📍یادداشتِ #به_بهانه_پوشش_و_حجاب
تاریخ ۹ مهرماه ۱۴۰۱
(این یادداشت رو خودمونی مینویسم)
قسمتِ یک
*ساعت ۹ صبح دانشگاه آزاد مشهد رسیدم
جلوی دربِ دانشگاه از خیابان استادیوسفی (دانشکده مهندسی) دوستان و رفقا رو دیدم
احوال پرسی کردیم و از اوضاع این شبهایِ مناطق زندگی شان پرسیدم
گاهی متشنج بود و گاهی ساکت
دوستی که اهل بلوار هاشمیه بود، میگفت تا ساعت ۹ شب خبری نیست و ساکت است اما از ساعت نه|ده شب سروصدایی شنیده میشود
با بچه ها رفتیم گشتی توی دانشکده مهندسی زدیم.
آرام بود و دانشجوها در تکاپویِ ثبت نام و حذف اضافه بودند.
چهره من با آن ریش فریاد میزد که از بسیجی هایِ دوآتیشه هستم و بعضی دانشجوها یطوری نگاه میکردند.
اگر از کنارشان رد میشدم و آنها از اغتشاشات صحبت میکردند، لحظاتی به خاطر من که کامل رد بشوم، ساکت میشدند!
حدود ساعت ۱۰ در لابی دانشکده مهندسی نشسته بودیم که اطلاع دادند تجمع جلوی درب استادیوسفی شروع شده،
به سرعت خودمان رو آنجا رساندیم.
حراست، درب دانشگاه رو بسته بود
حدود ۱۰۰ دانشجو داخل دانشگاه و حدود ۳۰ دانشجو پشتِ درب(خارج دانشگاه) به طور هماهنگ در حال شعار دادن بودند و خواهانِ باز شدن درب دانشگاه بودند
نکته: یگان ویژه و نیروی انتظامی حقِ ورود به محیط دانشگاه را ندارد.
بچه هایِ بسیج به سرعت میکروفن و بلندگو رو آوردند، در قسمت نگهبانی گذاشتند و اعلام کردند: دانشجویانِ گرامی اگر اعتراض دارید بفرمائید صحبت کنید.
اما آنها فقط روی باز شدنِ درب دانشگاه اصرار داشتند. یهو یک دخترِ دانشجو که پشت درب(بیرون دانشگاه) بود از درب بالا رفت و با تمام توانش شروع به تکان دادن درب کرد
این صحنه باعث اوج گرفتن هیجاناتِ دانشجویانِ معترض شد.
اما غافل از اینکه نیروهای یگان ویژه با موتور آمدند و هر کسی که بیرون دانشگاه بود فرار کرد
البته گفته میشود در این حین تعدادی هم دستگیر شدند.
اغلبِ دانشجویانِ دختر، عینکِ دودیِ مشکی زده بودند با ماسکِ مشکی+روسریِ تا نهایتِ ممکن جلو کشیده!!!
دانشجویانِ معترض اصرار داشتند درب دانشگاه باز شود تا لااقل دانشجوها با کارت دانشجویی وارد شوند
بچه هایِ بسیج هم پشت میکروفن اعلام کردند لطفاً این تجمع تون رو به جلوی درب دانشکده مهندسی منتقل کنید تا ما بتوانیم درب دانشگاه را باز کنیم...
هرچه بچه ها گفتند دانشجویانِ معترض گوش نکردند. چند نفر از لیدرهاشون جلو آمدند و #مودبانه گفتند: چرا درب را باز نمیکنید که دانشجوها وارد شوند؟ گفتگویی اونجا شکل گرفت...
من گفتم: دوستِ عزیز؛ فاصله تجمعِ شما تا درب کم ست اگر درب رو باز کنیم ناگهان اغتشاشگرانی که بین دانشجوهایِ خارج دانشگاه هستند با فشار و فریاد و هُل وارد دانشگاه میشوند و کنترل از دستِ ما خارج میشود.
تا این کلمه "اغتشاشگر" رو گفتم، یکی از لیدرهاشون اومد جلو و یک فحشی بهم داد که چرا گفتی اغتشاشگر؟
اونجا نزدیک بود بین من و او درگیری بشه
هم من و هم او رو عقب کشیدند...
تعدادِ دانشجویانِ معترض در حال افزایش بود.
حدود ۲۰۰ نفر رسیده بودند و مدام شعار میدادند و برای صحبت کردن جلو نمی آمدند.
یکی از آهنگهایِ حامد زمانی پخش شد.
از بس صداش بلند بود دیگه شعارها شنیده نمیشد.
به محض اینکه آهنگ تموم شد شعارهاشونو با قوت و انرژیِ بیشتر سر دادند.
چند لحظه بعد تعدادی از لیدرهاشون جلو آمدند و میکروفن رو گرفتند و شروع به صحبت کردن کردند. هر چه مغلطه و سفسطه ای که فکرش را میکنید در صحبت شون بود...
از مبنا و پایه شبهات اسلامی گرفته تا حکومتِ جمهوری اسلامی، دموکراسی و آزادی بیان و پوشش و سلسله شبهاتِ شبکه های ماهواره ای...
به عنوان مثال؛ یکی از لیدرها گفت کارگر امروزی در ایران فلان دلار حقوق میگیرد در حالیکه کارگر در خارج فلان دلار(ده برابر) حقوق میگیرد
من بهش گفتم این چه مغلطه ایه؟ مگر پایه ارزی داخل و خارج یکیه؟ مگر وضعیت اقتصادی داخل و خارج یکیه؟ مگر دریافتی و خرج هایِ این دو کارگر یکسان و از یک جنسه؟
فرار رو به جلو کرد و...
فریاد میزدند که چرا یک جوان را به جرم یک آهنگ(شروین) دستگیر کرده اند؟ یا چرا یک وکیلِ این مملکت را فقط به این خاطر که گفته طبق قانون جمهوری اسلامی، نیروی انتظامی حق زدنِ مردم را ندارد، دستگیر کرده اند؟
به جوانی که در حال اعتراض بود، گفتم: منم معتقدم اگر نیروی انتظامی بدون دلیل و وحشیانه معترض را زد، محکوم ست و من کنار شمام اما اگر معترض به نیرویِ حافظِ امنیت توهین و فحاشی کرد، اگر سنگ زد، اگر زدش، اگر آتیشش زد چه واکنشی نشون بده؟ منطقی حرف بزن!
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran