eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
372 دنبال‌کننده
291 عکس
346 ویدیو
50 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
دل غریب من از گردش زمانه گرفت به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت شبانه بغض گلوگیر من کنار بقیع شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت ز پشت پنجره‌ها دیدگان پر اشکم سراغ مدفن پنهان و بی‌نشانه گرفت نشان شعله و درد و نوای زهرا را توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت مصیبتی‌ست علی را که پیش چشمانش عدو امید دلش را به تازیانه گرفت چه گفت فاطمه؟ کآن‌گونه با تأثر و غم علی مراسم تدفین او شبانه گرفت فراق فاطمه را بوتراب باور کرد شبی که چوبۀ تابوت را به شانه گرفت ۴۷
ای خوش آن‌روزی که ما، در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش، منور داشتیم هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی، ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم! کاش آن‌روزی که تنها مادر ما را زدند ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم! کاش محسن را نمی‏کشتند، تا ما غنچه‏‌ایی یادگار از آن گلِ رعنای پرپر داشتیم! کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم جای آغوشش به خاکِ تیره، بستر داشتیم! این در و دیوار می‏گرید به حال ما، که ما مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم! مادر ما، رفت از دنیا در آن‌حالی که ما گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم! (میثم) از دل می‏‌سراید شعرِ جان‌سوزش، بلی از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم ۴۸
و مصیبت رخت فروغ خداوند دادگر دارد قدت نشان ز قیام پیامبر دارد به جلوه‌ای چو ربائی دل از رسول خدا ز چهره‌ات نتواند نگاه بردارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد ستاره نیست به طاق این بلند ایوان را هماره داغ ولای تو بر جگر دارد بزیر تیغ ولای تو خنده زن خورشید چو خوشه بر تن زرّین هزار سر دارد به دانه دانة اشک تو میخورد پیوند که ناله سوز دگر در دل سحر دارد به قطع نخل حیات عدوی تو همه ماه سپهر از مه نو آتشین تبر دارد پیمبری که کلامش هماره وحی خداست بوصف مدح تو بر لعل لب گهر دارد به خوبی پدر و شوی و چار فرزندت که این چنین پدر و شوهر و پسر دارد کدام باغ چنان دامنت بر آرد گل؟ کدام نخل چنین شاخه‌اش ثمر دارد؟ خدای ثنای تو را در کتاب خود گوید رسول مهر تو را همچو جان ببر دارد علی ندیده، عبادت نمی‌کند حقّ را خدای را بجمال تو در نظر دارد سزد که غیر خدا مدحتت نگوید کس که از جلال تو تنها خدا خبر دارد کلیم اگر سخنی بی ولایتت گوید شکوه وادی ایمن بر او خطر دارد مسیح اگر نفسی بی محبتت بزند بجای جان دم جانبخش او شرر دارد نبّی نبوت خود در تو یافت مستحکم علی ولایت خود از تو مستقر دارد ز برج عصمت تو یازده ستاره دمید که هر ستاره هزار آسمان قمر دارد به مهر و مه ندهم ذرّه‌ای ز مهر تو را که این معامله صد آسمان ضرر دارد حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن بسی زمانه روایات معتبر دارد به برگ برگ درخت محبتّّت نقش است وجود آنچه که دارد از این شجر دارد کتاب مدح تو تنها دل رسول خداست که جن و انس از آن جمله‌ای زبر دارد از آن ستوده بشر را خدا بقرآنش که مظهری چو تو در کسوت بشر دارد به پیش حسن نبی سایة چون نگردد محو که آفتاب تو در سینه جلوه‌گر دارد ز عزم تو است ولایت دوام اگر بگرفت ز صبر تو است رسالت بقا اگر، دارد نسیم شهر مدینه بِخُلد ناز کند که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد جحیم غارت دل می‌کند ز اهل بهشت گر از مزار تو یک قبضه خاک بردارد تو با خدا ز ازل بوده تا ابد هستی که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد فقیر اوست که قلبش تهی ز مِهر شما است گرفتم