°•|میم.چمران|•°
بسیار خوشحالم که شما هم مانند بنده قضیه قیس بن سعد برایتان جالب شده ست! بنده از دیروز تا همین ساعت ف
📌در حکومت چهار سال و نُه ماه امیرالمومنین(ع) فرمانداران و حاکمانِ ایشان اشتباهات ریز و درشتی مرتکب شدند از جمله دزدی و اختلاس و رفتارهایی خارج از عرف که در سطح مسئولینِ حکومتِ امیرالمومنین(ع) قابل چشم پوشی نبود.
اما قیس بن سعد این ویژگی و امتیازِ شخصی را داشت که بتواند مصر با آن عظمت را اداره کند و به علاوه طوری عمل کند که از شورش عثمانی مسلکان جلوگیری شود؛ این حرف کمی نیست!
با این وجود حلقه اطرافیان و مشورتیِ ایشان طوری رفتار کردند که امام علی(ع) به این نتیجه رسیدند که قیس عزل شود...
در مکتب اسلام تاکید شده که ماموم باید اطاعتِ محض از امام زمانش داشته باشد. یعنی به محض آنکه نامه امام مبنی بر مقابله با عثمانی مسلکان به دست قیس رسید؛ او باید بلافاصله وارد عمل میشد؛اما پاسخِ قیس به امام شاید حاکی از این باشد که باورش نمیشد امام چنین نظری داشته باشد یا هشداری به امام از وجود چنین مشاورانی(عبدالله بن جعفر) بوده...
شاید یادآوری نحوه شهادت کیسان ابوعمره در سریال مختارنامه برایتان قابل ملموس تر باشد؛ مشاوره و ساده لوحیِ بن وهب(خودی) و مکر محلب(دشمن)
برتریِ قیس آن جایی پیدا شد که با وجود عزل از امیرالمومنین(ع) روی برنگرداند و پیرو ایشان و حتی فرزندان ایشان ماند؛ شیعه واقعی این ست...
تصور کنید؛ زمانی که قیس به شهرهای مدینه و کوفه وارد شده ست، بزرگان و مردم به او طعنه میزنند که: قیس را ببین؛ او عزل شده علی(ع) ست...چه شرایط سختی ست.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📌در حکومت چهار سال و نُه ماه امیرالمومنین(ع) فرمانداران و حاکمانِ ایشان اشتباهات ریز و درشتی مرتکب ش
*بنده را ببخشید تا اندکی قضیه قیس بن سعد را نتوانم حل کنم دستم به تولید محتوا در کانال نمیرود.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
📌با مطالعه کتاب "الغارات" متوجه خواهید شد که:
اعراب قبل و بعد از پیامبر اکرم(ص) و اسلام آوردن شان هیچ تغییری در نگاه و سنت قبیله گرایی شان به وجود نیامد و حتی قبیله را بر اسلام ارجح میدانستند. به عنوان مثال زمانیکه امیرالمومنین(ع) یک شخص از فلان قبیله را تنبیه و مجازات میکرد، تمام آن قبیله کینه و بغضی از حضرت امیر(ع) در دلهایشان به وجود می آمد!!! یعنی عقیده قلبی شان این بوده: ابتدا قبیله سپس تمام آیات و سیره پیامبر(ص)...
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
1_471545216.mp3
3.89M
🍃زیارتِ آل یاسین
با صدایِ دلنشین و گرمِ علی فانی
*روز پنجم
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
📍لازم میدانم تشکر ویژه ای از اداره پست داشته باشم که پس از شش روز کتاب را رساند.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
♡﷽♡ 🌳📚#رُمان_داستانی_مزد_خون🍩☕️ ✍به قلم سیده زهرا بهادر🍃 📌قسمتِ دوازدهم نگاهی بهم کرد و گفت: آ
♡﷽♡
🌳📚#رُمان_داستانی_مزد_خون🍩☕️
✍به قلم سیده زهرا بهادر🍃
📌قسمتِ سیزدهم
از اونجایی که میدونستم سید هادی خیلی دلسوز و همین باعث میشه این چند وقت حواسش بهم بیشتر باشه، دست روی دلم گذاشتم و برای حساسیت ایجاد نکردن چند ماهی بی خیال منصور و بچه هاشون شدم...
ولی توی این چند ماه اتفاقات زیادی برای من افتاد، اتفاقاتی که روند زندگی من رو تغییر داد!
نمیدونم چی شد ولی جرقه ی این تغییر از وقتی شروع شد که یه بار سر کلاس یکی از اساتید اخلاقمون بودم حرف از دین و دینداری بود و تکامل انسان که بدون همراه این مسیر سخت هست ...
