eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
372 دنبال‌کننده
291 عکس
346 ویدیو
50 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
ندارم هیچ یاری وای بر من ندارم سوگواری وای بر من بیا بردار تابوت من ، اما ... تو که دستی نداری وای بر من
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روضه خوانی قدیمی مقام معظم رهبری در مصیبت حضرت ام البنین سلام الله علیها
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای جان جهان، جهان جان ادرکنی قیوم زمین و آسمان، ادرکنی احیاگر صد دم مسیحا الغوث یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی
📜 سالروز ولادت سلام‌الله‌علیها 🎙 دکتر محمدحسین رجبی دوانی 🔰 ماجرای سیب بهشتی و حوراء الانسیه 📍در منابع اهل تسنن از عایشه نقل شده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود هنگامی که به معراج رفتم داخل بهشت در برابر درختی از درختان بهشتی رسیدم که بهتر از آن را هرگز ندیده بودم و میوه‌ای بهتر از آن نبود، میوه‌ای را از آن درخت چیدم و خوردم و آن میوه به صورت نطفه‌ای در صلب من قرار گرفت و فاطمه علیها‌السلام از آن پدید آمد. 📍در منابع دیگری مانند تاریخ بغداد خطیب بغدادی، به سند خود از عایشه روایت می کند که به پیغمبر عرض کرده است که چرا هر وقت فاطمه علیها‌السلام نزد شما می‌آید او را چنان می‌بوسی و زبان در دهانش می‌گذاری که گویا عسل میخوری. پیغمبر فرمود ای عایشه هنگامی که مرا به معراج بردند، جبرائیل مرا وارد بهشت کرد و سیبی به من داد و من از آن خوردم و همان سیب به صورت نطفه‌ای در صلب من قرار گرفت و چون به زمین آمدم و به خدیجه نزدیک شدم فاطمه از همان نطفه پدید آمد. به همین لحاظ است که او حوراء انسیه است و هرگاه اشتیاق به بهشت پیدا میکنم فاطمه را می بوسم. 📍اما در منابع شیعه این مطلب به این صورت آمده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است هنگامی که به معراج رفتم، جبرائیل دست مرا گرفت و داخل بهشت کرد، رطبی از آن به من داد که آن را تناول نمودم و همان رطب تبدیل به نطفه‌ای در صلب من شد و چون نزد خدیجه آمدم، او فاطمه علیهاالسلام را باردار شد. از این جهت فاطمه حوراء انسیه است و هرگاه اشتیاق به بوی بهشت پیدا می‌کنم فاطمه را میبویم. این نقل از شیخ صدوق در کتاب های امالی و عیون اخبار الرضا آمده است. 📍اما در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام که در کتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی است، دارد که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فاطمه علیهاالسلام را بسیار میبوسید. عایشه از این کار ناراحت شد و بر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم اشکال وارد کرد. پیغمبر فرمود ای عایشه! زمانی که من به معراج رفتم جبرائیل مرا در بهشت نزد درختی طوبی برد و از میوه آن به من داد و من آن میوه را تناول نمودم و به صورت نطفه‌ای در پشتم قرار گرفت و چون به زمین بازگشتم و نزد خدیجه رفتم او فاطمه را باردار شد. 🔸من هر زمان فاطمه را میبوسم بوی درخت طوبی را از او استشمام می‌کنم .
