#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#مجلس_عبید_الله
#قصیده_کوتاه
#صابر_ثمودی
#زینب_است
روح حیدر شاه عالم در روانِ زینب است
عفّت و عصمت دلا گنج گران زینب است
وه چه خاتونی حجاب وعفّت از او زنده شد
بی حجابان جهان بیگانگانِ زینب است
هر زنی از مکتب زینب بیاموزد حجاب
در دو عالم او یقین از شیعیان زینب است
شیعه هرگز باب بیگانه پی حاجت نرفت
باب حاجت شیعه را چون آستان زینب است
هر کسی آمد به هیئت دعوت از زینب گرفت
در حقیقت روضه ها کوی جنان زینب است
بیمه کردم روح و جسمم را به اشک روضه ها
اشک چشمم مرهم درد و فغان زینب است
دلخوشم که روی قلبم نام زینب گشته حک
این دلم تا زنده ام دارُالامان زینب است
من کیم ؟ تا دم زنم از زینب زهرا شیم
ذات الله الصمد خود مدح خوان زینب است
حُسن و خُلق احمدی و هم وقار حیدری
غیرت و مردانگی در جسم و جان زینب است
بعد عبّاس او عَلَم را بر گرفته دوش خود
این علم های سرافراز از نشان زینب است
چون تکلّم کردنش را اهل کوفه دید و گفت
این لسان حیدری بین در لسان زینب است
کوفه را بر هم زده با خطبه های آتشین
کاخ استبداد ویران از توان زینب است
مرتضی با ذوالفقارش فاتح هر جنگ شد
ذوالفقار دخت حیدر گو زبان زینب است
زاده مرجانه را در کاخ خود رسوا نمود
قصر او چون بیشهء شیر ژیانِ زینب است
گرچه عبّاس و حسینم را بکشتند اهل کین
آنکه مانده یادگار قد کمان زینب است
بر خودت بیهوده می بالی که کاخت در فناست
روح هفتاد و دو عاشق پاسبان زینب است
فکر خامی در سرت داری که من بی لشکرم
این همه لشکر به دورم جان فشان زینب است
این رقیّه بر سپاهم می کند سرلشگری
تا رقیه هست و پیروزی از آن ِ زینب است
آمدم بر کوفه تا بر قصر تو پرچم زَنم
تا همه گوینَد اینجا پادگان زینب است
می روم شام یزیدت را کنم ویرانه ای
این رسالت بی گمان اندر گمان زینب است
چشم امیّدم هماره اشک هجران ریخته
تا #ثمودی را بگوید خادمان زینب است