ذهنم درگیر شده بود و دلم آشوب ...
دل زدم به دریا و تصمیم گرفتم که ازدواج کنم اما در همون مرحله ی اول با مخالفت شدید خانواده روبه رو شدم که می گفتن تو هنوز بچه ای ! مگه با این شهریه ی ناچیز میشه زندگی کرد! و کلی از این دست حرفها....
البته از نظر مالی بیراه هم نمی گفتن و خدایش با این شهریه ای که ما داشتیم ازدواج پیش کش ، زنده می موندیم هنر بود!
اما من تصمیم رو گرفته بودم و اعتقادم این بود همین شهریه ی کم برکت داره و روزی دست خداست
یه بار توی جمع چند نفر از بچه هامون بودم که اتفاقا ایمان هم بود گفتم: دنبال یه دختر خوبم ...یه همراه...
که ایمان برگشت گفت: می دونی حکمت اینکه میگن با ازدواج دین انسان کامل میشه چیه!؟
هر کسی یه چیزی گفت...
اما ایمان ادامه داد: نخیرررر جانم!!!
علتش اینه که قبل از ازدواج بهشت رو میدونیم هست اما بعد ازدواج انسان به وجود جهنم هم پی میبریم! اینجوری میشه که با اعتقاد کامل به بهشت و جهنم دین انسان کامل میشه!
صدای خنده ی بچه ها رفت هوا...
من گفتم: آقا ایمان تو که خودت لالایی بلدی، چرا خودت رو انداختی وسط جهنم حضرت آقااااااا!
اصلا کم نیاورد گفت: من از اونایی هستم که وسط جهنم هم که باشم میگم انی احبک....
هیچی دیگه.....
میدونستم در مقابل شوخی های ایمان من شکست خورده ام و ترجیح دادم تسلیم بشم....
بعد از این ماجرا اتفاقا خود ایمان اومد پیشم و گفت: مرتضی حالا واقعا تصمیم گرفتی به تکامل برسی؟!
با شناختی که ازش داشتم گفتم: ایمان بی خیال!
من غلط کردم گفتم زن میخوام!
باور کن همه ی انسانها جایز الخطا که نه، ولی ممکن الخطا هستن، دست از سر کچل ما بردار!
خیلی جدی گفت: عه! واقعا!
من فکر کردم جدی گفتی میخواستم یه مورد خوب بهت معرفی کنم پس هیچی دیگه!
حالا من نمیدونستم ایمان واقعا داره جدی میگه یا دوباره میخواد دستم بندازه؟!
ریسک نکردم و بی خیالش شدم!
ایمان هم دید من واکنشی نشون ندادم دیگه صحبتی نکرد...
خبر به گوش سید هادی رسید که دنبال یه دختر پایه و خوبم...
اومد پیشم و گفت: آقا مرتضی بسلامتی پیدا کردی نیمه ی گمشده رو...
سرم رو انداختمپایین و گفتم: سید جان هیچ کس آستین برامون بالا نمیزنه!
خانوادم که کلا مخالفن!
رفقا هم که ماشاالله هیچی نگم دیگه!
لبخندی نشست روی لبش و گفت: شما سوژه رو پیدا کن، بقیه اش هم درست میشه انشاالله ...
گفتم حاجی خوب پیدا نمیشه! به قول بچه ها میگن چنین سوژه ای تو میخوای، گشتم نبود، نگرد نیست...
چشمکی زد و گفت: خوب حالا به ما هم دقیق بگو ببینم ملاک هات چیه ما هم بگردیم بالاخره خدا بزرگه!
نشستم و خیلی مفصل از کسی که مد نظرم بود براش گفتم بعد از اتمام صحبتهام، یه نگاه عمیق که حس کردم بیشتر نگاه عاقل اندر سفیه شبیه بود، بهم کرد و گفت: برادرم اینی شما دنبالشی روی زمین که نیست، حقیقتا بهشت هم نرفتم ببینم اونجا پیدا میشه یا نه!!!
شما میخوای ازدواج کنی به تکامل برسی یا که...
ادامه دارد....
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📍لازم میدانم تشکر ویژه ای از اداره پست داشته باشم که پس از شش روز کتاب را رساند. ⛔️اینجا حقیقت طور
📌تهیه و مطالعه کتاب "زلزله ده ریشتری" را از دست ندهید...
