📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و سه} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و چهار} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری هایِ #تاریخچه_ایران_و_آمریکا {شماره صد و پنج} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و شش} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و هفت} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و هشت} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و نُه} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سخنان و شعر "تسلی و سلام" مهدی اخوان ثالث برای پیرمحمد احمدآبادی(دکتر مصدق) ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و ده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و یازده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و دوازده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و سیزده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و چهارده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و پانزده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و شانزده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و هفده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و هجده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍سلسله استوری های تاریخچه ایران و آمریکا {شماره صد و نوزده} ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

در نهایت در سیزده آبان ماه 1358 سفارت ایالات متحده آمریکا(لانه جاسوسی) توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تسخیر شد و از آن به بعد سرود زیر در ایران زمزمه می شد👇 ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📌پایانِ تاریخچه ایران و آمریکا ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

📍برخی بزرگواران خواسته بودند که منابع و مراجعِ این سلسله استوری ها گذاشته شود... این هم منابع👆 ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

🍃📽معرفیِ فیلمهایِ مفید و تماشایی: سریالِ [#منطقه_بی_طرف] داستان این سریال درباره یک جوانِ فرانسوی است که به سوریه میرود تا خواهرش را پیدا کند. طی اتفاقاتی که می افتد وارد گروه زنان مبارزِ کُرد می شود و با داعش مبارزه میکند... این سریال کمی خشن است بنابراین اگر طاقتش را دارید، نگاه کنید. بنده این سریال را از این جهت نگاه کردم که با حقیقتِ داعش و گروه زنانِ مبارزِ کُرد از نگاه فرانسه آشنا شوم. بنده در جایگاه نصحیت و توصیه نیستم اما تجربه ام را میگویم: لطفاً خودتان را به یک رسانه عادت ندهید! یعنی تمام اخبار و تحلیل ها را از دروازه رسانه های داخلی و انقلابی نشنوید، نخوانید و نگاه نکنید!!! علاوه بر رسانه های داخلی و انقلابی، حتماً رسانه های خارجی مانند قطر، امارات، چین، فرانسه، آلمان، انگلستان، آمریکا، ترکیه، اسپانیا را هم بررسی کنید. نقد ما به مردمِ اروپا و آمریکا هم همین است که تمام اخبار و تحلیل ها را از کانالِ رسانه های انگلیسی و آمریکایی می شنوند و نگاه میکنند که این موجب میشود اسلام را داعش بدانند!!! ⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود ✅@matinchamran

♡‌‌﷽♡ 🌳📚#رُمان_داستانی_ضحی🍩☕️ ✍بہ قلمِ شین الف🍃 در تماشای تو... قانع نشوم من به دو چشم همه چشمان جهان گو به سرم بشتابند 📌قسمتِ هشتاد و سه 🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران ✅@matinchamran

♡‌‌﷽♡ 🌳📚#رُمان_داستانی_ضحی🍩☕️ ✍بہ قلمِ شین الف🍃 این بچه یتیمو بردی جایی که اشکشو دربیارن؟! مریضی تو؟! ژانت با همون صدای گرفته نالید: فارسی حرف نزنید‌! لبخندم رو خوردم و گفتم: بابا مگه من گفتم بیاد. خودت که شاهد بودی خودش خواست بعدم چرا لوس بازی درمیاری! گریه تاحالا کی رو کشته؟!⁉️ من به اندازه موهای سرت این روضه ها رو شنیدم و گریه کردم میبینی که صحیح و سالم در خدمتتم. ژانت بینیش رو بالا کشید: کتی اذیتش نکن من خودم باهاش رفتم. اتفاقا امشب خیلی حالم خوب شد تا حالا با گریه انقدر سبک نشده بودم. کاش تو هم اومده بودی و میدیدی چه حس خوبی داره پوزخندی زد: حتما سومین شبی بود که زحمت میکشید و ما رو تا مسجد میرسوند و یک ساعتی دم در توی ماشین منتظر میشد تا برگردیم. من هم اصراری به تغییر وضعیت نداشتم اما ژانت که انگار چیزهای جدیدی میدید و دلش میخواست دوستش رو هم وارد دنیای ناشناخته ها کنه مدام و به هر طریق بهش اصرار میکرد یک شب همراه ما به مسجد بیاد اما کتایون زیر بار نمیرفت. ژانت دوباره سکوت ماشین رو شکست: کتایون تو بی مورد سرزنشم میکنی. امشب اونجا درباره یه بچه‌ی‌کوچیک حرف میزدن که‌ چطور کشته شده( منظورش حضرت علی اصغر است) خب معلومه که با شنیدنش آدم گریه میکنه تو هم اگر بودی حتما گریه ت میگرفت😔 _خب آدم چرا باید حتما بشنوه؟! چرا باید بره جایی که اشکش رو دربیارن؟!⁉️ مگه خودمون تو این دنیا کم مصیبت داریم که یکمم بابت مصائب تاریخ گریه کنیم؟⁉️ گفتم: _خیلی حقایق تلخن و شاید اشکمون رو در بیارن اما ما از دونستنشون فرار نمیکنیم چون مهمن و باید بدونیم این از اون دست آگاهی هاست ما بی دلیل خودمون رو شکنجه نمیکنیم این گریه کلی حکمت داره فکر میکنم قبلا راجع بهش حرف زدیم حالا اگر میخوای خودتو بزنی به اون راه راحت باش!‼️ ژانت سرش رو جلو آورد و بین صندلی من و کتی نگه داشت: کتایون بیا یه شب با ما بیا باور کن یه تجربه متفاوته اینو از من قبول کن! خیلی جای خاصیه به تجربه ش می ارزه مگه میخوای چکار کنی تهش یه روسری سرت میکنی دیگه یه شبه همش! تا چیزی رو تجربه نکنی که نمیتونی ما رو سرزنش کنی✅ جواب کتایون سکوت بود و سکوت... آروم به ژانت اشاره کردم اصرار نکنه و با اشاره به ظرف های نذری روی صندلی عقب بحث رو عوض کردم: امشب مسجد نذری داشت یعنی از امشب تا شب عاشورا نذری دارن به نظرتون کتایون میره مسجد؟؟؟ در پی‌دی اف بخوانید کتاب خوب بخوانیم📚 🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران ✅@matinchamran