#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#غزل
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
کربلا بیت الحرام زینب است
رکن آن مات مقام زینب است
در کتاب عشقبازی با حسین
بعد بسم الله ، نام زینب است
زندگی یعنی حسینی زیستن
با حسین بودن پیام زینب است
آیه های صبر در قرآن تمام
شرح صبر ناتمام زینب است
حافظ دین است شمشیر علی
تیغ حیدر در کلام زینب است
پیش پایش سرور هفت آسمان
در قیام از احترام زینب است
آن هلال پشت ابر خون به نی
آفتاب روی بام زینب است
✍شاعر:میثم مومنی نژاد
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #دوبیتی جا دارد اگر فلک کنون گریه کند با زخم دل و سوز درون گریه کند تو
جهت دسترسی به اشعار مدح و شهادت حضرت زینب سلام الله علیها...
#بسم_رب_الحسین
شعر اجرا شده حاج آقا منصور ارضی در دومین یادواره شهدای مداح
مورخ جمعه ۲۸ دیماه۱۴۰۳
مداح ... باید ... جامع الاطراف باشد
در روضه ها یک ذره با انصاف باشد
اهل عبادت ... اهل استنکاف باشد
مثل شهیدان چشمه باشد صاف باشد
باید که با خوبان کمی هم فکر باشد
قبل از شروع روضه اهل ذکر باشد
*
قبل از توسل ... دامن زهرا بگیرد
افتاده باشد تا سرش بالا بگیرد
قبل از شب احیا خودش احیا بگیرد
تا از علی شاه نجف خرما بگیرد
مداح باید با ستمگر قهر باشد
حتی اگر خرما فروش شهر باشد
*
مداح باید ... الگویش تمار باشد
در جمع خوش اخلاق و مردمدار باشد
اهل تلاش و سعی ... اهل کار باشد
اهل بصیرت باشد و ... بیدار باشد
در روضه از لبها ... تبسم را بگیرد
مثل امامش دست مردم را بگیرد
*
مثل شهیدان راه را هموار سازد
تا دشمن دین خدا را خار سازد
باید ز مردم عاشق دلدار سازد
حر باشد و از بنده ها احرار سازد
یعنی مفصل خود از این مجمل بسوزد
در روضه ها باید خودش اول بسوزد
*
میثم که شد مدح علی بر دار گوید
در زیر تیغ از ... حیدر کرار گوید
کمتر ز خود گوید از او بسیار گوید
عمار باشد ... بعداً از ...عمار گوید
مداح امرار معاشش روضه ها نیست
نانش به رنگ خون شاه کربلا نیست
*
مداح گشتی ... اقتدا بر زینبش کن
خود را تمام عمر وقف مکتبش کن
روز خودت را با غم دلبر شبش کن
هر وقت که تشنه شدی یاد لبش کن
یاد لبی که کرد یک لشگر ... جوابش
شمر آمد و داد از لب شمشیر آبش
*
یادت بماند بر حریمش شد جسارت
قبل از لباسش ... رفت معجرها به غارت
روضه بخوان از خواهرش حین زیارت
از زینبی که رفت ... بعد از او اسارت
یادت بماند با مصیبت آشنا باش
چون زینبش پیغمبر کرب و بلا باش
Shahadat Emam Kazem 1387 Karimi [Mohjat_Net].mp3
1.05M
#نوستالژی
#امام_کاظم
#حاج_محمود_کریمی
شهادت امام کاظم 1387
جز پر در این قفس نمانده
دیگر مرا نفس نمانده
زخمی ترین کبوتر این روزگارم
بی همنفس در این قفس جان میسپارم
با این دل شکسته مجروح و زار و خسته
چشمان من به راه پیک اجل نشسته
بابا رضا کجایی ای داد از این جدایی
****
در گوشه ی سرد سیه چال
گشته یکی روز و مَه و سال
خورشیدم و رفته ز یاد من سپیده
یک لحظه چشمم روی آزادی ندیده
در بین ربنایم گویم که ای خدایم
دلتنگ یک نگاه معصومه و رضایم
معصومه جان کجایی ای داد از این جدایی
با سلام و احترام
به اطلاع عزیزان جلسه میرسانیم که جلسه کلاس هر هفته بصورت مداوم برقرار میباشد مگر در صورتی که پیام لغو و تعطیلی کلاس در کانال گذاشته شود.
یاعلی
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش
نشسته گرد یتیمی به چهره ی پسرش
بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح
مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش
هزار حیف که از جمع نوزده دختر
یکی نبود کنار جنازه ی پدرش
انیس و مونس او بود در سیاهی شب
صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش
سیاه چال کجا طایر بهشت کجا
هزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش
نیاز نیست به بندند چشم هایش را
که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش
به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوست
نشان غربت فرزندهای دربدرش
شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او
درست موقع افطار پاره شد جگرش
سیاه چال و نماز شب و غل و زنجیر
فراق روی رضا بود غصّه ی دگرش
بسوز ای دل «میثم» در آتش دل او
که سوز شعر تو دارد حکایت از شررش
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم
دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا
گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر است
سوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضا
تیره روزم چو شب شام غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرا
نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضا
می کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارون
من دل خسته سر گشته و حیران چه کنم
گلی از خار ندید،این همه آزار که من
دیدم از طعنه این مردم نادان چه کنم
سرنگون کاش شود خانه هارون پلید
که چنین کرد مرا بی سرو سامان چه کنم؟
#خوشدل_تهرانی
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
زندانیان عشق چو شب را سحر کنند
از سوز شمع و اشک روانش خبر کنند
مانند غنچه سر به گریبان در آورند
شور و نوای بلبل شوریده سر کنند
چون سر به خشت یا که به زانوی غم نهند
یکباره سر ز کنگرهٔ عرش بر کنند
با آن شکستهحالی و بیبال و بیپری
تا آشیان قدس به خوبی سفر کنند
چون رهسپر شوند به سینای طور عشق
از شوق سینه را سپر هر خطر کنند
آنان کزین معامله هستند بیخبر
برگو که تا به مَحبَس هارون نظر کنند
تا بنگرند گنج حقیقت به کنج غم
آن لعل خشک را به دُر اشک تر کنند
بر پا کنند حلقهٔ ماتم به یاد او
تا عرش و فرش را همه زیر و زبر کنند
آتش به عرصهٔ ملکوت قِدَم زنند
ملک حُدوث را ز غمش پر شرر کنند
تا شد به زیر سلسله سرحلقهٔ عقول
افتاد شور و غلغله در حلقهٔ عقول
#محمدحسین_غروی_اصفهانی #کمپانی
#شهادت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#سبک_ببینید_گلم_رنگ_نداره
بیا حضرت زهرا بیا به شهر بغداد
که فرزند غریبت ز زندان شده آزاد
واویلا...
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
نگشته احترامی بر آن پیکر اطهر
تنش با غل و زنجیر به روی تخته ی در
واویلا...
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
نشانه های زنجیر به دست و گردن اوست
که آثار شکنجه چو لاله بر تن اوست
واویلا....
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
به زندان دم آخر که از نفس فتاده
به لبهای شریفش کسی آب نداده
واویلا...
✍شاعر:میثم مومنی نژاد