نام کردستان که آمد، کتاب جذاب تر شد👌
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
🌺خدا را شکر🍃
ان شاءالله خبرهای خوب بعدی، اقتصادی باشد
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📌تهیه و مطالعه کتاب "زلزله ده ریشتری" را از دست ندهید... نام کردستان که آمد، کتاب جذاب تر شد👌 ⛔️این
📍هشداری بزرگ برای نسل امروزی!
منظور از جنگ اتمی، پرتاب ده بمب هسته ای توسط رژیم صهیونیستی در شهر تهران پس از زلزله ده ریشتری ست.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📍هشداری بزرگ برای نسل امروزی! منظور از جنگ اتمی، پرتاب ده بمب هسته ای توسط رژیم صهیونیستی در شهر تهر
*طبیعتاً میتوانید حدس بزنید اهداف بمب های هسته ای کدام مناطق تهران بوده ست!
پس از انفجار ده بمب هسته ای، تهران با خاک یکسان میشود...
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📍هشداری بزرگ برای نسل امروزی! منظور از جنگ اتمی، پرتاب ده بمب هسته ای توسط رژیم صهیونیستی در شهر تهر
📍چه ترسناک...
هدف از ریشه کنی ظلم در عالم به رشد و پیشرفت ایران و اسلام(در محدوده سرزمینی خودمان) تغییر یافت.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📍چه ترسناک... هدف از ریشه کنی ظلم در عالم به رشد و پیشرفت ایران و اسلام(در محدوده سرزمینی خودمان) تغ
📌نمیگم کار بدی میکردن، نه. اما قرارمون این نبود.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
📍در ساعت ۳:۴۵ روز ۱۳ خردادماه کتابِ "زلزله ده ریشتری" به پایان رسید.
دوستان و همراهانِ عزیز؛
شما با مطالعه این کتاب متوجه میشوید که این داستان تخیلی نیست! این داستان انقلاب اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی و امروزِ ماست! آنِ انقلابیون که در روزهای ابتدایی تنها آرمان شان استکبارستیزی و حذف رژیم آمریکا از صحنه روزگار بود، اما امروز آسوده در خانه هایِ مجللِ قصرگونه خود به خواب رفته اند!
و این بویِ انحراف از آرمانهاست...
ان شاءالله خداوند به ما عنایت داشته باشد که در طول زمان دچار انحراف از عقیده و آرمان نشویم و باز دردِ اصلی:
مراقبِ استدراج باشیم.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
1_471545216.mp3
3.89M
🍃زیارتِ آل یاسین
با صدایِ دلنشین و گرمِ علی فانی
*روز ششم
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
6⃣معاویه دائم الخدعه پس از نامه قاطعانه قیس بن سعد به مردم شام چنین وانمود کرد که قیس با آنها همراه
📌ادامه نکاتِ کتابِ "الغارات"
1⃣1⃣مالک اشتر پس از جنگ صفین، به محل فرمانداری اش یعنی منطقه "جزیره" برگشته بود.
*منطقه جزیره به کل منطقه شمال عراق و سوریه و قسمت هایی از ترکیه امروزی گفته میشد که مرکز این منطقه، شهر نصیبین بود.
مالک، پس از نامه حضرت امیر(ع) شبیب بن عامر را به جای خود گذاشت و به کوفه آمد.
حضرت به مالک فرمود: من تو را به چیزی سفارش نمیکنم، چون رای و نظر خودت را کافی میدانم. در نهایت او را برای فرمانداری مصر، به جای محمد بن ابی بکر فرستاد.
2⃣1⃣جاسوسان، خبر انتصاب مالک اشتر به فرمانداری مصر را به اطلاع معاویه رساندند. این خبر برای معاویه خبر بدی بود...
مالک به سمت مصر رفت تا به قُلزُم(در نزدیکی شهر سوئز امروزی) رسید. مامور معاویه خودش را در آنجا به مالک اشتر رساند و او را به منزل خودش دعوت کرد و به او غذا داد و پس از غذا برای او شربت عسل آورد که در آن سم ریخته بود. زمانیکه مالک آن شربت را نوشید،مسموم شد و به شهادت رسید.
هنگامی که خبر شهادت مالک به معاویه رسید، او برخاست و اینگونه به اهل شام بشارت داد: علی بن ابی طالب دو دست توانا داشت؛ یکی در جنگ صفین بریده شد(عمار) و دیگری امروز(مالک).
