متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
🔻جنگ شناختی یا ادراکی
در این نوع مدرن از جنگ، ذهن انسانها به صحنه عملیات تبدیل میشود و هدف، آن است که نه تنها بر روی آنچه افراد هدف فکر میکنند، بلکه بر روی چگونگی تفکر آنان و در نهایت چگونگی عملکردشان اثرگذاری شود.
ناتو تا سال 2020 پنج حوزه جنگی را به رسمیت میشناخت؛ زمین، هوا، دریا، فضا و فضای سایبری. اخیراً کارشناسان این سازمان میگویند عملاً باید یک حوزه دیگر را به پنج مورد فوق افزود؛ حوزه جنگ شناختی.
جنگ شناختی، شناخت انسانها را مورد هدف قرار میدهد. با روش دستکاری روانشناختی یا مهندسی افکار.
در جنگ شناختی ذهن انسان به میدان نبرد تبدیل میشود. «جیمز جوردانو» متخصص علوم اعصاب، مغز انسان را میدان نبرد قرن 21 معرفی میکند. به عنوان مثال، آیا افرادی را دیدهاید که تا چند ماه قبل به اعتقادات خود به شدت پایبند بودهاند و اکنون همان اعتقادات را خرافات تلقی میکنند و امثال این. در یک کلام ساده میتوان گفت این افراد مورد اصابت گلوله دشمن در جنگ شناختی قرار گرفتهاند بدون اینکه وی جراحتی در بدن خود احساس کند.
از ویژگیهای مهم این جنگ متکی بودن بر زیرساخت رسانههای نوین سایبری است که تفکر آدمی را مورد هدف قرار میدهد. درک این نکته مهم است مغز انسان مثل سایر اعضای او گاهی ممکن است عملکرد توأم با خطا داشته باشد.
#هدف جنگ شناختی چیست؟
هدف جنگ شناختی در واقع همان هدف جنگ سخت است که در نهایت از پای درآوردن حریف میباشد. ولی شیوه تهاجم بسیار متفاوت است.
روش عمل در نبرد شناختی: مشروعیت زدایی، اعتبار زدایی، اعتماد زدایی، قداست زدایی، نا امید سازی و ناکارآمدنمایی است که در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی اجتماعی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی و نیروهای مردمی یک کشور شود.
«جوزف نای»، محقق و سیاستمدار برجسته آمریکایی، مبدع عبارت قدرت نرم (soft power) میباشد که کتب و مقالات متعددی در خصوص بکارگیری قدرت نرم در مناسبات بین المللی و کسب هژمونی جهانی نگارش کردهاست. جوزف نای قدرت نرم یک کشور را از سه طریق قابل تأمین میداند: اول فرهنگ آن کشور، دوم ارزشهای سیاسی و سوم سیاست خارجه آن کشور.
#جنگ_شناختی
#متسا
#مرجع_ترویج_سواد_امنیتی
@matsa_ir
متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
🔻تکنیک های جنگ شناختی
🔹 حباب فیلتری:
در پدیدهی جنگ شناختی، شبکههای اجتماعی و الگوریتمهای آن با استفاده ازقابلیتهایی نظیر suggestion, explore, timeline و ... کاربران را در حبابی مجازی از افکار و دیگر کاربران دارای نگرش مشابه گیر میاندازند و باعث افزایش افراط گرایی خواهند شد! این حمله شناختی همان چیزی است که از خطای توهم اکثریت ناشی میشود. «حباب فیلتری» یک پدیده درمحیط آنلاین است که به وضعیتی اشاره دارد که افراد درآن با حجم زیادی ازدادهها و محتواهایی قرار میگیرند که به طور خودکار و بر اساس سابقه جستجوها، علایق و نگرانیهای آنها تنظیم شده است. در نتیجه فقط محتواها و نظراتی که با دیدگاه و عقاید فرد سازگار هستند، به او نمایش داده میشود.
به وضوح بیان میشود که حباب فیلتری ممکن است توسط الگوریتمها و تکنولوژیهایی که در پلتفرمهای جستجو، رسانههای اجتماعی و سایر سامانههای آنلاین استفاده میشود، شکل گرفته باشد. این الگوریتمها با تحلیل الگوهای رفتاری کاربر، ترجیحات و نیازهایش را شناسایی کرده و محتوا را بر اساس این اطلاعات به او پیشنهاد میدهند. نتیجه این حباب فیلتری این است که افراد درگیر دریافت مستقیم و متناسب با دیدگاهها و عقاید قبلی خود میشوند و به محتواها و نظرات متفاوت کمتری دسترسی دارند.
