eitaa logo
میامین
9.6هزار دنبال‌کننده
214 عکس
0 ویدیو
0 فایل
💎 زندگینامه علما و شهدا 💎 سخن بزرگان و دستورات سلوکی 💎 معرفی کتاب و... 💻 با جستجوی "کتاب میامین" در گوگل و کلیک روی اولین لینک وارد سایت ما شوید ☎️ ارتباط باما و پیگیری سفارشات از طريق آیدی زیر: @Mayamin_Admin . . . . #ترک_کانال . . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
منشأ مخالفت و مبارزه همه ی علماء در آن زمان با خارجی ها بود؛ یعنی صورت قضیه این بود که کفر در مقابل اسلام است؛ چون خارجی کافر بود؛ فرنگی، کافر بود و نمی خواستند کفر بیاید. صورت این قضیه، صرفاً یک جنگ مذهبی را نشان میدهد؛ اما وقتی انسان کاوش میکند، می بیند در اغلب اینها، بخصوص در قضیه ی مرحوم حاج آقا نورالله، مسأله فقط یک جنگ مذهبی نیست؛ یعنی دعوای این نیست که مسیحی ها می خواهند بیایند غلبه پیدا کنند؛ مسیحی ها که در خودِ اصفهان با آنها داشتند زندگی می کردند؛ ارامنه ی اصفهان همیشه بودند و با هم زندگی میکردند و مشکلی هم نداشتند؛ پس دعوا دعوای مذهبی ،نبود، بلکه دعوا، سر همان چیزی است که ما امروز از مسأله ی استقلال میفهمیم؛ یعنی سلطه ی اقتصادی، سلطه ی فرهنگی، سلطه ی سیاسی، سلطه ی اجتماعی و نفوذ ویران کننده و خانه براندازی که غرب در دنیا داشته آن دوره دوره ای بود که غرب با نشاط و با سرزندگی داشت می آمد و حالت تهاجمی داشت - اینها این را می دیدند؛ این را می فهمیدند. برداشتی از کتاب "علمای مجاهد" بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره علما و عرفا برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید: mayaminbook.ir/?p=1348 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
شخصی که از تنگی رزق شکایت داشت و به حضرت امیر (ع) توسل کرده بود، یک شب حضرت را در خواب دید فرمودند: برو اهواز، فلان جا، کارت حل می شود، بلند شد و رفت همان جا که حضرت فرموده بود. شخصی به او گفت: «آقا فرمودند بین الطلوعین بیدار باش توسعه رزق شما تضمین شده است. می پرسد: آقا کیست؟ جواب می دهد: حضرت بقیه الله (عج) آیت الله ناصری 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
سردار همدانی می گفت: ساختار نظام کشور سوریه به این شکل است که برای امنیت داخلی فقط یک ارتش ،دارد و حتی پلیسی برای این کار وجود ندارد پلیس‌های آن جا فقط به امور ترافیک و در حد راهنمایی و رانندگی می پردازند... آن موقع هم حضور داعش و هم معترضین دیگر باعث شده بود دولت سوریه از ما درخواست کمک کند. با وجود این باز هم مسئولین امنیتی سوریه به ما اجازه ی دخالت در ارتش را نمی دادند و می‌گفتند ما از شما فقط امکانات می‌خواهیم؛ اما ما می‌گفتیم تجربه ی هشت سال دفاع مقدس و بحران هایی که در ایران داشته ایم با اهمیت هستند ما ازشان خواستیم اجازه دهند به نیروهای‌شان آموزش دهیم. آنها هم در نهایت اجازه دادند. این جوری می‌شود که آقای همدانی نقشه‌ی راهی طرح می‌کند؛ نقشه ای که بتواند سوریه را از آن بحران نجات دهد. آن زمان بیشتر کشور سوریه در دست داعش بوده و بقیه اش در دست حکومت. فکر کردم منظور از «بحران» که توی مصاحبه ها بهش اشاره شده، حتماً همین بوده. طرح نقشه در نهایت می‌بایست به تأیید آقای سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان می‌رسیده برای همین آقای همدانی از دمشق به بیروت می‌رود و فکرها، یعنی نوشته هایش را به آقای سیدحسن نصرالله می‌دهد. یک هفته بعد در یک جلسه‌ی طولانی و چند ساعته هر دو می‌نشینند و درباره ی آن نقشه حرف می‌زنند. برداشتی از کتاب "نورا" زندگی نامه‌ی داستانی سردار شهید حاج حسین همدانی (مناسب کودک و نوجوان) برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید: mayaminbook.ir/?p=1551 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