امیرالمومنین(ع) بسیار بر شهادت او افسوس و حسرت میخورد و میفرمود: خداوند چه خوبی هایی به مالک داده بود! مالک، چه مالکی! اگر کوه بود، کوهی عظیم بود، اگر سنگ بود، سنگی سخت بود. برای کسی مثل مالک باید گریست، آیا کسی مثل مالک پیدا میشود؟
3⃣1⃣وقتی محمد بن ابی بکر شنید امام علی(ع) مالک را به مصر فرستاده ست، ناراحت شد. حضرت پس از شهادت مالک به محمد بن ابی بکر نامه نوشت و از او دلجویی کرد.
معاویه در آن زمان تنها به تصرف مصر فکر میکرد و در عین حال از اهل آن میترسید؛ یکی به دلیل نزدیکی مصر به شام و دیگر اینکه غالب مصریان با طرفداران عثمان شدیداً مخالف بودند.
دلبستگی معاویه به مصر به دلیل فراوانی مالیات آنجا بود.
او نامه ای به مسلمه بن مخلد و معاویه بن حُدَیج که سردسته مخالفان امام(ع) در مصر بودند نوشت. در این نامه علاوه بر تمجیدهایِ فراوان از کارهای آن دو، آنها را به مقاومت در راه خونخواهی عثمان و جهاد با دشمنان فراخواند و به آینده امید داد.
مسلمه و معاویه بن حدیج در جواب از معاویه خواستند که زودتر لشکر پیاده و سواره خود را به کمک آنها بفرستد که در اینصورت پیروزی آنها قطعی خواهد بود.
معاویه دستور داد لشکری شش هزار نفری به فرماندهی عمرو عاص برای فتح مصر حرکت کند.
4⃣1⃣زمانی که عمرو عاص به نزدیکی مصر رسید، عثمانی مسلکانِ مصر پیش او جمع شدند.
محمد بن ابی بکر به امام علی(ع) نامه نوشت که: عثمانی مسلکان دور عمرو جمع شده اند، کسانی که پیش من هستند هم در کارها سستی میکنند. اگر به مصر نیاز داری مال و نیرو برایم بفرست.
حضرت در پاسخ به او نوشت:
اینکه هم عقیده هایِ عمرو عاص به سوی او رفته اند، برای تو بهتر از آن ست که پیش تو بمانند. گفته ای عده ای از اطرافیانت سستی میکنند، تو سستی نکن، هر چند آنها سستی کنند. حصار شهر را محکم کن. یارانت را دور خودت جمع کن و نگهبانانی را در لشکرت بگذار تا اخبار آن را به تو برسانند. کِنانه بن بِشر را که به خیرخواهی و شجاعت و تجربه معروف ست برای جنگ با آنها بفرست. من هم به هر وسیله ای که شده عده ای را به یاری ات میفرستم. در برابر دشمنت مقاومت کن و با بصیرت کارها را پیش ببر و بر آن عقیده که هستی با آنها بجنگ.
5⃣1⃣محمد بن ابی بکر حدود دو هزار نفر را به فرماندهی کنانه بن بشر برای جنگ به بیرون شهر فرستاد و حدود همین تعداد هم همراه خود او در شهر ماندند. جنگ بیرون از شهر در ابتدا به سود لشکر کنانه پیش میرفت؛ اما زمانیکه لشکر انبوه معاویه بن حدیج به کمک عمرو عاص آمد، نتیجه میدان تغییر پیدا کرد و در نهایت کنانه بن بشر به شهادت رسید. به محض آنکه خبر شهادت او به یاران محمد بن ابی بکر رسید، از دور او پراکنده شدند. محمد زمانی که خود را تنها دید از شهر خارج شد و به راه افتاد تا اینکه به خرابه ای رسید و در آنجا پناه گرفت. بالاخره توانستند محل اختفای محمد را پیدا کنند. او را از آنجا بیرون کشیدند و در حالی که از شدت تشنگی نزدیک بود بمیرد به فسطاط بردند.
عبدالرحمن بن ابی بکر(برادر محمد) که در لشکر معاویه بود، خودش را به عمرو عاص رساند و گفت: به خدا قسم نباید برادرم را اسیر و دست بسته بکشید. کسی را پیش معاویه بن حدیج بفرست و نگذار محمد را بکشد.
عمرو عاص به معاویه بن حدیج پیغام داد که محمد را پیش من بیاور؛ اما جواب او این بود: شما پسرعموی من کنانه بن بشر را کشتید، من نباید محمد را بکشم؟ هرگز!