آنکه جهان پر ز سیم و زر دارد به هر دلی نگرم از طریق ملک حجاز بوق کوی تو رو جانب سفر دارد نبوّت از تو بپا ماند و تا ابد برجاست ولایت از تو به کف رایت ظفر دارد ز میوه‌های رسالت پر است باغ وجود که چون وجود توئی نخل بارور دارد گذشته است بسی قرنها و بردل خصم هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد خطا به خواندن تو، حیف، خاصه در جائی که اجتماع دل کور و گوش کر دارد ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد همای دین ز قیام تو بال و پر دارد چه صدمه‌ها که ز کار قضا رسید تو را که خط بندگی از حضرتت قدر دارد غم دل تو چه گویم که قصة آن را بصد هزار زبان شعله‌های در دارد شهید اوّل راه علی‌ست محسن تو که جان بکف ز پی‌یاری پدر دارد براه حفظ ولایت زنی بسان تو نیست که سینه پیش هجوم بلا سپر دارد جحیم گلشن فردوس گردد از نگهش هر ۀنکسی که بیاد تو چشم تر دارد غمت شکسته علی را چنان که در دل شب پی جنازۀ تو دست بر کمر دارد پس از تو حال علی هست مثل حال کسی که استخوان به گلو خار، در بصر دارد میان مرگ و حیات، آن حیات بخش وجود کشیده دست ز جان حال محتضر دارد هزار بار اگر «میثمت» رود سر دار نه دل ز مهر و نه دست از ولات بردارد ۴۹
(شفق) زهرا گذشت و خاطره‌‏هایش هنوز هست در مسجد مدینه، صدایش هنوز هست شهری که بود شاهد اندوه فاطمه سرشارِ موجِ گریه، فضایش هنوز هست در کوچه‌های غم‌زده و بی‌فروغ شهر هرجا نظر کنی، ردِ پایش هنوز هست از بوستان عترت یاسین و باغ وحی، گل رفت و باز، عطر وفایش هنوز هست سوز مصیبتش نشد از سینه‌ها برون آن داغ بر دل همه، جایش هنوز هست در خانه‌ای که فاطمه چون چلچراغ بود نور و صفا به صحن و سرایش هنوز هست در آستانۀ‌ درِ آن روضۀ بهشت بانگ و نوای وا اَبتایش هنوز هست راز و نیاز فاطمه را تا شود گواه محراب هست و موج دعایش هنوز هست گر سر زند به کلبۀ احزان او کسی پی می‌‏برَد که شور و نوایش هنوز هست دست ستم اگرچه فدک را از او گرفت، آن خطبۀ بلیغ و رسایش هنوز هست رسم شهیدپروری از اوست یادگار؛ شور حسین و کرب‌و‌بلایش هنوز هست تا انتقام مادر خود را کِشد ز خصم مهدی- که باد جان به فدایش- هنوز هست در دست او صحیفۀ زهرا امانت است؛ آیینۀ تما‌م‌نمایش هنوز هست گر نیستیم قابل دیدار او «شفق» ما را به سینه، شوق لقایش هنوز هست ۵۰
16.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» ◾️روح ذاکر و پیرغلام امام حسین(ع)، در شامگاه چهارشنبه به ملکوت اعلی پیوست. ◾️مجموعه آموزشی ماتم الحسین عليه السّلام این ضایعه را به خانواده محترم آن مرحوم و به جامعه ستایشگری، تسلیت عرض می‌کند. 🏴 شادی روح ایشان، صلوات و فاتحه‌ای قرائت بفرمایید.
گر علی دل، قرار او زهراست ور علی گل، بهار او زهراست او که خود فخر خلقت است به حق مایۀ افتخار او زهراست جلوه‌گاه خداست خود، اما جلوۀ کردگار او زهراست ذوالفقارش اگر عدوکُش شد جوهرِ ذوالفقار او زهراست در علی می‌توان خدا را دید زآنکه آیینه‌دار او زهراست او ندارد به دار دنیا مِهر تا که دار و ندارِ او زهراست سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست گل و باغ و بهار او زهراست خود میان بهشت می‌بیند تا به خانه کنار او زهراست ۵۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن به پیرِ میکده گفتم که چیست راه نجات ؟ بخواست جامِ می و گفت عیب پوشیدن مرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست ؟ به دستِ مردمِ چشم از رخِ تو گل چیدن به می‌پرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم ور نه کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن ؟ عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس که وعظ بی‌عملان واجب است نشنیدن ز خطّ یار بیاموز مِهر با رخِ خوب که گرد عارضِ خوبان خوش است گردیدن مبوس جز لبِ ساقی و جامِ می حافظ که دستِ زهدفروشان خطاست بوسیدن