eitaa logo
مَبهوتْ³¹⁵
3.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
663 ویدیو
5 فایل
مـاتُ و مَبهوتِـــ تـواَم، ماهِـ تَماشایــی مَـن.. __________________ عبدالرقیه‌خانوم³¹⁵ -غیر از علی‌"ع" و اولادش؛ هیچـــــ -------------------- فروشگاهمون: https://eitaa.com/foroosh_mabhot اینم لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17305761504826
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمیه اینجوریه که پسرا واسه‌ی پهلوی شکسته‌ی مادرشون گریه میکنن ؛ دخترا برای غربت پدرشون :)💔
254.1K
آقا نرید.. از من می‌شنوید ایام‌فاطمیه روضه‌های‌ حاج‌حیدرخمسه نرید.. آتیش میزنه به قلبتون هلاکتون میکنه..😭
امشب گمان کنم نرود سمت کربلا .. حالش بد است .. مادرمان رو به قبله است ...💔
قانون شبی که قراره روضه‌ها برسه به عبارت «از سادات معذرت می‌خوام » : ریکوردِر خاموش ! و از اول تا آخر به قول روضه‌خون : داد بزن نشنوی چی می‌گم! بعدش چی می‌شه؟! هیچی .. تو می‌مونی و دنیا دنیا ای کاش دروغ باشه.. تو می‌مونی و .. سوال همیشگیِ چرا نمی‌میرم ..؟!
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*روز‌‌ شهادتی‌‌ تو‌رو‌ خدا‌ با‌حال‌ مناسب‌ گوش‌‌‌ کنید* پَ‌نَ:دورت بگردم بی‌بی‌جان دیشب مثل بچه‌هات تا نیمه‌شب برات اشک ریختیم و به صورتمون زدیم..😭
یه مقتل از خانوم بگم روز شهادتی یادگاری بمونه خودمو بیچاره کرده.. هر موقع فاطمیه میشه یادم میاد و تا آخر فاطمیه درگیرش ام...
مَبهوتْ³¹⁵
یه مقتل از خانوم بگم روز شهادتی یادگاری بمونه خودمو بیچاره کرده.. هر موقع فاطمیه میشه یادم میاد و تا
روزی که خانوم میخواست بار سفر ببنده ؛ حسنین و برای کاری از خونه بیرون فرستاد ؛ مولا هم طلق معمول برای انجام کارها و نماز و... به مسجد رفت. توی غمخونه ی علی فقط نوگُلِ سوخته ی‌ علی مونده بود و خانوم فضه... مادر ما به فضه فرمود : فضه ! الآن موقع نمازه ، من میرم تو حجره ی اختصاصی خودم تا نماز بخونم... تو دفعه ی اولی نیست که نماز خوندن من و میبینی ( یعنی میدونی چقدر طول میکشه ) بعد از تموم شدن نمازم آروم بیا جلو درِ هجره صدا بزن... اگه جواب دادم که هیچ ؛ اما اگه صدایی نشنیدی برو علی رو از مسجد صدا بزن‌...
فضه به اضطراب افتاد ؛ دلش مثله سیر و سرکه میجوشید ، فهمیده بود تقریباً داستان چیه... رفت جلو در هجره گوش وایساد:الله اکبر سبحان ربی العلی و بحمده و... اندکی که گذشت دیگه صدایی نیومد ، فهمید نماز خانوم تموم شده ؛ خودش رو به در نزدیک تر کرد و شروع کرد به در زدن و صدا زدن : یا بنت رسول ؟! صدایی نمیاد یا بنت ام‌المومنین ؟! یا ام الحسنین ؟! یا زوجةالحیدر؟! صدایی نمیاد که نمیاد طاقت نیاوورد و درب هجره رو باز کرد دید خانوم رو به قبله در بستر دراز کشیدند و ملحفه رو کشیدن رو خودشون... وا محمدا وا عَلیا...
یاد آخرین وصیت و سفارش خانوم افتاد ؛ سریع معجر به سر کرد تا از منزل خروج کنه به سمت مسجد ؛ همین که درب رو باز کرد و چارچوب در باز شد یهو امام حسن و امام حسین و که برای کاری رفته بودن بیرون پشت در دید : یا فضه ! ماذا يحدث؟! لماذا أنت قلق؟! چیشده ؟! چرا اظطراب داری ؟! چرا نگرانی؟! کجا داری میری این موقع... حسنین ام جوری که با خبر شده باشن دوییدن سمت هجره ی مادر ؛ دیدن درب هجره بازه دویدن داخل : وا اماه... وا مصیبتا... مادر چیشده ؟! تو که حالت خوب بود! امروز تازه بعد از چند وقت جارو دست گرفته بودی...
مَبهوتْ³¹⁵
یاد آخرین وصیت و سفارش خانوم افتاد ؛ سریع معجر به سر کرد تا از منزل خروج کنه به سمت مسجد ؛ همین که د
یا صاحب الزمان ببخش منو یاعلی عفو کن منو میدونم روضه ی سنگینیه خودمم بیچاره کرده همین الآن که مینویسم اشک امون نمیده ولی فقط میگم که شیعه هات بدونن سه غاصب ملعون چه بر سر مادر شما آوردن ولله قصد دیگه ای ندارم...
حسنین که رفتن داخل خانوم فضه ام رفتن به دنبال مولا تا مسجد ؛ از مسجد تا خونه ی مولا راهی نبود... نمیدونم چجوری مولا رو صدا زد ، ندیدم جایی ( بالاخره اون زمان مسجد محل عمومی مردم بوده و اکثراً مرد ها حضور داشتند و جدای از آن مولا هم به طور قطع در پیش مردان بوده ) اما وقتی مولا شنید کسی میگوید : یاعلی ! فاطمه ات رو دریاب...
از اینجا به بعد پای خودتون ؛ من و بیچاره وو رسوا کرده از اینجا به بعد😭