معاویه بن حدیج، محمد بن ابی بکر را گردن زد، سپس بدن او را درون شکم الاغ مرده ای گذاشت و آتش زد. معاویه بن حدیج فردی ملعون و خبیث بود که همواره به امیرالمومنین(ع) دشنام میداد.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📌ادامه نکاتِ کتابِ "الغارات" 1⃣1⃣مالک اشتر پس از جنگ صفین، به محل فرمانداری اش یعنی منطقه "جزیره" ب
وقتی خبر قتل این گونه محمد بن ابی بکر به خواهر او عایشه رسید، بسیار محزون و بی تاب شد و پس از آن، بعد از هر نماز معاویه بن حدیج و عمرو عاص و معاویه بن ابی سفیان را نفرین میکرد و قسم خورد که از آن به بعد گوشت کباب شده نخورد و تا زنده بود کباب نخورد.
ادامه دارد...
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📍اینکه آمار فوتی هایِ کرونا در ایران به صفر رسید، یک پیروزی فراتر از بزرگ ست
در دو سال اخیر خدا میداند که شبانه روزی چقدر تحقیر و تخریب کردند و با هر ابزاری به جمهوری اسلامی تاختند...امروز باید آمار ایران و اروپا و آمریکا در چشم اپوزیسیون فرو کرد.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 غذا دادن به پرندگان سالخورده!🌿
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 ببينيد | ۳۳ سال پیش در چنین لحظاتی (ساعت ۲۲:۲۰) روح بلند و ملکوتی رهبر مستضعفان و آزادیخواهان جهان به ملکوت اعلی پیوست...
➕ بخشی از قرائت وصيتنامه امام (ره) توسط حضرت آیت الله خامنهای
💻 @Khamenei_ir
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
1_471545216.mp3
3.89M
🍃زیارتِ آل یاسین
با صدایِ دلنشین و گرمِ علی فانی
*روز هفتم
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍این مسند خطرناک است/این عمامه خطرناک است/این محاسن خطرناک است...خودتان را از این خطرها نجات دهید.
ما که ادعا میکردیم رژیم اسلام از سایر رژیمها متفاوت است در عرصه عمل باید نشان دهیم. در رژیم سابق شما -روحانیون- مظلوم بودید. چهره مظلوم، محبوب است. ولی شما امروز مظلوم نیستید. نکند مردم بگویند اینها هم مثل همانها هستند!
امام خمینی
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 گزیده و برشی از مصاحبه خبرگزاری دانشجو (برنامه گرا) با حجت الاسلام قنبریان
• دست مردم را می بندیم و میگوییم مردم باید لیقوم الناس بالقسط باشند! وقتی دولت ناعادلی سرکار آمد می گوییم مردم انتخاب کردند! شورای قسط فقط ۳٪ محقق شده!
• امام می فرمود مردم رهبرند! می فرمود اگر دستگاه جباری(اداره یا شورا یا نهاد مستبدی) در جمهوری اسلامی پیدا شد مردم تذکر دهند به دستگاه قضایی شکایت کنند اگر کاری نکردند به دهان آن دستگاه بزنند!
• شهید بهشتی -ناظم قانون اساسی- این آرمانها را آورد درون قانون اساسی؛ فصل۷، اصل۲۶،۱۰۴و...
• اصل۲۷ آزادی تجمعات منهای حمل سلاح فقط مخل به مبانی اسلام نباشد/ یعنی علیه ضروریات مذهب(مثل لایحه قصاص) نباشد/ علیه این سیاست، ان دولتمرد حتی یک اجتهاد!
• نمی گویم الان وضع اسفناک است بهتر خیلی جاهای دیگریم اما ما سوغات بزرگی برای دنیا آورده ایم هرچه در این اصول دزدیده شود به ماموریت جهانی انقلاب اسلامی خیانت می کنند.
➕پاورقی: منبع خاطره میرحسین موسوی: پا به پای آفتاب ج۵ص۲۲۵
🔗فیلم کامل گفتگو را اینجا ببینید
https://www.aparat.com/v/VJfsy
*کانالِ حاج آقا قنبریان:
@m_ghanbarian
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
🍃📚معرفیِ کتابِ مفید و خواندنی:
ویژه مسئولین تشکل های دانشجویی
کتابِ {#مغناطیس}
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
🍃📚معرفیِ کتابِ مفید و خواندنی: ویژه مسئولین تشکل های دانشجویی کتابِ {#مغناطیس} 🪴کارخانه تولیدِ حال
📌معرفی کتاب
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
وقتی خبر قتل این گونه محمد بن ابی بکر به خواهر او عایشه رسید، بسیار محزون و بی تاب شد و پس از آن، بع
📌ادامه نکاتِ کتابِ "الغارات"
6⃣1⃣زمانی که محمد بن ابی بکر کشته شد و معاویه مصر را تصرف کرد، عبدالله بن عامر حضرمی را برای تصرف بصره فرستاد. معاویه به عبدالله گفت: بیشتر مردم بصره درباره عثمان با ما هم عقیده اند. برای خونخواهی او تعداد زیادی کشته داده اند و انتقام کشته شدگان خودشان را هم نگرفته اند و شدیداً کینه به دل دارند. به بصره که رفتی از قبایل ربیعه دوری کن و در میان قبایل مُضَر اقامت کن(چون معاویه از قریش بود و مضری) و با قبیله ازد هم طرح دوستی بریز. به بصره که رسیدی پرچم عزای عثمان را بلند کن و خونهایی که علی(ع) از آنها ریخته ست را به یادشان بیاور.
