بگذر تابستان!
بگذر...!
حال من با تو خوب نمیشود.
پاییز حال مرا بهتر میفهمد :)
پاییز از دست دادن را بهتر میشناسد؛
پاییز گذاشتن و گذشتن را بهتر از تو بلد است.
بگذر که بلدِ حالم دارد از راه میرسد...:)
بگذر که قرار است بارانش بپوشاند اشکِ روان شده از چشم و نشسته بر صورتم را؛
بگذر تابستان!
این من با تو دیگر نمیتواند ادامه دهد؛
این منِ یخ زده گرمای تو را تاب نمیآورد؛
این قلب بی کس شده روزهای بلندت را دیگر به جان نمیخرد.
تنهایی قلبم حالا به دنبال شبهاییست طولانی، محضِ سکوت و گریه و خیال...
بگذر تابستان!
حال من با تو خوب نمیشود...
#مأوا
یجا نوشته بود:
" تیم کشتی این دوره خیلی عجیب و نمادین است.
اعضایش مثل جنگجویان و گلادیاتورهای قصهها اساطیریاند.
از دل محروم ترین مناطق کشور، انگار که از زیر خاکسترها برآمده، پر گرفته و بر بام جهان نشستهاند.
خسته، زخمی، تنها اما پرشکوه.
مثل خود ایران... "
زیادی قشنگ بود:)
آقای امام رضا...
این دردودل بین خودمان میماند؟!
دلِ من گریهیِ کنجِ حَرم میخواهد و بس:)💔
و هیچ کس نپرسید با تو چه کردهاند؛
که این چنین در خلسهی سکوت فرو رفتهای...:)