شـاید من:)
داری از فکر من پُر میشی کم کم..
ولی از نظرم این درست تره واسم:
داری از فکر من؛ پَر میکشی کم کم:)
شـاید من:)
داشتم کامنت های این ویدیو رو میخوندم؛
دیدم چقدر همه عاشق بابا بزرگشونن و چقدر خاطرات زیادی دارن؛
و چقدر حسرت میکشم
من دوتا پدربزرگ داشتم ولی انگار نداشتم:)
شـاید من:)
داشتم کامنت های این ویدیو رو میخوندم؛ دیدم چقدر همه عاشق بابا بزرگشونن و چقدر خاطرات زیادی دارن؛ و چ
عوضش بابام همیشه این صحنه هارو واسم ثبت کرده:)
و جای جفتشون رو گرفته:)
و البته بابام واسه من یه پدر فوق العاده و برای خواهرزاده هام یه پدر جون بی نظیره:)
یه ویدیو قدیمی از خودم و رفیق توی صفحه چت قدیمیمون که متعلق به ۲ سال پیشه دیدم،
که توی اون ویدیو
وسط حرف زدن سر رفیقم
داد میزنم،
بعد تازه با خودم گفتم چقدر ادم نچسب و رفیق بدی ام که سر رفیقم داد زدم
[چون اینکار رو سعی میکنم اصلا انجام ندم]
بعد با خودم بودم
که از ویدیو بیرون اومدم و ادامه پیام رو خوندم
دیدم یه ویس فرستادم و توش از اینکه اون لحظه توی ویدیو الکی عصبانی شدم و سرش فقط داد زدم معذرت خواستم..
[:
شـاید من:)
یه ویدیو قدیمی از خودم و رفیق توی صفحه چت قدیمیمون که متعلق به ۲ سال پیشه دیدم، که توی اون ویدیو وس
فهمیدم من هیچوقت عوض نمیشم
و توی هیچ دوره ای طرف مقابل عزیزم
رو دلم نمیخواد ناراحت کنم:)
کربلا که میرم یا حرف سایر امام ها،
معمولا به ضریح، به گنبد خیره میمونم و مداحی گوش میدم و وقتی یه دل سیر گریه کردم با اون مداحی و کل حرم رو با چشمام دیدم، میام سراغ اینکه دعا کنم واسه تک تک ادمها و تهش میرسم به خودم و دعاهایی که واسه خودم دارم
تا اینجا یه چیز معمولیه ولی جایی عجیب میشه که؛
شـاید من:)
کربلا که میرم یا حرف سایر امام ها، معمولا به ضریح، به گنبد خیره میمونم و مداحی گوش میدم و وقتی یه دل
من حرم امام رضا قربونش برم هروقت که میرم
رو به روی گنبد معمولا یه جا پیدا میکنم،
مداحی رو که زده نزده میزنم
فقط میشینم حرف میزنم،
انقدر حرف میزنم انقدر حرف میزنم
از زمین و زمان حرف میزنم
و تهش ازش کمک میخوام...