7⃣1⃣زمانی ابن حضرمی به بصره رسید که فرماندار بصره، یعنی عبدالله بن عباس، برای عرض تسلیت شهادت محمد بن ابی بکر به کوفه رفته بود و زیاد بن ابیه را به جای خود گذاشته بود.
*زیاد بن ابیه در زمان خلافت امیرالمومنین(ع) به نام زیاد بن عبید خوانده میشد. او مدتی در زمان آن حضرت، مسئول مالیات بصره بود و پس از آنکه توانست شورش فارس را فیصله دهد والی فارس شد. پس از شهادت امیرالمومنین(ع) معاویه با وعده و وعید او را به شام فراخواند و مجلسی برپا کرد که در آن عده ای شهادت دادند که ابوسفیان پدر زیاد ست و در نتیجه معاویه برادر اوست. از آن پس، زیاد کاملاً به خدمت معاویه درآمد و از طرف او فرماندار کوفه و بصره شد و جنایات بسیاری را در حق شیعیان امیرالمومنین(ع) مرتکب شد.
ابن حضرمی همانگونه که معاویه به او دستور داده بود، بین بنی تمیم(که تیره ای از قبیله مُضَر ست) اقامت کرد. زمانیکه مردم شهر از آمدن ابن حضرمی از طرف معاویه باخبر شدند، همه کسانیکه در مورد عثمان با معاویه هم عقیده بودند دور او جمع شدند.
ابن حضرمی پیش صَبِره بن شَیمان ازدی رفت و گفت: تو هم بزرگ قوم خودت هستی و هم از بزرگان عرب و هم خون خواه عثمان. پس با هم هم نظریم. مرا یاری کن و همراه من باش.
صبره گفت: اگر به خانه من بیایی، تو را یاری و از تو دفاع میکنم.
ابن حضرمی گفت: معاویه به من دستور داده ک در میان قبایل مضر اقامت کنم.
صبره گفت: پس همان کاری را بکن که معاویه به تو فرمان داده.
و از پیش او رفت.
وقتی مردم به ابن حضرمی روی آوردند و پیروانش زیاد شد، زیاد بن ابیه که در دارالاماره ساکن بود ترسید. به صبره بن شیمان ازدی پیغام داد که: آیا به من پناه میدهی و از من و بیت المال مسلمانان دفاع میکنی؟
صبره گفت: اگر بتوانی خودت را به خانه من برسانی از تو دفاع خواهم کرد.
زیاد بیت المال را برداشت و شبانه به خانه صبره بن شیمان رفت.
زیاد بن ابیه فردای آن روز به مسجد حُدّان رفته و در میان قبیله ازد سخنرانی کرد. سپس صبره برخاست و گفت: ما در جنگ جمل گفتیم از شهرمان دفاع میکنیم، فرمان ام المومنین عایشه را اطاعت میکنیم و خلیفه مظلوم را یاری می نماییم. پس جنگیدیم و وقتی بقیه مردم فرار کردند ما مقاومت کردیم تا اینکه عده ای از ما کشته شدند. و این زیاد بن ابیه ست که امروز به شما پناهنده شده و کسی که پناهنده شود، در ضمانت ست. پس جان خودتان را در این راه ارزانی کنید و از این مرد که به شما پناه آورده دفاع کنید تا او را به محل امن برسانید.
ازدیان هم پذیرفتند.
*همانطور که ملاحظه میفرمایید قبایل ازد نه از سر عقیده و ایمان به امیرالمومنین(ع) بلکه از سر تعصبِ قبیله گرایی واکنش نشان دادند؛ هر چند خارج از انصاف ست و باید گفت جوانمردی آنها را میرساند.