صبح طلوع زهر‌ۀ زهرا رسیده است پایان ظلمت شب یلدا رسیده است ای روزگار، دورۀ هجران تمام شد یعنی برات وصل به امضا رسیده است بگشای چشم شوق به سوی فرشتگان ای باغ گل، زمان تماشا رسیده است عطر گل محمدی از مکه می‌وزد فصل گل و تبسم گل‌ها رسیده است تا آن‌که غرق نور شود آسمان وحی ماهی به نام اُمّ اَبیها رسیده است آمد ندا: «فَصَلِّ لِرَبِّک» حبیب ما محبوب ما! حبیبۀ دل‌ها رسیده است بر دفتر تبسم کوثر نوشته‌اند آیینۀ تجسّم طاها رسیده است قفل حدیث قدسیِ لولاک باز شد امشب کلید حلّ معما رسیده است امشب سروش غیب به گوش خدیجه گفت: مام دو مریم و دو مسیحا رسیده است مرضیه‌ای که سورۀ انسان مدیح اوست انسیه‌ای به جلوۀ حورا رسیده است هر کس رسیده است به هر رتبه و مقام از پرتو ولایت زهرا رسیده است یعنی که آدم صفی‌الله از این طریق کم‌کم به عِلمِ «عَلَّمَ الاَسما» رسیده است از چشمۀ کرامت زهرای اطهر است، فیضی اگر به مریم و حوّا رسیده است تا بنگرد کلیم، تجلّای طور را اشراق او به سینۀ سینا رسیده است... زهرا که هر شب از دل محراب تا سحر نورش به عرش «ربّی الاعلی» رسیده است زهرا که سر به سجدۀ شکر خدا گذاشت آوازه‌اش به مسجدالاقصی رسیده است زهرا که چون به خطبه صدایش بلند شد پژواک او به عالم بالا رسیده است زهرا که «اِنَّ اَکرَمَکم» ترجمان اوست در بندگی به قلّۀ تقوا رسیده است زهرا که در مقام رضا، مجتبای او تا بی‌کرانِ صبر و مُدارا رسیده است زهرا که در مقام شهادت، حسین او از کربلا به «لیلة‌الاسری» رسیده است زهرا که در جبین درخشان زینبش ایمان به رتبه‌های تجلّا رسیده است... ما مثل قطره، دست به دامان کوثریم دریاست قطره‌ای که به دریا رسیده است... تنها نه مِهر فاطمه آرام جان ماست عشق علی به دادِ دلِ ما رسیده است ای دل، نظر به پنجره‌های بقیع کن پایان کار عشق به این‌جا رسیده است...
سِلک عشاق، غير خلوت نيست خلوت ماست روضه، جلوت نيست ما همينجا توجه محضيم احتياجى به کنج عُزلت نيست همه هستند، انبيا حتى مجلس آفتاب خلوت نيست لحظه‌اى اشک، لحظه‌اى شکريم نعمتى قد شکرِ نعمت نيست ما همه قنبريم، يک نفريم جمع ما وحدت است، کثرت نيست گريه‌اى جمع کن که بايد رفت وقت خيلى کم است، فرصت نيست دل به صحرا زدن تلاش من است اين جهان جاى استراحت نيست آه و افسوس می‌خورد هر شب آنکه سفره‌نشين هيئت نيست علت رحمت خدا گريه‌ست هر کجا گريه نيست، رحمت نيست هر که ناراحت از فراق نشد در ليالى قبر راحت نيست خون دل جاى خون تن داديم شأن گريه کم از شهادت نيست گنج، نابرده رنجمان بخشيد لطف زهرا به شرط خدمت نيست در عبادت عبوديت بايد طاعتى بهتر از اطاعت نيست ما تو را بين خواب هم ديديم خواب عشاق خواب غفلت نيست جنت آنجاست که شما هستيد جنت بى شما که جنت نيست همه سرمايه‌دار حب توأيم گنجى اندازه‌ى محبت نيست عزت بى تو را نمی‌خواهيم عزت بى تو غير ذلت نيست حرف تو حجت است و غير از تو هيچکس بر ائمه حجت نيست تو اگر خانه‌دار اين بيتى خانه‌دارى کم از نبوت نيست ✍
با سلام اشعار شهادت حضرت ام کلثوم سلام الله علیه 👇👇👇👇👇👇
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسم ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم حتما تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در … یا ام کلثوم حتما تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر … یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر … یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت انگشتر و دستار سر … یا ام کلثوم وحید محمدی
نامِ تو چون نامِ زینب زخمِ جانِ کربلاست شاهدِ این دردِ پنهان آسمانِ کربلاست ام کلثومی و در کرب و بلا نقش آفرین مثلِ زینب سینه ات مرثیه خوانِ کربلاست هم رکابِ زینبی در مقتل و گودال و تل شعرهایت روضه ی فصلِ خزانِ کربلاست شعرِ لالایی بخوان در گوشِ اصغر، شعرِ تو داغ و شورانگیز در شعر و زبانِ کربلاست ای که صد مقتل خزانی از تو امّا کم نوشت شِکوه ی ما از جفای راویانِ کربلاست گرچه پنهان گشت نامت بینِ آن جور و جفا لیک نامت تا ابد دردِ نهانِ کربلاست کربلا از عطر و بویت چون گلستان پُر شده ریشه ات اعماقِ باغِ جاودانِ کربلاست ظهرِ عاشورای خونین ناله های شاهِ دین یا حسن(ع) یا زینبین متنِ اذانِ کربلاست ذره ذره سوختی چون شمع از عشقِ حسین(ع) های های مویه ات آه و فغانِ کربلاست گر چه فرقی بینِ ایثارِ تو وُ زینب شده لیک نامت مثلِ زینب قهرمانِ کربلاست! هستی محرابی