هدایت شده از [نویسندۀ نقلی]
[درگاهِ این خانه بوسیدنیست.]
در جوارِ بابا رضا 'ع' به یادِ : قهوه تلخ، تآلیا، شاید من، جانان، آواز قو، دختر کوچولو، Tired، کفتر موفرفری، وهمسبز، ساز زندگی، صبر، افکار پوسیده، متن سبز، خانه انتهای خیابان ۲۴۵، تاسیان، درنای کاغذی، مجنون حیدر، مست حسینبنعلی (اسم چنل توی ذهنم نیست)، دختر خال دار عرب، زندگی به عنوان قارچ خپل، رادیوی کوچک زوزه، ارکیده بنفش، ایستاره، گیله گل، نورماه، مأوا، ابریماه.
و همهی بچه های نویسنده نقلی بودم :)))🌟
و هرکسی که تا بهحال به یادم بوده و یا ناخواسته فراموش کردم...
دعا کردم زودی بیاید حرم`)🤍
هدایت شده از داستان من و او... :)
یه دیالوگی بود میگفت:
"اگه پیش کسی گریه کردی و باز هم تو رو آدم قوی دونست، اگه پیش کسی لحظهای خشمگین شدی و بازم تو رو آدم مهربونی دونست، رهاش نکن."
به همین قشنگی.
قوتی قرص هایم را خالی میکنم
و اسمارتیز را درونش میریزم
کاربرد هردو اش یکی است
فقط وقتی اسمارتیز را با آب قورت میدهم
انسان ها گمان میکنند دیوانه ام:)
و سپس
گفت " ببخشید "
و من فکر کردم
مگر ببخشید را نباید به کسی گفت
که در خیابان به او تنه زده ای؟
نه کسی که قلبش را شکستی..
هدایت شده از -ࢪوحاء !:)
به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایانِ هر چیز، شیرینیِ حضورش را تلخ می کند. بگذار پایان تو را غافلگیر کند، درست مثل آغاز!