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
♡﷽♡ 🌳📚#رُمان_داستانی_مزد_خون🍩☕️ ✍به قلم سیده زهرا بهادر🍃 📌قسمتِ سیزدهم از اونجایی که میدونستم س
♡﷽♡
🌳📚#رُمان_داستانی_مزد_خون🍩☕️
✍به قلم سیده زهرا بهادر🍃
📌قسمتِ چهاردهم
یا که اخوی دنبال یه دختر خانم به تکامل رسیده هستی !!!
اینطوری که دیگه چنین خانمی بهش میگن حوری!!!
شما یه نگاه به خودت و ویژگی هات بنداز بعد ملاک و معیارهات رو بچین برادرم...
اولش کمی بهم برخورد ولی بعد از کلی صحبت با سید به یه جمع بندی دقیق رسیدیم که نتیجه اش یه اتفاق خوب بود...
آقا سید که دید من منطقی برخورد کردم و حقیقتا دیدم ملاک هام خیلی سخت گیرانه است و از مواضعم کوتاه اومدم و نکات اصلی که مهم بود برام رو ملاک قرار دادم، یه مورد خیلی خوب بهم پیشنهاد داد...
حالا فقط مونده بود راضی کردن خانواده که میدونستم کار خودم نیست و باید دست به دامن شیخ مهدی بشم....
زنگ زدم شیخ مهدی...
بعد از سلام و حال و احوال پرسی و چه خبر از درسها و اینجور حرفها گفتم: حاجی دستم به پر عبات...
خندش گرفت گفت: بگو آقا مرتضی در خدمتیم خدا کنه کاری از دستمون بر بیاد دریغ نمی کنیم...
گفتم: مهدی جان باید حضوری ببینمت برات توضیح بدم، حقیقتا برای امر خیره...
تا گفتم امر خیر، صدای خنده ی مهدی از پشت گوشی بلند شد و گفت: به به بسلامتی یه شیرینی افتادیم دیگه!
گفتم: والا اینکه به شیرینی برسیم دست شماست!
گفت: یاااا خدا!!!!!
تو میخوای داماد بشی، بعد راه رسیدنش منم اخوی!!!
گفتم: حالا اگه ببینمتون براتون توضیح میدم...
قرار گذاشتیم همه دیگه رو ببینیم ...
دیدن شیخ مهدی بعد از دوریه تقریبا سه چهار ماه، حسابی روحیه ام رو عوض کرد...
بعد از کلی مِن مِن کردم ازش خواستم که با بابام صحبت کنه تا شاید بتونه برای بحث ازدواج راضیشون کنه...
شیخ مهدی بنده خدا گفت: تا اونجایی که بدونن بحث ازدواج چقدر مهمه و راضی کردنشون با من، اما انتخاب فرد و این حرفها دیگه دلشون رو بدست بیاری با خودته!
گفتم: قبول حاجی بالاخره برای گذر از هفت خوان رستم خانوادم، شش تاش برای من اینه که میگن فعلا زوده و راضی نمیشن....
مثل همیشه شیخ مهدی کارش رو خوب بلد بود و با دوساعت صحبت کردن با خانوادم راضی شدن به ازدواج من!
و حالا پروژه ی جدیدم انتخاب دختری بود که از نظر خانوادم خوب بود و مورد مناسبی برای من تشخیص دادن !!!!
از هر طریقی که فکر میکردم میشه مخ مامانم رو بزنم که بی خیال این دختر خانم بشه و همون مورد مدنظر خودم رو قبول کنه به در بسته می خوردم!!!
آخر کار هم با اعلام انزجار بالاخره راضی که نه! ولی همراهیم کردن تا برای خواستگاری فاطمه خانم که همون دختری بود سیدهادی معرفی کرده بود خدمتشون رسیدیم البته به سختی...
اما در همون مرحله ی اول از نوع سوال کردن پدر فاطمه خانم انگار تازه هفت خوان رستم دیگه ای شروع شده بود!!!
اینکه وضعیت مالی ام چطور ؟
وضعیت مسکن؟
و از این وضعیت هایی که طرف با داشتن سه تا بچه هم هنوز وضعیت این مسائلش براش مشخص نیست رو ، به طور واضح میخواست من پاسخگو باشم!!!
که البته در نقش پدر حرفش به جا هم بود، حالا منِ مفلوک کل دارایی داشته ام فوق فوقش چند ده تا کتاب میشد و تمام!!!
از اونجایی که در کنار این چیزی های نداشتم ذره ای شعور و عقل پنهانم رو بکار بردم و گفتم: من تمام تلاشم رو می کنم که برای دختر شما کم نگذارم و این مسئولیتیه که خود خدا به ما محول کرده و ضمن اینکه ما که طلبه ایم و درس دین میخونیم و میدونیم دین تمام ابعاد زندگی رو در برمیگیره سعی می کنیم که چیزی که در حد توانمان هست رو دریغ نکنیم و کلی از این دست حرفها....
