هیچ هم برای خودش عالمی دارد!
وقتی همههایت هیچ میشوند؛
آنوقت هیچ برایت یک دنیاست...
بگذار برایت چای بریزم!
امروز به شکل غریبی زیبایی!
نگاهت امروز در اوج آشنایی غریب است!
بنشین جان جهان،
جرعه جرعه چای تازه دم کردهام تو را میخواند.
بنشین و بگو برایم از غریبی این نگاه؛
بگو که بدانم کدام دل سنگی غم نشانده به دلت که اینگونه دلگیر پناه آوردی به اطلسیهای زیر دیوار فیروزهای!
خب..
اصلا نگو...
سکوت گلهمندت کر کرده گوش فلک را
بنشین تا من بگویم از روزهایی که نبودی،
از لحظاتی که بی تو گذشت.
راستی،گفته بودم که چقدر دوستت دارم!
گفته بودم که از آمدنت تا چه حد خوشحالم!
گفته بودم بودنت حتی برای شمعدانیها و اطلسی ها هم فرح بخش است!
بودنت شعر است...
همانقدر نرم و لطیف،
همانقدر آرام و سبک،
بودنت خوب است جان جهان
بودنت زیادی خوب است برای منی که خوب نبودم برایت...(:
#مأوا