عجیب دلم اینجا گیر کرده 💔 مدد ای پناه رقیه خاتون ⛓️

دلم نیومد از حال و هوای آخرین شب موکب حضرت قیه"س" براتون نزارم🥲 کم مارو قبول کن خانم جان💔

گفتم شب آخری یه ذره خرابه خانوم فرق کنه با بقیه شبا🥺

امشب کنار موکب یه دختر بچه داشت میرفت چادر سرش بود یهو رفت زیر پاش خُرد زمین... سریع رفتم کمکش دیدم مادرش داره سریع با کلی استرس میاد ببینه چیشده🥺 خب برا من اینا همش میشه روضه و دلمو بی طاقت میکنه😭💔

هيئت تمام شد، همه رفتند و تو هنوز يک گوشه ای نشسته ای و آرام گريه ميکنی...

این چند روز که زیاد حالم خوب نیست واقعا فقط موکب و کنار بچه ها نوکری کردن شده بود برام انگیزه.. حسین جان دورت بگردم تازه داشتیم عادت میکردیم الان دیگه کجا خودمونو درگیرت کنیم کجا برات شلوغ کنیم..💔 کجا بهونه هرشب گریه ها و سینه زنی هامون باشه..

رفیقم حرف قشنگی زد: سال دیگه اگه زنده باشیم یه خرابه بزرگ تر برات میسازیم رقیه سادات این خرابه کوچیک جای تو نیست نازدانه💔

مست و خراباتیِ این سینه‌زنی‌ام؛ من حسنیِ حسنیِ حسنی‌ام ..💚

حسن‌آقایِ‌آقایِ‌آقایِ‌هرچی‌آقا💚⛓️¹¹⁸

حال و هوای این بچه ها رو با عالم عوض نمیکنم روز تعطیل از خوابت بزنی بیای با عشق و علاقه چایی و دمنوش بدی به عشق امام حسن💚🥲