باباشون هم از بیانات نغز و دلکش و امیدوارکننده ی من خوشش اومد و در این حقیر جَنَم زندگی رو دید البته با کلی تحقیق و بالاخره راضی شدن اما پروژه ی جدیدی شروع شد که....
ادامه دارد...
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
📌ادامه نکاتِ کتابِ "الغارات" 6⃣1⃣زمانی که محمد بن ابی بکر کشته شد و معاویه مصر را تصرف کرد، عبدالله
8⃣1⃣امیرالمومنین(ع)، اعیَن بن ضبیعه را که از قبیله بنی تمیم بود به بصره فرستاد تا قومش را از اطراف ابن حضرمی پراکنده کند.
اعین به میان قوم خود رفت و پس از سخنرانی، عده ای با او همراه شدند؛ اما شبانه ده نفر که گویا از خوارج بودند او را تعقیب کرده و به قتل رساندند.
9⃣1⃣زیاد بن ابیه به امام(ع) نامه نوشت و خبر شهادت اعین و مخالفت ازدیان از درگیری با بنی تمیم را به عرض حضرت رساند و نوشت: نظر من این ست که امیرالمومنین(ع) جاریه بن قدامه را به بصره بفرستد. چون او دارای بصیرتی نافذ ست. در عشیره اش مورد اطاعت و در مقابل دشمنان امیرالمومنین سخت و شدید ست و اگر او بیاید ان شاءالله یاران ابن حضرمی را متفرق خواهد کرد.
*جاریه بن قدامه سعدی تمیمی، از اصحاب پیامبر اکرم(ص) و از یاران امیرالمومنین(ع) و امام حسن(ع) بود. او بزرگ قبیله بنی تمیم و فرمانده ای شجاع بود که با افراد فراوان تحت امرش در سه جنگ جمل، صفین و نهروان در رکاب امیرالمومنین(ع) جنگید. او در شورش های مختلفی که در دوره حکومت امیرالمومنین(ع) رخ داد، یار و سرباز مورد اعتماد آن حضرت بود و فتنه های زیادی به دست او خاموش شد. خداوند او را رحمت کند.
پس از فرمان امام(ع)، جاریه بن قدامه همراه با پنجاه مرد از بنی تمیم به سمت بصره حرکت کرد.
پس از ورود جاریه به بصره و سخنرانی در میان ازدیان و خواندن نامه امیرالمومنین(ع) برای آنها، صبره بن شیمان گفت: اطاعت میکنیم. ما با هر کسی که با امیرالمومنین(ع) سر جنگ داشته باشد، میجنگیم.
سپس جاریه به میان قوم خود رفت و از آنها خواست که از اطراف ابن حضرمی متفرق شوند؛ اما آنها نپذیرفتند.
جاریه به زیاد و ازدیان پیغام داد که برای کمک به سویش حرکت کنند. جنگ میان سپاه ابن حضرمی و جاریه شروع شد. طولی نکشید که ابن حضرمی و یارانش شکست خوردند و ناچار به خانه سِنبِل سعدی پناه بردند.
جاریه و یارانش آن خانه را تا شب محاصره کردند.
وقتی شب شد، جاریه گفت آتش بیاورید. ازدیان موافق نبودند و در عین حال گفتند: آنها قوم تو هستند و خودت بهتر میدانی با آنها چه کنی.
جاریه خانه را به آتش کشید و ابن حضرمی با هفتاد نفر از یارانش کشته شدند. از آن پس جاریه "محَرِّق" (سوزاننده) نامیده شد.
ادامه دارد...
⛔️اینجا حقیقت طور دیگری دیده میشود
✅@matinchamran
°•|میم.چمران|•°
8⃣1⃣امیرالمومنین(ع)، اعیَن بن ضبیعه را که از قبیله بنی تمیم بود به بصره فرستاد تا قومش را از اطراف ا
*اینکه "جاریه بن قدامه" در روزگاری که همگی قبیله را بر اعتقاد و دین خود ارجح میدانستند، قوم خود را به خاطر دشمنی و جنگ با حکومت امیرالمومنین(ع) آتش میزند، یعنی شخصیتِ او ستودنی ست.
1_471545216.mp3
3.89M
🍃زیارتِ آل یاسین
با صدایِ دلنشین و گرمِ علی فانی
*روز هشتم
🪴کارخانه تولیدِ حال خوب|کانالِ میم.چمران
✅@matinchamran