این میتواند منجر به کاهش تنوع در دیدگاهها، افزایش قطبیت و تقویت جداییهای اجتماعی شود. حباب فیلتری ممکن است تأثیراتی بر سطح اطلاعاتی و دانش عمومی افراد داشته باشد، زیرا آنها فقط با محتواها و نظراتی روبرو میشوند که با دیدگاههایشان هماهنگ هستند. در نتیجه برای دستیابی به دیدگاهها و اطلاعات گستردهتر لازم است مردم بتوانند خود را از حباب فیلتری آزاد کنند و به محتواها و نظرات با منشأ مختلف دسترسی پیدا کنند.
#متسا
#مرجع_ترویج_سواد_امنیتی
#جنگ_شناختی
@matsa_ir
متسا | مرجع ترویج سواد امنیتی
🔻تکنیک های عملیاتروانی
🔹"مارپیچ سکوت"
نظریه «مارپیچ سکوت» را خانم الیزابت نوئل نئومان در سال ۱۹۷۳ مطرح کرد. فرضیه اصلی او در این نظریه این بود که افکار عمومی نتیجه تعامل بین افراد و محیط اجتماعی است که تحت تاثیر عمیق رسانهها شکل میگیرد.
این نظریه بر اساس چند ادعای مرتبط با هم استوار است؛ اول این که مردم از انزوا و فشار گروهی میترسند و نمیخواهند در یک موضوع درگروه اقلیت باشند؛ دوم این که مردم از ترس انزوا و زیر فشار قرارگرفتن، فرار از طعن و تمسخر و طرد سکوت می¬کنند؛ سوم این که مردم در رفتار و ارتباطات روزمره، متاثر از ذهنیتهای دریافتی به این ارزیابی میرسند که درگروه اقلیت هستند یا اکثریت.
براساس نظریه مارپیچ سکوت به موازات نشر عقاید خاص در رسانههای جمعی به عنوان عقاید غالب و مسلط، حمایت میانفردی از یک عقیده و تفکر به مرور ضعیف میشود؛ تعداد افرادی که آشکارا عقیده و تفکر موجود را بیان نمیکنند یا به تفکر القایی متمایل میشوند، افزایش پیدا میکند. روند تزایدی گرایش به عقیده مورد نظر رسانهها به شکلگیری «سکوت مارپیچی» در جامعه منجر میشود.این همان تکنیک «مارپیچ سكوت» است .در این فرآیند، مردم تحت تاثیر تصویری که امپراتوری رسانهای ساخته است، بیشتر به آنچه دیگران به صورت عمومی بیان میکنند، اعتماد کرده تا به آنچه میاندیشند. رسانههای جمعی با بهرهگیری از تکنیک «مارپیچ سکوت»؛ تصورات مربوط به عقاید مدنظر خود را در ذهن مخاطب ایجاد میکنند؛ و از این طریق ذهنیت افراد راجع به این که به چه عقایدی مسلط است را شکل میدهند؛ و چنین القاء میکنند که فرد یا گروه برای فرار از انزوا چه عقیدهای را اختیار و ابراز کند. بر این اساس، رسانهها افراد و گروههای مخالف را با ایجاد فضای رعب و وحشت و با کمک دیکتاتوری رسانهای، افکار و عقایدی همسان و مشابه را بر جامعه تحمیل کرده و آنها را وادار به سکوت و کنارهگیری میکنند .
با تغییرات تکنولوژی ارتباطات، افکار عمومی تحت تأثیر فضای غیرمنضبط و آنارشیستی مجازی قدرت تفکر و تحلیل خود را از دست میدهد یا در سایه دیکتاتوری رسانهای ناچار به تغییر عقیده یا سکوت میشود. در چنین شرایطی شبکههای اجتماعی به عنوان رسانهای قدرتمند و فراگیر، فرضیات موجود در نظریه مارپیچ سکوت را در فضای مجازی و واقعی تثبیت و نهادینه میکند.
#مارپیچ_سکوت
#جنگ_شناختی
#عملیات_روانی
#متسا
#مرجع_ترویج_سواد_امنیتی
@matsa_ir