش ظلم شده، حالا تو فرصت داری پیامی برایش بفرستی تا در هم شکستنش، آغاز شود. بی بی سی در برنامه ای که در تیرماه 98 منتشر شد، مستقیماً حسین قدیانی (ستاره ای که بی اندازه مورد بی مهری و بی توجهی خودی ها قرار گرفته بود) را هدف قرار می‌داد. بهنود آنجا روی آنتن زنده میگوید: حسین قدیانی قصه نویسی جادویی ست. قدیانی جوشش درونی شیرینی دارد و من تمام مطالبش را می‌خوانم! 👇👇👇👇👇
♦️ چرخش عجیب یک "سوپر انقلابی" چه شد که هشتادوهشتی هایی که دشمن حسین بودند عاشقش شدند؟ 🔺سرنوشت تکان دهنده "سربازی" که این روزها به قطار و هم قطارانش سنگ میزند.../بخش دوم ۱۴۰۱/۱۰/۲۷ 🔺 یک ماه است میخواهم این متن را بنویسم. هر بار سکوت کردم. من نه آنجایی که به مصباح حمله کرد و نه آنجا که درباره ی سلیمانی با لحنی شرم آور "زشت گویی" کرد، ناراحت نشدم. من آنجایی که دیدم او دارد شخصیتِ فرزند شهید اکبر قدیانی را در هم می‌شکند در آتش سوختم. خدایا تو شاهد باش که یک ماه صبر کردم، اما لازم بود که این متن نوشته شود.... پس بسم الله الرحمن الرحیم... 🔹 شب گذشته توضیح دادیم که چطور در اوج کم توجهی ها به حسین قدیانی و در اوجِ مورد توجه قرار گرفتنِ کسانی که در سال 88 در برابر او عددی نبودند، او سرخورده شد و به حاشیه رفت. با در اولویت قرار گرفتن شبکه های اجتماعی اینستاگرام (عکس محور) و توئیتر (خلاصه محور) و بسترهای مشابه، مخاطب به دنبال چیزهایی می‌رفت که در یک عکس یا یک خط تمام داستان را بیان کند. همین باعث شد تمام کسانی که نتوانسته بودند خودشان را با این فضاهای جدید هماهنگ کنند از سوی مخاطب مورد بی مهری قرار بگیرند. جامعه ی ایران با ظهور این بسترهای جدید از خواندن مقاله هایی که ریشه ای مسئله ای را باز کرده و کتاب هایی که اساسی ماجرایی را مرور میکنند؛ عبور کرده و رسماً ذائقه اش فست فودی شده بود. حسین چندین بار در گزارش ها و یادداشت‌هایی که می‌نوشت به نکاتی اشاره کرد که نشان می‌داد "فست فودی شدنِ ذائقه یِ رسانه ای ایرانیان" دارد شکنجه اش می‌کند. 🔹 این اما همه ی ماجرا نبود. چیزی که بیشتر حسین را کلافه می‌کرد جماعتی بودند که در سال 88 و در اوج دیده شدن های او، عددی به حساب نمی آمدند و اما امروز هر کدامشان با بودجه‌های سازمان‌ها و ارگان‌ها و نهادهای انقلابی، عماری شده بودند برای خودشان، "کیف کِش"هایی داشتند، تولید محتوا میکردند و بودجه اش را می‌گرفتند. درون حسین جنگی به پا بود... او بخشی از ماجرا را (به هزار و یک دلیل) از چشم آنهایی می‌دید که روزنامه هایشان را وقف حسین کردند و در بسترشان رشد کرده بود. بخشی را از چشم حزب اللهی هایی می‌دید که بر تلاش هایش در 88 چشم بسته و همزمانی که دولت حسن روحانی از او شکایت کرده بود، بی رحمانه حتی او را هم زیر تیغ انتقاد برده بودند. و این وسط تا جایی جلو رفته بود که نگاهش به برخی شخصیت‌های سیاسی که رسماً این سال‌ها در مسیر خیانت به وطن بازی کرده بودند نیز دست خوش تغییر شده بود. 🔹 اهمیت صحبت های 120 ثانیه ای بهنود در 25 تیرماه 1398 اینجا خودش را نشان میدهد. دقیقا مانند تمام پروژه های ام آی سیکس که می‌کوشد از کسی که دچار تردید شده، در هم شکسته، طرد شده، تکفیر شده و کلافه است یک شخصیت جدید بسازد؛ آن ویدئو هم همین کار را کرد! حسین قدیانی حتی همین حالا که این متن را مینویسم تحت تاثیر آن برنامه ی مسعود بهنود است. تصور میکند او دارد متن هایش را میخواند و نمیتواند به اوج هوشمندی "جرثومه ی ام آی سیکس" در برنامه 25 تیر 1398 بی بی سی پی ببرد... اما این روند او را حالا در نقطه ای قرار داده که باعث شده افکار عمومی با یک حسین قدیانی پر تناقض رو به رو شود. حسین قدیانی که برخی میگویند اختلال روانی دارد. برخی دیگر با استناد به متنی که برای امام موسی صدر نوشت و در آن به مصرف "سیگار و چیزهای دیگر" اشاره کرد؛ او را در یک حال و هوای دیگر می‌بینند و برخی هم بر این باورند که فارغ از تمام اینها به جریانی که با آن شناخته شد پشت پایی اساسی زده است. 👇👇👇👇👇
