eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
372 دنبال‌کننده
291 عکس
346 ویدیو
50 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
ع ‍ علیه‌السلام چقدر ریخته هر گوشه‌وکنار ، غم اینجا نشسته روی دو زانو امام هر قدم اینجا ندا رسید که‌باز این چه‌شورش‌است در عالم خبر رسید به آل‌علی شده ستم اینجا درست پای همین نخل راست قامت رعنا امام بر سر نعش‌کسی شده‌ست خم اینجا همان‌که برلب این‌رود،شسته از تن‌خود دست نخورده یک‌کف‌دست آب اگرچه دست‌کم اینجا سرش‌هنوزبه‌این‌سمت‌مانده‌این‌سوی‌میدان اگر غلط نکنم خورده بر زمین علم اینجا نمانده فاصله‌ای در میان این دو برادر اگرچه یک‌حرم آنجا، اگرچه یک‌حرم اینجا چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است دوباره که باز سینه زنان محتشم گرفته دم اینجا عزای اشرف اولاد آدم است دریغا همیشه قصهٔ ما ختم می‌شود به همین‌جا اگر که فرشچیان طرح خود کند تن او را هزار مرتبه بایست بشکند قلم این جا که بند آمده در وصف بند بند تن او زبان قاصر ترکیب بند محتشم این جا «اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ع خبر رسید که فاتح تویی شکست شدیم کسی که بر سر راه تو می‌نشست شدیم ز سجده تا که سر خویش را رها کردیم شمایلی ز تو دیدیم و بت پرست شدیم کنار قله هر آن کوه نیز کوتاه است کنار شان رفیعت همیشه پست شدیم اثر چه داده خدا جام بوالفضائل را که با چشیدن نامت همیشه مست شدیم تو را به کسوت باب الحوائجی دیدیم همان که بند دلش را دخیل بست شدیم میان جزر و مد مضجع توایم ای ماه اسیر جاذبه ات از همان الست شدیم علی‌ست دست خدا و تویی یدالحیدر بدون دست شدی پس بدون دست شدیم علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها ع رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی آن‌صورت‌مهربان را،محبوب‌هردوجهان را وقتی‌غریبانه‌می‌رفت،بی‌یار و یاور ندیدی آری‌درآوردن‌تیر،بی‌دست‌ازدیده‌سخت‌است امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست یا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی شدپیش‌توناامیدی تیرنشسته به آن‌مشک مثل‌من اطراف‌عشقت انبوه لشکر ندیدی برگودی‌گرم‌گودال‌خوب‌است‌چشمت‌نیفتاد چون‌چشم‌ناباورمن دستی‌به‌خنجر ندیدی دلخونی‌امّابرادر،مجنونترازمن‌کسی‌نیست آخر تو برخاک‌صحرا مولای بی‌سر ندیدی قلبت نشد پاره‌پاره، آن‌شب میان خرابه آنجا سر یک‌پدر را در دست دختر ندیدی سقا!تو ساغرندیدی،در تشت زر سر ندیدی جای نی خیزران بر، لبهای دلبر ندیدی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» علیه‌السلام ع خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را هنرمندانه طرحی‌نو زده، این قد‌وقامت را الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را تو آن‌ماهی،که یک‌ایل عاشقانه خیره‌ات می‌شد به رخسارت خدا گویا، تراشیده ملاحت را کدامین‌واژه‌ات را شرح باید داد ای ساقی! ولایت یا اصالت یا شجاعت یا شرافت را؟ دعای خسته‌گان قوم را، آمین بگو ای مرد! که با نامت عجین کردند نام استجابت را به‌قلب‌تشنه‌ام ساقی!، به غیر از تو که می‌بخشد چنان باران، به جای‌جرعه، دریای‌کرامت را؟ کنار نام تو آیینه بگذارند شاعر‌ها به جای آنکه بنویسند اوصاف شهامت را قیامت‌محشری‌خواهدشداز‌حظِ‌حضورت،پس به عشق دیدنت من عاشقم، صبح قیامت را چنان شد پیشکش پای برادر دستهای تو که‌اخلاصش‌عوض‌کرده‌ست‌تعریف‌سخاوت را کنار علقمه، سقاترین تشنه، حسینت خواند از آن خون گریه‌های زخم چشمانت، خجالت را علم افتاد و دست خیمه از دستت جدا افتاد و زینب دید از آن لحظه به چشمانش اسارت را «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» علیه‌السلام ع تا تو بودی خیمه‌ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی من پناهی داشتم با وجود تو سپاهی داشتم تا تو بودی خیمه‌ها پاینده بود اصغر ششماهۀ من زنده بود تا تو بودی خیمه‌ها غارت نشد گوشوار بچه‌ها غارت نشد تا تو بودی دست زینب باز بود بودنت بهر حرم اعجاز بود تا تو بودی چهره‌ها نیلی نبود دستها آماده سیلی نبود تا که مشکت پاره و بی آب شد دشمنت در خنده و شاداب شد پهنۀ پیشانی‌ات در هم شکست خیمه‌ات مثل حسین از پا نشست ای که تو دست خدائی داشتی هستی‌ات را بر زمین بگذاشتی ای که زینب خواهرت گردیده است فاطمه دور سرت گردیده است آنکه طاق ابروانت را شکست بعد تو بر سینۀ یارت نشست