eitaa logo
مواعظ
106 دنبال‌کننده
509 عکس
181 ویدیو
0 فایل
جهت تبادل با آیدی زیر هماهنگ کنید @mavaez133
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺نمی توانم نگاهم راکنترل کنم🔺 🔸جوانی از عالمی پرسید : من جوان هستم و نمی توانم نگاه خود را از نامحرم منع کنم ... چاره ام چیست ؟ 🔹عالم کوزه ای پر از شیر به دست او داد و به او توصیه کرد که کوزه را سالم به جایی ببرد و ذره ای از شیر درون کوزه بیرون نریزد و از شخصی درخواست کرد او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت، جلوی همه مردم او را کتک بزند ! 🔸جوان کوزه را سالم به مقصد رساند بدون اینکه ذره ای از شیر بیرون بریزد 🔹عالم از او پرسید : چند دختر سر راه خود دیدی؟ 🔸جوان پاسخ داد : هیچ ! فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا جلوی مردم کتک بخورم و خار و خفیف بشوم ... 🔹عالم گفت : این حکایت مومنی ست که همیشه خدا را ناظر بر کارهایش می بیند و از روز قیامت و حساب و کتابش که مبادا در نظر مردم خار و خفیف شود بیم دارد 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
✨﷽✨ 🔰 سنگ حسرت 🔹گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند. 🔸بزرگشان گفت : اینها سنگ حسرتند. هر کس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد. برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم. 🔹وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی و الماس. آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند. 🔸زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکینم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم. پس تلاشمان را بکنیم که هر چه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم. 🌸 کسی که در دنیا زیاد صلوات بفرستد در قیامت جزو کسانی است که کمتر حسرت می خورد. 🌸 ‌‌‌‌ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
☘چرا افسوس خوردن؟ ✨ پیری برای جمعی سخن میگفت، لطيفه‌ای برای حضار تعریف کرد و همه دیوانه‌وار خندیدند. بعد از لحظه‌ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. ✨ پیر لبخندی زد و گفت: وقتی که نمی‌توانید بارها و بارها به لطیفه‌های یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله‌ای مشابه ادامه می‌دهید؟ 💚 امام علی علیه السلام فرمودند : غصه‌های گذشته را بر قلب خود باز مکن، زیرا تو را از آینده و آماده شدن برای زندگی نو مشغول می‌سازد. 📚غرر الحکم ، ص۳۲۱ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
🔰 کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند. در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت. وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است، به همین دلیل کینه او را برداشت. 🐍 مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود، ریخت. از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند. وقتى مار مادر ، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد. این کینه مار است، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود. 💚امام علی علیه السلام فرمودند : دنيا كوچک تر و حقيرتر و ناچيزتر از آن است كه در آن از كينه ها پيروى شود. 📚غررالحكم، ج۲، ص۵۲ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
14.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌾حکایت مردی که بخاطر یک دانه گندم از زیارت امام زمان (عج) محروم شد ! 🎙 ~~~~~~✨✨✨✨✨~~~~~~ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
✨﷽✨ 🌹 خیر در برابر خیر 🌹 🌸 از امام رضا (ع) روایت شده است که در بنی اسرائیل قحطی شدید پی در پی اتفاق افتاد. زنی بیش از یک لقمه نان نداشت، آنرا در دهان گذاشت تا بخورد، فقیری فریاد زد ای کنیز خدا، وای از گرسنگی. زن گفت در چنین زمان سختی، صدقه دادن روا است. لقمه را از دهان بیرون آورد و به فقیر داد. زن ، فرزندی کوچک داشت که در صحرا هیزم جمع می‌کرد، گرگی رسید و طفل صغیر را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دوید. خداوند جبرئیل را مأمور نجات طفل فرمود. جبرئیل پسربچه را از دهان گرگ گرفت و به سوی مادرش انداخت و به مادر گفت ای کنیز خدا، از نجات فرزندت راضی شدی، لقمه ای در برابر لقمه ای. (📚 ثواب الاعمال ، ص ۱۲۶) در دوران پر از رنج و محنت غیبت امام زمان (عج) به سر میبریم و مشکلات زیاد است ، کاش بجای دعا برای مشکلات خودمان فقط و فقط برای فرج دعا کنیم. 🌟آنوقت است که معنی خیر در برابر خیر را متوجه می شویم. 🌟دعای ما برای فرج حضرت کجا و دعای حضرت برای ما کجا ... ❤️❤️ 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
۴ اسفند ۱۴۰۱
📚 می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله‌ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.» 📝العبد [به کانال مواعظ بپیوندید]
۶ اردیبهشت ۱۴۰۲