♦️ پاسخ به یادداشت حسین قدیانی درباره ی "آقای تحلیلگر" سوال خوبی پرسیدی: چه کسی چپ کرده؟ شاید همسر تاجزاده پاسخی برای این سوال داشته باشد... نوشته بودی باید از مظلومیت آشوبگران کشته شده هم گفت! من از شما می‌پرسم این تیتر یادداشت چه کسی است: "شما پدر یک مجرم هستید نه یک شهید" بخش سوم ۱۴۰۱/۱۰/۲۸ 🔹 امشب متنی توسط حسین قدیانی خطاب به بنده نوشته شد، بخشی از متن را امشب پاسخ خواهم داد. حسین قدیانی چند شب پیش نوشته بود: حکومت به یک هاشمی نیاز دارد! حسین آقا! واقعا به این اعتقاد داری؟ امیدوارم "ح ق" بفهمد که به یک "آقای تحلیلگر" نیاز دارد ... پس؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» 🔺 در پاسخ به متن بنده با این تیتر شروع کرده بودی: "کی چپ کرده؟ من یا شما" ؟ راستش برادر پاسخ به این سوال خیلی پیچیده نیست. امروز پدر شما و خیل عظیم شهدای این سرزمین اگر زنده بودند مغضوب چه کسانی می‌شدند؟ جز این است که "منافقین انقلاب" که انصافاً در این سال‌ها حسابی علیه و در دفاع از داعش نوشتند، اگر می‌توانستند بر پدر شما و امثال او می تاختند؟ آنها امروز برای چه کسی هورا می‌کشند؟ اگر می‌خواهی پاسخ را بدانی به پیج اینستاگرام مصطفی تاجزاده سری بزن! خانم فخرالسادات این روزها متن‌های شما را پر مغز تر و بُرَنده تر از متن‌های هر اصلاح‌طلب و غربگرا و ضدِ انقلابی می بیند. به طوری که جای مطالب آنها، نوشته های شما را بازنشر می‌کند 🔺 حسین آقا! کی چپ کرده ؟ من یا شما؟ نگاه کن ببین برای چه کسی هورا می‌کشند... نوشته بودی: چه شد که از بهشتی رسیدیم به علم الهدی و احمد خاتمی ! مفروضاتت درباره ی علم الهدی و احمد خاتمی را ضرب در ده کن؛ حالا بیا برگردیم به دهه شصت. در همان هوایی که بهشتی و مطهری در دهه شصت نفس میکشیدند، خلخالی هم در همان فضا نفس می‌کشیده است... دعوای اصلی ما با سلطنت طلب‌ها همین است؛ که در ذهن خود بهشتی‌ای از دوران پهلوی ساختید، و با همین را به دروغ در ذهن مخاطب گسترش دادید در صورتی که مبتنی بر حقیقت نبوده است. حالا آیا ما اجازه داریم بهشتی و مطهری دهه شصت را ببینیم و خلخالیِ گل درشتِ آن سال‌ها را نه؟! 🔺 حسین آقا! نوشته بودی "حسین ‌قدیانی حرف حق می‌زند و از مظلومیت اسعدزاده‌ها و آدینه‌زاده‌ها هم دم می‌زند" یادم هست در سال ۸۹ درست یک سال بعد از آنکه جناب روح الامینی پدرِ محسن روح الامینی (یکی از کشته شده‌ها) حسابی حال کروبی و دیگران را با راه ندادنشان به مراسم ختم پسرش گرفت، حرفی زد ! بعد از آن، تو نگفتی که این پدرِ داغ دیده با کروبی و دیگر عوامل آشوب چنین و چنان کرده! بلکه تیتر زدی: جناب روح الامینی! شما پدر یک مجرم هستید نه یک شهید!! من متنِ آن یادداشت را برایت بازخوانی نمیکنم، ولی پیشنهاد میکنم خودت بازخوانی کنی و بعد به این سوال که خطاب به من نوشتی فکر کنی: کی چپ کرده؟ من یا شما؟ گفته بودی: شما از این ناراحتید که چرا از مظلومیت ها و ها نمی‌گویم، اما در عوض از مظلومیت کشته‌های آشوب‌های اخیر می‌گویم. این متن را به خاطر داری: " تمام فتنه ۸۸ ، قفل فرمان ماشینم، همان کار باتوم را می‌کرد. این قفل، شب درگیری ۲۵ خرداد بعد از اصابت سنگ به سرم، از دستم افتاد و گم شد. بلوار کاوه یا به عبارتی جنبش سبز، یک قفل فرمان به من بدهکار است. از حلقوم مهندس، روزی این قفل فرمان را بیرون خواهم کشید. " 👇👇👇👇👇