#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام_ولادت
#غزل
#عباس_شاه_زیدی
رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علیِ اکبرِ لیلاست، بَه چه شاخه نباتی
بدون چشمهی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمهای، نه قناتی، نه دجلهای، نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا، چه ماه با بَرَکاتی
قدش چه سروِ بلندی، چه گیسویی، چه کمندی
چه مرتضی سکناتی، چه مصطفی وجناتی
چه دلبری، چه دلیری، چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی، چه عزیزی، چه ماورایِ صفاتی
حواس قافله رفتهست در صدای اذانش
هلا چه حیَّ علایی، چه عجّلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماهِ جمیلی، پدر چه بابِ نجاتی
چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و میگفت
«مَضَی الزَّمانُ وَ قَلبي يَقولُ إنَّكَ آتي»*
*سعدی (ترجمه: زمان گذشت و قلبم میگوید تو حتما میآیی).
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_وآله
#عباس_شاه_زیدی
ای قبله ی من مسجد الاقصای نگاهت
کیش همه شد مات به عشق رخ ماهت
لبخند بزن تا همه آفاق بخندند
از شور نمک ریختن گاه به گاهت
خوب است که دل ها چه قدر گم شده باشند
در سوره ی والیل شب زلف سیاهت
خوب است که سرها چه قدر خم شده باشند
پیش قدم معجزه آسای سپاهت
ای جان جهان بهتر از این معجزه ای نیست
سرتا به قدم حسنی و این است گواهت
بالیده خدا هم به خودش در شب معراج
وقتی گره خورد است نگاهش به نگاهت
معراج از آن بود که تا عرش نشینان
مانند گدایان بنشینند به راهت
گفتی که یکی هست و کسی نیست به جز او
لا حول ولا قوه الّا بِ...الهت
جز میم چه فرقی است میان احد و تو
ای آن که احد نیز قسم خورده به جاهت
ما خاک نشینان که نداریم پناهی
هر جا که تویی باش خدا پشت و پناهت
شاعر چه بعید است که از برکت این شعر
بخشیده شود روز جزا جرم و گناهت