او باید بداند که همه مردم عادل و صادق نیستند؛ اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر فرد کلاهبرداری، انسان صادقی هم وجود دارد.
به او بگویید، به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت میشود.
به او بیاموزید که در ازای هر دشمن، دوستی هم هست.
میدانم وقت میگیرد، اما به او بیاموزید ارزش یک دلاری که با کار و زحمت به دست میآورد، از ۵دلاری که روی زمین پیدا میکند با ارزشتر است.
به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد.
او را از غبطه خوردن بر حذر دارید. به او بگویید که خندیدن یک نقش بسیار بزرگ در زندگیاش دارد.
به او بگویید که کتاب بهترین دوست اوست و بیشترین تاثیر را در زندگیاش میگذارد.
به او بگویید ژرفنگر باشد، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود؛ به گلهای درون باغچه و زنبورهایی که در هوا پرواز میکنند، با دقت نگاه کند.
به پسرم بیاموزید که مردود شدن در مدرسه مورد قبولتر از قبولی است که با تقلب به دست آید.
به پسرم یاد بدهید با ملایمها، ملایم و با گردنکشها، گردنکش باشد؛ به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد، حتی اگر همه برخلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد دهید که همه حرفها را بدون قضاوت بشنود و حرفی که به نظرش درست میرسد را انتخاب کند.
ارزشهای زندگی را به پسرم آموزش دهید؛ اگر میتوانید به پسرم یاد دهید که در اوج اندوه تبسم کند. به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد!
به او بیاموزید که میتواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند، اما قیمتگذاری برای دل بیمعناست و او نمیتواند هرگز روحش را بفروشد.
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق میداند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
هنگام تدریس با پسرم ملایمت به خرج دهید، اما از او یک نازپرورده نسازید. بگذارید که شجاع باشد.
به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.
شاید توقع زیادی است که همه اینها را به پسرم بیاموزید، اما میخواهم تمام تلاشتان را کنید، پسرم، مرد کم سال بسیار خوبی است.
متروکه.
او باید بداند که همه مردم عادل و صادق نیستند؛ اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر فرد کلاهبرداری، انس
پیشنهاد میکنم
نامهی آبراهام لینکلن به معلم پسرش
رو بخونید.