هنگامی كه شیطان به خداوند متعال گفت: من از چهار طرف انسان را گمراه می‏ كنم . فرشتگان پرسیدند: اگر اینگونه باشد پس چگونه انسان نجات پیدا می کند؟! پاسخ آمد: راه بالا (نیایش) و پایین (سجده) باز است. پس انسان می تواند شیطان را طرد کند. آیت الله جوادی آملی 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
میهمانی نابینا در زد، زهرای مرضیه بی درنگ خود را پوشاند. رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: «او نابیناست!» دختر رسول خدا عرض کرد: «اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم. اضافه بر اینکه بو را استشمام میکند». اینجا بود که حبیب خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: گواهی میدهم تو پاره تن من هستی. به اسماء فرمود: «برای من تابوتی بساز و با آن) بدنم را بپوشان؛ خدا تو را از آتش جهنم بپوشاند. وقتی تابوت آماده شد، همین که نگاهش به آن افتاد، لبخندی زد! پس از آن همه مصیبتهای طاقت فرسا این تنها لبخند ایشان بود. برداشتی از کتاب "دُرّ منتظران" 290 حکمت و حکایت قرآنی، نبوی، علوی، فاطمی، عاشورایی، مهدوی و انقلابی برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید: mayaminbook.ir/?p=1774 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
آنچه که ما می بینیم درخشش امیرالمؤمنین (ع) است که به چشم هر انسانی حتی دشمنان می‌آید؛ چه برسد به دوستداران و شیعیان، درخشش را می بینند، امّا ابعاد و جزئیات را نمی توانند درک کنند. او را با پیمانه‌ای که برای سنجیدن انسان ها، فضیلت ها و زیبایی ها در اختیار ماست، نمی توان سنجید. رهبر معظم انقلاب اسلامی 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
حکمت 249 نهج البلاغه: و خداوند ایمان را برای پاکیزه ماندن از شرک و نماز را برای جلوگیری از غرور واجب کرد... امام این حکمت را به بیان علل پاره ای از فرایض و احکام خداوند اختصاص داده اند. کلام مذکور با توجه به اینکه پاسخ به پرسش شخص خاصی نبوده است، نشان دهنده آن است که هیچ مطلب و موضوعی، در دین بی فلسفه نیست. پس دین اسلام آگاهی از فلسفه احکام را منافی اخلاص نمیداند؛ بلکه سؤال و تحقیق را دلیل رشد مردمان میشناسد. این کلام انسان را از حالاتی چنین که پاره ای از عموم مردمان دارند و مثلاً میگویند «نماز می خوانیم چون خدا گفته است» و «به ما چه که علت آن چیست؟!» و «اینها وسوسه های شیطانی است» و...، یک درجه ترقی می دهد و شخص را به حدی از بینش و آگاهی می رساند که وظایف خود را با «شناخت» و «بصیرت» بیشتری انجام دهد. برداشتی از کتاب "با علی در صحرا" شرح دو حکمت از نهج البلاغه در کلام آیت الله حائری شیرازی برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید: mayaminbook.ir/?p=2105 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
برای خرید کتاب هایی با موضوع "امام علی علیه السلام" با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید: mayaminbook.ir/product-tag/imamali 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
برای بیدار ماندن در سحر نفست را بازی بده مثلاً بلند شو چایی درست کن، به بهانه چایی، نخواب. اگر کسی [شب زود می خوابد اما] هنگام سحر خوابش می آید، این يک نوع بيماری روحی است و دوای آن استغفار زياد است. آیت الله بهاءالدینی 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
علا که دو سالش شد هم زمان درس محمد هم تمام شده بود. با اینکه چندین پیشنهاد کاری خیلی خوب از شرکت گوگل داشت اما دلش به ماندن نبود. یک شب همان طور که علا را توی بغلش گرفته بود و با او بازی میکرد رو به من کرد و گفت: من هر چی دارم از مدرسه های ایران دارم. استعدادی که بچه های خودمون دارن این جا پیدا نمیشه دلم میخواد برگردم به جوونای کشور خودم خدمت کنم. علا هم کم کم بزرگ میشد و دلم نمیخواست که فرهنگ غرب تاثیری روی تربیت او بگذارد. در سالهای آخر ردپای همجنس گراها به شهرمان باز شده بود. تفکراتشان حتی در مهدهای کودک هم اجرایی میشد. علاوه بر اینها می دانستم که در ایران فضای بهتری برای رشد معنوی و تحقیق خواهیم داشت. همه اینها باعث شد که من هم با تصمیم محمد برای برگشت موافق باشم. از همان یکی دو روز بعد محمد پیگیر کارهای برگشت و گرفتن بلیت شد. چند روزی بیشتر به پرواز نمانده بود لباسها را یکی یکی از کمد در می آوردم و توی چمدان جا میدادم. در میان لباسها، چشمم به چادری خورد که سالها گوشه کمد مانده بود. سر کردن چادر در آمریکا غیر معمول بود و همین باعث شد که آن پارچه سیاه نازنین آن طور غریبانه آن جا بماند. برداشتی از کتاب "تولد در کالیفرنیا" حکایت دگرگونی شگفت انگیز ستوده یارمحمودی برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید: mayaminbook.ir/?p=1338 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
اجابت قبل از دعاست. یک وقت نگویید هرچه دعا می‌کنیم مستجاب نمی‌شود. اگر خدا نمی‌خواست، شما نمی‌توانستید دعا کنید. وقتی با حال دعا با خدا حرف می‌زنیم، این را خدا خواسته که نصیب ما شده است. پس اجابت قبل از دعاست. مرحوم حاج اسماعیل دولابی 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0
بعد از شهادت، مرتضی مردانه روی قولش ایستاد. همان قولی که ساعت آخر، قبل رفتن داده بود، کوله اربعینم را کنار کوله سفر سوریه مرتضی گذاشته بودم و داشتم لباس هایش را اتو میزدم صدایم کرد و گفت: زهراسادات، بیا بنشین. باهات حرف دارم. وقتی پشت میز ناهارخوری آشپزخانه روبه رویش نشستم، شروع کرد تک به تک اعضای خانواده را به من سپرد گفت که مراقب پدرش باشم؛ چون داغ جوان سخت است. حواسم به مادرش باشد. تا جایی که می توانم، خواهرش را کمک کنم و مواظب محمد حسین و مهدی باشم. خانواده خودش که تمام شد، شروع کرد به سفارش اعضای خانواده خودم. تک به تک، پدرومادر و خواهرهایم را سفارش کرد و خواست حواسم به همه باشد. به استکان چای که جلوی دستم بود خیره شده بودم و از شنیدن این حرف ها بی اختیار اشک از چشمانم جاری بود. خیلی سعی کردم با آرامش به همه حرف هایش گوش بدهم و دائم منتظر بودم بین همه اینها که دارد سفارش شان را میکند، یک حرفی، سفارشی هم برای خودم داشته باشد؛ ولی نگفت. . همه را که به من سپرد از روی صندلی بلند شد. هرچه منتظر شدم، چیزی شد. با همان چشمهای اشک بار گفتم تو که خیلی با معرفت بودی! همه رو سپردی به من پس من چی؟ من رو به کی می سپری؟ لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش، خودم هواتو دارم... برداشتی از کتاب "هواتو دارم" روایت زندگی شهید مدافع حرم مهندس مرتضی عبداللّهی برای خرید این کتاب با تخفیف ویژه روی لینک زیر کلیک کنید: mayaminbook.ir/?p=4215 💎 به میامین بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/2285044196Cc82aebfad0